تاریخ انتشار:
حسن روحانی در حضور سران کشورها از اعتدال سخن گفت
در آستان ملل
از همان لحظه تحلیف حسن روحانی و به دست گرفتن سکان اداره کشور در دفتر خیابان پاستور، اینکه سفیر «امید و تدبیر» در اولین حضور خود در ایالات متحده برای شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، چگونه معادلات منطقهای و جهانی را دستخوش تغییر خواهد کرد و چگونه خواهد توانست تصویری از ایران با واقعیتهای پس از انتخابات ۹۲ ارائه کند، پرسشی بود که ذهن بسیاری از علاقهمندان و ناظران تحولات ایران را به خود مشغول کرده بود.
این انتظار روز سهشنبه به پایان رسید. اولین روز شصت و هشتمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل با سخنان آقای بان کی مون آغاز شد و پس از آن باراک حسین اوباما، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، پشت میکروفن رفت تا مواضع کشورش را درباره تحولات جهانی و نقش آمریکا در قبال آنها بیان کند. مجمع عمومی شصت و هشتم، البته دو تفاوت عمده با دورههای قبل داشت. اول اینکه، رئیسجمهور جنجالبرانگیز سابق ایران یعنی محمود احمدینژاد دیگر هیات ایرانی را همراهی نمیکرد. به جای او روحانی میانهرویی در راس هیات قرار داشت که آرام صحبت میکرد، لبخند میزد، از طعنه و کنایه دوری میکرد و در هنگام سخن گفتن با خبرنگاران با آنها یکی به دو نمیکرد و احترام خبرنگاران را با متانت و احترام به آنها برمیانگیخت.
تفاوت دوم اینکه، به دلیل تعمیر و بازسازی سالن اصلی و شناختهشده مجمع عمومی، اجلاس در سالن جایگزینی برگزار میشد که بیشتر شبیه سولهای بزرگ به نظر میآمد و در آن به تعداد نفرات هیاتهای نمایندگی کشورها صندلی چیده شده بود. سالنی یکطبقه که جایی برای حضور خبرنگاران نداشت و خبرنگاران در یک سالن جنبی به پوشش خبرهای مجمع میپرداختند. اما مهمترین ویژگی محل جدید اجلاس، نه غیرمجلل بودنش، بلکه فاصله خیلی نزدیک سخنرانان به حاضران در جلسه بود. به نحوی که سخنران میتوانست کاملاً به چشم افرادی که روبهروی او نشسته بودند نگاه کند - به خصوص در ردیفهای جلوی سالن- و این همان نکتهای بود که توجه بسیاری از خبرنگاران و حاضران در اجلاس را به خود جلب کرده بود و این پرسش را به وجود آورده بود که آیا امکان دارد حسن روحانی، در هنگام سخنرانی آقای اوباما در سالن بماند و احیاناً با او روبهرو شود؟ چنان که پیش از این و در سال ۱۳۷۹ بیل کلینتون در جلسه مجمع ماند تا به سخنرانی محمد خاتمی گوش کند؟
فراتر از آن از عصر روز دوشنبه، این خبر که قرار است در اولین روز نشست مجمع عمومی، بعد از سخنرانیهای صبح، رهبران جهان در ضیافتی که بان کیمون در سازمان ملل ترتیب داده بود شرکت کنند، بار دیگر بحث بر سر اینکه آقای اوباما با آقای روحانی ملاقاتی خواهند داشت یا نه را به قویترین شایعه اجلاس تبدیل کرد. اگرچه آنچه توسط برخی سیاستمداران یا روزنامهها در تهران در همان سهشنبه مطرح شده بود، مبنی بر اینکه ملاقاتی صورت نخواهد گرفت بر تحقق چنین اتفاقی سایه انداخته بود.
جواد ظریف عالیرتبهترین عضو هیات ایرانی در جلسه به هنگام سخنرانی آقای اوباما بود. صرف نظر از ارزشگذاری محتوایی سخنرانی، به لحاظ نگارش، سخنرانی رئیسجمهوری آمریکا از ساختاری منسجم، طبقهبندیشده و منظم برخوردار بود. او ابتدا به وضعیت کشورش پرداخت و از رکود اقتصاد جهانی و تلاشهای صورتگرفته در این زمینه سخن گفت. بعد از محورهای کلی به موضوع امنیت جهانی اشاره کرد و آن را مرتبط کرد به سه موضوع و چالش اصلی در سیاست خارجه آمریکا یعنی سوریه، ایران و چین. او در هر مورد به سیاستهای آمریکا و برداشتی که از این چالشها دارد و راهحلهایی که در مورد هر یک میبیند اشاره کرد و در نهایت با ارائه چشماندازی از نقش آمریکا در جهان کنونی به سخنان خود پایان داد. یک سخنرانی کلاسیک که از نظر متنی، روان، شفاف، بیتعارف و رودربایستی و همچنین از نظر وحدت موضوعی پیوسته بود. مهمتر از همه اینکه یک محور اصلی داشت: ثبات جهانی و چالشهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا. باراک اوباما، علاوه بر اینکه از گروه مشاوران و سخنرانینویسان برجسته و ورزیدهای بهره میگیرد، خود نیز همواره به ایجاد تغییراتی در متن میپردازد و حتی در برخی موارد متن سخنرانیهای خودش را مینویسد.
