گفتوگو با محمدرضا بهرامی، سفیر ایران در افغانستان
ایران از هیچ کاندیدایی حمایت نمیکند
با گذشت ۱۳ سال از حمله نیروهای آمریکایی با پشتیبانی کشورهای غربی به افغانستان، کاخ سفیدنشینها تا پایان سال جاری میلادی زنگها را برای خروج بخش اعظمی از نیروهای خود از افغانستان به صدا در خواهند آورد.
با گذشت 13 سال از حمله نیروهای آمریکایی با پشتیبانی کشورهای غربی به افغانستان، کاخ سفیدنشینها تا پایان سال جاری میلادی زنگها را برای خروج بخش اعظمی از نیروهای خود از افغانستان به صدا در خواهند آورد. همزمانی این ضربالاجل زمانی با برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در افغانستان و نخستین دست به دست شدن دموکراتیک قدرت، فرصتی برای همسایگان افغانستان در این کشور ایجاد کرده است. محمدرضا بهرامی سفیر جمهوری اسلامی ایران در افغانستان در این گفتوگو ضمن اشاره به بیطرفی ایران در این انتخابات به بررسی چشمانداز سیاسی و اقتصادی روابط دو کشور در سایه دولت آتی پرداخته است.
ما در جریان انتخابات اخیر در افغانستان شاهد نخستین دست به دست شدن دموکراتیک قدرت در این کشور خواهیم بود. مهمترین ویژگیهای این انتخابات از نظر شما به چه مواردی محدود شد؟
فکر میکنم باید چند مشخصه قابل توجه برای انتخابات اخیر در افغانستان و فارغ از اینکه رئیسجمهور منتخب بعدی چه کسی خواهد بود، قائل شد. اولین نکته این است که تمام مراحل طراحی و برگزاری این انتخابات در اختیار مسوولان افغان قرار داشت و این اتفاق بعد از سال 2001 برای اولین بار است که صورت میگیرد و در واقع این انتخابات کاملاً افغانمحور بود. در واقع انتقال سیاسی با مدیریت و اجرای خود افغانها در حال انجام است. نکته دوم توانایی نیروهای امنیتی افغانستان در جریان برگزاری این انتخابات بود که نوعی آزمون برای آنها محسوب میشد که به خوبی از عهده آن برآمدند و نکته سوم که به نظرم از منظر جامعهشناسی مهم است هیجان اجتماعی است که این انتخابات در میان مردم افغانستان ایجاد کرد. این هیجان را هم در جریان مبارزات انتخاباتی و هم در روز رایدهی به خوبی مشاهده کردیم. بهرغم تهدیدات امنیتی گروههای شورشی و شرایط نامناسب جوی، حضور
مردم در انتخابات بیش از دورههای گذشته کاملاً مشهود بود. این هیجان اجتماعی را باید آغاز نوعی تحول اجتماعی در این کشور خصوصاً در طبقه شهری به حساب آورد، هر چند هنوز پیوستگیهای قومی مولفه مهمی در افغانستان است. اکثریتی فعال جایگزین طبقه خاموش گذشته شده که نشانهای از هویتیابی افکار عمومی با هدف مشارکت در تعیین سرنوشت کشور است. علاوه بر موارد فوق، عملکرد نیروهای امنیتی این کشور در جریان برگزاری انتخابات (تامین امنیت و عدم دخالت) را باید بازسازی اعتماد مردم به توانمندی و سلامت این نیروها تلقی کرد.
