در برابر آینده
چرا پسانداز کردن برای بازنشستگی دشوار است؟
وقتی از سلامت در دوران بازنشستگی صحبت میکنیم، محال است پای پول وسط کشیده نشود. نمیتوان از سلامت قشر بازنشسته جامعه حرف زد و میزان رفاه مالی آنها را در نظر نگرفت. اضطرابها و افسردگیهای دوران سالمندی رابطهای تنگاتنگ با مشکلات مالی دارند. افراد مضطرب و افسرده 25 درصد کمتر از بقیه مردم برای دوران بازنشستگیشان برنامه مالی دارند و اندوخته بازنشستگیشان نیز حدود 67 درصد کمتر از بقیه است. پژوهشگران قادر نیستند با قاطعیت بگویند این تاثیرگذاری در کدام جهت حرکت میکند، آیا بحرانهای روانی به ناکامی در پسانداز کردن منجر میشود یا عدم مهارت در پسانداز به بحرانهای روانی ختم میشود، ولی میدانیم که همه باید پسانداز کردن را از جایی شروع کنند، یا پولی در حساب بانکی ذخیره کنند یا زیر تشک یا در یک صندوق بازنشستگی پول کنار بگذارند. حفظ استاندارد زندگی در دوران سالمندی و بازنشستگی مستلزم مدیریت دقیق زندگی مالی در دوران جوانی و میانسالی است. البته باید اذعان کرد که پسانداز کردن برای رسیدن به یک هدف بلندمدت مانند بازنشستگی پروژهای بسیار دشوار است زیرا ما به طور غریزی همیشه اهداف کوتاهمدت برایمان اولویت بیشتری از اهداف بلندمدت دارند. واقعیت این است که همه ما دائم در حال جنگ با خودمان هستیم که خرج نکنیم و به جای آن برای آینده پسانداز کنیم و همین امر، پسانداز کردن را به چالشی جانفرسا تبدیل کرده است.
تاثیر سوگیریهای ذهنی بر پسانداز بازنشستگی
بر اساس تئوریهای استاندارد اقتصادی، عواملی مانند نرخ سود و تورم بر میزان پسانداز افراد بسیار تاثیرگذار است. ولی موضوع فقط اقتصاد نیست، تصمیمات مالی ماهیتی بسیار پیچیده دارند و سوگیریهای ذهنی افراد میتواند در کیفیت تصمیمات گرفتهشده، تاثیرگذار باشند. سوگیری «کوتاهنگری» (Present Bias)
یکی از همان سوگیریهای موثر بر میزان پسانداز است. فردی که تحت تاثیر این سوگیری باشد اگر دو گزینه برای آینده داشته باشد، آن گزینهای را که نزدیکتر است، در اولویت قرار میدهد. به عبارت دیگر مغز ما به صورت ناخودآگاه به زمان حال بیشتر از آینده اهمیت میدهد و از اینرو آینده، ارزش چندانی در ضمیر ناخودآگاه ما ندارد. این یعنی در ذهن ما کسب مبلغی پول در کوتاهترین زمان، به کسب مبلغ بیشتری پول در آینده ارجحیت دارد.
سوگیری «رشد نمایی» یا «رشد تصاعدی»، سوگیری دیگری است که بر تصمیم مردم برای پسانداز کردن بسیار تاثیرگذار است. این سوگیری با میزان اطلاعات فرد از مفهوم سود مرکب ارتباط دارد. کسی که درگیر آن باشد، درکی از مفهوم سود مرکب ندارد و باور دارد که حسابهای بازنشستگی به صورت خطی رشد میکنند. او به اشتباه تصور میکند رشد سرمایهاش در طول زمان بسیار کم و ناچیز خواهد بود. در حالی که اگر سودهای پرداختی به سرمایه اولیه اضافه شود، با گذشت زمان بازدهی سرمایهگذاری به شکل تصاعدی افزایش پیدا میکند و این همان عملکرد معجزهآسای سود مرکب است. اگر کسی سواد مالی نداشته باشد، درکی از بازدهی تصاعدی سرمایهگذاری ندارد و قادر نیست برآورد دقیقی از سودآور بودن سرمایهگذاری در بلندمدت داشته باشد. طبیعی است که چنین فردی انگیزهای نیز برای پسانداز کردن ندارد.
