اقتصاد، ناجی اعتماد ازدسترفته
مورد اعتماد بودن مهمتر است یا عملکرد بالا داشتن؟
هیچ رازی در کار نیست، گروههایی که به یکدیگر اعتماد دارند، به موفقیتهای بیشتری میرسند. شرکتهایی که سطح «اعتماد» بالایی دارند از تعامل بیشتر کارکنان و عملکرد مالی بهتر بهرهمند میشوند. در همین حال، شرکتهایی که دارای مشکلات مربوط به اعتماد هستند از کاهش بهرهوری و سود کمتر رنج میبرند. سطح اعتماد میتواند تاثیر زیادی بر نتایج کسبوکار داشته باشد. اما اینکه اعتماد و عملکرد تا چه اندازه درهم آمیخته شدهاند، محل بحث است. در واقع شاید برای بررسی دقیقتر موضوع باید به مفهوم اعتماد پرداخته شود، این تعریف در روند تکاملی خود دستخوش بازنگریهای فراوانی شده و سازوکارهای احتمالی شکلگیری اعتماد را از زوایای مختلف در خود جای داده است. اعتماد اصطلاحی انتزاعی است و پروژههای تحقیقاتی متعددی نشان دادهاند که اعتماد مفهوم پیچیدهای است که از اجزای مختلف تشکیل شده است. لاریسا تامیلینا مفهوم اعتماد را بر اساس چهار سازوکار انتخاب منطقی، روانشناختی، سازمانی و انعکاسی تعریف میکند. ولی حتی اگر تعریف اعتماد، منحصراً به سطح تحقیق مورد مطالعه در هر حوزه تقلیل یابد، باز هم اطلاعات ارزشمندی در خصوص یک مفهوم مهم به نام اعتماد به دست آمده است. همانطور که مطالعات در ایالات متحده نشان میدهد سازمانهای با سطح اعتماد بالا 5 /2 برابر در مقایسه با سازمانهای با سطح اعتماد پایین، شرکتهای پردرآمدتری هستند. با هر تعریفی از اعتماد، این یک نتیجه مهم است. در مورد بازارهای سرمایه نیز، اعتماد نقش کلیدی در معادلات تجاری و سرمایهگذاری ایفا میکند که نهتنها در رابطه میان شرکای تجاری و سهامداران بلکه میان افراد جامعه و قانونگذاران بازار سرمایه (نهادهای دولتی یا سیاسی) با عنوان اعتماد اجتماعی تاثیر بسزایی دارد و این موضوع زمانی اهمیت خود را نشان میدهد که یک بحران اقتصادی در سطح جهانی در بازار به وجود میآید. همانطور که همهگیری کووید 19 در سال 2020 یک بحران اقتصادی ایجاد کرد که میزان اعتماد اجتماعی افراد را در سطح جهانی تحت تاثیر قرار داد. این موضوع میتواند نقش اعتماد را در جهان امروز بیش از پیش نشان دهد. از اینرو در ادامه در ابتدا به بیان مفهوم اعتماد پرداخته و به نقش اعتماد در کارایی شرکتها و بازارهای سرمایه پرداخته میشود و نقش اقتصاد در افزایش اعتماد عمومی بعد از همهگیری کووید 19 بررسی میشود.
مفهوم اعتماد
شاید مناسبترین تعریف سنتی در مورد اعتماد به این صورت باشد: «اعتماد تمایل به رفتار صادقانه نسبت به سایر افراد است، که از طریق تجربیات گذشته یک پاسخدهنده مشخص میشود و در محدوده مفاهیم تمایل عمومی شخص به اعتماد و همچنین ریسکگریزی قرار دارد، که در نهادهای خاص رسمی و غیررسمی حاکم در جامعه شکل میگیرد.» این تعریف بازتابی کلی از تجزیه و تحلیل فرآیندهای اعتمادسازی است که عموماً ماهیتی غیرواقعی دارند.
در مورد معنای اعتماد، ویژگیهای اصلی آن و سازوکارهای شکلگیری آن، اتفاقنظری میان دانشمندان وجود ندارد و در ادبیات موضوع در مورد چارچوب نظری تحلیل آن، تنوع گستردهای وجود دارد. علاوه بر این، اعتماد همچنین میتواند مفهومی چندرشتهای تلقی شود که در حوزههای اقتصاد، جامعهشناسی، مدیریت، علوم سیاسی و اداری بررسی میشود. هر حوزه تاکیدهای متنوعی در تعریف اعتماد و بحث در مورد عوامل تعیینکننده آن دارد، که این امر تحلیل مفهوم اعتماد را پیچیدهتر و فهم آن را دشوار میسازد. برخی از محققان سعی میکنند از یک چارچوب تجزیه و تحلیل یکپارچه برای جداسازی اعتماد و توضیح ریشههای آن استفاده کنند. در حالی که محققان دیگر تلاش میکنند اعتماد را در سطوح مختلف اجتماعی (خرد، متوسط و کلان)، که ممکن است تنوع تعاریف اعتماد را توضیح دهد، در نظر بگیرند. در تحقیقات اولیه دانشمندانی مانند ملینگر (در سال 1956) و رید (در سال 1962) و حتی لویسکی (در سال 1998)، اعتماد و بیاعتمادی را با ابراز اعتماد فرد به اهداف و انگیزههای دیگران مرتبط دانستهاند، در حالی که در طرف مقابل، تمرکز تحقیقات اخیر (باربر در سال 1983، هوزمر در سال 1995، مایر در سال 1995) بر رفتار مبتنی بر انتظارات مثبت اعتمادکننده از عملکرد متولی است. با وجود این چنین طبقهبندی بسیار محدود به نظر میرسد زیرا تمایزی میان سازوکارهای احتمالی شکلگیری اعتماد یا انواع فرآیندهایی که به پیدایش اعتماد منجر میشود، وجود ندارد. از این تعریف مشخص نیست که آیا نیت یا انتظارات دیگران بر اساس عقلانیت شکل گرفته است یا اینکه نتایج یک فرآیند روانشناختی است. لاریسا تامیلینا در تحقیقی مستقل در سال 2018 در ژورنال اقتصادی مونیخ (RePEc) به بررسی تحلیلی مفهوم اعتماد اجتماعی و سازکارهای شکلگیری آن میپردازد. او در این مطالعه طبقهبندی جدیدی را برای مفهوم اعتماد بیان میکند که بر اساس چهار مکانیسم انتخاب منطقی، روانشناختی، سازمانی و انعکاسی حاصل میشود.
سازوکار انتخاب منطقی، تاثیر عقل را در فرآیندهای شکلگیری اعتماد پیشبینی میکند که بر اساس ارزیابی از قابلیت اعتماد دیگران است. مکانیسم روانشناختی به احساسات و بازتابها متکی است و میتواند تاثیرگذار تلقی شود زیرا اعتماد بر اساس تاثیر مثبت از اعتماد دیگران شکل گرفته است. سازوکار سازمانی اعتماد بر نقش نهادهای رسمی و غیررسمی تاکید دارد که در محدودیتهای یک ایدئولوژی و تاریخ غالباً فرهنگی توسعه یافته است و در نهایت، در سازوکار انعکاسی اعتماد به منزله جهشی از باورهای ناشی از تعامل و تعلیق تلقی میشود و مبتنی بر برداشت مثبت از قابل اعتماد بودن افراد در آینده است. محققان بینفرهنگی، مانند آرین مِیر، با سازمانهای جهانی اعتماد را به دو شکل متمایز؛ احساسی یا شناختی یا به عبارت دیگر اعتماد مبتنی بر قلب یا مبتنی بر مغز تقسیم میکنند. افرادی که از آنها به عنوان فرهنگهای «مبتنی بر وظیفه» یاد میشود مانند ایالات متحده، انگلستان، آلمان و هلند بر روی قابلیت اطمینان، شایستگی و مهارتها برای اندازهگیری قابلیت اطمینان فرد تمرکز میکنند. ولی افراد از فرهنگهای «مبتنی بر رابطه» بیشتر به احتمال زیاد به ارتباط شخصی و عاطفی نیاز دارند. نحوه اعتمادسازی در میان فرهنگها به ترجیحات شرکت بستگی دارد. تحقیقات اخیر از دانشگاه هاروارد سه عنصر اعتماد را شناسایی کرده است: روابط، سازگاری و تخصص. آنها دریافتند در جایی که رهبران امتیازات بالایی در این مهارتها کسب میکنند، نهتنها از سوی مردم خود قابل اعتمادتر هستند، بلکه رهبران موثرتری نیز شناخته میشوند.
رابطه اعتماد با عملکرد سازمانی
تحقیقات فراوانی نشان دادهاند که سطح اعتماد میان مدیران و کارمندان، اصلیترین ویژگی تعیینکننده شرکتهای برتر در جهان است. با این حال، اعتمادسازی در محل کار به چیزی بیش از فرهنگ شرکت کمک میکند و به نوعی یک محرک اقتصادی مهم است. مطالعات در ایالات متحده نشان داده است سازمانهای با سطح اعتماد بالا 5 /2 برابر در مقایسه با همتایان کماعتماد خود، شرکتهای پردرآمدتری هستند. دلیل آن ساده است: رهبرانی که بر اعتمادسازی در تیمهای خود تمرکز دارند، به احتمال زیاد کارمندانی دارند که در جایگاههای خود نقش بسزایی دارند و به صورت تیمی خوب کار میکنند. طبق تحقیقات موسسه گریت پلیس تو ورک اند فورچون (Great Place to Work and Fortune)، شرکتهایی که در 100 شرکت برتر از نظر کار قرار میگیرند، نرخ گردش مالی داوطلبانهای دارند که نصف نرخ سایر همتایان صنعتشان است. علاوه بر این، کارکنانی که به یکدیگر اعتماد دارند بهرهوری بالاتری دارند و همچنین برای حل مشکلات تیم همکاری میکنند. طبق تحقیقاتی که هنری سروایز و همکارانش از دانشگاه اقتصاد لندن در سال 2017 انجام دادهاند، شرکتهایی که دارای نرخ مسوولیت اجتماعی شرکتی (CSR) بالا بودند، سودآوری، رشد و فروش بالاتری به ازای هر کارمند نسبت به شرکتهایی با نرخ مسوولیت اجتماعی پایین تجربه کردند. در طول بحران مالی سالهای 2009-2008، بازده سهام بنگاههای دارای سرمایه اجتماعی بالا، همانطور که با شدت «مسوولیت اجتماعی شرکتها» اندازهگیری میشود، چهار تا هفت درصد بالاتر از شرکتهای با سرمایه اجتماعی پایین بود. این شواهد نشان میدهد اعتماد میان یک شرکت، سهامداران و سرمایهگذاران آن، که از طریق سرمایهگذاری در سرمایه اجتماعی ایجاد شده است، زمانی مشخصاً نتیجهبخش است که سطح کلی اعتماد به شرکتها و بازارها دچار یک شوک منفی شود. آنها همچنین دریافتند که بازدهی مازاد برای شرکتهایی که محل آنها در مناطقی است که افراد در آن جامعه اعتماد بیشتری دارند، بیشتر است. البته در دوره بهبود پس از بحران، تفاوت چندانی در عملکرد بازده سهام بین شرکتهای با «سیاسآر» بالا و پایین وجود ندارد.
آنها همچنین نشان دادند که سرمایه اجتماعی، علاوه بر سرمایه مالی، میتواند نقش تعیینکنندهای در عملکرد شرکت داشته باشد و شرایطی را ایجاد کند که در اثر آن سیاسآر، برای ارزش شرکت مفید باشد. با این حال، ممکن است روشهای دیگری وجود داشته باشد که شرکتها از طریق آنها میتوانند سرمایه اجتماعی ایجاد کرده و اعتماد را افزایش دهند. در مجموع، از مطالعات آقای سروایز میتوان نتیجه گرفت که افزایش سرمایه اجتماعی ناشی از فعالیتهای سیاسآر عمدتاً در دورههایی که اعتماد به شرکتهای بزرگ از بین رفته است، اهمیت دارد و در زمانهای عادی، هرگونه مزیت سرمایه اجتماعی در قیمت سهام شرکت جاسازی شده است. بهطور کلی، ایجاد سرمایه اجتماعی خاص شرکت را میتوان به عنوان یک بیمهنامه در نظر گرفت که وقتی سرمایهگذاران و اقتصاد کل با بحران شدید اعتماد مواجه میشوند، نتیجهبخش خواهد بود.
نقش اعتماد در بازارهای سهام
اطلاعیههای مربوط به سود و زیان (یا صورتهای مالی) یکی از مهمترین کانالهای ارتباطی میان مدیران یا افراد داخلی شرکت و سرمایهگذاران خارجی است. اینکه این مکانیسمهای افشای اطلاعات چقدر در انتقال اطلاعات مربوط به ارزش سرمایهگذاران خارجی موثر هستند و اینکه درک و واکنش فعالان بازار سرمایه به این اطلاعات چگونه است، موضوع تحقیق گسترده و رو به رشد در زمینه امور مالی و حسابداری بوده است. واکنش به صورتهای مالی شرکتها و واکنش سرمایهگذاران به آن در کشورهای مختلف و چندین مولفه ساختاری مانند حمایت از سرمایهگذار، کیفیت سودآوری و گزارشهای مالی را میتوان از مهمترین عوامل تعیینکننده سنجش سطح اعتماد در تغییرات بازار شناسایی کرد. میخائیل پوژنر و همکارانش در سال 2013 در مقالهای به بررسی اینکه «آیا سطح اعتماد در یک کشور بر درک و استفاده سرمایهگذاران از اطلاعات منتقلشده از سوی شرکتها از طریق صورت مالی تاثیر دارد یا خیر» پرداختند. در واقع آنها تاثیر اعتماد اجتماعی بر واکنش سرمایهگذاران به اعلامیههای سود شرکتها را مورد بررسی قرار دادند. آنها دو فرضیه رقابتی را مطرح کردند که از یک طرف، اعتماد اجتماعی نگرانی سرمایهگذاران خارجی را از مخاطرات روانی کاهش میدهد و از ارزش اعلامیه سود شرکتها برای آنها میکاهد، در نتیجه واکنش آنها نسبت به این حوادث را تضعیف میکند. از سوی دیگر، سرمایهگذاران در کشورهای با اعتماد بیشتر، افشای صورتهای مالی شرکتها را معتبرتر میدانند و بنابراین با شدت بیشتری به اعلامیههای سود شرکت پاسخ میدهند. آنها در این مطالعه یک نمونه بزرگ از مشاهدات مربوط به صورت مالی یک سال شرکت در 25 کشور، حجم معاملات غیرطبیعی و واریانس بازده غیرعادی سهام را تجزیه و تحلیل کرده و دریافتند که هر دو معیار واکنش سرمایهگذاران به اعلامیه سود در کشورهای دارای اعتماد بیشتر بهطور قابل توجهی بالاتر است. آنها همچنین دریافتند که تاثیر مثبت اعتماد اجتماعی بر واکنش سرمایهگذاران به اخبار درآمد هنگامی بارزتر است که اول، شرایط حمایت و حمایت از سرمایهگذاران یک کشور ضعیف باشد، این موضوع نشان میدهد که اعتماد به عنوان جایگزینی برای نهادهای رسمی عمل میکند. دوم، سطح تحصیلات میانگین جامعه پایین باشد. ثابت شده است که افراد با میزان تحصیلات پایینتر، بیشتر در تصمیمگیری اقتصادی بر مبنای اعتماد عمل میکنند. سوم، عدم سنخیت اطلاعات سطح شرکت بالا باشد. این مفهوم بیانکننده این موضوع است که اعتماد نقش مهمی در محیطهای فقیر اطلاعاتی دارد. یافتههای آقای پوژنر از این حیث دارای اهمیت است که پیامدهای مهمی در تعیین عوامل کارایی بازار سرمایه را بررسی میکند و در واقع بیان میکند که واکنش بازار سرمایه به افشای صورت مالی شرکتها نهتنها به نهادهای رسمی در سطح کشور بلکه به عوامل غیررسمی مانند فرهنگ ملی و به ویژه اعتماد اجتماعی بستگی دارد.
تاثیر همهگیری کووید 19 بر اعتماد جهانی
پس از یک سال پرتلاطم و کمسابقه که شامل بحران اقتصادی همهگیری کووید19 و همچنین اعتراض جهانی به دلیل نژادپرستی سیستمی و بیثباتی سیاسی بود یک جریان اپیدمیک از اطلاعات غلط و بیاعتمادی گسترده به نهادها و رهبران اجتماعی در سراسر جهان شکل گرفت و چهار نهاد تجارت، دولت، سازمانهای غیردولتی و رسانهها را در یک فضای ورشکستگی اطلاعات قرار داده است و آنها را مجبور به بازسازی اعتماد و ترسیم مسیر جدید رو به جلو میکند. همهگیری کووید 19، با بیش از 9 /1 میلیون نفر کشته و بیکاری معادل رکود بزرگ، فرسایش میزان اعتماد در سراسر جهان را تسریع کرده است. این امر در کاهش چشمگیر اعتماد به دو اقتصاد بزرگ دنیا یعنی ایالات متحده و چین بسیار مشهود است. بنا به گزارش سنجش اعتماد اِدلمن (Edelman Trust Barometer) در سال 2021، دولتهای ایالات متحده (40 درصد) و چین (30 درصد) از پاسخدهندگان 26 بازار بررسیشده دیگر به شدت بیاعتماد هستند. مهمترین نکته این است که کاهش اعتماد در میان خود شهروندان نیز افزایش یافته است. این لحظه حساس برای کشورهای جهان بیشترین اعتماد را در نهاد دولت، طی سال گذشته نشان داد. هنگامی که مردم رهبری مبارزه با کووید 19 و بازگرداندن سلامت اقتصادی را به آن سپردند، دولت برای مدت کوتاهی به عنوان معتمدترین نهاد شناخته شد. اما دولت در این آزمون شکست خورد و حباب اعتماد را از بین برد، زیرا در شش ماه دوم سال 2020 حداکثر بازده خود را از دست داده بود (هشت امتیاز پایینتر در سطح جهانی). در ادامه این گزارش آمده است با افزایش شکاف سطح اعتماد و کاهش اعتماد در سرتاسر جهان، مردم به دنبال رهبری و راهحل هستند زیرا صحبتهایی را که معتبر نمیدانند، رد میکنند. بهطور خاص، اعتبار مدیرعامل در بسیاری از کشورها از جمله ژاپن (18 درصد) و فرانسه (22 درصد) نسبت به همه زمانها پایینتر است و این چالش، رهبران مدیرعامل را در راستای تلاش برای رفع مشکلات امروز بیش از پیش جدی میکند. اطلاعات جدید جهانی اعتماد به همه منابع خبری را برانگیخته است تا جایی که کمترین میزان اعتماد را در رسانههای اجتماعی (35 درصد)، رسانههای وابسته (41 درصد) و رسانههای سنتی (53 درصد) داشته باشد. این میزان، بیشترین افت اعتماد نسبت به رسانه را در سطح جهانی نشان میدهد.
دنیای اقتصاد، یک امیدواری
در حالی که به نظر میرسد جهان از طریق بیاعتمادی و اطلاعات غلط احاطه شده است، اما یک امیدواری در دنیای اقتصاد وجود دارد. تحقیقات گزارش سنجش اِدلمن نشان میدهد تجارت نهتنها مورد اعتمادترین نهاد در میان چهار مورد مطالعه است، بلکه همچنین تنها نهاد مورد اعتماد با 61 درصد سطح اعتماد جهانی است. وقتی دولت غایب است، مردم به وضوح انتظار دارند مشاغل وارد عمل شوند و خلأ موجود را پر کنند و این حجم انتظارات از تجارت برای حلوفصل چالشهای امروز هرگز وجود نداشته است. افزایش انتظارات از دنیای اقتصاد، برای مدیران عامل مطالبههای جدیدی را با تمرکز بر تعامل اجتماعی، تفکر و انرژی مورد استفاده برای تامین سود به ارمغان میآورد. نهتنها انتظارات از دنیای تجارت برای هدایت موضوع بیشتر شده است، بلکه زمینههای تمرکز جدیدی به وجود آمده که تجارت باید برطرف کند. به عنوان مثال، مهمترین اقدام ایجاد اعتماد برای تجارت کنونی، حفاظت از کیفیت اطلاعات است. باید اطمینان حاصل شود که اطلاعات قابل اعتماد به کارمندان آنها و بهطور گسترده، به جامعه میرسد. در حقیقت اعتماد مهمترین واحد پولی در روابط پایدار میان چهار نهاد مورد بحث و ذینفعان مختلف آنهاست. به ویژه در مواقع تلاطم و بحران، اعتماد همان چیزی است که جامعه را در کنار هم نگه میدارد و در آن رشد مجدد ایجاد میشود. بنا به توصیه گزارش اِدلمن، هر نهادی باید سهم خود را در احیای جامعه و بیرون آمدن از ورشکستگی اطلاعات ایفا کند: کسبوکارها باید از وظیفه گسترده و انتظارات خود استقبال کنند، بهطوری که مدیران عامل در موارد مختلف پیشرو باشند. مهم این است که ابتدا اقدام معناداری انجام و سپس در مورد برقراری ارتباط با آن تلاش شود. رهبران جامعه باید با حقایق رهبری و با همدلی عمل کنند. آنها باید شهامت ارائه صحبت مستقیم را داشته باشند، اما با ترس مردم همدردی و آن را رفع کنند. رسانهها، محتوای قابل اعتماد و صادقانه ارائه دهند و در نهایت نهادها برای حل مسائل باید با یکدیگر تعامل کنند. کسبوکارها، دولتها، رسانهها و سازمانهای غیردولتی باید یک هدف مشترک بیابند و برای حل مشکلات جامعه اقدام جمعی کنند.