چرا مخالفان اوباما با برجام مخالفاند؟
توهم قدرت
یک نکته مهم و بسیار ساده در مورد تمام تصمیماتی که در عمرتان خواهید گرفت، وجود دارد. تصمیمتان را با شرایط ایدهآل مقایسه نکنید.
یک نکته مهم و بسیار ساده در مورد تمام تصمیماتی که در عمرتان خواهید گرفت، وجود دارد. تصمیمتان را با شرایط ایدهآل مقایسه نکنید. بلکه آن را فقط نسبت به سایر گزینههایی که داشتید بسنجید. همین کار را هم باید در مورد قرارداد هستهای ایران انجام دهیم. جمهوریخواهانی که در کنگره به ایراد گرفتن از تمام بندهای این قرارداد مشغولند باید آن را با آلترناتیوهای موجود مقایسه کنند. غیر از انعقاد این قرارداد، دو راه برای ما متصور بود. اول اینکه این قرارداد بسته نشود و هیچ توافقی صورت نگیرد و هیچ کار دیگری هم درباره برنامه هستهای ایران انجام ندهیم. که به معنای باز گذاشتن دست این کشور برای دستیابی به سلاح بود. دوم اینکه با ایران وارد جنگ شویم که همه متفقالقول هستند نهتنها کار اشتباهی در حد یک فاجعه است که کل آن منطقه را به آشوب خواهد کشید، و حتی سرعت دستیابی ایران به سلاح هستهای را هم سرعت خواهد داد. در واقع با انجام چنین کاری ایران حتی اگر قصد ساخت سلاح هستهای را هم نداشته باشد، با تمام توان به آن خواهد پرداخت.
البته اینها تنها گزینههای پیشنهادی مخالفان نیستند. گروهی هم به وضع تحریمها و فشارهای بیشتر تا گرفتن امتیازاتی بزرگتر از ایران عقیده دارند اما خب، در کوتاهمدت میتوان گفت این همان گزینه اول است و قصد این بود که به فوریت، نه در زمان نامعلومی در آینده، محدودیتی برای برنامه هستهای ایران وضع شود. همچنین ایالات متحده، نیاز به متقاعد کردن شرکای اروپایی خود برای وضع تحریمها دارد. این تحریمها فقط به اقتصاد ایران صدمه نمیزند بلکه اقتصاد اروپا را نیز تحتالشعاع قرار میدهد. شرکای اروپایی ما وضع تحریمها را برای دستیابی به توافقی معقول پذیرفته بودند و رد کردن این توافق و پیشنهاد تحریم تازه، ممکن بود باعث شود ما در میان راه تنها بمانیم.
در واقع ما تنها عبارتی که از مخالفان این پیمان میشنویم، این است که برخلاف ادعای اوباما این نه یک معامله خوب، که یک معامله بد است. اگر این حرف را هم بپذیریم، بین یک معامله بد و جنگ، کدام یک بدتر است؟ علاوه بر اینکه اوباما همان اول اعلام کرده بود هدف مذاکرات از نظر او دستیابی به توافقی است که دستیابی ایران به سلاح هستهای را غیرممکن کند و این قرارداد هدف او را برآورده میکند. قرار نبود معاملهای برقرار باشد که در آن هر طرف تلاش کند تا امتیاز بیشتری بگیرد. ایالات متحده و ایران هر دو خواستههای واضح و معلومی داشتند. از سوی دیگر منتقدانی که انتظار داشتند رئیسجمهور دست ما را در ایران هم بند کند، باید قبول کنند آمریکا قدرت محدودی دارد. ما در حال حاضر در آن منطقه داعش را داریم که توسط سعودیها تامین هزینه میشود. مشکلات ترکیه با کردها، جنگ سوریه و رژیم بشار اسد و... همه و همه مسائلی هستند که باید حل شوند و ما نهتنها نیازی به یک مساله جدید نداشتیم که حتی باید از کشورهای منطقه برای حل این مشکلات هم کمک میگرفتیم. گاهی در زندگی شما باید به طرفی که کمتر با آن مشکل دارید، رشوه بدهید تا بتوانید کسی را که مشکل بیشتری
برایتان ایجاد میکند کنترل کنید. تصور قدرت نامحدود ایالات متحده، چیزی بود که جرج بوش را به باتلاق عراق کشاند. او فکر میکرد به یمن این قدرت نامحدود و به عنوان انتقام حملات یازده سپتامبر میتواند به خاورمیانه لشگر بکشد و زندگی مردم را از نو ساخته و تمام تروریستها را نابود کند. اما اتفاقی که عملاً افتاد، ایجاد داعش بود. پس وقتی در حال انتقاد هستیم، بهتر است بدانیم از چه انتقاد میکنیم و گزینههای پیشنهادی خودمان را هم کامل و با جزییات و تبعات ارائه کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید