گفتوگو با احمد رشید، روزنامهنگار و نویسنده پاکستانی
سنتشکنی سیاسی پاکستان در انتخابات افغانستان
پاکستان به پای ثابت بحثهای انتخاباتی در افغانستان بدل شده است. مامن گزیدن نیروهای طالبان در خاک پاکستان و سیاسیبازیهای اسلامآباد در ۱۳ سال گذشته در خصوص این پرونده، موجی از خشم را در میان مردم افغانستان از این همسایه کهن به راه انداخته است. انتقاد از پاکستان به بخشی از شعارهای تبلیغاتی تمام کاندیداهای ریاستجمهوری افغانستان در این دور از انتخابات بدل شده است.
پاکستان به پای ثابت بحثهای انتخاباتی در افغانستان بدل شده است. مامن گزیدن نیروهای طالبان در خاک پاکستان و سیاسیبازیهای اسلامآباد در 13 سال گذشته در خصوص این پرونده، موجی از خشم را در میان مردم افغانستان از این همسایه کهن به راه انداخته است. انتقاد از پاکستان به بخشی از شعارهای تبلیغاتی تمام کاندیداهای ریاستجمهوری افغانستان در این دور از انتخابات بدل شده است. احمد رشید، خبرنگار و نویسنده 64ساله پاکستانی که توسط مجله سیاست خارجی (فارین پالیسی) ازجمله 100 متفکر برتر جهان شناخته شده و کتابهایش همواره در زمره پرفروشها قرار گرفته در این گفتوگو از حضور پاکستان در انتخابات ریاستجمهوری افغانستان و طرح صلح با طالبان در سایه دولت جدید سخن میگوید.
پاکستان در این دور از انتخابات افغانستان از کدام کاندیدا حمایت میکند؟
به نظر من اسلامآباد برای نخستین بار در تاریخ -که البته بسیار هم عجیب است- از هیچ کاندیدایی در افغانستان حمایت نمیکند. من فکر نمیکنم که هیچ کدام از سه کاندیدای مطرحی که به نظر میرسد در راس احراز آرا ایستادهاند مورد حمایت پاکستان یا مطلوب این کشور باشند. خصومتورزی جدی با پاکستان در میان هر سه کاندیدا به چشم میخورد. معمولاً تنها تاجیکهای غیرپشتون بودند که مخالفت جدی و آمیخته به خشم خود را با پاکستان در افغانستان علنی بر زبان میآوردند اما این بار حتی کاندیداهای پشتون هم از دخالتهای پاکستان در بسیاری از مسائل مربوط به افغانستان انتقاد میکنند. به طور مشخص در میان افکار عمومی پشتونها هم خشم و نارضایتی بسیار زیادی نسبت به سیاستهای اسلامآباد دیده میشود. از این رو به نظر من این از ذکاوت و هوشیاری ارتش و سرویسهای اطلاعاتی در پاکستان بود که در این انتخابات حضور بسیار کمرنگی داشتند: نه مسالهای را طرح کرده و نه از هیچ کاندیدای مشخصی حمایت کردند. در شرایطی که اسلامآباد در مسیر انجام هرکدام از این
گزینهها قرار میگرفت، خشم پشتونها از این کشور به چالشی جدیتر بدل میشد.
در جریان 13 سال حکومت حامد کرزی بر افغانستان؛ پاکستان و افغانستان تنشهای بسیار زیادی را در روابط دوجانبه تجربه کردند. آیا دلیل این تنشها در سیاستهای اتخاذی و نحوه عملکرد کرزی بود یا عامل دیگری را میتوان موثر خواند؟
به نظر من هم پاکستان و هم افغانستان، هر دو در بروز و شکلگیری این تنشها مقصر بودند. البته در جایگاه نخست این تقسیم تقصیر، پاکستانیها ایستادهاند چرا که طالبان این کشور را به عنوان محل امنی برای زندگی خود قرار داده است، از پاکستان عملیاتهای مدنظر خود را هدایت کرده و تمام امکانات لجستیکی خود را هم در این کشور مستقر کردهاند. کرزی نیز هر از چند گاهی زبان به انتقاد از اسلامآباد گشوده که چرا این کشور نه طالبان را به نشستن سر میز مذاکره تشویق میکند و نه ریشه این گروه را در پاکستان میخشکاند. از سوی دیگر آنچه پاکستانیها را هم نگران کرده است دمدمیمزاج بودن موضعگیریهای حامد کرزی بود: یک روز مواضع تند و تیزی در قبال اسلامآباد داشته و روز دیگر از در آرامش وارد شده است. افغانستان در این سالها هیچگاه یک سیاست واحد را در قبال پاکستان دنبال نکرده است. کرزی یک بار با توسل به
خشونت کلامی انتقادهای خود را مطرح کرده و بار دیگر با آرامش و طمانینه خواهان نشستن پای میز مذاکره با طالبان شده است. از این رو به نظر من هر دو این کشورها رابطه بسیار ناامن و پرتنشی را تجربه کردهاند.
