رام کردن اسب سرکش
پل ولکر چگونه تورم لجامگسیخته آمریکا را مهار کرد؟
پل ولکر، رئیس سابق فدرالرزرو 8 دسامبر 2019 و در سن 92سالگی درگذشت. اقتصاددان مطرحی که در زمانهای استراحت خود روی پلی بر فراز رودخانهای پرپیچ و خم مینشست و با سیگاری بر لب در حالی که به تصمیمات بزرگش میاندیشید، ماهی هم میگرفت.
محمد علینژاد: پل ولکر، رئیس سابق فدرالرزرو 8 دسامبر 2019 و در سن 92سالگی درگذشت. اقتصاددان مطرحی که در زمانهای استراحت خود روی پلی بر فراز رودخانهای پرپیچ و خم مینشست و با سیگاری بر لب در حالی که به تصمیمات بزرگش میاندیشید، ماهی هم میگرفت. او معتقد بود انسان باید تصمیماتش را نشخوار کند. شعار مورد علاقهاش این بود: «هیچگاه برای بله گفتن در شرایطی که باید نه بگویی، روحت را عذاب نده.» نقل قولی از جرج واشنگتن که پدر پل ولکر زمانی که به عنوان فرماندار شهر تنک نیوجرسی مشغول به کار بود آن را روی میزکاریاش قرار داده بود. بنابراین زمانی که در سال 1974 از او خواسته شد تا رئیس فدرالرزرو نیویورک شود، به ماهیگیری رفت تا تصمیمگیری در مورد این موضوع را به خوبی حلاجی کند و هنگامی که در سالهای 1979 تا 1987 در جلسه استماع کمیته کنگره حضور مییافت، در حالی که پاسخهای ممکن را بررسی میکرد، پشت سر هم سیگار میکشید.
در سال 1979 نحوه برخورد او با تورم که دههها همچون اژدهایی افسارگسیخته بود، بسیار غیرمنتظره و غیرمعمول به نظر میرسید. با نرخ تورم سالانه 12درصدی، قطعاً نیاز به چنین برخوردی احساس میشد و اقدامات ولکر در این زمینه کاملاً موثر بود. از آن به بعد فدرالرزرو نهتنها با تنظیم نرخ بهره بهای پول را کنترل میکرد، بلکه با اجازه دادن به تعیین نرخ بهره از طریق بازار عرضه پول را نیز تحت کنترل خود گرفت. او مجبور شد برای درمان افزایش مداوم قیمتها، رکودی ایجاد کند که نرخ بیکاری را به 8 /10 درصد در سال 1982 و نرخ بهره فدرال را به بالای 20 درصد (بالاترین مقدار در تاریخ) برساند. این اقدامات او باعث شد تا یک سال بعد و در سال 1983، تورم به کمتر از چهار درصد برسد.
ولکر اصول اقتصادی مهار تورم را در دوران دانشجوییاش در دانشگاه پرینستون فرا گرفت. وی تحت تاثیر مشاهدات فردریش هایک بود، هایک معتقد بود تنها راهی که تورم میتواند منجر به کاهش بیکاری شود، کاهش پنهان دستمزدهای واقعی است. این اصل، تورم و فریب را بهطرز غیرقابل انکاری در ذهنش پیوند داده بود. بیثباتی قیمت نهتنها اعتماد به دلار بلکه اعتماد به دولت را از بین میبرد و اعتماد به اینکه مقامات دولتی در جهت منافع مشترک کار میکنند یکی از مهمترین اصول قرارداد اجتماعی بود. این احساسات باعث شد با نادیده گرفتن تعهد خود به کنترل عرضه پول برای ثبات اقتصاد، متقاعد شود که افزایش ملایم نرخ بهره نمیتواند برای مهار تورم کافی باشد. و در حالی که تورم در کل دهه 1970 میلادی بالای پنج درصد بود، ولکر به عنوان رئیس فدرالرزرو انتخاب شد و در اولین اقدام برای کنترل تورم، نرخ بهره را تا حد امکان افزایش داد.