برای تشریح سیاست آمریکا در زمینه ثبات جهانی، باراک اوباما به کشته شدن گروهی از شهروندان کنیایی در یک بازار اشاره کرد و به اتفاقات مشابهی در پاکستان و عراق پرداخت، و سپس مسیر صحبت خود را به سمت خاورمیانه و جنبشهای مسالمتآمیزی که به خشونت کشیده شدهاند عوض کرد و از آنجا به موضوع سوریه رسید. او به صراحت از اینکه دولت بشار اسد مسوول بمباران شیمیایی ۳۰ مردادماه بوده سخن گفت. موضوعی که طرفین درگیر در ماجرا نظرات متفاوتی نسبت به آن دارند. چرا که کشورهایی مانند روسیه و ایران معتقدند این سلاحها توسط مخالفان اسد - یا گروههای تندرو تروریستی - استفاده شده است. آقای اوباما گفت این ایده که سوریه میتواند به زمان پیش از جنگ بازگردد یک «فانتزی» است و سپس به ارائه یک برنامه عملی برای دیپلماسی و همچنین فشار آوردن به بشار اسد برای متوقف کردن روند کنونی جنگ داخلی در این کشور پرداخت. این استاد سابق قانون اساسی آمریکا در دانشگاه هاروارد، همچنین گفت برای رسیدن به ثبات در منطقه، آمریکا نمیتواند تعیینکننده باشد و استفاده از نیروی نظامی به تنهایی مشکلگشا نیست.
اگرچه موضع باراک اوباما نسبت به سوریه بسیار شفاف و مشخص بود، کنجکاوی زیادی در میان حاضران در محل اجلاس و همه کسانی که تحولات مجمع عمومی را دنبال میکردند، در خصوص لحن و ادبیات و شفافیت سخنان او در خصوص ایران وجود داشت. آیا میتوان مسیر جدیدی را در سیاست خارجه آمریکا با ایران در سخنان او جستوجو کرد؟ بخشی از سخنان او در مورد ایران شاید نشان میداد که او کلمات را به دقت زیادی انتخاب کرده است. آقای اوباما چند عبارت کلیدی را در سخنان خود استفاده کرد که از سوی بسیاری از حاضران کدهایی بودند برای احترام و به رسمیت شناختن نگرانیهای ایران و همچنین نشان دادن علاقه دولت او برای همکاری با دولت ایران. برای مثال او در سخنان خود به استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه ایران اشاره کرد، از فتوای آیتالله علی خامنهای مبنی بر اینکه ایران به دنبال سلاح اتمی نیست و سلاح اتمی از نظر شرعی توجیه ندارد یاد کرد و اینکه آقای روحانی هم تاکید کرده که ایران به دنبال سلاح اتمی نیست و در نهایت گفت که به جد معتقد است راه دیپلماتیک باید امتحان شود. اما شاید مهمترین خط سیاستگذاری که در سخنان او مطرح شد این بود که گفت «ما به دنبال تغییر رژیم در تهران نیستیم» و اینکه «میخواهیم ایران به انرژی اتمی مسالمتآمیز دسترسی» داشته باشد. اشاره به فتوای رهبری در مورد مساله هستهای، در فضای سیاسی آمریکا حاوی نکات خیلی مهمی بود. در محافل سیاستگذاری آمریکا، در خصوص فتوای یادشده، اینطور تعبیر میشود که به عنوان یک فتوای مذهبی، میتواند تحت شرایط مختلف عوض شود و بنابراین آن را نمیتوان در حوزه سیاستگذاری به عنوان دارایی قابل اتکایی حساب کرد. دوم اینکه برای بسیاری در غرب، به خصوص آنان که بدبینی جدی نسبت به تحولات سیاسی ایران دارند، چنین دیدگاه فقهی قابلیت استناد در عرصه بینالمللی ندارد و ایران برای نشان دادن این موضوع باید به صورت متعارف به نفی سلاح اتمی از طریق آنچه آنها شفافیت در برنامه و اعتمادسازی میدانند، اقدام کند. اما اشاره رئیسجمهوری آمریکا به موضوع فتوا، از سوی بسیاری از ناظران در مجمع، به عنوان ادای احترام او به رهبر ایران و اهمیت نظرش در عرصه سیاست خارجی ایران بود. این دقیقاً کاری است که میتواند به راحتی آقای اوباما را با انتقادات جریانات ضدایرانی به خصوص