در مطالعهای که دانشگاه پنسیلوانیا در سال 2015 انجام داد بیش از 55 درصد از شرکتکنندگان به سوگیری «کوتاهنگری» مبتلا بودند. در این مطالعه فقط یکچهارم از شرکتکنندگان درک صحیحی از رشد تصاعدی سرمایهگذاری در طول زمان داشتند. از هر 10 شرکتکننده هفت نفر سود حسابهای پسانداز را کمتر از واقعیت ارزیابی کردند. افراد تحت تاثیر این سوگیریها بهطور میانگین پسانداز بازنشستگیشان حدود 20 درصد کمتر از میانگین پسانداز بقیه مردم است.
مطالعه بانک گلدمن ساکس
پژوهشی که بانک گلدمن ساکس با همکاری سینتونیک، یک سازمان تحقیقاتی اقتصاد رفتاری انجام داد، حاکی از آن بود که فقط 10 درصد افراد شاغل دارای ویژگیهای رفتاری ایدهآل برای پسانداز کردن هستند. در واقع برای قشر بزرگی از مردم پسانداز کردن یک مقوله پرچالش و ناممکن است. آن 10 درصد مردم که نسبت به بقیه میزان پسانداز بیشتری برای بازنشستگی خود دارند دارای چهار ویژگی مهم رفتاری هستند که عبارتاند از: خوشبینی بیش از حد، نگاه به آینده، سواد مالی و پاداشمحوری به جای ریسکمحوری.
وقتی از خوشبینی و تاثیر مثبت آن در پسانداز کردن صحبت میشود، مردم آرزو دارند بتوانند مانند وارن بافت فکر کنند، کسی که همیشه به آینده امیدوار است و این امید نیروی محرکه او برای سرمایهگذاری محسوب میشود. پژوهش گلدمن ساکس نشان داد، کسانی که پیشبینیهای مثبت و تصورات بهتر از واقعیت دارند و به وقوع رویدادهای خوب امیدوارند، بیشتر از بقیه مردم برای دوران بازنشستگی آماده هستند و متعهدانه پسانداز میکنند. وقتی شما فردی خوشبین و امیدوار به آینده باشید، قدمهای محکمتری برای رسیدن به اهدافتان برمیدارید. افرادی با چنین ویژگی، نهتنها سرمایهگذاریهای بیشتری انجام میدهند، بلکه ریسکپذیرتر هستند و همیشه برنامهای جایگزین برای شرایط بحرانی دارند. دومین ویژگی لازم برای پسانداز کردن نگاه به آینده است و به این معنی است که یک فرد تا چه اندازه میتواند با خودِ آیندهاش ارتباط برقرار کند. کسانی که تصویر واضحی از خود در آینده دارند معمولاً برنامههای مالی هوشمندانهتر و مهارتهای مالی قابل قبولتری دارند و پول بیشتری پسانداز میکنند. برای اینکه بتوانید برای چیزی پسانداز کنید، باید ابتدا بدانید در چه مسیری قرار دارید و به کجا قرار است برسید. سومین ویژگی سواد مالی است، یعنی همان دانشی که فرد بداند نرخ بهره مرکب یا تنوعسازی پورتفو چگونه عمل میکند و این مفاهیم تا چه اندازه در رسیدن به اهداف مالی دوران بازنشستگی مهم هستند. سواد مالی کمک میکند که افراد مخارج خود را کنترل کنند و برای روز مبادا پسانداز داشته باشند. خبر خوب اینکه این دانش اکتسابی است و چیزی است که در طول زمان به دست میآید. اگرچه طبیعی است که هرچه زودتر به آن سطح از آگاهی برسید، تصمیمات مالی بهتری میگیرید و آمادگیتان برای ورود به دوران بازنشستگی بیشتر میشود. انتخاب بین ریسک و پاداش نیز در تصمیمگیریهای مالی بسیار تعیینکننده است. افرادی که بر پاداش سرمایهگذاریشان یعنی همان سود حاصل از سرمایهگذاری تمرکز میکنند، احتمال بیشتری دارد که برنامه مشخص مالی برای دوران بازنشستگی داشته باشند. در مقابل آنها افراد ریسکمحور به جای برنامههای مالی بلندمدت بر برنامههای مالی کوتاهمدت با ریسکهای بالا تمرکز میکنند. هرچه تمرکزتان بر امنیت پساندازتان بیشتر باشد، بازنشستگی آسانتری را تجربه خواهید کرد.
