شناسه خبر : 21975 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بررسی عوامل جامعه‌شناختی تمایل افراد به گروه‌های تروریستی در گفت‌و‌گو با حمید عبداللهیان

داستان ماژول‌ها و کلیک‌ها

حمید عبداللهیان می‌گوید: بزرگ‌ترین خصلت سیستم‌های ارگانیک این است که خود قادرند اشکالات درون سیستم را پیدا کرده و آنها را برطرف ‌کنند. سازمان اجتماعی ایران، از قضا، این قدرت و این توانایی را دارد که عیوب خود را بیابد و تلاش هم کرده است تا این عیوب را برطرف کند.

داستان ماژول‌ها و کلیک‌ها

حمید عبداللهیان، استاد جامعه‌شناسی و ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، بر این باور است که فقر و بیکاری دو عامل بسیار مهم در واگرایی اجتماعی تلقی می‌شوند. عواملی که ممکن است نقش تعیین‌کننده‌ای در تمایل افراد یک جامعه برای ارتکاب به رفتارهای ضداجتماعی از قبیل عضویت در یک گروه تروریستی ایفا کنند. او اساس بحث خود را روی محور علم شبکه بنا کرد و توضیح داد که در مناطقی که سطح فقر بالاست، محرک‌هایی همچون هویت ملی چندان پر‌رنگ نیست و بر این اساس، گرایش به رفتارهای ضداجتماعی در این مناطق افزایش پیدا می‌کند. او همچنین گفت: «عواملی که سبب گرایش معدودی افراد در ایران به گروه‌های تروریستی شده، بیش از آنکه مرتبط با مسائل قومی و مذهبی باشد، معطوف به مسائل اجتماعی و نابرابری‌های اقتصادی است.»

♦♦♦

‌پس از وقوع حادثه تروریستی مجلس و حرم امام خمینی، افشای هویت عاملان این حملات، نشان داد که آنها ایرانی بوده‌اند. اگرچه، در گذشته نیز گروه‌های تروریستی در اطراف کشور شکل گرفته و اساساً از سوی برخی اشرار با هویت ایرانی راهبری شده‌اند، اما تفاوتی که میان این گروه‌ها و داعش می‌توان قائل شد، این است که منشأ شکل‌گیری داعش، کشورهای دیگر بوده است و البته با تبلیغات، عناصری را هم از ایران جذب کرده‌اند. فکر می‌کنید، چه دلایلی سبب شده است برخی از شهروندان ایرانی جذب این گروه‌های تروریستی شوند؟