این سیاست که به «سناریوی تورمزدایی» معروف شد موفقیت چشمگیری داشت و توانست تورم لجامگسیخته ایالاتمتحده را کاهش دهد. در گام نخست، در اواخر دهه ۱۹۷۰ ولکر با «اجرای سیاستهای انقباضی پولی» نرخ بهره را به شدت افزایش داد بهطوری که فاصله آن با نرخ تورم بسیار زیاد شد. پس از اعمال سیاستهای انقباضی، نرخ تورم کاهش یافت و به حدود قابل تحملی رسید، هرچند که افزایش نرخ بهره نوساناتی را در نرخ تولید ملی در پی داشت؛ ولی با اجرای سیاستهای پولی و کاهش نرخ تورم، نرخ انتظاری بهره نیز کاهش پیدا کرد و به تبع آن تولید ملی با بهرهگیری از «سیاست پولی منضبط» از ثبات برخوردار شد. در نتیجه با اعمال سیاستهای مناسب طرف عرضه، تولید ملی در مسیر بهبود قرار گرفت.
این اقدام او موجب خشم و نارضایتی گستردهای شد. مصرفکنندگان از هزینه کردن دست برداشتند، ساختمانسازیها متوقف شد و کسبوکارها تعطیل شدند. جمعیت عصبانی و کشاورزان با تراکتورهایشان فدرالرزرو را محاصره کردند، دلالان ماشین، کلید خودروهایی را که نتوانسته بودند به فروش برسانند، با پست برای ولکر فرستادند. با این حال، ولکر با همه تردیدها و اضطرابی که داشت، بر تصمیم خود مصمم ماند. نه به این خاطر که فکر میکرد با عقبنشینی از تصمیمش انتظارات مردم بیشتر میشود، بلکه به این دلیل که ثبات عقیده یکی از ویژگیهای مهم شخصیتش بود. پس از آن او کاملاً تحت نظر بود، بهطوری که در جریان رقابتهای انتخاباتی 1984، رونالد ریگان شخصاً به او دستور داد تا قبل از انتخابات از فکر افزایش نرخ بهره بیرون بیاید، با وجود این ولکر در آن زمان اصلاً چنین قصدی نداشت.
مردان ریگان فکر میکردند، ولکر میخواهد مانع از رشد اقتصاد شود به همین دلیل تلاش کردند تا او را از سمتش برکنار کنند. در سال 1981، او مخالف کاهش مالیات ریاستجمهوری بود و معتقد بود این کار نباید انجام شود مگر اینکه این کاهش با کاهش هزینهها همراه باشد، اما دلیل مخالفت ولکر سیاسی نبود بلکه این اقتصاددان معتقد بود کسری به تورم منجر خواهد شد. علاوه بر این، برای فردی که به نظم و صرفهجویی اعتقادی راسخ داشت، کاهش مالیات دولت در واقع رفتاری بسیار توهینآمیز تلقی میشد.
ولکر همیشه لبخندی بر لب داشت، حتی زمانی که به عنوان رئیس فدرالرزرو فشارهای زیادی را متحمل میشد و در آپارتمانی دور از خانواده خود در واشنگتن زندگی میکرد و آخر هفتهها برای دیدن خانوادهاش به نیویورک برمیگشت. جالب اینجا بود از زمانی که از فدرالرزرو نیویورک به واشنگتن نقل مکان کرد، حقوقش تقریباً نصف شد و حتی زمانی که به والاستریت بازگشت و سالانه یک میلیون دلار درآمد داشت نیز همان سبک زندگی محقرانه خود را حفظ کرد. تمام کارهای ولکر منظم و قاعدهمند بود، او سیگار گرنادیر مصرف میکرد، نه به خاطر اینکه ارزان بود بلکه به خودش تعلیم داده بود که تنها چیزهایی را که توان پرداختش را دارد، دوست داشته باشد.
