دامنه حکمرانی نو
بررسی ابعاد مفهوم حکمرانی نو در گفتوگو با سیدحسین نقویحسینی
محمد عطریانفر با انتقاد از موضع اخیر قالیباف در موضوع «حکمرانی نو»، گفته است: طرح موضوع حکمرانی نو یک اقدام «دهانپرکن» است. حتی شاهد بودیم که همفکران قالیباف نیز در برابر این پیشنهاد انتقادهایی را مطرح کردند که موجب عقبنشینی قالیباف از موضع جدید خود نیز شد. این سخن، نظر یک فعال سیاسی نزدیک به جریان اصلاحات درباره اظهارات اصلاحجویانه رئیس مجلس شورای اسلامی و همفکرانش است. سخن از اصلاح ساختار در طول تاریخ سیاسی معاصر همیشه موافقان و مخالفان جدی به همراه داشته است. گروهی طرفدار وضع موجود بوده و گروهی تغییرات ساختاری را امری ضروری میدانستند. واضحترین مثال این تفکیک اندیشه سالها میان دو گروه اصلاحطلب و اصولگرا در جریان بود. اما الان برخی از اعضای جبهه انقلاب از نیاز به اصلاحات سخن گفتهاند و به نظر میرسد امروز جزو معدود زمانهایی است که این دو جریان فکری برای حل مشکلات یک راهحل نزدیک به هم ارائه کردهاند. اما مشخصاً معنا، مفهوم، ساختار و جزئیات مدنظر آنها با یکدیگر متفاوت است. در گفتوگو با سیدحسین نقویحسینی، فعال سیاسی اصولگرا به تشریح ایده حکمرانی نو بر مبنای ضرورت اصلاحات ساختاری پرداختهایم.
♦♦♦
معنای ایده حکمرانی نو که از سوی آقای محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، به تازگی برای چندبار مطرح شده است چیست؟
حکمرانی نو از مفاهیمی است که مقام معظم رهبری آن را وارد گفتمانهای سیاسی کردند. قالیباف گفتمان حکمرانی نو را مبتنی بر فرمایش ششم شهریور ۱۴۰۰ رهبر انقلاب در دیدار با هیات دولت انتخاب کرده بود؛ ایشان در آن جلسه فرموده بودند: «همتتان را متمرکز کنید بر اینکه یک بازسازی انقلابی و البته عقلانی و فکورانه در همه عرصههای مدیریتی انشاءالله به وجود بیاید در همه بخشها؛ بخشهای اقتصادی، بخشهای سازندگی، بخشهای مربوط به سیاست خارجی و دیپلماسی، بخشهای خدمترسانی به مردم، بخشهای علمی و فرهنگی و...؛ در همه این بخشها یک تحرک انقلابی باید به وجود بیاید. عرض کردیم که انقلابی بودن حتماً بایستی همراه باشد با عقلانیت که شیوه صحیح جمهوری اسلامی از اول کار تا امروز این بوده که حرکت انقلابی با حرکت اندیشهورزانه و عقلانی همراه باشد.» منظور ایشان این است که سازوکارهای اجرایی و عملیاتی، مناسبات بیندستگاهی و سازماندهی نیروهای مدیریتی در هر سه سطح پایه، میانه و ارشد با هدف کارآمدی بیشتر در خدمت به مردم نیازمند اصلاحاتی است.