طرفداران اسرائیل مواجه کند. موضوع مهمتر، تاکید بر این بود که آمریکا «به دنبال تغییر رژیم» تهران نیست. این هم عبارتی است که خیلی از مخالفان حکومت ایران را در واشنگتن و دیگر پایتختها از دست او عصبانی میکند. در عین حال، فراتر از جنبه سیاسی، موضوع به دنبال تغییر رژیم نبودن، از نظر امنیتی همواره برای طرفهای ایرانی پراهمیت بوده است. اگر کسی در آمریکا زندگی کند و سیاست این کشور را از نزدیک دنبال کند و با ادبیات تندروها و میانهروها یا به عبارتی دموکراتهای طرفدار حل مشکل با ایران و جمهوریخواهان (به همراه دموکراتهای طرفدار دوآتشه اسرائیل) آشنا باشد، میداند که طرح این دو موضوع، یعنی به چالش کشیدن نظر تندروها، و ریسک کردن برای نزدیک شدن به حکومت ایران برای حل مشکلات دو کشور، همچنین به معنای آن خواهد بود که آمریکا از گروههای برانداز و مخالف سرسخت جمهوری اسلامی حمایت نخواهد کرد. موضوعی که اگر گفتوگوهای رسمی میان دو کشور برقرار شود، با جدیت بیشتری از یک سخن به سمت یک برنامه سیاسی خواهد رفت.
نکته دیگری که در سخنرانی آقای اوباما گفته نشد و همین گفته نشدنش نشاندهنده درک حساسیتهای زبانی در ایجاد گفتوگو با مقامات ایرانی بود، استفاده نکردن از عبارت «همه گزینهها روی میز است» بود. اگرچه عبارت «همه گزینهها روی میز است» در ایران و آمریکا به دو شکل مختلف شنیده و فهمیده میشود. این عبارت برای بسیاری از مردم جهان، و به خصوص ایران که تاریخ بیش از پنج دهه خصومت را با آمریکا تجربه میکنند عبارتی مغرورانه و تهدیدآمیز است. اما در سیاست خارجی آمریکا، با توجه به موقعیت جهانی که این کشور از نظر نظامی، اقتصادی و فرهنگی دارد، این عبارت برای نشان دادن قدرت و اینکه این کشور با امکاناتی که دارد هیچ گزینهای را در برابر کشورهای دیگر از دست نمیدهد، به کار برده میشود؛ و البته تنها در مورد ایران هم به کار برده نمیشود.
در وزارت دفاع آمریکا، برنامههای دفاع پیشگیرانه برای دهها کشور در جهان تدوین شده است و هر زمان که رابطه این کشور با کشورهای دیگر مخاطرهآمیز بشود، این برنامهها روی میز قرار میگیرد. یک بار یکی از مسوولان آمریکایی به من گفت که حساسیت ایران را نسبت به این عبارت متوجه نمیشود. چون آمریکا حتی در برابر چین و انگلیس هم میگوید همه گزینهها روی میز است. اگرچه رابطه آمریکا با این کشورها مانند ایران نیست و بنابراین از آن در برابر این کشورها استفاده نمیشود. بنابراین قابل انتظار است که مشاوران آقای اوباما برای او توضیح داده باشند که استفاده از عبارت «همه گزینهها روی میز است» در میان سیاستمداران ایرانی به عنوان تهدید حساب میشود و کسی که دست دوستی خود را برای مذاکره به سمت ایران جلو میبرد نباید از آن استفاده کند. برخی از خبرنگاران حاضر در محل مجمع عمومی سازمان ملل، بلافاصله بعد از سخنرانی آقای اوباما این نکته را به عنوان یکی از برجستهترین نکات سخنرانی او یافتند و اینکه آقای اوباما تلاش زیادی داشته است که با زبان متفاوتی با طرف ایرانی صحبت کند.
به علاوه آقای اوباما، برخلاف نظر خیلی از تندروها در آمریکا که غنیسازی را به صورت کلی مطلوب نمیدانند و میگویند برای مصالحه باید ایران تمام فعالیتهای غنیسازی را متوقف کند، تصریح کرد که دولت او حق انرژی صلحآمیز هستهای را برای ایران به رسمیت میشناسد. او همچنین گفت اینکه مردم روحانی را انتخاب کردهاند و آقای روحانی نیز میخواهد برای حل مشکلات بین دو کشور اقدام کند «مشوق» اوست.
