سرگیجه پولی
پیام کاهش توان پسانداز مردم چیست؟
بیش از یکسوم خانوارهای ایرانی پساندازی ندارند. این واقعیتی است که نظرسنجی اخیر مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران، نشان میدهد. به تعبیری یکسوم از جمعیت ایران، کل درآمد خود را صرف مخارج جاری زندگی میکنند، یعنی درآمدشان به حدی نیست که به پسانداز برسد اما چرا این اتفاق در جامعه ایرانی رخ داده است.
علی طهماسبی: بیش از یکسوم خانوارهای ایرانی پساندازی ندارند. این واقعیتی است که نظرسنجی اخیر مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران، نشان میدهد. به تعبیری یکسوم از جمعیت ایران، کل درآمد خود را صرف مخارج جاری زندگی میکنند، یعنی درآمدشان به حدی نیست که به پسانداز برسد اما چرا این اتفاق در جامعه ایرانی رخ داده است. آیا نتایج این نظرسنجی خط و ربطی به شرایط فعلی اقتصاد ایران دارد؟ در شرایط فعلی اقتصاد ایران اگر این نظرسنجی بر اساس فاکتورهای علمی آماری گرفته شده باشد گویای این واقعیت است که تعداد قابل توجهی از خانوارهای ایرانی نتوانستهاند در برابر شرایط تورمی و بحران اقتصاد سپری را برای محافظت از خودشان درست کنند و عملاً هرچقدر درآمد دارند صرف تهیه نیازهای اولیه زندگیشان میکنند و دیگر توانی برای پسانداز ندارند. به هر ترتیب در شرایط رشد منفی و رکود تورمی حجم اقتصاد کوچک میشود و به تناسب آن ماهانه از میزان درآمد خانوارها کاسته میشود؛ به عبارت دیگر در وضعیتی که مخارج افزایش پیدا میکند و در مقابل از میزان درآمد واقعی هم کاسته میشود برخی خانوارها مجبور میشوند برای گذران امور زندگی قید پسانداز کردن را هم بزنند. شرایطی که ممکن است در صورت تداوم روند آن به مشکلات بیشتری در اقتصاد ایران دامن بزند چراکه کاهش توان پسانداز عموم جامعه به معنای کاهش سرمایهگذاری و افت پسانداز ناخالص ملی هم هست. اما بخشهای دیگر نتایج این نظرسنجی از حقایق دیگری از نحوه پسانداز کردن جامعه ایرانی پرده برمیدارد. بیشترین حجم پساندازهای خرد به صورت سپرده بانکی است. با وجود اینکه سهم شبهپول نسبت به سالهای قبل از 97 افت کرده، اما این نظرسنجی میگوید که بالغ بر 25 درصد خانوارهای ایرانی پسانداز خود را در بانک نگهداری میکنند. علاوه بر این 15 درصد از مردم پساندازشان در قالب زمین و ملک است. این در حالی است که تنها 5 /1 درصد خانوارهای ایرانی سرمایه خود را در بورس پسانداز کردهاند، در حالی که بیش از شش برابر این مقدار، پسانداز در خرید طلا و سکه را ترجیح دادهاند. البته طلا و سکه برای خانوارهای ایرانی بسیار ملموستر از بورس بوده و این مساله میتواند به دلیل عدم آشنایی خانوارها با ابزارهای پسانداز باشد که این مساله نیز ریشه در ضعف سواد مالی در اقتصاد ایران دارد. در این میان نیز حدود دو درصد مردم پساندازهای خود را به ارز تبدیل کردهاند.
به هر ترتیب نتایج این نظرسنجی نشان میدهد عدم تقارن اطلاعات و نبود شفافیت در اقتصاد ایران باعث شده تا مردمی که توان پسانداز دارند به اطلاعات صحیحی از کارآرایی بازارها دسترسی نداشته باشند، در نتیجه نتوانند تشخیص دهند سرمایهشان را در کجا سرمایهگذاری کنند و از طرف دیگر عدم توسعهیافتگی بازارهای مالی نیز مزید بر علت شده است. به این بهانه در پرونده پیش رو به بررسی ابعاد کاهش توان پسانداز مردم و اینکه مردم با پسانداز خود چه میکنند، پرداختهایم.