به نظر میرسد در شرایط فعلی اصولگرایان سردمدار شعار یا ادعای اصلاحات سیاسی در ساختار حکومت شدهاند. اما بعد از تشکیل جبهه انقلاب برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری سال 1396 مشخص شد این جریان یکدست نیست و باهم اختلاف نظرهای بنیادینی دارند. حالا با توجه به این شرایط به نظر شما آیا سایر اصولگرایان به جز جریان قالیبافیها این ایده را همراهی میکنند؟
بعد از آن گفتمانسازی، افراد مختلفی با تلقیهای خود به طرح موضوع پرداختند و با بهکارگیری مفاهیم مرتبط راهکارهای خود را ارائه کردند، برای مثال قاضیزادههاشمی نامزد ریاستجمهوری و رئیس بنیاد شهید در ایام انتخابات بیش از دیگران به این موضوع پرداخت و گفت «حکمرانی در کشور مشکل دارد که این موضوع باقیمانده از قبل از انقلاب است». کسانی که به این ایده باور دارند، معتقد هستند که عوض کردن مدیران در دورانهای مختلف سیاسی مساله و مشکلات کشور را حل نمیکند. به قول همین آقای قاضیزادههاشمی اینکه مثلاً ریشدارها بیایند بیریشها بروند یقهسهسانتیها بروند و یقهمعمولیها بیایند که نمیتواند اوضاع مملکت را بهبود ببخشد. مشکلات امروز کشور ما بر سر اینکه مدیران اصولگرا باشند یا اصلاحطلب نیست، مساله ما ساختاری و نهادی است. همانطور که دوستان دیگر هم اشاره کردند با شرایط امروز کشور، مشکلات پیشآمده، نارضایتیها و ناامیدیها باید یک دگردیسی اساسی در کشور اتفاق بیفتد. ما نیاز به یک انقلاب در سازوکارهای کشور داریم. ما مدل حکمرانی را باید اصلاح کنیم.
اعتراضات مردمی وارد ماه سوم شده است. در میان این اعتراضات شعارهای معیشتی وابسته به شیوه اداره اقتصاد و همچنین اعتراض به نوع سیاستورزی در عرصههای سیاست داخلی و خارجی دیده میشود. آیا ایده حکمرانی نو میتواند پاسخ مطالبات معترضان را بدهد و آنان را آرام کند؟
اگرچه مقام معظم رهبری با عنایت به ضرورت جهش انقلابی در گام دوم انقلاب به موضوع حکمرانی نو پرداختند؛ اما مابقی در شرایط خاصی از ضرورت اصلاحات ساختاری صحبت کردند، از جمله شرایط خاص اعتراضات ساختارشکنانه ماههای اخیر و کشیده شدن آن اعتراضات به اغتشاشات خشونتبار که سبب شد قالیباف به بیان ایده حکمرانی نو بپردازد. به هر حال واقعیت این است که در مقاطع مختلف بهویژه هفتههای اخیر شاهد آن بودیم که بسیاری از مسوولان و فعالان سیاسی و... خواستار تغییر در برخی سیاستها شدند. نمیشود انکار کرد که با توجه به شرایط ایجادشده در سالهای اخیر فاصلهای بین مردم و دولت ایجاد شده است، این فاصله آسیبهای زیادی را برای جامعه ما به همراه داشته است که من در اینجا میخواهم بیاعتمادی عمومی به سیاستورزی را مهمترین آن بدانم. این موضوع نشان میدهد که کشور به اصلاحات جدی نیاز دارد، تا بتواند همچنان در مسیر پویایی و پیشرفت ادامه حیات دهد. به غیر از موضوعات مربوط به آزادیهای اجتماعی به نظر در سایر ساختارها مانند «سیاست خارجی»، «اقتصادی»، «روابط اجتماعی جامعه»، «مناسبات اداری»، «گسترش عدالت» و... هم نیاز به اصلاحات و تغییراتی وجود دارد. قوانین موازی، نهادها و سازمانهایی که مخل کار یکدیگر هستند، دشمنیهای سیاسی و تصفیهحسابهای انتخاباتی، عدم استفاده صحیح از قدرت رسانه و مهمتر از همه اعتماد به جوانان و نخبگان از جمله دیگر مواردی است که باید بدان توجه ویژه شود.
