رفیقِ فریدمن
آنا شوارتز که بود و چرا اقتصاددان مهمی است؟
برای کسی که در جریان یک بحران نفس کشیده و لحظه به لحظه آن را تجربه کرده است، دنیا رنگی متفاوت دارد. شاید به همین خاطر هم آنهایی که «سهشنبه سیاه» را از سر گذراندند، همیشه ترسی ناشناخته در دل دارند؛ وحشتی گنگ که داغ رکودی بزرگ را بر پیشانی عمیقترین و طولانیترین بحران اقتصادی قرن بیستم دارد. رکود بزرگ اگرچه در بیستونهمین روز ماه اکتبر سال 1929 با سقوط بورس آمریکا کلید خورد اما در مدتی کوتاه، تمام کشورهای جهان را درنوردید. هر چند در آن زمان «آنا شوارتز» نوجوانی چهاردهساله بود، اما خاطرات تلخ سهشنبه سیاه تا همیشه در ذهنش زنده ماند تا دغدغهای برای مطالعات و پژوهشهایش باشد. او عمیقاً باور داشت که تا زمان اصلاح نشدن سیاستهای پولی، خطر تکرار رکود گسترده محتمل خواهد بود؛ حتی وقتی چهار سال پیش از ترک این دنیا، روی صندلی چرخدارش نشسته بود به خبرنگار والاستریت ژورنال هم این موضوع را گوشزد کرد.
یک اقتصاددان حرفهای و باپشتکار
یکی از برجستهترین پژوهشگران جهان در زمینه سیاستهای پولی، با نام «آنا جاکوبسون» در یازدهمین روز از ماه نوامبر سال 1915 در شهر نیویورک چشم به این دنیا گشود؛ دختری باهوش و زرنگ که مراحل پیشرفت تحصیلی را با سرعت طی میکرد، به طوری که انگار میخواست زودتر به تکاملی عمیق در این زمینه برسد. با این اوصاف بود که در هجدهسالگی مدرک کارشناسی خودش را از یکی از قدیمیترین کالجهای زنان جهان یعنی کالج بارنارد دریافت کرد. او این دوره را با عضویت انجمن «فی بتا کاپا» به پایان رساند که قدیمیترین انجمن علمی آمریکا به حساب میآید و تنها بهترین و درخشانترین دانشجویان علوم و هنر در دانشگاههای برتر آمریکا امکان چنین عضویتی را دارند. تمام اینها نشان میدادند که آنا شوارتز در مسیر درستی قرار گرفته بود. او که بعد از تجربه سهشنبه سیاه و رکود بزرگش دیگر به خوبی میدانست که میخواهد در چه رشتهای تحصیلاتش را ادامه بدهد، راهی بهتر از تحصیل اقتصاد در دانشگاه کلمبیا ندید. در نهایت شوارتز مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته اقتصاد در سال 1935 و وقتی نوزدهساله بود، از این دانشگاه گرفت. او به قدری در مطالعاتش عمیق و جدی بود که به سرعت جذب بازار کار شد و یک سال بعد به عنوان یک اقتصاددان حرفهای کار خودش را شروع کرد. در همین سال بود که او با «اسحاق شوارتز» ازدواج کرد؛ فارغالتحصیل دانشگاه کلمبیا و مدیر امور مالی این دانشگاه که آنا در زمان تحصیل با او آشنا شده بود. چهارسال بعد اولین مقاله علمی آنا شوارتز در مجله آکادمیک «بررسی اقتصاد و آمار» منتشر شد و در آن با «آرتور گییر» و «ایزا فینکلشتاین» درباره قیمت سهام در بورس بریتانیا در فاصله سالهای 1811 تا 1850 همکاری کرد. این مقاله هم با نیمنگاهی به سقوط بازار سهام آمریکا در اکتبر سال 1929 نوشته شده بود. آنا شوارتز اما آنقدر برای ادامه تحصیل مصمم بود که حتی وقفه چندساله هم نتوانست او را از دانشگاه دور کند. به این ترتیب هم بود که در سال 1964 مدرک دکترای اقتصاد خودش را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد.
انتشار اولین کتاب با یک دهه تاخیر
وزارت کشاورزی ایالات متحده آمریکا اولین مقصد آنا شوارتز برای کار حرفهای بود. او در سال 1936 و به عنوان یک اقتصاددان حرفهای وارد وزارت کشاورزی شد و در همین زمان به عضویت شورای تحقیقاتی علوم اجتماعی دانشگاه کلمبیا درآمد. هرچند عمر حضور او در وزارت کشاورزی آمریکا کوتاه بود، اما تا سال 1941 در شورای تحقیقاتی علوم اجتماعی دانشگاه کلمبیا ماند و سپس به عنوان یک کارمند به اداره ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا پیوست؛ جایی که نقش مهمی در آینده شوارتز داشت، چون تا پایان عمرش در دفتر شهر نیویورک این سازمان مستقر شد و به فعالیتهای پژوهشیاش ادامه داد. شوارتز به محض ورود به اداره ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا، مشغول مطالعه در زمینه چرخههای تجاری شد؛ موضوعی مهم و مطرح در اقتصاد کلان که در آن تغییرات درآمد سرانه کشورها در کوتاهمدت مورد بررسی قرار میگیرند. با این همه اولینبار در سال 1981 نام آنا شوارتز به عنوان یک اقتصاددان و پژوهشگر مطرح شد؛ زمانی که او به عنوان مدیر کمیسیون طلای ایالات متحده آمریکا انتخاب و معرفی شد. او این حسن اعتبار و شهرت را هرگز تا پایان عمرش از دست نداد و تمام روزهایش را به کار و پژوهش گذراند؛ حتی وقتی به دنبال حادثهای در سال 2009 سکته کرد و دچار شکستگی لگن شد. شوارتز حتی در روزهای بیماری هم دقت، ذکاوت و تیزبینی خود را به عنوان یک محقق برجسته از دست نداد. درست به همین خاطر هم او در سال 1993 به عنوان عضو ممتاز بنیاد اقتصادی آمریکا انتخاب شد و در سال 2007 هم عنوان عضو افتخاری آکادمی علوم و هنر آمریکا را بهدست آورد.
با این اوصاف بود که شوارتز زمان چندانی برای تدریس در دانشگاه نداشت، اما تمام تلاش خودش را کرد تا مدتی هر چند کوتاه را به تدریس اقتصاد و تربیت دانشجویانی مشتاق اختصاص بدهد. در این دوره کوتاه اما تاثیرگذار، او با میل و خواسته شخصی خودش محققان و پژوهشگران جوانی را تربیت کرد و رویکرد و روش خودش در بررسی مسائل اقتصادی را با آنها به اشتراک گذاشت. شوارتز با همان وسواس و دقت خاص خودش به موشکافی و تحلیل این مسائل میپرداخت تا این محققان نوظهور بتوانند درک بهتری از تاریخ اقتصاد داشته باشند و به این ترتیب درسهایشان را به شکلی عملی و تجربی بیاموزند. پیگیری و پشتکار آنا شوارتز همیشه زبانزد اطرافیانش بود. همین روحیه باعث شد که او تحقیقاتش را با جدیت پیش ببرد و آثاری مهم و ماندگار از خودش به جا بگذارد. داستان انتشار اولین کتاب شوارتز هم با همین مقدمه شروع شد. مقالهای که او در سال 1940 درباره قیمت سهام در بورس بریتانیا نوشته بود، شاید در ابتدا تنها یک مقاله بود، اما در نهایت به ادامه بررسیها و انتشار کتابی در همین زمینه منتهی شد. او این کتاب را با همکاری «آرتور گییر» و «والت وایتمن روستو» نوشت و با عنوان «رشد و نوسانات اقتصاد بریتانیا در سالهای 1790 تا 1850: مطالعه تاریخی، آماری و نظری توسعه اقتصادی بریتانیا» منتشر کرد. این کتاب در دو جلد و یک دهه بعد از تکمیل آن، در سال 1953 چاپ شد. در واقع تالیف کتاب در سال 1945 به پایان رسیده بود، اما در آن زمان جنگ جهانی دوم تازه به پایان رسیده بود و آشفتگیها و بینظمیهای ناشی از آن باعث ایجاد تاخیر در روند چاپ و انتشار این کتاب شد. با این همه اما اولین کتاب شوارتز در میان محققان و اقتصاددانان آن زمان بسیار طرفدار داشت و مورد تایید بود. این کتاب در سال 1975 تجدید چاپ شد. با این همه یک دهه تاخیر در انتشار این کتاب سبب شد تا یکی از نویسندگان آن یعنی آرتور گییر لذت مزه کردن این موفقیت را از دست بدهد و این دنیا را ترک کند. اما دو نویسنده دیگر به خاطر تاثیر دهساله در انتشار کتاب، مقدمه تازهای برای آن نوشتند و به مرور موضوعی پرداختند که از انتشارش یک دهه گذشته بود. شوارتز و روستو در این مقدمه به اختلاف دوستانه دیدگاهشان درباره تعبیر و تفسیر بعضی از حقایقی اشاره کردند که در کتاب آمده بود. به طور خاص شوارتز به این موضوع اشاره کرد که در راستای تحقیقات نظری و تجربی اخیر، دیدگاهش درباره اهمیت سیاست پولی و تفسیرش از نوسانات نرخ بهره را اصلاح و بازبینی کرده است.
همکاری بینظیر با میلتون فریدمن
خاکستر جنگ جهانی دوم نگذاشت کتاب اول شوارتز آنطور که شایسته بود، مورد توجه قرار بگیرد و بیش از بیست سال طول کشید تا به تجدید چاپ برسد. اما در این فاصله و ده سال پس از چاپ اول کتاب اول شوارتز، نقطه عطف زندگی او با آغاز شکلگیری یک همکاری بینظیر و ماندگار رقم خورد. در این زمان شوارتز با «میلتون فریدمن» آشنا شد؛ اقتصاددانی برجسته و پیشرو مکتب اقتصادی شیکاگو که در سال 1976 به خاطر تحقیقاتش در زمینه تحلیل مصرف و تاریخ پولی، برنده جایزه نوبل اقتصاد شده بود. تحقیقات شوارتز و فریدمن به نقش پول در چرخههای تجاری و نوسانات اقتصادی میپرداخت؛ تحقیقاتی که با حمایت «آرتور افبرنز» جلو رفت؛ اقتصاددانی که در دانشگاه کلمبیا به تدریس مشغول بود و بعدها به ریاست اداره ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا و بانک مرکزی این کشور رسید. تحقیقات و پژوهشهای مشترک شوارتز و فریدمن به چاپ سه کتاب منجر شد که اولین آنها، موثرترین و مهمترینشان شد. کتاب «تاریخ پولی ایالات متحده در سالهای 1867 تا 1960» به بررسی این فرضیه پرداخت که تغییرات در سیاست پولی تاثیرات گستردهای روی اقتصاد میگذارند و بار مسوولیت اتفاقات منجر به رکود بزرگ را تا حد بسیار زیادی بر دوش سیستم بانک مرکزی آمریکا گذاشت. این کتاب اولینبار در سال 1963 منتشر شد و همزمان با آن مقاله «پول و چرخههای تجاری» هم در مجله آکادمیک «بررسی اقتصاد و آمار» منتشر شد که حسابی مشهور و جنجالی شد. شوارتز و فریدمن که دیگر به هماهنگی خوبی در روش تحقیق و بررسیهایشان رسیده بودند، هفت سال بعد، کتاب مشترک دومشان را به چاپ رساندند. کتاب دوم آنها «آمارهای پولی ایالات متحده آمریکا» در سال 1970 منتشر شد. با این حال اما پس از چاپ این کتاب، دوازده سال طول کشید تا این دو اقتصاددان همکار، به چاپ کتاب سومشان رضایت بدهند. به این ترتیب کتاب سوم آنها یعنی «روندهای پولی در ایالات متحده آمریکا و پادشاهی انگلستان: ارتباط آنها با درآمد، قیمتها و نرخ بهره در فاصله سالهای 1867 تا 1975» در سال 1982 منتشر شد.
در کتاب معروف «تاریخ پولی ایالات متحده در سالهای 1867 تا 1960»، فصلی مربوط به رکود است که با عنوان «انقباض بزرگ» مشخص شده است. این عبارت ابداعی میلتون فریدمن برای سالهای اول رکود بزرگ و دوره رکود اقتصادی سالهای 1929 تا 1933 است. فصل «انقباض بزرگ» در سال 1965 به صورت یک کتاب مجزا تجدید چاپ شد. بعضی از نسخههای این کتاب شامل پیوستی است که در آن نویسندگان به منبعی اشاره کردهاند که فرضیههای آنها را تایید کرده است. در واقع اشاره آنها به اظهارنظر «بن برنانکی» رئیس وقت بانک مرکزی آمریکا بود که در یک سخنرانی گفته بود: «اجازه بدهید صحبتم را با موضوعی به پایان برسانم که جایگاهم را به عنوان نماینده بانک مرکزی کمی زیر سوال میبرد. دلم میخواهد به میلتون و آنا بگویم که درباره رکود بزرگ، حق با شماست. ما آن اشتباه را کردیم و بابت آن بسیار متاسفیم. با این حال از شما متشکریم و دیگر هرگز آن اشتباه را تکرار نمیکنیم.»
منتقد جدی دولت
آنا شوارتز در سالهای بعد دیدگاهش درباره قانونگذاری مالی را تغییر داد. در حالی که اقتصاددانان، بانکداران و سیاستگذاران مدتها دغدغه ثبات سیستم مالی را داشتند، او در تحقیقاتی که در سالهای دهههای 1970 و 1980 انجام داد به این نتیجه رسید که ثبات سطح قیمتها برای ثبات سیستم مالی ضروری است. او برای تایید مدعایش به اسنادی از دو قرن گذشته تکیه کرد و نشان داد شکستهای تجاری عواقب جدی برای اقتصاد نخواهند داشت، اگر از گسترش دامنه تاثیرات آنها به سیستم مالی جلوگیری شود. باید به موسسات و نهادهای مستقل اجازه ورشکستگی داد و لزومی به حمایت از آنها با پولهای پرداختشده به وسیله مالیاتدهندگان نیست. در واقع به خاطر مطرح کردن همین دیدگاهها که برخاسته از تحقیقات طولانیمدت شوارتز بودند، او در جایگاه رسمی خودش به عنوان رئیس کمیسیون طلا، به شهرت خوبی رسید.
آنا شوارتز علاوه بر سیاستهای پولی، در زمینههای دیگری از جمله تحولات بینالمللی نرخ تورم و چرخههای تجاری، نقش دولت در سیاستگذاری پولی، سنجش خروجی بانکها و نوسانات نرخ بهره در مجاورت تورم منفی و استانداردهای پولی هم تحقیقات مختلفی انجام داد. او در مصاحبهای در سال 2008 گفت که مداخلههایی به شکل تزریق نقدینگی به بازارها و واکنش به بحرانهای اعتباری با برنامههای خاص و موردی، پاسخ درستی نیستند. شوارتز همچنین سالها در خارج از ایالات متحده مشغول به کار بود. او چند سال در دپارتمان بانکداری و امور مالی دانشگاه لندن سیتی در انگلستان مشغول انجام پروژه تحقیقاتی درباره تاریخ پولی پادشاهی انگلستان بود و سالهای زیادی به عنوان مشاور پروژههای تحقیقاتی اقتصادی در آنجا فعالیت داشت.
شوارتز از سال 2002 تا 2003 به عنوان رئیس انجمن بینالمللی اقتصادی آتلانتیک فعالیت کرد و در سال 2007 به عنوان همکار و عضو آکادمی علوم و هنر آمریکا برگزیده شد. پس از آن بود که شوارتز بیشتر فعالیتهایش را روی تحقیقات مربوط به مداخلات رسمی دولت آمریکا در بازار ارزهای خارجی متمرکز کرد که با استفاده از اطلاعات بهدستآمده از بانک مرکزی ایالات متحده از سال 1962 انجام شده بود. او در تمام طول دهه اول قرن بیستویکم هم به اظهارنظر درباره امور اقتصادی و بحرانهای مالی ادامه داد و واکنش دولت به آنها را مانند حمایت «بنبرنانکی» -رئیس وقت بانک مرکزی آمریکا- از کمکهای مالی دولت و نرخ بهره بسیار پایین به باد انتقاد گرفت. آنا شوارتز در طول عمرش 9 کتاب و بیش از صد مقاله علمی نوشت. در نهایت روز بیستویکم ماه ژوئن سال 2012 زمانی بود که شوارتز در نودوششسالگی از این جهان رخت بربست و به شوهرش پیوست که در سال 1999 از دنیا رفته بود. آنها بیش از 60 سال با هم زندگی کردند و چهار فرزند، هفت نوه و شش نتیجه دارند. نام آنا شوارتز حالا در تالار مشاهیر زن ایالات متحده آمریکا و در میان زنان برجسته این کشور جا گرفته است.