ریشههای این اختلاف تاریخی میان دو کشور چیست؟
به نظر من این تنشها در تاریخی بسیار کهن ریشه دارد. تاریخی که به دهه 1970 میلادی بازمیگردد. زمانی که سرویسهای اطلاعاتی پاکستان تحت حاکمیت ذوالفقار علی بوتو، برخی اسلامگراهای افغان را متقاعد کردند که برای آموزش دیدن به پاکستان سفر کنند. استفاده پاکستان از نیروهای افغان برای رسیدن به اهداف مدنظر خود سالها به طول انجامید. البته این حمایتها و در سایه خود گرفتنها در جریان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق و تلاشهای مشترک اسلامآباد و واشنگتن برای مجهز کردن مجاهدین در برابر نیروهای شوروی سابق، شدت بیشتری هم به خود گرفت. پاکستانیها در آن دوره هم در میان مجاهدینی که بیشتر آنها تندرو و افراطی بودند، محبوبیتهایی برای خود دست و پا کردند. این حمایتهای پاکستان و البته دخالتهایش در دهه 90 میلادی هم با حمایت از طالبان در جنگ داخلی در افغانستان شدت گرفت. در آن زمان پاکستان از طالبان حمایت میکرد و ایران، هند و سایر کشورهای حوزه آسیای میانه متفقالقول حامی نیروهای ائتلافی شمال بودند؛ بنابراین میبینید که ریشههای این خصومت به تاریخی
بسیار قدیمی بازمیگردد.
به نظر شما آمریکا در 13 سال گذشته چه اشتباهات استراتژیکی در افغانستان مرتکب شده است؟
متاسفانه آمریکاییها اشتباهات بسیار فاحش و بزرگی مرتکب شدند. به نظر من نخستین اشتباه زمانی رقم خورد که آمریکاییها در میانه جنگ در افغانستان به عراق حمله کردند. این حرکت به معنای نیمهکاره رها کردن جنگ در افغانستان بود. در نخستین مراحل پس از حمله به افغانستان که هنوز جنگی شکل نگرفته بود و طالبان باز از لاک خود سر بیرون نیاورده بودند، نه از بودجه و نه از نیروهای نظامی کافی برای سامان دادن به اوضاع افغانستان به دلیل آغاز جنگ در عراق خبری نبود. پس از این مرحله به نظر من افغانستان همواره نبردی موجود و البته در فرع برای آمریکا بود. افغانستان هیچگاه اولویت نخست آمریکا در مبارزههای برونمرزیاش نبود. این عراق بود که جایگاه نخست را در میان سیاستهای آمریکا به خود اختصاص داد و افغانستان همواره در مرحله بعدی جا خوش کرده بود. با این همه لازم به ذکر است که آمریکاییها خرج بسیاری در افغانستان کردند و در جریان 14 سال گذشته یک تریلیون دلار آمریکاییها در افغانستان هزینه شد و البته این هزینهها هم دستاوردهای مبهم و
نهچندان چشمگیری را به دنبال داشت. هیچ کس نمیداند اگر برنامههای اجتماعی مانند آموزش و ارتقای سلامت عمومی که آمریکاییها جرقه آن را در افغانستان زده بودند، ادامه پیدا کرده بود آیا طالبان میتوانستند با تجدید قوا مجدداً بازگردند؟ پرسشهای قابل توجهی از این دست همچنان بیپاسخ مانده است.
