دلسوزی و عواقب آن
درمانگری بیش از حد در سلامت روان
به عنوان مکانی که مردم آن به تحمل درد و پنهان کردن احساسات شهرت دارند، بریتانیا درباره سلامت روانی بسیار باز عمل میکند. مردم بریتانیا بیشتر از شهروندان دیگر کشورها عقیده دارند که بیماری روانی فرقی با دیگر بیماریها ندارد. مردم سوئد نیز بیش از دیگران پذیرفتهاند که سابقه بیماری روانی نباید مانع از اشتغال فرد در بخش عمومی شود. از شاهزاده ولز گرفته تا استارمر (Starmer) رهبر حزب مخالف بر اهمیت سلامت روان تاکید دارند و کارفرمایان نیز همواره بحث سلامت را دنبال میکنند. در گذشته مردم بریتانیا به پنهان کردن عواطف تشویق میشدند اما اکنون از آنها خواسته میشود در پی جلب حمایت دیگران باشند. از زمان همهگیری کووید 19 اکثر نقاط جهان ثروتمند شاهد افزایش میزان گزارش ناراحتیهای روانی بودهاند. اما این شمار در بریتانیا از همهجا بیشتر است. در سالهای 2022-2021 حدود 5 /4 میلیون بریتانیایی به خدمات سلامت روان مراجعه کردند که افزایش یکمیلیونی را ظرف پنج سال نشان میدهد. در دهه گذشته بریتانیا بیش از هر کشور اروپایی دیگر داروهای ضدافسردگی مصرف میکرد. نظرسنجی سازمان ملی درمان (NHS) در سال 2023 نشان داد که از هر پنج فرد 8 تا 16ساله انگلیسی یک نفر ناراحتی روانی دارد. این نسبت در سال 2018 یک به هشت بود. همین نسبت در گروه سنی 17 تا 19ساله از یک در ده به یک در چهار افزایش یافته است. بین سالهای 2019 تا 2023 شمار افرادی که به خاطر شرایط سلامت روانی دست از کار کشیدهاند تا یکسوم افزایش یافت. اینکه افراد احساس نمیکنند باید همه چیز را پنهان کنند و میدانند که بیماری روانی یک واقعیت است امر خوبی بهشمار میرود. آگاهی مردم از سلامت روان برخی برچسبهای منفی را برداشته و نشان داده است که بسیاری از نیازهای بریتانیاییها بیپاسخ میماند. اما این آگاهی پیامدهای منفی هم به همراه دارد. کارزارهایی که با هدف افزایش آگاهیها برگزار میشوند نیت خیر دارند، اما باعث میشوند افراد پاسخهای عادی به مشکلات زندگی را با ناراحتیهای روانی اشتباه بگیرند. ارائه درمانهای خاص برای مردم انگیزه ایجاد میکند تا به شکل غیرضروری به دنبال تشخیص و درمان باشند. نیاز به درمان موارد خفیف با مراقبت از کسانی که ابتلای شدید دارند رقابت میکند. بحث را با این حقیقت آغاز کنیم که سلامت روانی یک موضوع عادی و فراگیرشده است. اما صرف شمار افرادی که اذعان میکنند گرفتار شدهاند هشداردهنده است. حدود 57 درصد از دانشجویان دانشگاه ادعا میکنند مشکل روانی دارند. بیش از سهچهارم از والدین کودکان دانشآموز به خاطر سلامت روانی فرزندانشان در سالهای 2022-2021 به مشاور مراجعه کردند. بریتانیاییها در نظرسنجی غم و اضطراب را جزو بیماریهای روانی میدانند و تعریف جدیدی از درک بیماری ارائه میدهند. اکثر ناراحتیهای روانی نشانگرهای زیستی عینی و مشهود ندارند، بنابراین نشانههایی که خود فرد گزارش میدهد عامل تعیینکننده اصلی در آمار رسمی و فرآیندهای تشخیص بیماری بهشمار میروند. افراد انگیزه دارند تا اشکال خفیف اضطراب را به عنوان بیماری معرفی کنند. به عنوان مثال در سال 2022 بیش از یکچهارم دانشآموزان 16 تا 18ساله در مدارس بریتانیا به بهانه ناراحتی روانی وقت اضافی در امتحانات رسمی گرفتند. همچنین، گواهی بیماری روانی میتواند راه را برای دریافت مزایای رفاهی باز کند. این گواهی نیازی به تایید سازمان ملی درمان ندارد و چندین درمانگاه خصوصی میتوانند آن را صادر کنند. بنگاهها ترجیح میدهند اضطراب کاری را یک ناراحتی روانی بدانند