آیا ویژگی شخصیتی بر میزان پسانداز بازنشستگی تاثیر دارد؟
روانشناسان برای توصیف ویژگیهای شخصیتی مختلف، الگویی از انواع شخصیتها ارائه دادند که آن را مدل پنج ویژگی بزرگ (Big Five) یا «پنج بزرگ» نامیدند و سالهاست این مدل به عنوان ساختاری ثابت در دنیا برای تحلیل تفاوتهای انسانی مورد استفاده قرار میگیرد. این پنج ویژگی مهم شخصیتی عبارتاند از پذیرای تجربههای جدید بودن، وظیفهشناسی، برونگرایی، انعطافپذیری و روانرنجوری. این ویژگیها هر کدام به نوعی بر رفتار مالی و چگونگی پسانداز کردن افراد تاثیر میگذارند. ویژگی که بدون شک در پسانداز کردن بسیار تاثیرگذار است، وظیفهشناسی است. افراد وظیفهشناس به خوبی از پس برنامه مالی زندگیشان برمیآیند. آنها برخلاف افراد آسانگیر، فراموشکار و تعللگر قادرند خود را برای آینده به خوبی آماده کنند و همیشه سرمایههای مطمئنی در پورتفوی خود دارند. آنهایی که ثبات عاطفی دارند نیز در پسانداز کردن برای دوران بازنشستگی بسیار قوی و هدفمند عمل میکنند. هرچه اضطراب، نوسانات خلقی و پریشانی کمتر باشد، میزان تصمیمهای منطقی و طبیعتاً میزان پسانداز برای دوران بازنشستگی بیشتر میشود.
در مقابل آن به نظر میآید پذیرای تجربههای جدید بودن یا همان Openness به شکل شدید آن چندان کمکی به موفقیت افراد در زندگی مالیشان نمیکند. البته مرور کلی مقالاتی که در این زمینه موجود است نشان میدهد که در میزان تاثیر این ویژگی ابهاماتی وجود دارد ولی ظاهراً هرچه افراد ماجراجوتر، ریسکپذیرتر، خلاقتر و در جستوجوی چالش و هیجان باشند، با احتمال کمتری آیندهنگری کرده و با دشواری میتوانند نگاهی جدی به مقوله پسانداز داشته باشند. چنین افرادی معمولاً زندگی حال را به آینده ترجیح میدهند. در زمینه برونگرایی و درونگرایی افراد نیز نتایج متفاوتی به دست آمده است و بهطور قطع نمیتوان در مورد رابطه آن با میزان پسانداز افراد صحبت کرد. ولی یک نمونه از پژوهشهای انجامشده، مطالعهای از دانشگاه هانور آلمان در سال 2016 است که نشان میدهد افراد برونگرا بهتر میتوانند برای دوران بازنشستگی خود پسانداز کنند. مقالهای در لینکدین نیز با تایید این فرضیه بر این موضوع تاکید میکند که برونگراها دائم در حال تعامل، گرفتن اطلاعات و مشورت با دیگران هستند. آنها به دلیل ارتباطات زیادی که دارند با احتمال بیشتری میتوانند انواع گزینههای سرمایهگذاری را در نظر گرفته و با احتمال بیشتری میتوانند گزینه پرسودتر را انتخاب کنند. افراد درونگرا همه تصمیمات خود را به تنهایی میگیرند. از طرف دیگر سرمایهگذاری درونگراها میتواند از نوع پساندازهایی با کمترین ریسک و خطر باشد ولی سرمایهگذاری برونگراها به دلیل تنوع منابع اطلاعاتیشان میتواند ماهیتی پرخطر و پرریسک داشته باشد. از اینرو آنطور که از مقالات منتشرشده پیداست، بهطور قطع نمیتوان ارتباطی میان برونگرایی و میزان پسانداز افراد پیدا کرد و از اینرو برونگرایی را شمشیر دولبه میدانند که میتواند آینده فرد را تضمین کند یا به تباهی بکشاند.
