تسخیر نخبگان نظامی
ارتشهای هوشمند چگونه جنگهای آینده را تغییر میدهند؟
گایا1خیانت کرد. تعهدها شکست. خانههای امن لو رفت. بمبها منفجر شد. دو هزار نفر پودر شدند. دنیا به چشم دید که خاکسترها چطور به هوا میرود. آمریکا متهم شد. با وساطت لهستان فقط بقایای جسد یکی از سربازان آمریکایی به خانه بازگشت. روباتهای ارتشی اینبار احساس خطر کرده بودند. پنج روبات فرمانده در مسکو شبانه تشکیل جلسه دادند. آخرین تکه DNA باید پیدا میشد تا بتوانند از اسلحه ترکیبیشان استفاده کنند. اما پنتاگون، کرملین، توکیو و پکن، متخصصانشان را پنهان کرده بودند. شکنجهها، حتی قطع کردن انگشتان و آتش زدن به نحوی که فقط از زیر پوست بسوزند و ظاهرشان سالم بماند هم روی محققان دزدیدهشده قبلی جواب نداده بود. شاید وقتش رسیده بود پروژه «تسخیر نخبگان نظامی» اجرایی شود تا آنهایی که سالها فقط سرباز بودند، از موقعیتهای خاکستری بیرون بیایند. بنابراین میز «خورشید سفید» تشخیص داد ژنرال X20-70، فرماندهی ماموریت را بر عهده بگیرد. خشنترین انسان روباتی که در میان نظامیان حتی از «گالاکتوس»2 دنیای مارولها هم ترسناکتر بود. مکان و زمان ربایش دانشمندان نظامی هم مشخص شد. آزمایشگاه دفاعی پنتاگون، ششم اکتبر، برابر با سالروز ساخت «دروازه جهنم» در روسیه. ماموریت در روز مقرر، انجام شد. ژنرال که به توانایی تغییر چهره رسیده بود، با جمعی از سربازانش، به عنوان متخصصان تریاژ دیجیتالِ «گوست» گروه پنجم نیروهای ویژه آمریکا، وارد آزمایشگاه شدند، 22 دانشمند ابرهوش مصنوعی را دزدیدند و گروه «خورشید سفید» توانست چندین هنگ شامل نیروهای دلتا و گروه توسعه جنگ هوش مصنوعی ویژه نیروی نظامی خود را به جدیدترین اسلحه روز زمین مجهز و جنگهای بین کشورها با هدف امنیت را به جنگ بین ارتشهای هوشمند جهان برای تصاحب «جعبههای سیاه» فناوری و نزاع مرگبار روبات و کنترلگرهای انسانی تبدیل کند. به نزاع با انسانها و ارتشهایی که خودشان به میلیون روبات انساننما موجودیت داده و آنها را برای میدانهای نبرد آینده ساخته بودند؛ و البته هیچگاه فکر نمیکردند نتیجه بُرد در «جنگهای آینده» را با دست خودشان در گذشته تعیین کرده باشند. بُردی که به تایید سرهنگ کریستوفر جی لوورنس، مهندس ارشد سیستمهای خودمختارِ مرکز یکپارچهسازی هوش مصنوعی ارتش ایالاتمتحده، در ظاهر یک مونوگراف و داستان علمی-تخیلی هالیوودی است اما در واقعیت، همانی است که بر سرمان خواهد آمد و ما مانند سربازی که در سال 1884 به خواب میرود، در سال 1916 در میانه جنگ جهانی اول از خواب بیدار میشود، پیشرفت فناوریهای نظامی مانند مسلسل، توپخانه آتش غیرمستقیم دوربرد، هواپیما و حتی تلفنهای صحرایی را میبیند اما توانایی درک یا استفاده از آنها را ندارد، مستاصل خواهیم ماند؛ مگر آنکه به سرعت سرباز-انسانهای تکاملیافته شویم.
