چرا کشورهای عربی از توافق هستهای ایران خشنود نیستند؟
برادران رقیب
دولتهای عربی نیز، اگر نه بیشتر، به اندازه نخستوزیر رژیم صیهونیستی، از توافق هستهای ایران ناراضی به نظر میرسند، اگرچه عدم نفوذ آنها در ایالات متحده باعثشده این نارضایتی چندان به چشم نیاید.
دولتهای عربی نیز، اگر نه بیشتر، به اندازه نخستوزیر رژیم صیهونیستی، از توافق هستهای ایران ناراضی به نظر میرسند، اگرچه عدم نفوذ آنها در ایالات متحده باعث شده این نارضایتی چندان به چشم نیاید. این نارضایتی البته، همانقدر که به ایران مربوط است، به ایالات متحده هم ربط پیدا میکند و حتی تا قبل از این توافق هم رهبران کشورهای عربی به دلیل آنچه خود، اهمیت ندادن ایالات متحده به این بخش از جهان میخواندند، از دولت اوباما ناراضی بودند و روابطشان دچار تنشهایی شده بود.
اما توافق ایران، این تنش را بسیار بیشتر کرده است. تا جایی که به قول مشعل زرقاوی، کارشناس سیاسی اماراتی و مدیرعامل موسسه دلما در ابوظبی: «بسیاری از رهبران کشورهای حوزه خلیج فارس در حال حاضر این احساس را دارند که کسی آنها را زیر اتوبوس انداخته است. در واقع احساس رهبران این کشورها را اینگونه میتوان توضیح داد که تا حالا تصور میکردهاند با غرب در رابطهای ویژه و استراتژیک قرار دارند و الان به شدت احساس فریبخوردگی میکنند.»
از سال 1979 و در پی تنش در روابط ایران و ایالات متحده، روابط گسترده نظامی، سیاسی و اقتصادی بین کشورهای عرب منطقه و ایالات متحده ایجاد شده است. اما در سالهای اخیر و با تغییر سیاست خارجی ایالات متحده در پی روی کار آمدن اوباما، نفوذ ایران در منطقه گستردهتر شده است. حالا کشورهای عربی در یمن، سوریه، لبنان و... با ایران در حال رویارویی هستند بدون اینکه توانسته باشند مزیت چندانی را کسب کنند. طبیعی است با خروج ایران از تحریمها یا هر نوع عادی شدن روابط با غرب، احتمال برتری آنها در جبهههای منطقهای حتی کمتر از این هم خواهد شد و همین باعث نگرانی این کشورهاست. در واقع اقدام دولتهای غربی و تلاش آنها برای شکلگیری این توافق، توسط کشورهای عربی، نوعی کمکرسانی به دشمن تلقی شده است. علی واعظ، تحلیلگر ایرانی گروه بینالمللی بحران در این باره میگوید: «نگرانی اصلی بعضی از این کشورها، محتوای واقعی قرارداد هستهای ایران نیست. آنها بیشتر نگران این موضوع هستند که این قرارداد، موازنه قدرت در منطقه را چگونه تغییر خواهد داد. واقعیت این است که منافع ایالات متحده در منطقه ممکن است همپوشانی تاکتیکی با ایران داشته باشد، اما از نظر
استراتژیک آمریکا نگاهی بسیار متفاوت به منطقه دارد.» اظهارنظر واعظ ممکن است درست باشد، اما در حال حاضر، این همپوشانی تاکتیکی نتایج استراتژیک را باعث شده است، از جمله، نحوه برخورد ایالات متحده با حضور ایران در عراق و سوریه.
در واقع تصمیم ایالات متحده برای تمرکز جنگ در سوریه بر داعش و بخش اندکی از نیروهای رژیم اسد، به نیروهای دولتی سوری امکان داده است تا بخش عمدهای از مناطقی را که در دست مخالفان قرار داشت پس بگیرند. حتی نیروهای مخالف اسد در سوریه، که ایالات متحده هزینههای مالی آنها را تامین میکرد تا در آینده جانشین اسد شوند هم دیگر مطمئن نیستند واشنگتن در سوریه از کدام یک از طرفهای درگیر پشتیبانی خواهد کرد. در عراق، ایران و ایالات متحده در واقع به صورت متحد عمل میکنند. این همکاری در حدی است که معین الخدیمی، یکی از فرماندهان عراقی میگوید: «آرزوی ما این است که روزی ایران و ایالات متحده کاملاً آشتی کنند. تنها در این صورت است که کل منطقه ثبات پیدا میکند.»
واضح است که ثباتی که ایران مسوول ایجاد و حفظ آن باشد، چیزی نیست که سایر قدرتهای منطقه را خوشحال کند. اما این قدرتها، چه کاری میتوانند در این مورد انجام دهند؟ برایان کاتولیس، عضو ارشد اتاق فکری نزدیک به رئیسجمهور ایالات متحده اعتقاد دارد کار زیادی از دست این کشورها ساخته نیست. اینکه کار چندانی از این کشورها برای ایجاد نشدن این رابطه ساخته نیست، مسلماً به این معنا نخواهد بود که آنها تلاشی برای شکست این اتحاد نخواهند کرد. اتفاقاً آنها تمام تلاش خود را برای قطع این رابطه در هر مقطعی انجام خواهند داد فقط مانند نتانیاهو، این تلاشها را با صدای بلند اعلام نمیکنند.
دیدگاه تان را بنویسید