ترجیح من این است که پاسخ این پرسش را از زاویه علم شبکه ارائه کنم. اساساً لازم است که به سایر مسائل اجتماعی نیز نگاه شبکه‌ای داشته باشیم. منظورم از شبکه‌های اجتماعی، صرفاً شبکه‌های آنلاین نیست؛ بلکه باید شبکه‌های آفلاین را هم مورد توجه قرار داد. بنابراین از منظر علم شبکه، باید ببینیم که چه عواملی، ملتی را به هم پیوند می‌دهد و چه عوامل دیگری، مردم یک کشور را از یکدیگر دور می‌کند. اگر مبنا، تحلیل از منظر علم شبکه باشد، می‌توان، بین دو مفهوم بسیار مهم «ماژول» و «کلیک» تفاوت قائل شد. ماژول در واقع، واحدهایی از شبکه (مجموعه‌ای از چند نود یا به عبارتی چند فرد) هستند که عناصر آن یعنی افراد یک جامعه، بر اساس منافعی به یکدیگر جذب شده یا از هم دور می‌شوند. به بیان دیگر در ماژول، عواملی نظیر تعلقات خانوادگی یا فردی یا احساسی و عاطفی مبنای به هم پیوستگی نیست. اما مفهوم «کلیک» مبتنی ‌بر روابط به هم پیوسته احساسی و حتی خانوادگی است و ورود و خروج از این کلیک‌ها به این سادگی برای افراد رخ نمی‌دهد. اگر بخواهیم بدانیم کدام‌یک از این دو زودتر فرو می‌پاشد، پاسخ ساده است؛ شبکه‌هایی که خیلی ماژول شده‌اند یا خیلی ماژولار هستند. این به معنی اشاره به گروه‌هایی است که قبلاً در یک پیمان اجتماعی یک شبکه کلان را تشکیل می‌دادند و حالا تبدیل به گروه‌های کوچک‌تر شده‌اند. تا پیش از وقوع این حادثه تروریستی، رفتارهای اجتماعی مردم در ایران و در تهران شبیه به ماژول‌های متعدد بود که بسته به منفعت‌هایی به یکدیگر نزدیک و منسجم شده یا از هم دور می‌شدند. اما شکل‌گیری و فروپاشی آنها ناشی از این‌گونه تحرکات سیاسی و تروریستی نبود. اما پس از وقوع حادثه، همین مردم ایران به سوی تشکیل کلیک‌ها پیش رفته‌اند. در این شرایط سرمایه اجتماعی افزایش می‌یابد و ضریب همگرایی شبکه‌ای با مولفه‌هایی چون، شبکه‌ای بودن، دوطرفه بودن (روابط کلیکی دو‌جانبه که مبتنی بر بخشش و همکاری است) و اعتماد نیز افزایش می‌یابد. پس امکان فروپاشی در چنین جامعه‌ای اصلاً وجود ندارد و نرخ انسجام بالا می‌رود و میزان توزیع اطلاعات به شدت افزایش می‌یابد چراکه افراد نمی‌خواهند شبکه روابط از هم بپاشد. این ماژول‌ها به مثابه مجموعه‌ای از افراد هستند که بنا به منافع یا دلایل سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی گردهم می‌آیند. در عین حال، در داخل یک شبکه چندین ماژول می‌تواند وجود داشته باشد که بنا به دلایلی، قدرت گردهمایی با سایر ماژول‌ها و شکل‌دهی شبکه‌ای قدرتمند را ندارند و در نتیجه جدا می‌شوند و هر کدام از این ماژول‌ها می‌توانند رفتارهای ضدهنجاری از خود نشان دهند. در چنین مدلی از تحلیل شبکه، سازمان اجتماعی در صورتی تهدید می‌شود که پیوند میان ماژول‌ها کاهش یابد و ماژول‌ها ضریب پیوستگی خویش را در درون سازمان اجتماعی (جامعه) ایران از دست بدهند. برای تحلیل حاضر می‌توانیم هر استان کشور یا هر گروه قومی یا گروه مذهبی را یک ماژول در نظر بگیریم. و اما پاسخ شما این است که محرک‌های بیرونی سبب شده تا در بخشی از شبکه اجتماعی ایران حفره‌های ساختاری پیدا شود و ایدئولوژی مخرب داعش بتواند معدودی از افراد را به‌خود جذب کند.

‌چه دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ریزش این ماژول‌ها اثر‌گذارند؟

اجازه بدهید دیدگاه خود را در قالب این عبارت خلاصه کنم که در جامعه‌ای مانند ایران که از سرمایه‌ اجتماعی قدرتمندی برخوردار باشد، احتمال فروریزی روابط (یا یال‌های) بین نُودها و ماژول‌ها و جدا شدن این واحدها از یکدیگر یا شکل‌گیری حفره‌های ساختاری در شبکه اجتماعی بسیار پایین است. در ایران سرمایه‌ اجتماعی و قدرت آن بالاست؛ با وجود این، برخی از ماژول‌ها در گوشه و کنار کشور هستند که بنابه دلایلی ارتباط ارگانیک خود را با سازمان اجتماعی و شبکه‌ کلان اجتماعی کشور، از دست می‌دهند و به دلیل آنکه فاقد هنجار شبکه‌ای با سازمان اجتماعی هستند و پیوستگی کلیک‌مانندی ندارند، خود را در داخل ماژول‌های جداگانه‌ای تعریف می‌کنند که از قضا این احتمال وجود دارد که این گروه‌ها ضدهنجار رفتار کنند. آنها در قالب این گروه‌ها، گردهم می‌آیند و با یکدیگر، قراردادهای ذهنی قدرتمندی می‌بندند و سعی می‌کنند همدیگر را اقناع کنند که این خرده شبکه یا ماژولی که درون آن شبکه‌ بزرگ شکل گرفته، کارکرد صحیحی داشته و البته هیچ پیوندی با این شبکه‌ بزرگ نداشته باشد. بنابراین، یکی از دلایلی که می‌تواند علت شکل‌گیری شبکه‌های تروریستی را تبیین کند، همین مساله‌ سرمایه‌ اجتماعی افراد و سرمایه‌ اجتماعی جامعه است. عناصر و محرک‌هایی هستند که می‌توانند افراد را از درون شبکه‌ اجتماعی کلان جدا کنند و باعث شوند که آنها به عنوان عناصر ضداجتماعی عمل کنند.

‌سرمایه اجتماعی چگونه می‌تواند موجب پیوند یا گسست یک فرد از جامعه شود؟ یعنی اثر سرمایه اجتماعی از فقر و بیکاری بیشتر است؟

«سرمایه‌ اجتماعی» در یک معنای عام، شاخص‌های گوناگونی دارد از جمله تمایل به بخشندگی دوطرفه در میان آدم‌ها. یا به عبارت دیگر، افراد تا چه حد حاضر هستند که در شبکه یا جامعه بده‌بستان داشته باشند؛ یعنی فرد بتواند نیازهای اطرافیانش را برطرف کند و این اطمینان را داشته باشد که آنچه او به آن نیازمند است، به او اعطا می‌شود. یکی دیگر از شاخص‌های سرمایه اجتماعی اعتماد است، یعنی اینکه چقدر افراد یک جامعه به یکدیگر اعتماد دارند و حاضرند برای مثال، در بازار و در معاملات و در قراردادها بدون تبادل ضمانت‌های معمول با هم وارد تعامل شوند. عنصر سوم، شبکه‌ای بودن است. یعنی افراد یک جامعه تا چه حد تمایل دارند در شبکه روابط زندگی کنند و به یکدیگر اطلاعات بدهند و از انزوا بگریزند. اینها، به عنوان سه شاخص مهم اندازه‌گیری سرمایه‌ اجتماعی محسوب می‌شوند. جامعه یا افرادی که فاقد این سه شاخص باشند از شیرازه‌بندی سازمان اجتماعی پس می‌افتند، کنار رفته و منزوی می‌شوند و می‌توانند تبدیل به عناصری شوند که حرکات ضد‌اجتماعی را مرتکب بشوند. در تحلیل دیگری، سرمایه اجتماعی را با شش شاخص به شرح زیر تعریف می‌کنند: 1- مشارکت مدنی، 2- عضویت در شبکه‌ها، 3- مشارکت اجتماعی، 4- اعتماد متقابل، 5- امنیت محله‌ای به معنای گرایشی که افراد در محله‌ها و محیط زندگی خود برای همکاری محله‌ای دارند و 6- تبادل اطلاعات و دانش در میان مردم. این شش شاخص، عوامل تقویت‌کننده پیوندهای اجتماعی در میان افراد و در شبکه‌ها و در جامعه است. زمانی که این شاخص‌ها در جامعه‌ای تنزل پیدا کنند، افراد از یکدیگر جدا می‌افتند و دیگر طبق مولفه‌های کلی آن سازمان اجتماعی رفتار نمی‌کنند و به اصطلاح نظارت اجتماعی بر آنها کاهش می‌یابد و آماده‌اند که هنجار‌شکنی کنند. اتفاق دیگری که می‌افتد این است که این افراد حتی مولفه‌های رفتاری جدیدی برای خود تعریف می‌کنند. این اتفاقی است که در شکل‌گیری شبکه‌های تروریستی رخ می‌دهد. یعنی ابتدا عناصری در درون شبکه، پیوندهای بین افراد را تضعیف می‌کنند و سرمایه اجتماعی افراد آسیب می‌بیند و نرخ همگرایی در بین افراد کاهش می‌یابد و سپس این افراد همانند ماژول‌هایی که قبلاً ذکر کردیم برای خود یک ماژول تشکیل می‌دهند که ضمن آنکه ارتباط ضعیفی با شبکه اجتماعی دارد برای خود نیز حیات شبکه‌ای در مقیاسی خرد ایجاد می‌کند که طبق هنجارهای جدیدی که ضرورتاً ربطی به شبکه اجتماعی جامعه ایران ندارد به بازتعریف معنای زندگی و هویت می‌پردازد.

در اطراف ایران نیز این ماژول‌ها بر اساس مولفه‌های حاشیه‌ای و منزوی بودن شکل گرفته‌اند. البته خوشبختانه دولت با برخی اقدامات در سال‌های اخیر، نظیر آموزش به زبان مادری در برخی مناطق قومیتی کشور به کاهش میزان واگرایی افراد از شبکه‌ اجتماعی کمک کرده و آنها را به شبکه اجتماعی پیوند داده است. اما برخی مسائل اقتصادی نظیر فقر و بیکاری در این مناطق یا میزان پذیرش و ادغام ساکنان این شهرها در جامعه به معنای کلی وجود دارد، و این می‌تواند به فاصله گرفتن مردم از یکدیگر و شکل‌گیری ماژول‌هایی که به ناهنجاری تن می‌دهند کمک کند. در اینجا نقش عوامل سیاسی و اجتماعی نیز پر‌رنگ می‌شود. علل سیاسی نظیر عدم‌مشارکت افراد در نظام سیاسی است. زمانی که افراد به دلایل قومی یا مذهبی در نظام سیاسی مشارکت داده نشوند به واگرایی روی می‌آورند.