بعد از سخنرانی آقای اوباما، خبرنگاران و دیپلماتها همه در انتظار بودند که آقای روحانی در مراسم ناهار آقای بان کیمون شرکت کند. در حدود ساعت ۱۲ ظهر سهشنبه، زمزمههایی شنیده شد که حسن روحانی در این مراسم شرکت نخواهد کرد. یکی از اعضای هیات ایرانی به من گفت قرار است آقای روحانی به جای آن با آقای اولاند رئیسجمهور فرانسه دیدار کند. برخی خبرنگاران آقای روحانی را دیدند که به سمت محل مراسم ناهار میرفت ولی اتاقی که او با آقای اولاند دیدار کرد در جنب محل ناهار بود که دور از دسترس دید ما در محل بود. بنابراین بسیاری به اشتباه افتادند که ممکن است آقای روحانی به مراسم ناهار رفته باشد. اما دقایقی بعد سخنگوی آقای اولاند به خبرنگاران کنجکاو یکی از آژانسهای خبری آمریکایی گفت: «روحانی پیش ماست.» بعد از این بود که گمانهزنی در خصوص اینکه چرا آقای روحانی به مراسم ناهار نرفته است بالا گرفت. یکی از حدس و گمانها این بود که آقای روحانی به دلیل وجود شراب در هنگام صرف ناهار به این میهمانی نرفته است. ولی همان شب آقای روحانی به کریستین امانپور خبرنگار شبکه سیانان گفت که برای چنین اقدامی آمادگی کافی وجود نداشته است. یعنی مقدمات کار برای چنین اقدامی باید از قبل فراهم میشده که نشده است. اما او از ادامه مذاکرات هستهای با حضور جواد ظریف وزیر خارجه و همچنین جان کری وزیر امور خارجه آمریکا استقبال کرد. دیداری که روز پنجشنبه برگزار شد. گمانهزنی دیگری که مطرح شد این بود که آقای روحانی بهرغم آنکه گفته بود با اختیارات کامل پا به نیویورک گذاشته است، موضوع دیدار با مقامات آمریکا جزو این اختیارات کامل نبوده است و بعد از اینکه اشتیاق زیادی در میان رسانههای ایرانی و غیرایرانی در این خصوص دیده شد، از تهران پیام رسیده است که این دیدار حتی به صورت اتفاقی هم صورت نگیرد. این موضوع هیچگاه البته تایید نشد و در حد همان شایعه باقی ماند.
دیدار - حتی به صورت اتفاقیاش نیز- برای طرف ایرانی و آمریکایی معنی بسیار متفاوتی داشت. برای آمریکاییها، اساساً قابل فهم نیست که به رغم مشکلات بین دو کشور، چرا نباید مقامات دو کشور قادر باشند با هم صحبت کنند و در مورد مسائل خود حرف بزنند؟ برای مثال در جریان جنگ سرد دهه 60 و 70 میلادی، ایالات متحده با وجود دشمنی آشکار و رقابت شدید با روسیه در عرصه جهانی، که هر دو طرف دائماً از یکدیگر جاسوس کشف میکردند و در مناطق مختلف جهان به صورت پروکسی یا با یک لایه فاصله، در کشورهای مختلف حتی درگیری نظامی داشتند، اما همزمان سفارتخانههایشان باز بود و سر مسائل مختلف صحبت میکردند. روزنامه نیویورک تایمز حتی از اینکه دیدار آقای روحانی و آقای اوباما میتوانست یادآور دیدار مائو تسهدونگ و ریچارد نیکسون در سال ۱۹۷۲ باشد، سخن گفته بود. دیداری نمادین که بعد از آن به دو کشور این امکان را داده بود که در بالاترین سطح به مذاکره در مورد نگرانیهای متقابل بپردازند.
اگر چه مقامات ایرانی و آمریکایی هر دو روز دوشنبه تاکید کردند هیچ دیداری بین دو رئیسجمهور پیشبینی نشده و در برنامهها نیست، اما هر دو نیز امکان چنین دیداری را حتی به صورت تصادفی رد نکردند. یکی از مقامات عالیرتبه آمریکایی در گفتوگو با جمعی از خبرنگاران که متن آن بعداً در اختیار من قرار گرفت، گفته است موضوع دیدار بین هیات ایرانی و آمریکایی در گروههای کاری مطرح شده است اما طرف آمریکایی متوجه شده است که به لحاظ «پیچیدگیهای سیاست داخلی» برای طرف ایرانی بسیار مشکل خواهد بود که برای چنین دیداری تصمیمگیری کند. یکی از خبرنگاران آگاه و مطلع از روند گفتوگو در زمینه دیدار به من گفت، طرف آمریکایی حتی چندین گزینه در روی میز قرار داده بود که این دیدار تصادفی چگونه باشد؟ آیا به صورت دست دادن باشد؟ از دور برای هم سر تکان بدهند؟ دست بدهند و چند دقیقهای صحبت کنند و خبرنگاران از این صحنه عکس بگیرند؟ همه اینها نشان میداد شرایط برای این دیدار تصادفی مهیا بوده است اما طرف ایرانی از حادث شدن چنین اتفاقی جلوگیری کرده است. از زمان انقلاب اسلامی در ایران در سال 13۵۷، تاکنون مقامات ایرانی در چنین سطحی با هم دیدار نداشتهاند و همین موضوع خود جذابیت چنین اقدامی را صد چندان میکرد. البته جو غالب در محل اجلاس این بود که حتی اگر آقای روحانی با آقای اوباما دیدار کند، این موضوع نشانه قوت و قدرت رئیسجمهوری ایران و اعتماد به نفس او برای پشت سر گذاشتن سه دهه بدون هیچ ارتباط سیاسی و در نهایت عزم جدی برای حل مسائل دو کشور است. یکی از خبرنگاران آمریکایی به من گفت اگر چنین دیداری صورت بگیرد، اسرائیلیها و تندروهای آمریکایی تا صبح نخواهند خوابید. اشاره او به این بود که بیش از هر کس دیگری در جهان، اسرائیلیها و تندروهای آمریکایی علاقه ندارند که چنین ارتباط مستقیمی برقرار شود.