اصلیترین چالشهایی که دولت جدید در افغانستان با آنها روبهرو خواهد بود چیست؟
روند انتخابات تاکنون به گونهای بوده که در صورت کشیده شدن آن به دور دوم احتمال قومی شدن آن را با توجه به کاندیداهایی که به دور دوم خواهند رفت افزایش میدهد. از این نگاه چگونگی حفظ همگرایی، وحدت ملی و پرهیز از روشهایی که موجب تشدید این حالت خواهد شد را شاید بتوان اولین موضوع قابل توجه برای منتخب بعدی مردم در افغانستان بهشمار آورد. موضوع دوم تقویت امنیت و مقابله با ناامنیهاست. ساختار نهادهای امنیتی در افغانستان جوان و کماکان نیازمند دریافت آموزش و امکانات لازم هستند. ضمن اینکه باید توجه داشت ریشه ناامنیها در افغانستان از نظر من داخلی نیست. هر چند تولیدکنندگان ناامنی عمدتاً بازیگران داخلی هستند اما نمیتوان هویتی مستقل برای آنان قائل شد. وقتی از این زاویه به موضوع امنیت در افغانستان نگاه کنیم میتوانیم تعارض منافع امنیتی طرفهای خارجی در این کشور را نیز به عنوان بخشی از همان ریشههای ناامنی که گفتم در نظر بگیریم. مدیریت این تعارضها و تلاش برای دور نگه داشتن محیط افغانستان از آنها در عین مقابله با عناصر شورشی
موضوع مهمی است که دولت آتی برای استقرار ثبات، نیازمند توجه لازم و کافی نسبت به آن است. چالش بعدی دولت منتخب بعدی افغانستان را باید در نیازهای اقتصادی و راههای دستیابی به استقلال اقتصادی این کشور دید. به طور معمول کمتر از 50 درصد بودجه افغانستان از محل منابع ملی که عمدتاً متکی به درآمدهای گمرکی است تامین میشود و اکثر این بودجه از محل کمکهای خارجی برآورده میشود. ضمن اینکه علاوه بر مبالغ در نظر گرفته شده در بودجه سالانه، رقمی در حدود چهار تا شش میلیارد دلار نیز نیاز نیروهای امنیتی این کشور در سال است. البته این کشور از منابع غنی معدنی برخوردار بوده و تنظیم سیاستهای مناسب به منظور کاهش نیازمندیهای خارجی و اتکا به منابع ملی نیازمند مدیریتی قوی و کارآمد خصوصاً در حوزه اقتصاد است.
رئیسجمهور افغانستان در گفتوگویی که اخیراً داشته ادعا کرده است که در انتخابات سال 2009 میلادی، برخی قدرتهای خارجی با دخالتهای آشکار خود، استقلال سیاسی افغانستان را زیر سوال برده بودند. آیا در این انتخابات هم ما شاهد دخالتهایی از این دست بودیم؟
نشانههایی واقعی از آنچه در انتخابات سال 2009 اتفاق افتاد و مورد اعتراض مقامات افغان قرار گرفت را میتوان در کتاب وزیر دفاع سابق آمریکا که اخیراً منتشر شده مشاهده کرد. در این کتاب به صراحت به تمایل مقامات برخی کشورهای غربی به منظور تاثیرگذاری بر روند انتخابات ریاستجمهوری آن سال در افغانستان اشاره شده است. اما در انتخابات اخیر تاکنون ادعایی از سوی هیچ طرفی مطرح نشده است.
آیا ایران در این انتخابات به فرد خاصی متمایلتر از سایرین است؟
خیر، برای جمهوری اسلامی ایران هر هشت کاندیدای شرکتکننده در ماراتن انتخاباتی دارای احترام و ارزش یکسان بوده و ما با همگی آنها سالهاست دارای روابط خوبی هستیم، ضمن اینکه تمامی کاندیداهای شرکتکننده خواهان رابطهای نیک و حسنه با جمهوری اسلامی ایران هستند. علاوه بر این ما باور داریم بخشی از مشکلات فعلی در افغانستان مولود دخالتهایی است که تاکنون در امور داخلی این کشور اعمال و عملاً موجب کاهش قدرت انتخاب مردم این کشور و اخلال در تثبیت پیوند مردم و حاکمیت شده است. از این منظر آنچه برای ما همواره اهمیت داشته احترام به حق انتخاب مردم افغانستان بوده است.