‌شما در صحبت‌های خود به آنچه درون یک نظام بر واگرایی و انزوای افراد اثر‌گذار است، اشاره کردید. اما از سوی دیگر، گروهکی همچون داعش، با توسل به ابزارهای نوین ارتباطی، تبلیغات گسترده‌ای را برای جذب افراد و عضو به کار گرفته است. بنابراین مهم است که بدانیم عوامل درونی، تاثیر بیشتری روی جذب افراد به این گروه‌ها دارند یا عوامل بیرونی؟

 اجازه دهید در ابتدا این توضیح را ارائه کنم که من سیستم یا نظام قدرتمند را نظامی می‌دانم که نیکلاس لومان تعریف می‌کند. این سیستم از نظر لومان دو ویژگی دارد؛ نخست خصلت شبکه‌ای بودن سیستم است و دوم اینکه، سیستم با محیط ارتباط پایدار دارد. همچنین باید به این نکته نیز اشاره کنم که از نظر لومان سیستم‌ها به‌لحاظ نظری در حال خروج از حالت مکانیکی و حرکت به سوی ارگانیک شدن پیش می‌روند و به همین دلیل بود که لومان به پارسنز انتقاد می‌کرد که نظام اجتماعی را نمی‌فهمد. بزرگ‌ترین خصلت سیستم‌های ارگانیک این است که خود قادرند اشکالات درون سیستم را پیدا کرده و آنها را برطرف کنند. سازمان اجتماعی ایران، از قضا، این قدرت و این توانایی را دارد که عیوب خود را بیابد و تلاش هم کرده است تا این عیوب را برطرف کند. اما در اینجاست که عوامل بیرونی که شما به آن اشاره کردید، مداخله می‌کنند و در واقع عناصری را که تمایلی به به‌هم‌پیوستگی اجتماعی ندارند وارد نظام اجتماعی می‌کند و همچون یک لوپ تضعیف‌کننده، سیستم را تحت فشار قرار می‌دهد. در عین حال ما تحقیقاتی را در منطقه ایلام و برخی مناطق غرب کشور انجام داده‌ایم که نشان می‌دهند طبق مدل لومان، مردم همان مناطق در حال تشخیص عیوب داخل نظام اجتماعی‌اند و حتی سعی کرده‌اند تا این عیوب را برطرف کنند. یکی از همین عیوب، آسیب‌پذیری قشر جوان در برابر تبلیغات ماهواره‌ای بوده و مردم این مناطق به مقاومت در برابر عناصر ضد‌اجتماعی داعش یا سایر گروه‌ها و نیز به مقاومت در برابر ورود ایدئولوژی مخرب آنها پرداخته‌اند.

‌فقر و بیکاری تا چه حد در واگرایی افراد از شبکه اجتماعی کل موثر است؟

اتفاقاً فقر و بیکاری دو عامل بسیار مهم در واگرایی اجتماعی و شکل‌گیری ماژول‌های واگرا در درون شبکه اجتماعی جامعه ایران بوده‌اند. در حال حاضر، استان‌های شرقی به‌لحاظ فقر و محرومیت وضعیت به مراتب ناخوشایندتری نسبت به استان‌های غربی دارند. اما تحقیقات جامعه‌شناختی نشان می‌دهند که وجود بازار مرزی بانه نقش بسیار مهمی در کاهش مشکلات اقتصادی در شهر بانه داشته است. در این بازار، عده‌ای مشغول به کار شده‌اند و روابط بازاری ماژول‌های آن منطقه را از طریق روابط تجاری به شبکه اجتماعی ایران متصل کرده است. کار، درآمد اقتصادی و قرار گرفتن در گردونه‌های تجاری سبب شده که ساکنان این منطقه منافع خود را در تعامل با عناصر داخل شبکه‌ اجتماعی ایران جست و جو کنند و این مساله، تمایل به رفتارهای ناهنجار را کاهش می‌دهد. اما در مناطقی که سطح فقر بالاست، محرک‌هایی همچون هویت ملی چندان پر‌رنگ نیست و بر این اساس، گرایش به رفتارهای ضداجتماعی در این مناطق افزایش پیدا می‌کند. بنابراین من فکر می‌کنم، عواملی که سبب گرایش معدودی افراد در ایران به گروه‌های تروریستی شده، بیش از آنکه مرتبط با مسائل قومی و مذهبی باشد، معطوف به مسائل اجتماعی و نابرابری‌های اقتصادی است.

