تاریخ انتشار:
پایان داستان جنجالی رئیس دولت دهم
مردی که دیگر رفته است
معصوم میفرمایند کسی که بدون بینش عمل کند هر چه سرعتش بیشتر شود، دورتر میشود. آقای احمدینژاد هم چنین ویژگیای داشت. بدون بینش، تفکر و برنامه حرکت میکرد بنابراین هر چه بیشتر سرعت داشت از اهداف نظام جمهوری اسلامی دورتر میشد.
انتخابات ریاستجمهوری یازدهم با حضور پرشکوه مردم زیر سایه مقام معظم رهبری برگزار شد و دولت تدبیر و امید کار خود را آغاز کرد. نتایج این انتخابات یکی از غیرمنتظرهترین نتایج انتخابات در چند سال اخیر بود. ماههای منتهی به انتخابات ریاستجمهوری مملو از تنش بود. بخشی ناگزیر از سیر تحولی دولتی به دولت دیگر بود و بخش دیگر مربوط به اینکه دولت محمود احمدینژاد رو به پایان بود. محمود احمدینژاد مانند بسیاری از روسای جمهور دیگر مزایا و معایبی داشت. مهمترین مزیت محمود احمدینژاد شجاعت وی در آغاز طرح هدفمندی یارانهها بود. طرحی که متاسفانه بیش از آنکه با نگاه اقتصادی به آن نگریسته شود همواره زیر سایه نگاه سیاسی آسیب دید. اما احمدینژاد به علت بی قانونیهایش هرگز بهرهبرداری مناسبی از شجاعت و جسارتش نشد. بیقانونی آفت احمدینژاد و دولتش شد. برای بررسی افول احمدینژاد در سال گذشته باید به کارنامه او در هشت سال گذشته توجه کرد. نباید تصور کرد که عدم اقبال ملت به او معطوف به اقدامات این چهره در روزهای انتهایی حضورش در قدرت بوده است. احمدینژاد امسال محصولی را درو کرد که در هشت سال گذشته آن را کشت کرده بود.
عزل و نصبهایی در کجراهه
عزل و نصبها در دولت نهم و دهم در چارچوب قانون نبود و ملاک و معیار شخصی داشت و بیش از آنکه بر اساس شایستهسالاری باشد بر میزان ارتباط، رفاقت و آشنایی بود. متاسفانه مدیران بر اساس شاخصها و در چارچوب قانون و مبتنی بر تجربیات، علم و سوابق اجرایی انتخاب نمیشدند و افرادی که نوعاً به عنوان استاندار یا عناوین دیگر انتخاب میشدند از سطح پایینی برخوردار بودند.
عدهای با این موج سر کار آمدند و کارهای محدودی را با فکر خودشان انجام دادند. نخبگان در این بین اما آسیب دیدند. احمدینژاد قبل از اینکه رئیسجمهور شود گفته بود من کابینه 75میلیونی تشکیل میدهم اما در عمل دیدیم که چنین شعاری محقق نشد.
تکمحوری به جای مشورت
آفت دیگر احمدینژاد که باید چراغ راه دولت جدید باشد، این بود که رئیسجمهوری خودش تنها تصمیم میگرفت و خرد جمعی را قبول نداشت. البته این مساله تنها مشکل شخص محمود احمدینژاد نبوده و نیست و این آفتی است که ما در نظام مدیریتی کشور داریم. نظام مدیریتی ما هنوز منظم و سیستماتیک نشده است. به همین دلیل هر قانونی هم تصویب شود، بهترین قوانین هم که باشد رنگ اجرا به خود نمیبیند. چون اعتقادی بر اجرا وجود ندارد و دولتها مایل به تن دادن به مصوبات مجلس نیستند. در دولت نهم و دهم مجلس نمیتوانست وظیفهاش را به درستی انجام دهد. همیشه محمود احمدینژاد از حمایتهایی که از وی میشد سوءاستفاده میکرد و خودش را نسبت به خواستههای مجلس بیقید میدانست. این آفت نیز تنها منحصر به این دولت نبود. دولت اصلاحات هم متاسفانه همین شیوه را در پیش داشت و تیمی عمل میکرد. آن موقع گروه آقای ناطقنوری قسمت مهمی از بدنه مدیریت کشور را در دست داشتند اما متاسفانه دولت اصلاحات جناحی و حزبی برخورد میکرد.
معصوم میفرمایند کسی که بدون بینش عمل کند هر چه سرعتش بیشتر شود، دورتر میشود. آقای احمدینژاد هم چنین ویژگیای داشت. بدون بینش، تفکر و برنامه حرکت میکرد بنابراین هر چه بیشتر سرعت داشت از اهداف نظام جمهوری اسلامی دورتر میشد.