نظم چیزی بود که ولکر میخواست به بانکها نیز آن را نشان دهد. او تمام تلاش خود را انجام داد تا قوانین و مقررات بهتری را برای بانکها تنظیم کند، اگرچه لابی کابینه ریگان و فشار مشاوران رئیسجمهور کار را برای او بسیار دشوار کرده بود. او با قدرت از قانون گلس-استیگال دفاع میکرد، قانونی که در دهه 1930 به تصویب رسیده بود و بانکها را از معامله در بازار اوراق بهادار منع میکرد، با این حال در این راه شکست خورد. ناکامی او در متوقف کردن اعطای بیملاحظه وامهای داخلی و خارجی، با سلسلهای از بحرانهای بدهی، حین و بعد از دوران تصدیگری او در فدرالرزرو همزمان شد که در نهایت به بحران اقتصادی بزرگ آمریکا در سالهای 2008 و 2009 انجامید.
پس از مدتی دوری از مناصب دولتی بار دیگر در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما به حوزه سیاست بازگشت. باراک اوباما از او به عنوان اقتصاددانی معتمد درخواست کرد تا در هیات مشاوره بازیابی اقتصادی دولت حضور داشته باشد. اگرچه او اصلاً دوست نداشت نامش روی چیزی باشد، اما در سال 2010 قانونی به نام او به اجرا درآمد که بر اساس آن بانکها از بازی کردن با سپردههای مشتریان برای تقویت ترازنامه خود منع شدند. در حقیقت این قانون به موسسات مالی تاکید میکند که فعالیت بخشهای مختلف از جمله تامین سرمایه، سرمایهگذاری و بخش اعتباری و تسهیلاتی آن، جدا از یکدیگر باشند. همچنین بانکها اجازه ندارند نقش مشاور مالی و در عین حال اعتباردهنده به مشتری را ایفا کنند. هدف ولکر از اعمال این قوانین جلوگیری از بهوجود آمدن تضاد در منافع بین موسسه مالی و مشتریان آنها بود.
پشت تمام کارهایی که او به عنوان شخص اول بانکداری آمریکا انجام داد یک دغدغه اصلی وجود داشت و آن نگرانی در مورد اعتماد به دلار پنهان بود، در واقع ولکر همه کار میکرد تا ارزش دلار کاهش پیدا نکند، چراکه معتقد بود اعتماد به دلار به معنی اعتماد به آمریکا به عنوان رهبر جهان آزاد است. در دوران خدمتش به عنوان یکی از مقامات خزانهداری در دهه 1960 میلادی، تلاش زیادی را برای حفظ توافقنامه برتون وودز 1944 انجام داد، توافقی که نظام پولی جهانی را هم بر دلار و هم بر طلا (هر اونس معادل 35 دلار آمریکا) مبتنی کرد. با این حال زمانی که نظام برتون وودز آغاز به فروپاشی کرد، او با تعلیقی موقت مواجه شد و سپس در سال 1973 بهطور کامل از این نهاد خارج شد، اما مدتها آرزوی نظامی با نرخ ارز ثابت را داشت. پس از فروپاشی برتون وودز نرخ دلار شناور شد. از نظر ولکر، شناوری نرخ ارز از نظر بنیادی بسیار خطرناک بود و به کشورهای دیگر این اجازه را میداد تا نرخ ارز خود را دستکاری کنند، از سوی دیگر شناوری نرخ ارز موجب بیثباتی شدیدی میشد چراکه ثبات دولتها را نیز تضعیف میکرد.
سپری کردن بلوغ در دوران جنگ باعث شد او اشتیاق شدیدی به جهان منظم و قاعدهمند داشته باشد. اما تنها زمانی که خودش به عنوان رئیس فدرالرزرو بر نحوه اعمال قوانین مدیریت کرد، آرزویش محقق شد. بعد از سال 1983، اقتصاد آمریکا وضعیت مساعدی به خود گرفت و تقریباً بدون تورم به رشد خود ادامه داد و تقریباً همه رهبران سیاسی یاد گرفتند به تصمیم بانک مرکزی در سیاستهای پولی و مالی احترام گذاشته و به آنها استقلال بدهند. در سالهایی که مشغول فعالیت در نظام بانکی آمریکا بود یک چیز بیش از همه او را نگران میکرد و آن هم کاهش اعتماد کنگره، ریاستجمهوری و دادگاه عالی به نقش نهادها در اقتصاد بود.