بسیاری از تحلیلگران اعتقاد دارند همراهیهای ایران با قدرتهای غربی در افغانستان بود که منجر به فروپاشی حکومت طالبان شد یا به زبان دیگر آمریکا و ایران در افغانستان نوعی همکاری غیرمستقیم با هم داشتند. آیا ما در افغانستان شاهد یکسانی منافع آمریکا و ایران هستیم؟
آنچه در سال 2001 و در جریان کنفرانس بن I اتفاق افتاد همکاری و مساعدت جامعه جهانی و دوستان افغانستان به مردم، احزاب و شخصیتهای این کشور برای عبور موفق از دوران تلخ ناشی از تسلط افراطگرایی بر کشورشان بود و باید گفت جمهوری اسلامی ایران نیز یکی از مهمترین طرفهای موثر در این عبور موفق بود. ما در آن مقطع در واقع از خواست مردم افغانستان حمایت کردیم، ضمن اینکه باور داشتیم و کماکان داریم که افراطگرایی در هر ظرفی پدیدهای خطرناک و غیرقابل کنترل است و تحولات دو دهه اخیر در این حوزه به خوبی صحت ادعای ما را به اثبات میرساند. ما منافع ملیمان را در رابطه با این کشور بر سه اصل واگذاری حق تعیین سرنوشت به مردم آن، برقراری ثبات و امنیت و همچنین کمک به توسعه این کشور قرار داده بودیم. از نظر ما مقابله با چالشهای ناشی از شرایط حاکم بر این کشور
نظیر افراطگرایی، مواد مخدر، ناامنیهای مرزی و همچنین افزایش مهاجرت افغانها خصوصاً به کشورهای همسایه در آن وقت در گرو توجه به همان سه اصلی بود که ذکر کردم. این مسیری بود که حرکت ما در کنفرانس بن و سالهای بعد در افغانستان بر آن مبنا پایهگذاری شده بود و کماکان نیز چارچوب کلی سیاستهای ما در این کشور محسوب میشود. البته برخی موضوعات با جنسی متفاوت در این کشور ایجاد شده اما ماهیت رفتاری ما تفاوتی نکرده است. اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم میتوان گفت همه کشورهایی که در این راستا سیاستهای خود را تنظیم کردهاند، برخوردار از منافعی مشترک در سطح کلان در افغانستان بوده و هستند.
آیا در جریان انتخابات جاری تماسهایی میان سفارتخانههای ایران و آمریکا در افغانستان برقرار شد یا خیر؟
مطلقاً. هیچ گونه ارتباط مستقیم یا غیرمستقیمی در جریان این انتخابات یا قبل از آن وجود نداشته است.
تا چه اندازه اعتقاد دارید که افغانها با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان میتوانند از عهده تامین امنیت خود برآیند؟
روز بعد از انتخابات اخیر در افغانستان اولین موضوعی که ذهنم به آن مشغول شد این بود که آیا توانمندی نیروهای امنیتی افغان در روز انتخابات را میتوان نمونه و دلیلی بر این قرار داد که این نیروها با همین وضعیت قادر به تامین امنیت به صورت کامل در کشورشان هستند، خصوصاً با توجه به اینکه انتقال مسوولیتهای امنیتی از نیروهای خارجی به افغانها در مراحل پایانی خود قرار دارد. پاسخ به این سوال به نظرم هم مثبت است و هم منفی. مثبت است چون اراده و عزم لازم در مقامات و نیروهای این کشور وجود دارد. منفی است چون: اول اینکه ساختار ارتش در افغانستان بر پایه مبارزه با شبهنظامیان بنا شده است و این ارتش فاقد امکانات لازم برای ورود به یک جنگ کلاسیک است و به همین دلیل است که هنوز فاقد نیروی هوایی، دفاع ضدهوایی و تجهیزات سنگین است. دوم اداره این نیروهای امنیتی بدون برخورداری از امکانات مالی خارجی و تنها با تکیه بر منابع مالی این کشور امری دشوار حداقل در مقطع فعلی است. سوم ارتش و اصولاً نیروهای
امنیتی جوان این کشور کماکان نیازمند دریافت امکانات، آموزشهای فنی لازم و تجربه هستند تا مانع از بروز احتمالی واگرایی شوند.
کاندیداهای مطرح در این دور از انتخابات قبول کردهاند که امضای پیماننامه امنیتی با آمریکا به نفع افغانستان است. از میان وابستگی مالی و ناتوانی نظامی افغانها در تامین امنیت کل کشور کدام یک را اصلیترین انگیزه کاندیداها از امضای این پیماننامه میدانید؟
فکر میکنم به صورت مطلق نمیتوان پیشفرض اولیه شما را در مورد همه کاندیداها بهکار برد و برخی تفاوتها میان نظرات آنان قابل مشاهده است. اما در مورد بخش دوم که سوال اصلی نیز در آن قرار دارد به نظر میرسد رفع نیازهای مالی و نظامی به عنوان پدیدهای مستقل و مجزا از سایر تحولات مربوط به این کشور به گونهای که از سایر منابع خارجی دیگر قابل تامین باشد قرار داده نشده است. استمرار برخورداری از توجه و تعهد بخشی از جامعه جهانی و ممانعت از بروز وقایعی که بازگشت احتمالی به گذشته غیرروشن این کشور را ایجاد کند، به نوعی با این پیمان گره زده شده است. شاید اهمیت این بخش را نتوان از موضوع تامین نیازهای مالی و نظامی کمتر دانست.
به نظر میرسد دولت ایران نسبت به پیماننامه امنیتی مشترک میان افغانستان و آمریکا نگرانیهایی دارد. آیا این مساله صحت دارد؟
قبل از هر موضوعی اجازه دهید بگویم دولت افغانستان به عنوان دولتی مستقل و مورد احترام به طور طبیعی حق دارد تا در چارچوب منافع ملی خودش با سایر دولتها و کشورها مبادرت به انعقاد قرارداد کند. طبیعی است دولتها در این مسیر با توجه به مناسبات دوستانهای که با سایر کشورها دارند به گونهای رفتار میکنند تا اقدامات آنها تولید ابهام برای سایر طرفها نکند. در مورد سوال شما اگر بپذیریم که اطلاق واژه نگرانی درست است، باید توجه داشت که این نگرانی عمدتاً ناظر بر نتایج ناشی از این پیمان بر محیط داخلی افغانستان است. استقرار ثبات پایدار در افغانستان بخش لاینفک منافع ملی ما در قبال این کشور است. در شرایطی که گروههای شورشی بر ادامه روش خود تا زمان حضور نیروهای نظامی خارجی تاکید دارند خصوصاً با توجه به موضوعی که قبلاً در مورد ریشههای بیرونی ناامنی این کشور و تعارض منافع امنیتی طرفهای بیرونی گفتم، آیا این پیمان میتواند تضمینی بر ختم این ناامنیها باشد؟ این پیمان به مثابه بازوی نظامی
است که مبارزه با شورش و تروریسم را مورد مساعدت قرار میدهد اما هیچ پلی میان آن و دستیابی به صلح که باید نتیجه نهایی هر مبارزهای باشد مشاهده نمیشود و این همان موضوعی است که ظرف ماههای اخیر به عنوان پیششرط مقامات عالی افغانستان برای امضای این پیمان در نظر گرفته شده است. ضمن اینکه در خصوص نتایج ناشی از این پیمان بر محیط پیرامونی افغانستان نیز باید گفت مکانیسم پاسخگویی و ضمانت بازدارندگی در قبال اقدامات غیرقابل پیشبینی نیروهای نظامی خارجی مستقر در این کشور در محیط بیرونی افغانستان به صورت روشن تعریف نشده است.
چه ارتباطی میان پیماننامه امنیتی افغانستان و آمریکا با توافقنامه همکاری که قرار است میان ایران و افغانستان امضا شود وجود دارد؟
دولت افغانستان ظرف سالهای اخیر مبادرت به امضای پیمانهای استراتژیک با تعدادی از کشورها از جمله هند، فرانسه، چین، انگلیس، آمریکا، استرالیا و ایتالیا کرده و ظاهراً گفتوگو با تعدادی دیگر از کشورها در همین رابطه ادامه دارد. پیمان امنیتی افغانستان و آمریکا بخشی از پیمان استراتژیکی است که قبلاً بین دو کشور به امضا رسیده است. در سلسله توافقات استراتژیک افغانستان با کشورهای مختلف، در سال گذشته و در جریان سفر جناب آقای کرزی به تهران مذاکرات اولیه میان روسای محترم جمهور دو کشور انجام شد و مراحل نهایی کردن آن توسط بخشهای مربوطه دو طرف در دست پیگیری است. از منظری شاید بتوان گفت امضای توافقنامه با جمهوری اسلامی ایران در واقع با هدف مدیریت نتایج احتمالی پیمان امنیتی با آمریکا بر محیط پیرامونی افغانستان توسط مقامات این کشور است.
سرایت ناامنی از افغانستان به واسطه حضور نیروهای شبهنظامی و طالبان در 13 سال گذشته به کشورهای همسایه همواره دغدغه ایران هم بوده است. در حالی که عربستان و قطر در مساله صلح میان دولت مرکزی و طالبان نقشهایی را ایفا کردهاند چرا ایران هیچ گاه به عنوان میانجی و همسایه هممرز کاری انجام نداده است؟
به نکته درستی اشاره کردید که فعالیت افراطگرایان و تاثیر سوء عملکرد آنان بر محیط امنیتی منطقه همواره یکی از دغدغههای ایران بوده است. این فعالیت ظرف سالهای گذشته متاسفانه به دلیل عملکرد نامناسب نیروهای نظامی خارجی و همچنین اشتباه محاسبه برخی کشورهای منطقه منجر به توسعه حوزه فعالیت آنان نیز شده است. فارغ از اینکه به چه میزان نقش کشورهایی که شما نام بردید در فرآیند آشتی و صلح میان دولت افغانستان و گروههای شورشی تعیینکننده بوده، آنچه در این خصوص قابل بیان است این است که اولاً هیچ گونه رابطه تعریفشدهای میان جمهوری اسلامی ایران و گروههای شورشی در افغانستان وجود ندارد و ثانیاً آنچه مورد تاکید ماست محور قرار داشتن دولت افغانستان در هر مذاکره و روندی است که میتواند منجر به صلح شود. این موضوعی است که
در مذاکرات گذشته توسط برخی کشورهای فرامنطقهای مورد توجه قرار نگرفت و طبیعتاً نتیجهای هم از آن مذاکرات به دست نیامد. به بیان دیگر دولت افغانستان توانمندتر از آن است که در این حوزه نیاز به واگذاری نیابت داشته باشد.