اما در نهایت دیدار برگزار نشد و چشمها و گوشها منتظر سخنرانی آقای روحانی در مجمع عمومی شد. در ساعت حدود پنج بعد از ظهر حسن روحانی به پشت تریبون رفت و سخنان خود را بیان کرد. از روزها قبل بحث بر سر این بود که آقای روحانی برخلاف سالهای گذشته، در سخنان خود، دستور کار سیاسی و برنامهای را که برای نگرانیهای کشور و حل آنها در نظر دارد در این جلسه مطرح خواهد کرد و سخنان جنجالبرانگیزی را در سخنرانی خود نخواهد گذاشت تا بار دیگر بهانهای شود برای حملههای سیاسی علیه ایران. شاید اسرائیلیها بیشتر از هر کس دیگری برای این سخنرانی لحظهشماری میکردند. آنها میدانند در صورت نزدیکی ایران و آمریکا، عملاً برنامههای جنگطلبانه و تهدیداتی که علیه ایران میکنند، نقش بر آب خواهد شد و همواره منتقد این بودهاند که آقای اوباما بهرغم گفتن «همه گزینهها روی میز است» ولی در باطن و در عمل، مسیر دیپلماسی را پیش رو قرار داده است. در آمریکا حتی تحریمهای چند لایه علیه ایران نیز، به عنوان یک اقدام برای جلوگیری از تندروی اسرائیل و متحدانش در کنگره آمریکا دیده میشود. در واقع برخی معتقدند آقای اوباما برای فرار از رسیدن به راهحل نظامی در مورد پرونده هستهای ایران، مسیری را انتخاب کرده که هم طولانیتر است و هم امکان رسیدن به توافق با ایران را به شدت افزایش میدهد به جای اینکه به سوی جنگ برود. مقامات آمریکایی هم البته میخواستند ببینند آقای روحانی چه میگوید. یکی از افراد نزدیک به هیات آمریکایی به من در محل اجلاس گفت البته سخنان مجمع عمومی بیشتر جنبه نمادین دارد و آنها میدانند که این سخنرانی در داخل ایران پخش میشود و اینکه یک چشم آقای روحانی به ایران و یک چشم دیگر به سوی آمریکاست. اما اینکه در زمان سخنرانی آقای روحانی حتی سامانتا پاور، نماینده دائمی آمریکا در سازمان ملل هم در جلسه حضور نداشت، نشان میداد که مقامات آمریکایی احتمالاً از اینکه پیشنهاد ارائهشده برای دیدار روسای جمهوری دو کشور پذیرفته نشده است، خشنود نیستند. آقای روحانی سخنان خود را با ارائه تصویری از جهان آغاز کرد و اینکه در جهان امروز چه بیمها و نگرانیهایی وجود دارد. وی سپس نسبت جامعه ایران را با تحولات منطقهای و جهانی شرح داد و گفت: «گزینش هوشیارانه امید و تدبیر، و اعتدال توسط مردم بزرگ ایران در انتخابات اخیر است که با تبلور مردمسالاری دینی و انتقال آرام قدرت اجرایی نشان داد ایران لنگرگاه ثبات در دریای ناآرامیهای منطقهای است. اعتقاد راسخ حکومت و مردم ما به صلح پایدار، ثبات، آرامش، حل مسالمتآمیز مناقشات و تکیه بر آرای عمومی به عنوان پشتوانه قدرت، مقبولیت و مشروعیت، نقشی والا در فراهم کردن چنین محیط امنی داشته است.»