فردای جنگ
«سرباز-انسان افزودهشده» یا همان تکاملیافته به تعبیر سرهنگ لوورنس، سربازی است که «از لحاظ فیزیکی و ذهنی با قابلیتهای هوش مصنوعی و فناوریهای پیشرفته، تقویت شده است. توانایی استفاده و درک مهارتهایش را در میدانهای نبرد حضوری و مجازی، تعاملات بین انسانی-ابرانسانی، فرآیندهای خودکار و تسلیحات خودمختار دارد. مهارتهای شناختی، توانمندیهای تقویتشده ذهنی، بصری و جسمانی به او قدرت تصمیمگیری اصولی و مدرنتر را داده است. باهوشتر، قویتر و داناتر است. میتواند خود را در شبکهای از سیستمها ادغام کند و عملاً یک سرباز آماده برای جنگهای مدرن است»؛ سربازی که نه نیاز میدانهای نبردِ سال 2050 که نیاز حدود 5 /9 میلیون نیروی نظامی فعال در 20 ارتش قدرتمند دنیا از آمریکا و روسیه گرفته تا ایران و استرالیا در سال 2023 است و طبق بررسی اجمالی «GFP» پایگاه دادههای 145 قدرت نظامی مدرن جهان، میتواند توانایی بالقوه جنگافروزی هر کشور در زمین، دریا و هوا را با روشهای جنگ متعارف یا هیبریدی مشخص کند. در واقع با تبیین ارزشهای نیروی انسانی، پیشرفت تجهیزات، ذخایر منابع طبیعی، توانمندی مالی و اقتدار ژئوپولیتیک که معمولاً در پایگاههای نظامی با بیش از 60 عامل دارای فرمول سنجیده میشود، میتواند پرسپکتیوی با وضوح بالا از ثبات جهانی امروز و آینده را نشان دهد، میزان اجتنابناپذیری جنگ را مشخص کند و شاخصه فقر یا کمیت نیروهای نظامی سنتی را از بُعد امنیت ملی و بینالمللی و نیروهای ارتش دنیا بگیرد. البته نه به این معنا که «جنگهای آینده / جنگهای فردا»، دیگر نیازی به انسان و سرباز نخواهند داشت؛ چرا که عملیات نظامی ارتشهای جهان در آیندهای نهچندان دور، گرچه با کاهش قابل توجه تعداد سربازان سنتی همراه است و با احتمالی بسیار بالا، میدان نبرد در سال 2050، کمترین سطح سرباز-انسانی روی زمین و معادل تعداد فرماندهان جوخههای امروزی را خواهد داشت، اما بعد انسانی به ویژه در بخشهایی که هوش مصنوعی قادر به یادگیری آن نیست، مانند ارزشها، فرهنگ، روابط بینفردی، هویت فردی-جمعی و قراردادهای معنوی نانوشته بین سرباز و جامعه، نقش مهمی را ایفا میکند و عملاً حذفناشدنی است. کمااینکه روباتهای انساننما یا ابرانسانها، هیچگاه توانایی و مهارت انسانی برای مقابله با معضلات اخلاقی را به دست نمیآورند و برخلاف تریلوژی و واقعنمایی قوانین سهگانه روباتیک در داستانهای ایزاک آسیموف، نمیدانند وقتی در وضعیت باخت و شکست قرار دارند از حیث اخلاقی چگونه باید برخورد کنند یا چگونه مانند سربازهای واقعی، رفتارهای دلسوزانه و انسانی داشته باشند. از سویی دیگر، میدانهای نبرد آینده با آنکه بهطور قابل توجهی خودکار / خودمختار خواهند شد ولی باز هم سربازها و فرماندهان انسانی در ارتشهای هوشمند هستند که هنگام استفاده از روباتها و تسلیحات خودکار، بر فرماندهی و کنترل (C2)، فرآیند برنامهریزی عملیاتی(OPP)، آمادهسازی اطلاعاتی فضای نبرد (IPB)، درک اطلاعات، نظارت و شناسایی (ISR) و ارزیابی خسارت نبرد (BDA)، نظارت میکنند و مسوولیت «فیلتر کردن اطلاعات، بررسی حقایق، ادغام، کنترل دسترسی پویا (تعیین اینکه چه کسی به چه اطلاعاتی دسترسی دارد) و انتشار اطلاعات تطبیقی (چه کسی باید بخش خاصی از اطلاعات و /یا اعلانها را دریافت کند) را دارند. به نحوی که حتی اگر میدانهای جنگ آینده متکی به اطلاعات میکروحسگرهای هوایی باشند و سربازهای آموزشدیده نتوانند جریانهای دادهای را پردازش، درک، تجزیه، تحلیل و اولویتبندی کنند و در مقابل تجهیزات هوشمند یا روباتها، مسوول طبقهبندی، حذف و غربالگری دادهها و نگهداشت اطلاعات مفید شوند، باز هم همان سرباز-انسانهای تکاملیافته هستند که مسوول تعیین ماموریتها و درک اهداف و اطلاعات حسگرها و پهپادها خواهند بود و به عنوان اپراتورهای فرماندهی ارتشهای مدرن، در عین حال که مانع از استفاده نادرست اطلاعات به عنوان یک سلاح اثرگذار میشوند، اجازه نمیدهند در یک محیط غنی اطلاعاتی-امنیتی، اعتماد مشروع تضعیف شود و سردرگمی و تاخیر در تصمیمگیریهای منتهی به خطاهای نظامی، مردم را به نیروهای انسانی ارتش بیاعتماد کنند. بیاعتمادی که در ارتشهای سنتی، بُعد مشهودتری دارد.