بزرگترین انتقاد افغانها نسبت به آمریکا این است که این کشور در حالی بر سر مردم در افغانستان بمب ریخت که مامن اصلی طالبان و تندرویهای اسلامی در پاکستان همچنان به فعالیت خود در مصونیت ادامه میدهد. به نظر شما سهلانگاریهای آمریکا در قبال پاکستان در این سالها به چه مسائلی محدود میشود؟ چه کاری بود که آمریکا میتوانست اما انجام نداد؟
به نظر من این انتقاد افغانها تا حدودی درست هم هست. آمریکاییها هیچگاه پاکستان را به اندازه کافی برای حل مشکلات طالبان در افغانستان تحت فشار قرار ندادند. پاکستانیها یا باید آنها را به سمت مذاکره با کابل هل میدادند یا ریشه آنها را در خاک خود میخشکاندند. آمریکاییها برای بازه زمانی بسیار طولانیمدت مخالف هرگونه گفتوگویی با طالبان بودند. حتی زمانی هم که زمزمههایی در خصوص موافقت با این گفتوگوها در سالهای 2008 و 2009 به گوش رسید، در جبهه آمریکاییها شاهد اختلاف نظر و انشقاق در این خصوص بودیم. آمریکاییها هیچگاه یک موضعگیری واحد نداشتند. به هر حال من فکر میکنم تنش بسیار جدی در رابطه سهجانبه میان اسلامآباد-کابل و واشنگتن وجود دارد. آمریکاییها هم تلاش
میکنند که اشتباهات خود را در افغانستان به گردن پاکستان بیندازند. من فکر نمیکنم که بار تمام این اشتباهها را اسلامآباد باید بر دوش بکشد. آمریکاییها اشتباهات بسیار چشمگیری داشتند که پاکستان در شکلگیری آنها هیچ نقشی نداشته است. با این همه همواره این طبع در آمریکاییها وجود داشته است که نه خود بلکه دیگران را مقصر تمام اشتباهات بدانند.
حضور نیروهای بیگانه در افغانستان یکی از اصلیترین دلایل خشونتگرایی طالبان افغانستان اعلام شده است. طالبان خروج نیروهای بیگانه از خاک افغانستان را نخستین شرط برای پایان دادن به فعالیتهای خود میدانند. فکر میکنید با عقبنشینی نیروهای آمریکایی، طالبان در افغانستان تغییر استراتژی بدهد؟
ما در جریان سالهای 2010 و 2011، شاهد شکلگیری روند گفتوگو میان طالبان و آمریکاییها بودیم که متاسفانه به شکست انجامید. من امیدوارم با عقبنشینی نیروهای آمریکایی، طالبان گفتوگوهای صلح با دولت مرکزی در افغانستان را با جدیت بیشتری دنبال کنند. به نظر من احتمال وقوع چنین جریانی بسیار زیاد است. امیدوارم در این مسیر هم پاکستان هر آنچه در توان دارد، در طبق اخلاص بگذارد.
ایدهآل سیاسی طالبان در افغانستان چیست؟ آیا این گروه به دنبال سیطره کامل بر افغانستان است یا مطلوب آن به دست آوردن کنترل بر بخشهایی از این کشور است؟
من فکر میکنم یک لابی صلح در میان طالبان وجود دارد. من آنها را به میانهرو و تندرو تقسیم نمیکنم اما گمان میکنم یک لابی صلح در میان آنها وجود دارد و بخش عمدهای از این لابی در شورای اصلی طالبان به چشم میخورد که در پیوند بسیار نزدیک و تحتالامر ملا عمر هستند. ملاعمر به خوبی این حقیقت را درک کرده است که دیگر سیطره کامل بر افغانستان ممکن نیست و طالبان هم دیگر از توانایی پیشین برای حکومت بر افغانستان برخوردار نیست. این لابی صلح به این نتیجه رسیده است که مذاکره با دولت بهترین راهکار موجود برای بقای این گروه در افغانستان است. در این معامله سیاسی، طالبان میتوانند نقشی در دولت بازی کنند یا در استانهایی که قدرتنظامی و تا اندازهای مقبولیت مردمی هم دارند به قدرت نمایی سیاسی بپردازند. من امیدوارم و همزمان خوشبینم که در سایه روی کار آمدن دولت جدید در افغانستان ما شاهد تشدید تلاشها برای شکلگیری این مصالحه باشیم. احتمالاً طالبان دیگر مشکلاتی را
که در زمان ریاستجمهوری حامد کرزی از آن به عنوان مانع یاد میکردند، نخواهند داشت چرا که کرزی دیگر رئیسجمهور نیست؛ بنابراین باید منتظر نتیجه انتخابات و تاثیر حضور چهره جدید در ارگ ریاستجمهوری بر این روند مصالحه ماند.
چه بسته پیشنهادی از سوی رئیسجمهور آتی افغانستان میتواند طالبان را به نشستن سر میز مذاکره ترغیب کند؟
من فکر میکنم نخستین تلاشها باید بر پایه یافتن راهکاری در راستای پایان دادن به جنگ داخلی در افغانستان متمرکز باشد. گفتوگوی میان دو طرف باید پیرامون این محور باشد که چگونه میتوانند به جنگ داخلی پایان دهند، چگونه میتوانند افغانهایی را که در پاکستان زندگی میکنند و خواهان بازگشت به کشور خود هستند، برگردانند؟ این افغانها هم شامل پناهندگان میشوند و هم بدنه رهبری طالبان. به نظر من مسائل حقوق بشری، امور مربوط به پناهندگان و موارد مشابه بسیار دیگری هست که میتواند سوژه این گفتوگوها و عاملی برای ترغیب آن باشد.