برخلاف آقای اوباما که در سخنان خود هر جا که به ایران مربوط میشد به صراحت از آن نام برد و در کل سخنرانی خود بیش از ۲۰ بار نام ایران را در بخشهای مختلف تکرار کرد، آقای روحانی در حالی که به سیاستهای آمریکا و منطقه انتقاد میکرد به جای به کار بردن اسم آمریکا از عبارتهایی همچون «معدودی از بازیگران» یا «آنهایی که از تهدید ایران سخن میگویند» و نیز «تحریمگران» سخن گفت و از اینکه نام آمریکا را بیاورد پرهیز کرد. این یکی از معدود شباهتهای سخنرانی آقای روحانی با آقای احمدینژاد در سالهای قبل و در جریان جلسات مجمع عمومی بود که در آن بارها به انتقاد بدون اسم از آمریکا میپرداخت. موضوعی که در ادبیات سازمان ملل، اندکی غیرمتعارف است. چرا که اگر کشوری از کشور دیگر انتقاداتی دارد میتواند به راحتی با نام بردن از آن کشور انتقاد خود را بیان کند.
اما مهمترین بخش صحبتهای رئیسجمهور ایران به موضوع پرونده هستهای ایران مربوط میشد که در آن تکرار کرد «برنامه هستهای ایران و همه کشورهای دیگر باید تنها در جهت اهداف صلحآمیز باشد.» آقای روحانی گفت: «من اینجا به صراحت اعلام میکنم که این هدف، صرف نظر از مواضع دیگر بازیگران، هدف جمهوری اسلامی ایران بوده و خواهد بود. سلاح هستهای و کشتارجمعی هیچ جایگاهی در دکترین دفاعی ایران نداشته و با باورهای بنیادین مذهبی و اخلاقی ما در تعارض است. منافع ملی ما ایجاب میکند که هرگونه نگرانی منطقی پیرامون برنامه هستهای ایران را مرتفع کنیم.»
مرتفع کردن «هرگونه نگرانی منطقی پیرامون برنامه هستهای» همان موضوعی است که کشورهای غربی و آمریکا علاقهمند هستند بر سر آن با ایران به توافق برسند و این سخن اگر چه بسیار کلی مطرح شد و قید کلی و بدون تعریف «منطقی» را هم با خود به همراه داشت، اما از جمله نکاتی بود که در مطبوعات غربی مورد توجه قرار گرفت. به علاوه آقای روحانی تصریح کرد که برای رسیدن به این هدف «پذیرش اعمال حق غنیسازی و سایر حقوق هستهای در خاک ایران» تنها راه ممکن است.
او همچنین در واکنش به سخنان آقای اوباما که صبح سهشنبه ابراز شده بود مطالبی را گفت که شاید ضعیفترین بخش سخنان آقای روحانی و به نوعی ناشی از نشناختن فضای سیاسی آمریکا و در نتیجه بدون حاصل بودن آن در گنجاندنش در متن سخنرانیاش بود؛ و آن زمانی بود که رئیسجمهور گفت: «من سخنان امروز پرزیدنت اوباما را با دقت دنبال کردم؛ در صورت عزم سیاسی رهبران آمریکا و خودداری از دنبال کردن منافع گروههای فشار جنگطلب، میتوان به چارچوبی برای مدیریت اختلافات رسید. در این چارچوب موضع برابر، احترام متقابل و اصول مسلم شناختهشده بینالمللی باید مبنا باشد؛ البته در این زمینه انتظار ما از واشنگتن شنیدن صدای واحد است.»
حقیقت آن است که حتی آقای ظریف که سالها در ایالات متحده زندگی کرده و به عنوان یک دیپلمات عالیرتبه در سازمان ملل مشغول به خدمت بوده است میداند که واژه «گروه فشار» در آمریکا به بخشی از سازمانهای سیاسی و مدنی اطلاق میشود و به نحوی بخشی از جامعه سیاسی در واشنگتن است که در مباحثات مربوط به سیاست خارجی نقش فعال دارند. حتی اگر آقای اوباما سیاستهای پیشنهادی برخی از این گروهها را عملاً نادیده بگیرد مانند گروه لابی طرفدار اسرائیل به نام آیپک، اما سخنان آنها را خواهد شنید و هیچگاه نخواهد گفت به سخنان آنها توجه نمیکند. این نه پدیدهای خوب است نه بد. بلکه فقط واقعیت نوع سیاستورزی در آمریکاست؛ و البته آقای اوباما در عمل نشان داده است که اگر چه سخنان این گروههای تندرو را میشنود و حتی در مجامع آنها سخنرانی میکند اما در عمل بر دیپلماسی با ایران پافشاری میکند.