ارتش بیاعتبار
مطالعات موسسه مطالعات استراتژیک (SSIPA) درباره وضعیت نیروی ارتش ایالاتمتحده تا سال 2028، نشان میدهد اعتماد عمومی به ارتش ایالاتمتحده در پی جنگهای فرهنگی، شکست در افغانستان، خودکشی سربازان و گزارش تجاوزهای جنسی به 48 درصد یعنی کمترین میزان خود در دهههای اخیر خواهد رسید و این عملاً بحران جدی بیاعتمادی است. علاوه بر آن، آخرین اعداد موسسه گالوپ از یکم تا 22 ژوئن 2023، حکایت از آن دارد که اعتماد آمریکاییها به ارتش، امسال به 60 درصد و پایینترین حد خود نسبت به 25 سال گذشته رسیده و طی سه سال گذشته از 91 درصد به 68 درصد کاهش یافته است. در کنار آن، طبق آخرین گزارش «ماموریت و آمادگی» وزارت دفاع ایالاتمتحده، امسال و با آنکه نزدیک به 800 دریاسالار و ژنرال بازنشسته از سال 2017 مشغول سرمایهگذاری بر روی کودکان و جوانان آمریکایی بودهاند، 77 درصدِ جوانان 17 تا 24ساله به دلایل مختلفی چون نداشتن دیپلم یا GED -یک نفر از هر هشت دانشجوی آمریکایی فارغالتحصیل نمیشود- شرایط لازم برای خدمت سربازی را از دست دادهاند و اینک فقط 29 درصد از ژنرالهای نسل Z واجد شرایط هستند و این یعنی ارتش آمریکا 25 درصد اهداف جذب سرباز و نیروی انسانی خود را از دست داده است. در عین حال، این بیاعتمادی و بیاعتباری نظامی در حالی رخ داده که ایالاتمتحده، چون از زمان پایان خدمت سربازی در سال 1973، همیشه متکی به خدمت داوطلبانه مردان و زنانش بوده، در بودجههای تریلیوندلاری دفاعی خود افزایش 31درصدی حقوق نیروهای نظامی و ارتش را لحاظ کرده است. همچنین ارتش به داوطلبان پاداشهایی تا سقف 40 هزار دلار و مشوقهایی چون پرداخت اقساط وام دانشجویی و کسر مالیات داده است و توأم با آن، نیروی دریایی ارتش آمریکا که همیشه بالاترین معیارهای گزینش را داشته، استانداردهای خود را پایین آورده و شروع به اعطای 25درصدی معافیتهای پزشکی، بهداشت روانی و دارویی کرده تا بتواند به اهداف جذب سرباز خود نزدیک شود و اثبات کند سربازی به معنای انتخاب زندگی یا مرگ نیست و حکم یک سلاح جنگی کشنده را ندارد که البته به ادعای روزانا فانی، هماهنگکننده گفتوگوهای تجاری و فناوری (TTD) و پژوهشگر ارشد حکمرانی جهانی، نوآوری نظامی و اقتصاد دیجیتالی دفاعی، اثری نداشته و اینک آمریکا به عنوان قدرتمندترین ارتش دنیا، با رشد کاربرد هوش مصنوعی در سیستمها و ساختارهای نظامی-دفاعی، در حال از دست دادن و واگذاری جایگاه خود به دیگر کشورهاست. به استدلال روزانا فانی، اکنون که ارتشها در سرتاسر جهان حتی در کشورهای توسعهنیافته به طرز عجیبی در حال رقابت با یکدیگر برای توسعه روباتهای رزمی مسلح هستند تا جایگزین سربازان انسانی سنتی در میدان نبرد شوند و ایده توسعه روباتهای قاتل، سیستمهای تسلیحاتی هوشمند، جمعآوری اطلاعات و همچنین انجام ماموریتها و حملات مبتنی بر AI، دریچهای جدید را به سوی ثبات و امنیت نظامی-دفاعی بگشاید، بیاعتباری و بیاعتمادی دستکمی از شکستهای بزرگ ندارد. او در پژوهش «چرا اتحادیه اروپا اکنون باید با خطرات ناشی از هوش مصنوعی نظامی مقابله کند؟»، با تاکید بر اینکه هیچ کجای دنیا دیگر کسی خواهان خدمت سربازی نیست، اما اگر جنگهای بزرگی شروع شود دنیا نیاز به «جنگجوهایی آگاه» دارد؛ رویکرد مبتنی بر ریسک همراه با هوش مصنوعی در ارتشها را تنها زمانی باارزش میداند که مقررات و استانداردهای اخلاقی بهطور موثر بر سیستمهای نظامی حاکم باشند و سیستمهای نظامی بدانند «شیطان حتی در جزئیات مقررات هوش مصنوعی نظامی» خوابیده و آماده بیاعتباری مدعیان دفاع مدرن و هوشمند چون آمریکا و اروپاست. ادعایی که زاخاری کالنبورن، متخصص پهپاد، سلاحهای غیرمتعارف و پژوهشگر وابسته به کنسرسیوم ملی مطالعه و واکنش به تروریسم (START)، نسبت به آن دیدگاهی متفاوت اما نسبتاً نزدیک دارد و معتقد است بشریت در آستانه عصر جدیدی از جنگ ارتشهای مدرن ایستاده است ولی نباید اجازه داد ارتشها و نهادهای نظامی /دفاعیِ حامی و پیشران در سیستمهای تسلیحاتی روباتی مثل چین، آمریکا، روسیه، انگلیس، اسرائیل و کره، بسترساز جنگ جهانی سوم شوند.