فکر میکنید رئیسجمهور پاکستان، نواز شریف در مسیر کمک به استقرار سیاسی در افغانستان قرار خواهد گرفت؟
به نظر من، نواز شریف از دست طالبان به ستوه آمده است. سیاستی هم که او در قبال این مساله دنبال میکند، بسیار گنگ است. هیچ کس نمیداند آقای رئیسجمهور در این خصوص دقیقاً چه کاری میکند. بحثهای بسیار جدی میان دولت، ارتش و اطلاعات در پاکستان در این خصوص در جریان است. به نظر من ذهن او به شدت مشغول این مساله است. من امیدوارم دولت، ارتش و اطلاعات پاکستان فشار بر طالبان افغانستان را برای مصالحه با رئیسجمهور جدید در کابل آغاز کنند. من امیدوارم که متقاعد کردن طالبان افغانستان به نشستن پای میز مذاکره با کابل از اولویتهای دولت نواز شریف در آینده باشد.
چه نقشی برای ارتش و سرویسهای اطلاعاتی پاکستان در این خصوص قائل هستید؟
کاملاً مشخص است که ارتش و اطلاعات پاکستان در پشت پرده اداره سیاستهای این کشور در افغانستان قرار دارند؛ بنابراین ضرورت دارد دولت، ارتش و سرویسهای اطلاعاتی همگی یکصدا در خصوص ضرورت صلح در افغانستان اقدام کنند. در گذشته وضع بر این منوال بود که دولت یک سیاست را در پیش میگرفت و سرویسهای اطلاعاتی سیاستی کاملاً در تضاد با آن را اتخاذ میکردند. همین دوگانگی در سیاستها بود که به هرج و مرج و بیثباتی منتهی شد. من امیدوار هستم که هر سه این ارگانها در سایه یک سیاست واحد به این نتیجه برسند که باید طالبان افغانستان به سرزمین خود رفته و با دولت مرکزی وارد مصالحه شوند.
فواید و ضررهای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان برای پاکستان چیست؟
برای پاسخ به این سوال باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا آمریکاییها 100 هزار نیروی نظامی که وعده داده بودند در افغانستان نگه خواهند داشت و آیا پیماننامه امنیتی میان کابل و واشنگتن امضا خواهد شد یا خیر؟ بیپرده بگویم که من فکر میکنم پاکستانیها ترجیح میدهند نیروهای آمریکایی در افغانستان باقی بمانند و بخشهایی از ارتش این کشور را در کنترل خود داشته باشند. در شرایطی که اسلامآباد به دنبال هدف قرار دادن طالبان پاکستان در وزیرستان شمالی باشد، به حمایت ارتش افغانستان که رهبری آن را آمریکاییها بر عهده داشته باشند نیاز دارد و این در حالی است که شاید طبق برنامه اعلامشده از سوی واشنگتن، آمریکاییها در ارتش افغانستان نباشند. حقیقت این است که این حمله باید شش ماه پیش یا زمانی که آمریکاییها در ارتش افغانستان حضور فعال داشتند، صورت میگرفت. اکنون اختیار عمل در دست ارتشی است که نه توان کافی برای حمایت از ارتش پاکستان را در چنته دارد و نه شاید چندان مایل به کمک به پاکستان در وزیرستان شمالی باشد.
چه نقشی برای عربستان سعودی در افغانستان قائل هستید؟
من فکر نمیکنم عربستانیها علاقه چندانی به درگیر کردن خود در افغانستان داشته باشند. آنها هم از دست رهبرانی در افغانستان که بارها از صلح سخن گفتهاند اما این سخنان را عملی نکردهاند، خسته شدهاند؛ بنابراین من فکر نمیکنم آلسعود خود را درگیر این پرونده کند. آنها پرونده افغانستان را به پاکستان یا کشورهای دیگر واگذار کردهاند. عربستان دیگر علاقهای به میانجیگری در این خصوص ندارد.
حتی میانجیگری میان طالبان و دولت مرکزی در افغانستان؟
بله، به یاد داشته باشید که کرزی در پنج یا شش سال گذشته دائماً از عربستانیها خواسته بود که نقش میانجی را بازی کنند اما ریاض مخالفت کرده بود. گفتوگوهای غیررسمی هم میان طالبان و دولت افغانستان در خاک عربستان صورت گرفته بود اما دولت ریاض هیچگونه نقش عملی در این مذاکرات ایفا نکرده بود. شاید در سایه دولت جدید، ریاض هم تغییر موضع دهد اما در حال حاضر چنین به نظر نمیرسد.
دیدگاه تان را بنویسید