‌اکنون دولت چه راهکارهایی را می‌تواند به کار ببندد که گروه‌های تروریستی نتوانند از مناطق محروم یا قومیت‌ها عضوگیری کنند؟

البته سطح هوشیاری در میان قومیت‌ها نسبت به سال‌های دهه 1380 افزایش یافته و مکانیسم‌های همیاری درون‌قومی، میزان واگرایی را کاهش داده و همگرایی را رونق بخشیده است. اما باید کماکان یادمان باشد که دو یال شرقی و غربی ایران و نیز خوزستان درصدر اهمیت از نظر تحلیل قرار می‌گیرند. برای کاهش واگرایی اجتماعی در میان اقوام باید برای مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان تدابیری اندیشید تا آنها احساس انزوا نکنند. بسیاری از آنها هنوز فکر می‌کنند که ایران یعنی تهران و چنین تصوری دارند که دولت آنها را فراموش کرده است. این احساسی بسیار مخرب و خانمانسوز برای ارتقای سطح انسجام اجتماعی و اتحاد ملی است. باید پذیرفت که محرومیت اقتصادی در این دو سوی کشور، گزنده و نابخشودنی است. محرومیت در سیستان و بلوچستان بدتر از کردستان است. با این حال شاهد بودیم که مشارکت سیاسی هر دو سو، در انتخابات ریاست‌جمهوری چشمگیر بود و این تحرک سیاسی مردم حاکی از آن است که اتفاقاً اعتماد عمومی در این دو منطقه موجود است و در عین حال نشان می‌دهد دولت باید فکری برای رفع نابرابری در این مناطق کند که سطح اعتماد عمومی در آنها تنزل نکند. برای این منظور، باید برخی طرح‌های توسعه‌ای و عمرانی را بدان سمت و سو سوق داد تا میزان اشتغال افزایش یابد. یکی از این طرح‌ها، گسترش صنعت گردشگری در سواحل 795 کیلومتری مکران در دریای عمان و در نزدیکی چابهار است که از بندرعباس تا نزدیکی مرز پاکستان ادامه دارد. در واقع، جمعیت سیستان و بلوچستان باید در پروسه‌های توسعه، مشارکت داده شوند. با ارتقای سطح مشارکت اقتصادی مردم، اشتغال و لزوماً درآمد آنها افزایش می‌یابد و انزوای فردی و وابستگی افراد به شریان‌های اقتصادی غیرمتعارف که بعضاً مشکوک به نظر می‌آید نیز کاهش می‌یابد. در این صورت مردم در مسیری قرار می‌گیرند که احساس فایده‌مندی در شبکه‌ اجتماعی را درک می‌کنند؛ همچنین ارتباطات اقتصادی ایران، عراق و ترکیه را باید در مرز ایلام، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی با گسترش برنامه توسعه کوتاه‌مدت (ایجاد بازارهای مرزی) و بلند‌مدت (انتقال یا تاسیس کارخانجات تولیدی یا گسترش شبکه‌های ارتباطی جاده‌ای نظیر بزرگراه بین استانی ایران) افزایش داد تا جوانان این مناطق به امکان اشتغال، تجارت و گردشگری دست پیدا کنند. در این صورت می‌توان به کاهش تمایل به واگرایی در رفتارهای شبکه‌ای مردم ایران امیدوار بود.

البته در مورد عضو‌گیری‌ها باید این نکته را هم اضافه کنم که با وقوع عملیات تروریستی 17 خرداد 1396، به نظر می‌رسد، روند جذب عضو از سوی داعش دشوارتر شود چراکه بسیاری از ارتباطات شبکه‌ای آنها لو رفته است و جامعه ایران که سرمایه اجتماعی قابل قبولی دارد به مقابله با آنها برخواهد خاست. ضمناً بخشی از آنها تا پیش از این برای مردم ایران ناشناخته بودند، حالا که شناخته شده‌اند به دنبال فرارند. بنابراین عضوگیری‌های جدید تقریباً ناممکن خواهد بود. به نظر من استقامت و انسجام این گروه در داخل کشور از هم خواهد پاشید؛ چراکه شبکه آنها از هم فروپاشیده و به نودهای ضعیفی تبدیل شده‌اند که احتمالاً تنها دست به تحرکات انفرادی خواهند زد. 

 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها