در جستوجوی توازن
خطرات افزایش بدهی عمومی
زمانی نهچندان دور همگان بر این اجماع بودند که دولتهای جهان ثروتمند بیش از حد بدهکارند. اما زمان همهچیز را تغییر میدهد. اکنون سیاستمداران چپگرا میگویند که دولتها باید بتوانند آزادانه پول خرج کنند تا با تغییرات اقلیمی مقابله کنند و اگر لازم شد از قرض گرفتن بیشتر واهمهای نداشته باشند.
زمانی نهچندان دور همگان بر این اجماع بودند که دولتهای جهان ثروتمند بیش از حد بدهکارند. اما زمان همهچیز را تغییر میدهد. اکنون سیاستمداران چپگرا میگویند که دولتها باید بتوانند آزادانه پول خرج کنند تا با تغییرات اقلیمی مقابله کنند و اگر لازم شد از قرض گرفتن بیشتر واهمهای نداشته باشند. جمهوریخواهان آمریکا که تا همین چند وقت پیش نسبت به بروز بحران بودجهای هشدار میدادند پس از رسیدن به قدرت مالیاتها را آنقدر کاهش دادند که با وجود یک اقتصاد سالم کسری بودجه بیش از چهار درصد تولید ناخالص داخلی افزایش یافت. همزمان اقتصاددانان مشغول مناظره در این باره هستند که آیا افزایش نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی میتواند پایدار بماند؟
ناهار رایگان برای همه
تغییر دیدگاهها نسبت به کسری بودجه تا حدی محصول جبههگیری علیه سیاست سختگیرانه بودجهای است که پس از بحران مالی در اکثر نقاط جهان ثروتمند رواج پیدا کرده بود. در آمریکا در سال 2013 پس از آنکه یک کمیسیون مسوول نتوانست در مورد اقدامات جایگزین به منظور مهار کسری بودجه به توافق برسد دولت به شدت و بدون ملاحظه اولویتها هزینهکردها را کاهش داد. بریتانیا حدود یک دهه زمان را برای تحقق اهداف توازن بودجه گذراند اما این اهداف به تاخیر افتادند و بخشی از آنها کلاً رها شدند. در منطقه یورو که واحد پولی مشترک کشورها را در برابر بحران بدهی آسیبپذیرتر میسازد سیاستهای ریاضتی یونان را به رکود کشانید و عدم تمایل آلمان به شل کردن سرکیسه فرآیند تجدید توازن اقتصادی در اروپا را با کندی مواجه کرد.
اگر به گذشته نگاه کنیم متوجه میشویم که در مورد خطرات کسری بودجه اغراق شده است. احتمالاً آمریکا در حالی وارد دهه جدید خواهد شد که نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی آن هفت واحد درصد از سال 2013 بیشتر است اما نرخ بهره درازمدت همچنان بدون تغییر باقی میماند. بدهی ناخالص ژاپن حدود 240 درصد تولید ناخالص داخلی کشور است بدون اینکه هیچ نشانهای از نگرانی در بازارهای ارز و اوراق قرضه به چشم بخورد. نکته حیرتآور آن است که اوراق قرضه سه و پنجساله یونان هماکنون فقط حدود دو درصد بازدهی دارند.
در کوتاهمدت، قضاوتهای صحیح در مورد قدرت بودجه اهمیت زیادی دارند چون کسری بودجه اسلحه مهمی برای مقابله با رکود بعدی به شمار میرود. بانکهای مرکزی فضای زیادی برای کاهش نرخ بهره ندارند. توانمندی ابزارهای دیگر سیاست پولی از قبیل خرید اوراق قرضه هنوز محل مناقشه است. از آنجا که گزینه زیادی وجود ندارد عدم تمایل به استفاده از محرک مالی برای مقابله با رکود نوعی خودزنی خواهد بود چراکه فقدان رشد حداقل به همان اندازه کسری بودجه پایداری مالی را به خطر میاندازد.
در درازمدت، نرخ اندک بهره پویایی بدهی را تغییر میدهد. اگر رشد و تورم با هم از نرخ بهره پیشی بگیرند با گذشت زمان بدهیهای موجود به نسبت تولید ناخالص داخلی کمتر میشوند. خوشبختانه این وضعیت در بسیاری از مناطق برقرار است. در آمریکا این روند از گذشته به صورت قاعده درآمده است. سلطه دلار در نظام مالی جهانی اشتهای ظاهراً سیریناپذیری برای داراییهای ایمن دلاری ایجاد میکند. اگر خزانهداری آمریکا بخواهد اوراق قرضه بیشتری انتشار دهد سرمایهگذاران برای خرید آنها صف میکشند.
برای چپگرایان به ویژه آنهایی که به دنبال یک «پیمان جدید سبز» برای مقابله با تغییرات اقلیمی هستند این وضعیت دلیلی است تا نگرانیهای مربوط به بدهی را کنار گذارند و بر افزایش هزینهکرد متمرکز شوند. برای جناح راست این فرصتی است تا امروز مالیاتها را کاهش دهند و در آینده دولت را کوچکتر سازند.
هر دو دیدگاه خطرناک هستند. بیاحتیاطی در بودجه دو خطر را به همراه دارد: اول آنکه این اقدام به بحثهای مربوط به تخصیص منابع کمیاب مالی پایان میدهد و اسراف را تشویق میکند. اگرچه سرمایهگذاریهایی که منابع آنها از طریق بدهی تامین میشود مطلوب و پسندیده هستند نباید به وسوسه تامین بودجه رایگان برای همهچیز و همهکس گرفتار شد. جهان ثروتمند به خاطر پیر شدن جمعیت خود از قبل با فشارهای فزاینده مخارج مراقبتهای بهداشتی و مستمریها مواجه بوده است. اضافه کردن برنامههای کاهش مالیات و ایجاد هزینهکردهای جدید در هر حوزه انتخابیه فقط باعث میشود که در نهایت رسیدن به توافقات ضروری و عمل به وعدهها دشوارتر شود.
مشکل دوم ناشی از بیتوجهی به کسری بودجه آن است که شرایط تغییر میکنند. هرکس که ادعا میکند نرخ بهره در دهههای آینده قطعاً پایین میماند از تاریخ نیاموخته است که پارادایمهای اقتصادی سرانجام به پایان خود میرسند. وقتی نرخ بهره بالا برود بودجه کشورهای به شدت بدهکار تحت فشار بیشتری قرار میگیرد. کشورها میتوانند با انتشار اوراق قرضه با سررسیدهای درازمدت ریسک نرخ بهره را کاهش دهند اما کشورهای بدهکار اغلب نمیتوانند برای مقابله با شرایط اضطراری آینده بار دیگر قرض بگیرند. این وضعیت حتی برای آمریکا نیز صادق است چراکه قرار نیست سلطه دلار تا ابد ادامه یابد و ممکن است در همین قرن یوآن یا یورو آن را تهدید کنند. زمانی که پوند در اوایل دهه 1930 اقتدار و سلطه خود را از دست داد بریتانیا با نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی بیش از 150 درصد به یک بحران ارزی دچار شد.
گاهی اوقات توجه به خطرات بدهی ارزش اقدام را دارد. متوازن ساختن دفاتر مالی در زمان رکود به ندرت نتیجهبخش است. اگر از چشمانداز جهانی –و نه ملی- بنگریم متوجه میشویم تغییرات اقلیمی از ولخرجی در بودجه نگرانکنندهترند هرچند که اعمال مالیات کربن میتواند به کاهش تصاعد آلایندهها و کاهش کسری بودجه کمک کند. با این حال بدهی عمومی بدون هزینه نخواهد بود. داشتن قدرت آتش مالی زیباست اما اغلب عاقلانهتر آن است که باروتها خشک بمانند.
منبع: اکونومیست