سلاخی در ویرانشهرها
مطابق با شواهد و مستند به اسناد گردآوریشده از مراکز و پایگاههای تحقیقاتی هوش مصنوعی وزارتهای دفاع کشورهای مختلف و به تایید زاخاری کالنبورن، ارتش چین قصد دارد تا سال 2030، رهبر جهانی هوش مصنوعی نظامی شود و نقشی اصلی در مسابقات تسلیحاتی، توسعه روباتهای جنگی، تانکهای بدون سرنشین و خودروهای زرهی داشته باشد. هرچند پکن، تاکنون، اولین تانک جنگی بدون سرنشین را که همان مدل توسعهیافته تانک تایپ ۵۹ و مجهز به توپ 100میلیمتری، مسلسل کواکسیال 62 /7میلیمتری و مسلسل سنگین ضدهوایی 7 /12میلیمتری است و یک سرباز میتواند آن را از راه دور کنترل کند وارد سیستم دفاعیاش کرده است. علاوه بر آن، در حال توسعه تعداد قابل توجهی کشتی جنگی بدون سرنشین، قایقهای آبی-خاکی مسلح خودکار، جتهای جنگنده هوشمند، هواپیماهای بدون سرنشین و هلیکوپترهای جنگی خودران است. بر اساس گزارشهای اطلاعاتی «PLA» نیز پکن امسال بیش از قبل، در حال جایگزینی سربازهای سنتی با روبات مسلسلدار در امتداد خط کنترل واقعی (LAC)، خط جداسازی قلمرو تحت کنترل هند از چین بوده است؛ و به گفته وانگ هوبین، فرمانده جدید نیروی موشکی ارتش این کشور، چشمانداز آینده نظامیاش را مبتنی بر ساخت لباس «مرد آهنی» کرده تا به سربازان امکان پرواز و حمل سلاح را بدهد. این لباس که با هدف انتقال قدرت، سرعت و استقامت بیشتر طراحی شده، مجهز به سیستمهای هوشمند است و میتواند با ذهن سربازان جنگی همسانسازی شود تا مطابق با خواستههای آنها عمل کند. چشماندازی که از حیث ماهیتِ توسعهای-دفاعی، در پشت پروژه «تسئوس» ارتش بریتانیا نیز وجود دارد. ارتش انگلیس، در پی آن است تا با روباتها، جان سربازهایش را در مناطق درگیری خشن و جنگی حفظ کند و در عین حال، با توسعه هواپیماهای جنگی جدید سبکوزن و وسایل نقلیه آبی-خاکی خودران، سپر دفاعیاش را توسعه بخشد. مضاف بر آن، با وینگمنهای روباتیک معروف به «وینگمن وفادار»، مزیت جنگی خود را در برابر نیروهای متخاصم افزایش دهد. به کمک جنگندههای چندمنظوره چون F-35 و Eurofighter Typhoon، هواپیماهای دشمن را ساقط کند. از موشکهای نقطهزن «بریمستون ۲» که هر کدام بیش از ۱۷۵ هزار پوند ارزش دارند، بیشتر بهره ببرد. همچنین، با سیستمهای خودمختار«RAS»، وارد مناطق خطرناک، صعبالعبور و جنگی شود. تا سال 2030 نزدیک به 30 هزار «سرباز روبات» را در کنار نیروهای ارتش وارد میدانهای جنگ کند و ماهیت درگیری، سازماندهی، عملیات و مبارزه ارتش بریتانیا را عوض کند. یک تغییر بزرگ که نقشه راه سیستمهای بدون سرنشین وزارت دفاع ایالاتمتحده تا سال 2032 نیز هست و طبق اسناد بودجهای برای تامین زیرساختهای آن، علاوه بر سرمایهگذاری 6 /1 میلیارددلاری سالانه در سیستمها و تجهیزات هوش مصنوعی نظامی، آمریکا در سال مالی 2024 هم بالغ بر 469 میلیون دلار به آن اعتبار اختصاص داده و توأمان، بر روی توسعه و هوشمندسازی خودرو رزمی پیادهنظام مکانیزه XM30 ، سیستم قابل حمل و خودکار موسوم به Titan و سامانه خودکار پدافندی MK15 Phalanx، به شدت متمرکز شده است. فراتر آنکه، در حال توسعه ناوگان «ارواح» از نوع کشتیهای بدون سرنشینSea Hunter و پروژه Maven یا «گروه میان کارکردی جنگ الگوریتمی» است و با استقرار روباتهای قاتل در عراق و افغانستان به بهانه شناسایی یوفوها و سفینههای فرازمینی، امنیت آسمان نظامی خود را افزایش داده است. همان روباتهای رزمی مستقلی که کره جنوبی با مدل Samsung SGR-1 آن، قادر به شناسایی اهداف تا فاصله چهارکیلومتری در روز و دوکیلومتری در طول شب شده است. آنها را جایگزین سربازان انسانی در امتداد مرز 250کیلومتری با کره شمالی، یکی از آشفتهترین مناطق مرزی جهان، کرده و همزمان میتواند از پایگاههای نظامی اصلی در شرایط جغرافیایی نامساعد، بهطور مداوم محافظت کند؛ بدین نحو که ابتدا بهطور شفاهی به دشمن دستور تسلیم بدهد و در صورت نافرمانی، با گلولههای پلاستیکی مسلسل دوو K3 و تثبیتکنندههای فعال به دشمن شلیک کرده و در صورت تمرد از فرمان و تایید دشمن واقعی، بدون هیچگونه تعامل انسانی و در حالت خودمختار، مانند روباتهای Guardium اسرائیل پس از رهگیری متخاصم، با سرعت 70 تا 80 کیلومتر در ساعت، گلولههای واقعی را جایگزین گلولههای پلاستیکی کند و از حیث استقلال، مشابه بخشی از قابلیتهای وسیلههای نقلیه زمینی بدون سرنشین چندمنظوره AUGV وCUGV روسیه عمل و زمین و آسمان را پاکسازی کند. کمااینکه روسیه اکنون با CUGV یکونیمتنی مجهز به مسلسل سنگین 7 /12میلیمتری کُرد، مسلسل سبک کلاشنیکف 62 /7میلیمتری و نارنجکانداز خودکار AG-30M، با سرعت 32 کیلومتر در ساعت، بر روی هر زمینی، از زمین برفی گرفته تا شنی، موجودات متخاصم را منهدم میکند و در کنار Uran-9، روبات 10تنی مبارزهگر بدون سرنشین، موشک ضدتانک هدایتشونده M1209 آتاکا و شعلهافکن Shmel-M، عملاً پیشران جنگهای نظامی خودمختار دنیا و دشمن قدرتمند بسیاری از ابرقدرتها شده است؛ به نحوی که آنتونی کینگ، رئیس مطالعات جنگ دانشگاه وارویک و دارای فلوشیپ تحقیقات هوش مصنوعی در جنگ ارتشها از موسسه Leverhulme، روسیه را آینده جنگهای ارتشهای مدرن دنیا میداند که میتواند تا همیشه فرمانروای جهان باشد. یک حاکمیت متخاصمه که مطابق با ادعای بِن بوکانان، دستیار دفتر سیاست علم و فناوری کاخ سفید و عضو هیات علمی مرکز امنیت و فناوریهای نوظهور CyberAI در کتاب «آتش جدید: جنگ، صلح و دموکراسی در عصر هوش مصنوعی» صلح را از جهان به یغما و غارت خواهد برد، دموکراسیهای ازهمگسیخته را به استبداد خواهد کشاند و با چنین دیستوپی، سلاخیگری را قانونی میکند.
چهار نبردِ ارتش صفر
اما آیا همانگونه که پل شار، کارشناس دفاعی پنتاگون و مفسر نظامی، در کتاب «ارتش صفر» استدلال میکند، هوش مصنوعی با حکمرانی و سوءاستفاده ارتشهای سرکش چون روسیه، چین یا آمریکا، بهطور اجتنابناپذیری با سلاحهای سایبری خودمختار، کشتیهای شکارچی و هکِ قضاوت و عدالت انسانی، ما را به جهان «جنگجویان سنتوری قاتل» و میدانهای نبرد خونین آینده خواهد کشاند؟ یا اینکه، مانند تغییر بینش او در کتاب «چهار میدان نبرد: قدرت در عصر هوش مصنوعی» -که در 28 فوریه امسال منتشر شد- چنین دیدگاههایی قابل اغماض یا تغییر هستند! و چهار عنصر کلیدی یعنی «دادهها، قدرت محاسباتی، استعدادها و نهادها»، میتوانند در مسابقات تسلیحاتی هوش مصنوعی نوظهور و مبارزات ژئوپولیتیک، اقتصادی و سیاسی، یک انقلاب صنعتی جدید را شکل داده و با الزامسازی به «توازن، قانون و اخلاقیات»، معادلات سلطهای را بر هم زنند؟! طبیعتاً و همانگونه که برتراند راسل، فعال صلحطلب بریتانیایی، گفته است، «هیچ جنگی تعیین نمیکند که چه کسی راست میگوید یا چه کسی دروغگوست»، اما در عین حال و طبق استدلال رالف