سایر مفاهیم سیاست مانند دموکراسی، استفاده از نخبگان گردش آزاد اطلاعات چه جایگاهی در این مفهوم دارند؟
پیش از این هم شنیده شد که در راستای تحقق عملی این ایده، شبکه اندیشکدههای حکمرانی استانی ایجاد شده است. یعنی انگار قدمهای اجرایی هم در این زمینه برداشته شده است و مجلسیها گفتهاند که این شبکه متشکل از نخبگان، دانشگاهیان و خبرگان اجرایی واجد شرایط هر استان هستند. اما در این میان میخواهم بگویم اصلاح نظام حکمرانی بر چهار اصل کارآمدسازی، شفافسازی، هوشمندسازی و مردمیسازی اداره امور کشور استوار است. به همین جهت و در این راه، از ظرفیت نخبگان دانشگاهی و تجربه تمامی صاحبنظران، اندیشمندان و پژوهشگران کشور برای مسالهشناسی، معرفی و الگوسازیهای عملیاتی در فرآیندهای تصمیمسازی، قانونگذاری و نظارت مبتنی بر رعایت اولویتهای حکمرانی نو و مردمیسازی باید استفاده شود. بدون پرداختن به تمامی ابعاد این موضوع و بدون کمک نخبگان و صاحبنظران نه این ایده بلکه هیچ ایدهای توانایی اجرایی شدن پیدا نمیکند. آقای قالیباف و دوستانشان برای رسیدن به نقطه مطلوب، باید بدانند چه همکارانی خواهند داشت. آیا دانشجویان، اصحاب علم و دانش و سیاست با آنها موافق هستند؟ بدون همراهی نخبگان حکمرانینو اتفاق نخواهد افتاد.
حکمرانینو شامل چه ابعاد و موضوعاتی است؟ چه نوع تغییراتی را در راستای این حکمرانی میتوانیم تعبیر کنیم؟ آیا تغییرات ساختاری مانند تغییر در نهادهای داخلی حکومت منتسب به حکمرانی نو میشود یا نه، این تغییرات مفهومی و ذهنی است؟
حکمرانی نو میتواند ابعاد و دامنههای مختلفی را دربر بگیرد، از تغییر مناسبات قدرت بین قوا گرفته (پارلمانی شدن نظام) تا اصلاح گزینش مدیران و انتصاب، ارزیابی و برکناری آنها. بنابراین در گام اول دامنه حکمرانی نو باید تعریف شود، برای مثال آقای قالیباف ابتدا به نحوی از حکمرانی نو سخن گفت که تصور لزوم تغییر قانون اساسی را به ذهن متبادر میکرد ولی در گامهای بعدی ایشان از حکمرانی نو بدون نیاز به تغییر قانون اساسی سخن گفت.
بنابراین ابعاد حکمرانی نو هم میتواند گسترده یا محدود باشد.
آیا وعده نوسازی حکمرانی میتواند اعتماد تازه ایجاد کند؟ به نظر میرسد که ساختار سیاسی امروز به جز معترضانی که به خیابان آمدهاند باید پاسخگوی بخشهای دیگر جامعه همچون سنتیها و مذهبیها هم که با گرانی و تورم دستوپنجه نرم میکنند و به فسادهای شکلگرفته معترض هستند، باشد.
امروز و در شرایط فعلی اغلب دلسوزان نظام از ضرورت اصلاح و تغییر در سازوکارهای اجرایی سخن میگویند، حضرت آیتالله اعرافی اخیراً با نگاهی سازنده و مستدل از ضرورت اصلاح ساختاری سخن گفتند. در همین زمینه چندی پیش ایشان که مدیر حوزههای علمیه هستند یادآور شدند «اصلاح برخی رفتارها و برنامهها ضرورت دارد. باید جوابگوی ملت ایران باشیم. ما چیزی جز اتصال به ملت داشتهایم؟» این موضوع خیلی مهمی است که ایشان گفتهاند؛ حوزههای ما همیشه مردمی، اجتماعی و سیاسی بهمعنای درست بودهاند و ما چیزی جز اتصال به ملت نداشتهایم و امروز نیز ما در کنار مردم هستیم. اگر نوسازی حکمرانی به ارتقای خدمترسانی به مردم، اجرای عدالت، رفاه عمومی و مقابله با فساد منتهی شود قطعاً موجب اعتمادسازی و افزایش رضایت مردم میشود. اصلاحات ساختاری میتواند اکثریت قریب بهاتفاق ناراضیان وضع موجود از طیفهای مختلف را راضی کند. وقتی به دنبال حکمرانی نو و ساختارهای سیاسی نوین، فسادستیزی، اقتصاد با بهرهوری بالا و رشد فرهنگی و اجتماعی متبلور شوند، اعتماد گروه زیادی از مردم بازسازی میشود. در مقابل اگر وضع به همین شکلی که هست ادامه پیدا کند یا ایده حکمرانی نو توان اصلاحات مهم را نداشته باشد نهتنها نارضایتیها ادامه پیدا میکند بلکه رو به افزایش هم میرود. بنابراین کسانی که پیگیر اجرای این ایده هستند باید خیلی مواظب باشند تا خود به نارضایتیها دامن نزنند.