نکته دوم، انتظار آقای روحانی برای «شنیدن صدای واحد» از واشنگتن است که این موضوع هم در عمل سخنی است که هیچ یک از مقامات آمریکا آن را برنمیتابند و در عمل اساساً محققشدنی نیست. اساساً افتخار آمریکاییها این است که تنها یک صدا در واشنگتن به گوش نمیرسد و سیاست خارجی برآیند صداهای مختلف است؛ و اساساً مقامات ایران تا قیامت هم صبر کنند صدای واحدی از واشنگتن به گوش نخواهد رسید. چه در خصوص برنامه هستهای و یا رابطه با ایران و چه در خصوص هر مساله ملی و بینالمللی دیگری که آمریکا با آن دست و پنجه نرم میکند.
در ایالات متحده، به خصوص پس از روی کار آمدن آقای اوباما در کاخ سفید، مجلس نمایندگان که اکثریت آن در اختیار جمهوریخواهان قرار دارد، با پدیده افراطیگری در این حزب مواجه بوده و این حزب عملاً تلاشهای رئیسجمهور آمریکا را حتی در بسیاری از مسائل داخلی کشور، عقیم گذاشته است. آقای اوباما به عنوان نماینده دولت آمریکا اما میتواند ابتکار عمل را به دست بگیرد و با ایران به مذاکره بپردازد و دستور کار خود را به پیش ببرد. اما هیچگاه نخواهد توانست صداهای مخالف جدی را در مجلس نمایندگان و حتی سنای آمریکا خاموش کند و این بستگی تام به این دارد که چگونه طرف ایرانی این موضوع را درک کند و در بازی سیاسی حرفهای خود دست او را برای دادن امتیازات بیشتر و رفتن به سوی دیپلماسی فعال و نتیجهبخش باز بگذارد.
نکتهای که همواره ناظران و آگاهان سیاسی در واشنگتن، سیاستمداران ایرانی را برحذر میدارند که به دنبال صدای واحد نباشید. در واقع تیم سیاست خارجی ایران با شناخت از دو طرف این معادله، برای به دست آوردن بیشترین منافع از گفتوگوها، باید درک دقیقی از این شکاف در میان هیات حاکمه آمریکا داشته باشد. شکاف و چندصدایی که از روزهای نخست این جمهوری بوده است و برای رسیدن به هدفی مشخص در رابطه با دولت آمریکا، باید از همه امکانات موجود برای بلند کردن صدای یک طرف در برابر صدای طرف دیگری اقدام کرد. این به این معناست که مقامات ایرانی به دنبال شنیدن صدای واحد نباشند و با توجه به آنچه در سازمان ملل گذشت و اظهارات مثبت و در عین حال علاقهمند به مذاکره آقای اوباما، آن را مبنای برنامه سیاسی آینده خود قرار دهند. حمله آقای روحانی به سیاستهای آمریکا و استفاده از واژه «سلطه» و به نوعی آمریکا را - بهرغم آنکه اسمی از آمریکا برده نشد- موجد خشونت و ناآرامی و بیثباتی در منطقه قرار دادن، به نظر میآمد که واکنشی در برابر همان گروههای فشاری باشد که آقای روحانی در مورد آنها سخن گفته بود. این نکتهای بود که بسیاری از خبرنگاران و ناظران پس از سخنان آقای روحانی به اظهار نظر در مورد آن پرداختند و اینکه عملاً ایران اگر بخواهد به دنبال یک صدای واحد باشد، که البته منفعتی هم در آن نیست، کاری از پیش نخواهد برد. با این وجود، جو عمومی اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، نسبت به سالهای گذشته فضای پرنشاطتری داشت. رئیسجمهوری ایران در حالی پا به نیویورک گذاشت که دیگر از اعتراضات بخشهایی از گروههای معترض به وضعیت حقوق بشر در جلوی سازمان ملل خبری نبود. ایرانیان حاضر در اجلاس، با شور و علاقه با دیپلماتها و همراهان هیات صحبت و برای آنها آرزوی موفقیت میکردند. اعتماد به نفس هیات همراه ایرانی هم به مراتب از دفعات پیشین به خصوص در چهار دوره گذشته بیشتر بود. رای بالای مردم به آقای روحانی و فضای امیدبخشی که طی ماههای گذشته در حوزههای مختلف در ایران به وجود آمده سایه سنگینی بر سر هیات همراه آقای روحانی انداخته بود. بنابراین اگر چه ملاقات روز دوشنبه آقای ظریف با ویلیام هیگ وزیر امور خارجه انگلستان و یا خانم کاترین اشتون نماینده سیاست خارجی اروپا، از حد کلیات فراتر نرفت، ولی اظهارات خانم اشتون مبنی بر «سازنده بودن» صحبتها و یا ابراز امیدواری ویلیام هیگ برای پیشرفت در مذاکرات آتی، همگی نشاندهنده این موضوع