پیترز، «ماهیت جنگ در ارتشهای دنیا هم هرگز تغییر نمیکند، بلکه فقط جلوههای ظاهری آن عوض میشود. مثلاً یونیفورمها مدرنتر میشوند، برنز جای خود را به تیتانیوم میدهد و بمبهای هدایتشونده یا خودمختار جای تیرها را میگیرند و ماهیت جنگ همچنان در کشتن دشمنان، آن هم تا زمانی که بازماندگان تسلیم شوند یا طرفهای درگیر خودشان تصمیم به صلح یا آتشبس بگیرند، باقی میماند»؛ بنابراین، اگر انقلاب در امور نظامی(RMA) طی جنگ خلیجفارس، ارتش چین و روسیه را در حالی غافلگیر کرد که ایالاتمتحده به بهانه جنگ علیه تروریسم و مقابله با مخالفانی مانند طالبان یا صدام حسین بر آنالیز قدرت فناوری ارتش هوشمند این دو کشور متمرکز بماند، اما هنوز و با گذشت سالها، هیچ استراتژی جامعی وجود ندارد که «نردبان تشدید هرمان کان» را در چارچوب دنیای چندقطبی پیچیده ارتشهای این سه کشور تغییر دهد، پس، نسخه نردبانی کان در جنگهای مدرن و نظامیگری هوشمند هم میتواند باز ۴۴ پله داشته و قابل تغییر باشد. مثلاً، فرماندهان ارتشهای هوشمند در آنِ واحد تصمیم بگیرند رویکرد خود را از «حمله نمایشی به منطقه داخلی»، به «نبرد ضدشهری با ریتم کُند» شدت ببخشند یا با رویکردی جبری، کنترلگر، تخریبگرانه، گردابی از تحرکات افقی در میان حوزههای مختلف جنگِ فضایی، سایبری و هستهای، شبیه گردباد تورنادو را ایجاد کنند. از این حیث، با آنکه جعبه سیاه هوش مصنوعی نظامی فراتر از منطق خطی انسانی است و میتواند منتهی به استراتژیهای نظامی-انقلابی یا عواقب ناخوشایند انسانی شود، شاید واکاوی و تفسیرِ «الف اوستنر»، تحلیلگر ژئوپولیتیکال و مترجم سابق سیاستمداران کلان چین و آلمان، بهترین تحلیل، پیرامون خوب یا بد بودنِ توسعه و کاربرد هوش مصنوعی در ارتشها و البته قانعکنندهتر باشد. اوستنر، معتقد است، جنگ شتابدهنده نوآوری است بنابراین هرچه بیشتر ادامه یابد، شاهد نوآوریهای بیشتری در میدان نبرد خواهیم بود ولی این بدان معنا نیست که به هوش مصنوعی در سیستمهای نظامی باید نگاه صفر و یک داشته باشیم. به باور او، امروزه ارتشها در سرتاسر دنیا در حال رقابت با یکدیگر برای توسعه روباتها هستند تا جایگزین سربازان انسانی در میدان نبرد شوند اما ایده توسعه این روباتها، فقط به خاطر خطرناک بودن یا درصد خطای پایین آنها در کشتار نیست. برخلاف سربازان انسانی، روباتهای رزمی، توانمندیهای خارقالعادهای دارند. آنها خسته نمیشوند، احساس خوابآلودگی نمیکنند، میتوانند به آسانی و با سرعت پشت موانع پنهان شوند، به خاطر ترس یا درد چشمان خود را نبندند و بدون شکست، وظایف خود را به صورت 24ساعته و در تمام طول سال بیوقفه انجام دهند. علاوه بر آن، سربازهای روباتیک ارتشی را میتوان به نحوی برنامهریزی کرد تا به تنهایی و بدون حضور همرزمهای انسانی برای مدت زمانی طولانی کار کنند، باتریهایشان را در حین عملیات و در پشت خطوط دشمن، شارژ کرده و در ماموریتهای شناسایی، نظارت و خنثیسازی مواد منفجره و مینها، بدون درگیرکردن احساسات غیرمنطقی چون انتقام، نفرت، ترس یا احساساتی که قضاوت آنها را مختل میکند، به بهترین نحو عمل کنند. فراتر از آن، به تنهایی و بدون نظارت و کنترل انسانها در جنگهای تخریبی شرکت و سیستمهای تسلیحاتیشان را بدون مداخله مطلق اپراتورهای انسانی در زمین، هوا، زیر آب یا حتی در فضا، فعال کرده، اهداف را انتخاب کرده و وارد جنگ شوند و در عین حال، تلفات انسانی را به حداقل برسانند، احتمال خطا را کاهش دهند، پتانسیل رزمی نیروها را تقویت کنند، حجم زیادی از دادههای جنگی را ضبط و پردازش کرده و به سرعت تصمیم بگیرند امنیت پایگاههای نظامی، عملیات گشتزنی در مناطق مرزی، ماموریتهای شناسایی تهدیدات احتمالی و خلعسلاح بمبهای دستساز در عملیاتهای ضدشورش (CI) تقویت شود. پتانسیلی که توضیح میدهد چرا امسال پنتاگون حاضر شده است به جای از دست دادن هر سرباز انسانی در کشورهایی مانند افغانستان که برایش سالانه 850 هزار دلار هزینه دربر داشته است، به وزارت دفاع اجازه دهد تا 3 /2 میلیارد دلار از بودجه تحقیقات علم و فناوری خود را به هوش مصنوعی نظامی-ارتشی اختصاص دهد، 874 میلیون دلار برای فناوریهای دفاعی و نظامی مرتبط با AI و توسعه روباتهایی مانند روبات سبکوزن و کاملاً مسلح TALON که نیاز به 230 هزار دلار هزینه دارد و میتواند به اندازه یک تیپ به سه هزار سرباز کمک کند، اعتبار در نظر بگیرد یا حتی برای پیشی گرفتن از چین که در حال حاضر رکورددار جهانی گینس در تسلیحات هوشمند نظامی مانند پرواز همزمان 3051 پهپادِ از پیش برنامهریزی شده است، زمینههای لازم را فراهم کند و همچنین در تکثیر ازدحامی پهپادها، از مواردی چون اثرگذاری پهپادهای آذری در درگیری بین ارمنستان و آذربایجان، که ارتش ارمنستان را ویران و 144 تانک، 35 خودرو پیادهنظام، 19 نفربر زرهی و 310 کامیون را منهدم و ارامنه را وادار به تسلیم کردند، یا در بعدِ مثبتتری از آن در بهداشت نظامی و «تریاژهای دیجیتالی جنگی» چنان پیشی بگیرند که جهان حیرتزده شود. تلاشی که به زعم بسیاری از تحلیلگران نظامی، چون کریسی هلکالا، استاد آکادمی سایبری دفاع نروژ، بخش مثبت آن قابل تحسین و بعد تخریبیاش که میتوان به آن نام «جهش در جنگافزارهای سلاخ» را داد عمیقاً نگرانکننده اما تحت لوای قوانین و نظارتهای جهانی قابل کنترل خواهد بود و صرفاً نیازمند حفظ وزن سیاسی-نظامی در معاهدات جهانی و پایبندی به قوانین اضافی در «آموزش، لجستیک، فضای سایبری و میادین جنگی» بوده و دلیلش هم کاملاً مشخص است؛ چون در حالی که تمرکز جهانی بر استفاده از هوش مصنوعی و پلتفرمهای خودمختار بهعنوان سلاحهای مرگبار است، تریاژهای هوشمند جنگی و هشداردهنده، میتوانند برعکس باور عمومی با نجات جان انسانها و محافظت از سربازان، آمار تلفات جانی جنگها -بیش از 238 هزار نفر در جنگهای سال 2022 کشته شدهاند- را کاهش و تولید ناخالص داخلی جهانی را افزایش دهند. همان دلیلی که به گفته آردندو بهرا، استاد بینایی / بصری کامپیوتری و هوش مصنوعی باعث شده است تا محققان دانشگاهEdge Hill با پشتیبانی دانشگاه لافبورو، دانشگاه برایتون و رهبری دانشگاه پورتسموث، پروژهATRACT، «تریاژ منطقه جنگی با پهپاد» را با هدف کاهش تلفات در میدان نبرد با ارتشهای مدرن راهاندازی کرده، برای آن بیش از 850 هزار پوند هزینه کنند و دنیا به خاطر آمریکا، حامی این طرح شود. چرا که آمریکا در جنگ ویتنام، با هلیکوپترهای مدرن نجاتدهنده نیروهایش از روی زمین، در زمانهایی که به آن لقب «ساعتهای طلایی» را دادند، توانست در سریعترین زمان ممکن مجروحانش را از ویتنام خارج کند، یک تریاژ هوایی سریع و هوشمندانه را انجام دهد و اثبات کند تکامل جنگهای مدرن، عامل نیاز به فناوری هوش مصنوعی و تریاژهای دیجیتالی شده است.