در مورد انعطافپذیری نیز مانند برونگرایی نتایج قطعی وجود ندارد. در مطالعه دانشگاه هانور، کسانی که نوعدوستی کمتری دارند و بیشتر به خود توجه میکنند بهتر پسانداز میکنند ولی از سوی دیگر در مطالعه سال 2013 کلارک و همکارانش، ارتباط مثبتی میان انعطافپذیری و دلسوزی با میزان پسانداز بازنشستگی افراد مشاهده شده است. گفته میشود افراد انعطافپذیر و دلسوز به دلیل توجه زیادی که به خانواده و عزیزان خود دارند، پسانداز بازنشستگی را در اولویت برنامه مالی خود قرار میدهند. البته در کل باید این موضوع را در نظر داشت که در بررسی تاثیر ویژگیهای شخصیتی، رفتاری و روانی بر تصمیمگیریهای مالی افراد آنچه میتواند نتایج را تا حد زیادی تغییر دهد، شدت و ضعف این ویژگیها و ترکیبشان در بستر محیطی است که شخص در آن قرار دارد. ویژگیهای شخصیتی به تنهایی نمیتوانند عامل قطعی در چگونگی رفتار مالی افراد باشند.
جدا از خصلتهای فردی و رفتاری، قشر بزرگی از مردم، فارغ از اینکه چه اندازه تلاش میکنند، باز هم نمیتوانند به اندازه کافی پسانداز کنند. یکی از دلایل آن نابرابریهای اقتصادی است که مردم از سالها قبل از بازنشستگیشان در حال تجربه آن هستند. نابرابری جنسیتی و نژادی، مسیر رشد اقلیتها و زنان را دشوار کرده است و تورم، نوسانات بازار و هزینههای درمانی پیشبینینشده میتواند ذخیره مالی را در یک چشمبرهمزدن ناپدید کند. علاوه بر شرایط اقتصادی و اجتماعی، عامل تاثیرگذار دیگر فراوانی انتخابهای موجود برای سرمایهگذاری است. نتیجه مطالعات نشان داده است، گزینههای زیاد برای انتخاب میتواند نتایج نامطلوبی به همراه داشته باشد. به همین دلیل وجود انواع روشهای سرمایهگذاری و انواع راهکارها برای پسانداز کردن لزوماً به معنی آسانسازی مسیر پسانداز کردن برای مردم نیست. در مجموع پسانداز کردن کاری دشوار است؛ یا باید بر نقاط ضعف شخصیتی غلبه کرد یا بر شرایط محیطی غالب شد. این چالش برای بعضی از مردم بسیار نفسگیر و طاقتفرساست، برای همین هم پسانداز کردن برای آنها به امری ناممکن تبدیل میشود. در حالی که اگر نگرانی اقتصادی از دوش قشر بازنشسته جامعه برداشته شود، آنها مجبور نیستند در دوران بازنشستگی هم به کار کردن ادامه دهند. کاستن از رنج اقتصادی، زمان و فضای ذهنی افراد بازنشسته را آزاد نگه میدارد تا بتوانند بر روابط و تجربیاتی که باعث شکوفاییشان میشود بیشتر تمرکز کنند.