بود که کشورهای غربی با خوشبینی توام با احتیاط به رابطه با ایران نگاه میکنند و به تعبیر ما ایرانیها، انتخاب حسن روحانی را به فال نیک میگیرند. یکی دیگر از ویژگیهای سفر آقای روحانی اقدامات حسابشده در سطح رسانهها بود که با مصاحبه ایشان با شبکه سراسری انبیسی و پیش از سفرشان به آمریکا آغاز شد و با مصاحبه ایشان با کریستین امانپور خبرنگار ارشد شبکه کابلی سیانان ادامه یافت. انتشار مقالهای در روزنامه واشنگتن پست نیز بسیار مورد توجه رسانههای آمریکا قرار گرفت که از این اقدام به عنوان گامی هوشمندانه برای نشان دادن عزم ایران برای حل مسائل خبر میداد. با این وجود شاید تنها موضوعی که سایه خود را بر حضور آقای روحانی انداخته بود، وضعیت زندانیان سیاسی، وضعیت آزادی بیان و در نهایت دسترسی به اطلاعات از طریق اینترنت بود. آزادی برخی از زندانیان سیاسی و اظهارات محسنیاژهای دادستان کل کشور مبنی بر آزادی ۸۰ تن دیگر از زندانیان سیاسی در زمان سفر آقای روحانی تاثیر مثبتی از این منظر ایجاد کرد. اگر چه ویلیام هیگ در سخنانی که بعد از دیدار با آقای ظریف ارائه کرد گفت موضوع حقوق بشر بهرغم آزادی برخی از زندانیان سیاسی، همچنان از نگرانیهای این کشور در رابطه با ایران است. با توجه به توصیه آقای روحانی درباره صبر و بردباری و همچنین اینکه به جای استبداد، آزادی، به جای خشونت، مدارا و در نهایت به جای جنگ، صلح باشد، در حالی که در داخل کشور، شکافهای عمیقی بین برخی از گروههای سیاسی در تحمل نکردن یکدیگر وجود دارد، این بخش از صحبتهای ایشان با تردید بیشتری شنیده شد. به علاوه پیشنهاد طرح «اتحاد جهانی علیه خشونت و افراطیگری» توسط آقای روحانی در جریان سخنرانی خود در مجمع عمومی هم توسط بسیاری از ناظران به عنوان اقدامی عجولانه قلمداد شد. در واقع اگر چه امید زیادی نسبت به اینکه ایران بتواند در تحولات منطقهای نقش مثبت و سازندهای ایفا کند در میان کشورهای غربی -یا حداقل ناظرانی که خواستار استفاده از ظرفیتهای ایران هستند - وجود دارد، طرح این موضوع تنها دو ماه پس از به دست گرفتن سکان اجرایی کشور، بدون آنکه ایران در عمل نشان داده باشد که چگونه برای چنین مشکلاتی میخواهد اقدام کند و برنامه عملش چیست، عملاً این احتمال را قوت خواهد بخشید که چنین پیشنهادی چندان جدی گرفته نشود، مگر اینکه طرح این پیشنهاد با برنامه عملی، حضور فعال منطقهای ایران و در نهایت جهش به سوی حل مساله هستهای همراه شود و از آن سو در سازمان ملل هم برای عملیاتی کردن این طرح به صورت جدی برنامهریزی شود. بسیاری در جریان اجلاس پیشنهاد این طرح را به نوعی یک نسخه بهروزشدهای از طرح «گفتوگوی تمدنهای» سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور پیشین ایران به شمار میآوردند که باعث شد سازمان ملل، سال ۲۰۰۱ را به نام سال گفتوگوی تمدنها نامگذاری کند. مقامات ایرانی در حالی آخر این هفته نیویورک را ترک خواهند کرد که در بازگشت باید برای جلسات متعدد با کشورهای غربی و برخی کشورهای منطقه طی هفتههای آینده، به تدوین راهحل، برنامه عمل و چارچوب عملیاتی همکاریهای منطقهای و جهانی بپردازند. دستگاه سیاست خارجی ایران، طی ماههای آینده یکی از حساسترین و پرکارترین ایام خود را طی 20 سال گذشته سپری خواهد کرد و مقامات ایرانی در عمل نشان خواهند داد که برای حل مسائلی که آقای روحانی در سخنرانی خود مطرح کردند، چه برنامه عملی در دست دارند و چطور میتوانند با در نظر گرفتن منافع ایران، به چرخش نگاه کشورهای غربی برای همکاری بر سر نگرانیهای مشترک به توافق برسند و برای حل آن گامهای نخستین را بردارند.
پینوشت:
امید معماریان فارغالتحصیل دانشگاه روزنامهنگاری دانشگاه برکلی در ایالت کالیفرنیاست که هماکنون برای نشریاتی همچون نیوزویک مینویسد. او پیش از عزیمت به آمریکا در روزنامههایی مانند شرق و حیات نو مشغول به کار بوده است.
دیدگاه تان را بنویسید