ارتش پشههای روباتیک
البته تکامل جنگهای هوشمند حتی در زمینه مراقبتهای بهداشتی و درمانی ارتشها، به استدلال فارست مورگان، استاد مطالعات نظامی تطبیقی و تحلیلگر ارشد RAND، همیشه هم چنین دستاوردهای مثبتی نداشته، ندارد و نخواهد داشت و چون هزاران راه برای عبور از نوارهای قرمز اخلاقی پیشروی پیشرانهای مستبد سیستمهای تسلیحاتی و نظامی خودمختار وجود دارد، تلاش محققان دانشگاهی برخلاف ادعاها، عامل جنگهای خونین خواهد شد و ذهنیت کشتارهای گروهی جامانده از اپنهایمر را همچنان باورپذیر و زنده نگه میدارد. فارست مورگان، با تاکید بر اینکه، «هدف از تصمیمگیری در جنگ، رسیدن به نتایج اساسی است»، میگوید: «ارتش کشورهای مختلف سالهاست در حال تحقیق در مورد چگونگی ترکیب و ادغام هوش مصنوعی با سلاحهای نظامی بودهاند و گاه اعلام شده که کشور X یا Y به یک جت جنگنده بدون خلبان، اجازه پرواز آزمایشی داده است، نتایج جنگ سگهای شبیهسازیشده فراتر از انتظار بوده و با همگرایی فناوریها، طی 10 یا 15 سال آینده، ارتش این کشورها، ابرقدرتهای نظامی کاملاً روباتیک و هوشمند خواهند شد» که تا به اینجای قضیه، صرفاً اعلام دستیابی به فناوری و در سطح آزمایشی است و خطرات احتمالی یا واقعی آن در ظاهر به میدانهای جنگ راه نیافته است. اما واقعیت آن است که اخبار فناوریهای نظامی-دفاعی، معمولاً زمانهایی برای عموم مردم منتشر میشوند که در میدانهای جنگ واقعی و در نزاع میان کشورها و ارتشهایشان بارها آزمایش شده و کشورهای مقصد به هدف خود که دستیابی به سطح تخریب و کشندگی وسیع با روباتهای سلاخگر و تسلیحات خودمختار است، رسیده باشند. سوای از آن، همیشه تسلیحات یا تجهیزاتِ پنهانی اکتشافی وجود دارند که هیچگاه وزارتهای دفاع کشورهای جهان درباره آنها صحبت نخواهند کرد تا اگر جنگهای بزرگی رخ داد، ابزار قدرتمندی برای بُرد و استعمار در اختیار داشته باشند. بگذارید برایتان مثالی بزنم. از سال 2018 تاکنون، به دفعات، اعلام شده است که پشههای روباتیک، کددار یا دارای ژنهای اصلاحشده برای نابودی ویروسها، باکتریها و انگلهایی که از طریق گزش پشههای حامل منتقل میشوند -و حدود 700 میلیون نفر را مبتلا کرده یا در هر سال بیش از یک میلیون نفر را میکشند- ساخته و در قالب طرحهای «جایگزینی و سرکوب جمعیت ناقلها» رهاسازی شدهاند و توأمان حشرهشناسان و متخصصان اپیدمیولوژی هم موفقیت آنها را تایید کردهاند؛ که بیشک خبر خوبی برای سیستمهای بهداشتی، مراقبتی و درمانی دنیاست. اما چنین اکتشافاتی، ابعاد ترسناکی نیز دارد. در قدیم، وقتی ارتش کشوری میخواست از تاکتیک غافلگیری استفاده کند، حملات شبانه، آتش زدن چادرهای دشمن، درست کردن گودالهای انباشته با مواد سوختی، قتلعامهای پلهای و... را امتحان میکرد و جواب هم میگرفت ولو با خشونت. ولی حالا، ارتشها به خاطر سواد هوش مصنوعی، دانایی رقابت و آگاهی تاکتیکی، هیچگاه دست به چنین کارهایی نمیزنند ولی در مقابل آیا نمیتوانند با پشههای روباتیک، استراتژی خود را در میدانهای نظامی و در مسیر پیروزی پیش ببرند؟ فکر میکنید حمله گروهی پشههای روباتیکِ حامل ویروسهای کشنده، نمیتواند نه فقط بخش دفاعی و امنیتی که کل یک کشور را زمینگیر و نابود کند بیآنکه کشور متخاصم کوچکترین آسیبی ببیند؟ و آیا تا به حال کشوری از این نوع تهاجم برای بُردهای بزرگتر استفاده نکرده است؟ پاسخ به این سوالات میتواند طبعاً مثبت یا منفی باشد و حتی طرح چنین موضوعاتی تئوری توطئه تلقی شود. ولی واقعیت آن است که باروت، تانک، هواپیما، مسلسل، گازهای سمی و وحشت و انتقام دیگر وحشتناکترین شکل شکنجه علم نیستند و حمله روباتهای انساننما با گرزهای کشنده یا تهاجم مخفی حشرات / حیوانات بیولوژیک برای «تسخیر علم» است که تعیین میکند چه کشورهایی مستعمره فناوری و کدام ارتشها صاحب گسلهای قدرت و بلعنده جهاناند.
پینوشتها:
1- گایا نام زمین است.
2- «بلعنده جهانها» که در دنیای سینمایی مارول با حمله به سیارات دیگر و تغذیه از آنها انرژی حیات را برای ادامه زندگی حفظ میکند.