به نظر میرسد وجود جریانهای تندرو در منطقه امنیت افغانستان، پاکستان و ایران را همزمان تحتالشعاع قرار داده است. در حال حاضر وضعیت همکاریهای امنیتی سه کشور به چه شکل است. آیا برنامهای برای گسترش این همکاریها پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان وجود دارد؟
سه کشور ایران و افغانستان و پاکستان علاوه بر مرزهای جغرافیایی مشترک، از محیط پیوسته امنیتی نیز برخوردار هستند. متاسفانه بهرغم تهدیدات امنیتی نسبتاً یکسانی که با آن مواجهند (افراطگرایی، مواد مخدر، شرارتهای مرزی) تاکنون سازوکار مشترک و مشخصی برای مقابله با این تهدیدات که عملکرد قابل اتکایی داشته باشد تعریف نشده است. این ضرورتی است که خلاء آن به تدریج و خصوصاً متناسب با کاهش حضور نیروهای نظامی خارجی در افغانستان بیشتر احساس میشود.
هر سه کاندیدایی مطرح در این انتخابات از تلاش خود برای توسعه بندر چابهار گفتهاند، طرح مورد نظر آنها چیست؟ اجرای این طرح چقدر میتواند در راستای سیاستهای ایران باشد؟
افغانستان به عنوان کشوری محاط در خشکی نهتنها نیاز به دسترسی به آبهای آزاد دارد، بلکه نیازمند متنوع ساختن راههای دسترسی خود به این آبها بوده تا ناگزیر به پذیرش شروط احتمالی منحصر شدن دسترسیهای خود نیز نشود. در حال حاضر علاوه بر بنادر پاکستان، بنادر ایران و مشخصاً بندر عباس و بندر چابهار مهمترین و اصلیترین راههای تامینکننده این نیاز افغانستان در حوزه تجارت و ترانزیت هستند. از ویژگیهای عمده بندر چابهار این است که در محدوده دریای عمان قرار داشته و خارج از حوزه خلیج فارس است. همچنین بندر چابهار در مقایسه با بندر عباس مسیر کوتاهتری برای انتقال کالا به ویژه برای مناطق غربی و جنوبی افغانستان بوده و برخوردار از منطقه آزادی است که شرایط سهلتری را برای دولت افغانستان و بخش خصوصی این کشور مهیا میکند. بندر چابهار از این منظر نه تنها برای افغانستان بلکه برای برخی دیگر از کشورهای منطقه و از جمله عمان و هند نیز به منظور دسترسی
به افغانستان و همچنین کشورهای آسیای مرکزی حائز اهمیت است. این اهمیت برای کشورهای هند و افغانستان از جهت دشواریهای ارتباط زمینی با یکدیگر از طریق پاکستان مضاعف است. در همین ارتباط مذاکراتی میان مقامات مربوطه سه کشور ایران و افغانستان و هند با هدف توسعه بندر چابهار و افزایش تعاملات تجاری طرفین از طریق سرمایهگذاری در این بندر و ارتقای ظرفیتهای آن در جریان است. ضمن اینکه افغانستان علاقهمند است تا از طریق چابهار پل ارتباطی میان کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس و کشورهای آسیای مرکزی نیز باشد. برای جمهوری اسلامی ایران نیز افزایش تمرکز و جلب سرمایهگذاری خارجی در بندر و منطقه آزاد چابهار و طبیعتاً فعال شدن آن در موضوع تجارت و ترانزیت منطقهای و بینالمللی علاوه بر تقویت انتقال کالا و در مراحل بعد انرژی در مسیرهای شمال به جنوب و بالعکس بین منطقه اوراسیا با خلیج فارس، در تکمیل طرح ملی توسعهمحور شرق نقش موثری میتواند داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید