از غریو بیگبنگ تا نوای ناله
چگونگی احیای بازار سهام بریتانیا
اگر از بریتانیاییها بپرسید واقعاً در منطقه سیتی لندن چه میگذرد با نگاه سرد و ساکت آنها مواجه میشوید. مبادله ین و یوآن، ساختاربندی مشتقهها و تامین منابع شبکه مالی جهان همه اقداماتی هستند که پولها را به گردش درمیآورند اما معمولاً عامه مردم به آنها توجهی ندارند. در این میان بازار سهام یک استثناست. خبرنامههای روزانه گزارش مبادلات شاخص FTSE 100 سهام اصلی لندن را منتشر میسازند. جداول رونق و ورشکستگی به سرعت جابهجا میشوند. بازار سهام لندن (LSE) زمین بازی غولهای چندملیتی است که در آن مدیران شهرنشین و بزرگان شرکتها قراردادهای بزرگ خرید و فروش شرکتهای جهان را منعقد میسازند.حداقل تا چندوقت قبل اینگونه بود. بازار سهام بلندپرواز لندن دهه گذشته را به فرآیند فرود بر روی زمین گذراند. در سال 2006 ارزش شرکتهایی که سهامشان در لندن ثبت شده بود 4 /10 درصد کل بازار سهام جهان را تشکیل میداد. امروزه آن رقم به 6 /3 درصد رسیده است. لندن حتی از عقبماندهترین بورسها هم عقبتر افتاد. ظرف همان مدت، سهم آن از کل ارزش بازار اروپا از 36 به 22 درصد کاهش یافت. کسانی که در بورس لندن باقی ماندهاند پا به دوران کهنسالی میگذارند. کمتر از یکپنجاهم ارزش FTSE 100 از بنگاههای فناوری میآید در حالی که حدود 40 درصد ارزش شاخص S&P 500 بنگاههای آمریکایی را بخش فناوری میسازد. جیمز اندرسون از بنگاه بیلی گیفورد یکی از موفقترین سرمایهگذاران جهان در عصر حاضر اخیراً به نشریه فایننشال تایمز گفت که بریتانیا بازار سهامی متعلق به قرن 19 دارد. حق با اوست.
یک دلیل وخامت اوضاع بورس بریتانیا را باید در بدی عملکرد بنگاههای بزرگ بریتانیایی پیدا کرد. بسیاری از آنها از BP و GSK گرفته تا HSBC و Tesco (با میانگین قدمت 169 سال) به خاطر بیماری مزمن ضعف مدیریت در بریتانیا از سطوح بالای صنایع خود به پایین سقوط کردهاند. این امر بازدهی سهام را پایین آورد و بنگاهها را در فرآیندهای خرید و تملیک آسیبپذیر ساخت. کل صنعت مدیریت دارایی که وظیفه نظارت بر دیگر بنگاهها را برعهده دارد گرفتار ضعف مدیریت شده است. ارزشمندترین مدیر صندوق بریتانیا هماکنون کمتر از 10 درصد بزرگترین مدیر صندوق آمریکا ارزش دارد. طرحهای بازنشستگی بریتانیا سالها به انباشت اوراق قرضه پرداخت و در کمال کوتهبینی با هدف کاهش ریسک سهام خود را به فروش رساند. این طرحها از رشد اقتصادی یا خلق ثروت بهرهای نصیب خود نمیسازند.
سیتی همچنین هنگامی آسیب دید که بنگاههای جهانی دارای قابلیت جذب سرمایه بینالمللی از آن رویگردان شدند. احیای بورس لندن پس از بیگبنگ (اصلاحات سال 1986 که به مقرراتزدایی از تجارت پرداخت) تا حدی به این امر متکی بود که بورس به مکانی برای کسبوکارهای پویای جهانی تبدیل شود. در هفتههای اخیر غول بیمه پرودنشال (Prudential) تصمیم گرفت عرضه اولیه سهام را در هنگکنگ انجام دهد و BHP یکی از بزرگترین شرکتهای بورس لندن اعلام کرد قصد دارد ثبت اصلی خود را در استرالیا انجام دهد. آرزوهای لندن برای تبدیل شدن به مرکز تجارت اروپا به شدت از برگزیت ضربه خورد.
آخرین ضعف سیتی کمبود بنگاههای نوپایی است که تمایل به ورود به بورس لندن داشته باشند. لندن در سال 2005 میزبان یکپنجم از عرضه اولیه عمومی جهان بود اما امروز یک بیستوپنجم آن را میزبانی میکند. یک بازار سهام که مرتب در جذب بنگاههای جدید فعال ناکام میماند در نهایت به یک موزه شباهت پیدا میکند.
حال این پرسش منطقی پیش میآید که یک بورس نحیف تا چه اندازه اهمیت دارد. پاسخ این سوال از نظر پساندازکنندگان بریتانیایی آن است که هیچ، آنها میتوانند و باید تعصب خود نسبت به میهن را کنار بگذارند. آنها به طرز فزایندهای در حال ساخت پورتفوهای جهانی برای خود هستند. شاید آنها هنگام تملیک سهام برتر خارجی احساس نوستالژی پیدا کنند و به یاد بازار سهام خود بیفتند که زمانی عظمت زیادی داشت اما تمام داستان همین خواهد بود. آنچه برای اقتصاد بریتانیا اهمیت دارد جلوگیری از تضعیف بازار سهام است. این بازار گزینههای پیشروی بنیانگذاران بنگاههای نوپا را محدود میکند و به آنها اجازه توسعه نمیدهد. هنوز هم دانشگاهها، دادگاهها و بنگاههای سرمایههای خطرپذیر بریتانیا آن را محیط خوبی برای کسبوکار میدانند اما جذابیتهای لندن رو به کاهش گذاشتهاند.
بازار سهام برای سیتی اهمیتی فوقالعاده دارد. لندن همچنان مرکز اصلی خرید و فروش بدهی، مشتقهها و ارزها خواهد بود اما هر مکانی که بخواهد به مرکز مالی جهانی تبدیل شود باید سهام را به عنوان عامل اصلی تلقی کند. بنگاههای بورس عامل تحریک دیگر فعالیتهای اقتصادی و همچنین خدمات حسابداری و حقوقی مرتبط با آن بنگاهها هستند. صنعت خدمات مالی موفقترین صنعت در بریتانیاست و شش درصد تولید ناخالص داخلی و یکدهم درآمدهای مالیاتی را ایجاد میکند.
بدترین واکنش دولت در قبال رکود بازار سهام آن است که موانع دفاعی برپا کند. دولت باید در برابر وسوسه وتوی قرارداد خرید شرکتها یا جلوگیری از خروج از بورس مقاومت کند. بازار باز به برخی بنگاهها اجازه خروج میدهد اما همزمان دیگران را به ورود تشویق خواهد کرد. بهترین راه آن است که عوامل ریشهای این بیماری برطرف شوند.
اصلاح قوانین حاکمیت شرکتی بریتانیا درباره بنگاههای بورسی میتواند نقطه شروع این راه باشد. تمام جهان 20 سال قبل به این قوانین حسادت میکردند اما از آن زمان به بعد قوانین همانند قارچ رشد کردند و به خلق طبقهای با بیش از سه هزار عضو هیات مدیره نیمهبیکار، نیمهبازنشسته و غیراجرایی منجر شدند که نقشی در صنعت جهانی خود ندارند و اغلب فکر میکنند وظیفه آنها فروش بنگاهها و نه تشویق آنها به سرمایهگذاری است. این گروه منفعتطلب ریشه دواندهاند اما نتایج ضعیفی به بار میآورند و باید منحل شوند. نکته مهم آن است که دیوانسالاریها کمتر شوند و مدیرانی روی کار بیایند که ریسکپذیر باشند نه محافظهکار.
همچنین میتوان با ایجاد امکان پیوستن سهام دوطبقهای (dual - class) به بخش اصلی بورس لندن جذابیت بازار را افزایش داد. این سهام حق رای ترکیبی ایجاد میکنند و در میان آن دسته از بنیانگذاران شرکتها که مایلاند کنترل خود را بر شرکت، حفظ کنند طرفداران زیادی دارند. تمام مراکز مالی رقیب سیتی این امکان را فراهم ساختهاند اما مدیران صندوق بریتانیا که دچار جمود فکری شدهاند در داخل با آنها مخالفاند هرچند خود در خارج برای خرید آنها ابراز تمایل میکنند.
اصلاحات صنعت مدیریت دارایی نیز تاریخگذشته هستند و در زمان مقرر انجام نشدند. قوانین احصای آماری بنگاهها را از خرید و مالکیت بدهیها و داراییهای خصوصی دور میکند. تلاطمات این دسته از داراییها پنهان میماند چرا که ارزشگذاری آنها به صورت تناوبی انجام نمیگیرد. این تورش باید برداشته شود. طرحهای مستمری بریتانیا که تعداد آنها به 5327 میرسد باید در چند مدیر دارایی بزرگ ادغام شوند تا اندازه آنها به میزان کافی بزرگ شود و آنها بتوانند سرمایهگذاریهای کاملتری انجام دهند.
روشن کردن آتشزنه
خبر خوب آن است که گروهی از بنگاههای آیندهدار در حال ظهور هستند. در چند سال گذشته سرمایههای خطرپذیر به بریتانیا هجوم آوردند. این سرمایهها 34 بنگاه نوپای خصوصی به ارزش یک میلیارد دلار تاسیس کردند و به خلق تکشاخهایی منجر شدند که تعداد آنها از مجموع کل تعداد تکشاخها در فرانسه، آلمان و سوئد بیشتر است. شرکتهایی مانند بنگاه فناوری مالی رولوت (Revolut) عظمت چشمگیری پیدا کردهاند. دولت باید علاوه بر مقرراتزدایی از حاکمیت شرکتی و امکان حضور سهام دوطبقهای، با سرعت به بنگاههای نوپا امکان دهد استعدادهای خارجی را جذب کنند و به فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر اجازه دهد حتی بدون تقاضای شغلی به بریتانیا مهاجرت کنند. پاداش این اقدام تشکیل نسل جدیدی از بنگاههای نوآوری خواهد بود که در بورس لندن حاضر میشوند. اکنون زمان یک بیگبنگ دیگر فرا رسیده است.