احمدینژاد نیز همین مسیر نادرست را مجدداً رفت و تنها از افراد وابسته به خودش استفاده کرد. این مسائل موجب شده مدیریت کلان کشور دچار مشکل شود به طوری که اشتغال، اقتصاد و اجرای قوانین آسیب ببیند. اگر چه ما میخواهیم در برابر خارجیها و دیگران وحدت و حیثیت نظام را حفظ کنیم ولی واقعیت این است که ما خیلی از موفقیتها و پیشرفتهایی را که میتوانستیم داشته باشیم، نداشتیم و فرصتها را به نوعی از دست دادیم.
اثر غیرقابل بازگشت مدیریت نادرست اقتصادی و اجتماعی
بینیاز از تاکید و تکرار است که نوع مدیریت در پیشرفت یک کشور بسیار اثرگذار و ضروری است. از یک طرف مدیران باید از تحصیلات، تجربیات و تعهد لازم برخوردار باشند و از طرف دیگر با تغییر و تحول رئیسجمهور نباید مدیران تغییر کنند. نتیجه اینکه همواره تجربهها در بازیهای سیاسی از دست میرود و باز دوباره باید سرمایه و زمان کشور صرف کسب تجربه شود.
این سیاستهای غلط بسیار به کشور آسیب رسانده است. بارها پیش آمده ما به یک وزارتخانه مراجعه و کاری را دنبال کردهایم تا وقتی نزدیک بوده به نتیجه برسد وزیر عوض شده است و ما مجبور شدهایم دوباره از اول شروع کنیم که موجب شده هزینه، وقت و سرمایه زیادی تلف شود. دوره دولت آقای احمدینژاد متاسفانه دوره موفقی به لحاظ مدیریت، برنامهریزی و قانونمداری نبود و ما نمیتوانیم سرمان را بلند کنیم و بگوییم در این دوره چنین و چنان بود. عملکردها و رفتارها منفی بوده و در چارچوب قانون، اخلاق، انضباط اجتماعی و در شأن ملت ایران نبوده است. در سطح کلان و در سطح وزرا تغییر و تحول خوب است و گردش نخبگان باعث تحرک میشود ولی گردش آنها نباید به جامعه، برنامهها و روشها آسیب برساند. مثلاً ببینید برنامه چهارم که مجلس و دولت ساعتها وقت و انرژی صرف تدوین آن کرده بودند، به راحتی کنار گذاشته شد و احمدینژاد به راحتی گفت این برنامه با تفکر لیبرالیستی نوشته شده است و عملاً هشت سال کشور بیبرنامه اداره شد که امیدوار هستیم دولت تدبیر و امید و دولتهای بعدی این اشتباهات را تکرار نکنند. همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند ما باید رئیسجمهوری
انتخاب کنیم که موفقیتها و نکات مثبت قبلیها را داشته باشد و نکات منفی آنها را نداشته باشد.
امیدهایی که به یأس بدل شد
حقیقت این است که بدنه جریان اصولگرایی کشور در ابتدای کار به محمود احمدینژاد بسیار امید داشت اما افسوس که امیدها به یأس تبدیل شد. گرچه در بخشی از اقدامات دولت یازدهم از قبیل اجرای هدفمندی - البته شروع به اجرا، نه نحوه اجرا- و سرکشی به استانها و تلاش و کوشش او خوب بوده است اما حیف که معمولاً بدون فکر و بینش عمل میکند. معصوم میفرمایند کسی که بدون بینش عمل کند هر چه سرعتش بیشتر شود، دورتر میشود. آقای احمدینژاد هم چنین ویژگیای داشت. بدون بینش، تفکر و برنامه حرکت میکرد بنابراین هر چه بیشتر سرعت داشت از اهداف نظام جمهوری اسلامی دورتر میشد.
از این گذشته رفتارهای نزدیکان احمدینژاد از دولت وی دولتی پرحاشیه ساخت که باعث آزار و دلخوری مردم مومن و انقلابی میشد. اصرار رئیس جمهور برای حفظ افرادی که بارها در خصوص انحرافی بودن آنها به وی تاکید شده بود هزینههای بسیاری را برای او و کشور ایجاد کرد. هزینههایی که وقت دولت و کشور را گرفت و مانع از رسیدن و تمرکز بر مسائل اصلی شد.
جای تاسف بسیار است که از احمدینژاد همواره در تاریخ به عنوان بیقانونی یاد میشود و خاطرهای که از وی باقی مانده است دولتی است که با مجلس نمیساخت، ادبیاتی سخیف مبنی بر تهدید و بگمبگم در کشور راه انداخت و با تصویب مقرراتی خلاف اسناد بالادستی چرخه حرکت کشور را کند کرد و منابع و سرمایههای کشور را به هدر داد. دولتی که بسیار پرکار بود و همت اجرای پروژههای بزرگ را داشت، دولتی که شجاعت کلید زدن طرحهایی را داشت که با انجام آنها در تاریخ به نیکی میماند، متاسفانه به خاطر تخطی از قانون محاسنش زیر سایه بیقانونیهایش قرار گرفت. افسوس از توانی که به بیراهه رفت.
دیدگاه تان را بنویسید