به جای آنکه اعتراف کنند شرایط کاری نامناسبی دارند (سازمان بهداشت جهانی تلویحاً بیان میکند که مدیریت خوب بهترین راه برای حفظ سلامت روانی در محیط کار است). بیشترین میزان افسردگی در میان فقیرترین اقشار انگلستان تشخیص داده میشود اما احتمالاً دولت ترجیح میدهد به جای حل مشکل فقر به تجویز داروهای ضدافسردگی روی آورد. درمان اضطراب خفیف احتمالاً به نفع بیماران نیست. بررسی دورههای تقویت هوشیاری و ذهن در 84 مدرسه بریتانیا نشان داد که آموزش طبیعی میتواند برای سلامت روان به اندازه کافی مفید باشد. اما بزرگترین آسیب زیادهروی در تشخیص بیماری روانی متوجه کسانی است که واقعاً به کمک نیاز دارند. از جنبه نظری، سازمان ملی درمان این توانایی را دارد که بیماران را برحسب نیاز دستهبندی کند اما در عمل بخشی که از مدتها قبل کمترین کارمند و ضعیفترین سازماندهی را دارد اکنون با افزایش فشار تقاضا روبهرو شده است. شمار نوجوانان متقاضی خدمات درمان روانی به اندازه سه و نیم برابر شمار کارکنان بخش روان نوجوانان و کودکان رشد کرده است. افزایش 22درصدی کارکنان بخش روان در پنج سال منتهی به سالهای 2022-2021 به هیچ عنوان پاسخگوی افزایش 44درصدی مراجعات نیست. حداقل 8 /1 میلیون نفر در صف درمان بیماریهای روانی هستند. افزایش تقاضا کارکنان را به سمت درمانگاههای خصوصی میکشاند. درمانگاههایی که شدیدترین موارد سازمان ملی درمان را میپذیرفتند اکنون میتوانند در هر جلسه ارزیابی اختلال بیشفعالی و نقص توجه تا هزار پوند درآمد کسب کنند. تعداد روانکاوان مشاور در سازمان ملی درمان در مقایسه با یک دهه گذشته فقط شش درصد افزایش یافته است. این افزایش در بخش پزشکی اورژانس 86 درصد بود. پلیس بخشی از این خدمات مشاورهای را بر عهده گرفت. افسران پلیس در ادارات تصادف و اورژانس یک میلیون ساعت در سال را به بیماران روانی اختصاص دادند اما این اقدام هم کافی نیست. حتی با وجودی که آگاهی عمومی از شرایط بهداشت روانی بالا میرود نتایج برای مبتلایان به بیماریهای وخیمی مانند اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی بدتر شده است. این افراد در مقایسه با دیگران 15 تا 20 سال زودتر از دنیا میروند. این شکاف در قبل از همهگیری رو به افزایش بود و همهگیری هم آن را تشدید کرد. بازاندیشی در رویکرد بریتانیا در قبال سلامت روان به چندین تحول نیاز دارد. پول بیشتری باید صرف تحقیقات شود تا بیماران به شکل مناسبی درمان شوند. اختلالات روانی 9 درصد از بودجه درمان انگلستان را جذب میکنند اما سهم آنها از یافتههای پژوهشهای پزشکی فقط شش درصد است. توجه بیشتری هم باید به عوامل اجتماعی بیماریهای روانی مبذول شود. اوایل امسال دولت از برنامهای بلندپروازانه برای بررسی محیط زیربنایی اختلالات روانی -از فقر گرفته تا انزوا- پرده برداشت. آن برنامه باید دوباره احیا شود. زمان و تلاش بیشتری باید به کسانی اختصاص یابد که بیشترین نیاز را به کمک دارند. اصلاح قانون سلامت روان که هنوز بیماری روانی را جرمانگاری میکند نقطه آغازین مناسبی خواهد بود.
مهمتر از همه، مردم بریتانیا نباید برای اشکال خفیف اضطراب به دنبال درمان پزشکی باشند. هدایت افراد به سمت نظام درمان پرازدحام عوارضی قابل پیشبینی دارد. تمام دردها را باید جدی گرفت اما تشخیص همیشه به نفع فرد نیست. یک پژوهش اخیر نشان میدهد که وقتی مراجعان میآموختند چگونه اندیشههای منفی را مهار کنند رضایتمندی بیشتری داشتند. بریتانیا برخورد دلسوزانهتری با سلامت روانی دارد اما لازم است برخورد منطقیتری را هم در پیش گیرد.