به نظر میرسد نطقهای اخیر قالیباف، از رویکرد جدید جریان اصولگرای نزدیک به او رونمایی کرده است. او نسبت به وضعیت ناآرامیهای اخیر چندینبار از ایده حکمرانی نو به عنوان راه چاره نام برده است؛ با این حال، همچنان دو فرض در زمینه مواجهه این گروه با اعتراضات اخیر مطرح است؛ نخست آنکه مواضع کنونی این گروه از اصولگرایان، صرفاً استراتژی رسانهای آنان برای گذار از وضعیت موجود باشد و در فرض دیگر آنکه جریان نزدیک به قالیباف، مسیر اصلاح را به عنوان مسیر پیشرو برگزیده باشد. اما سوال اینجاست که اگر این ایده بعد از برقراری آرامش در جامعه باز طرح شود اصلاً ساختارهای سیاسی ما توانایی پذیرش آن را دارند؟
نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی ظرفیت بسیار بالا و مترقی دارد، بهطوری که نهتنها اصلاح را میپذیرد بلکه آن را لازمه حرکت به سوی اهداف میداند. تجربه تاریخی و تقنینی در جمهوری اسلامی این ادعا را تایید میکند که جمهوری اسلامی بعد از یک دهه تجربه قانون اساسی را اصلاح کرد و همچنین راه اصلاح قانون اساسی بسته نشده و در همان قانون اساسی روش اصلاح و تغییر قانون اساسی به عنوان یک اصل پذیرفته شده است. بنابراین باید بگویم بله، ساختارهای حکومت از اصلاح استقبال میکنند. شما در همین چند وقت اخیر هم میبینید که بسیاری از بزرگان بر ضرورت اصلاح در ساختار سیاسی صحه گذاشتهاند. آنها صحبتهای مهمی کردند و آمادگی خود را برای کمک به اجرایی شدن این مهم اعلام کردند. مقام معظم رهبری این ایده را طرح کردند تا در گام دوم انقلاب، قدمهای مستحکمتر و پرقدرتتری برداریم. امروز حرف دو گروه سیاسی مطرح کشور همین موضوع یعنی ضرورت اصلاحات است. شاید در جزئیات و نحوه اجرای آن تفاوت نظرهایی وجود داشته باشد اما مهم آن است که همه آنها ظرفیت اصلاحات را در کشور دیده و درک کردهاند.
چگونه میتوان برای این ایده و نحوه اجرای آن تضمینی ایجاد کرد؟ صحتسنجی آن چگونه خواهد بود؟
برای پاسخگویی به این سوال از طرح چند نکته جدا از هم اما در عین حال وابسته به یکدیگر استفاده میکنم. در طرح حکمرانی نو باید به چند نکته توجه داشته باشیم. نکته اول اینکه باید از سطحینگری و بحث و بررسی موضوع در محافل علمی خارج از حوزه و دانشگاه پرهیز کرد. حکمرانی نو نیازمند پشتوانه قوی و عمیق فکری و تئوریک است. باید اهداف، دامنه و عمق تغییر و اصلاحات تعریف شود و میزان اثرگذاری و همچنین تضمینپذیری نتایج مثبت آن سنجیده شود.
دوم اینکه نباید تغییرات و اصلاحات تحت عنوان حکمرانی نو، نوعی التیامبخشی موقت بر بحرانهای بهوجودآمده باشد. اگر با فرار رو به جلو و بدون پشتوانه مطالعاتی به طرح موضوع بپردازیم و دستاوردهای کوچک و زودگذر را مدنظر قرار دهیم؛ قطعاً باعث انحراف در موضوع خواهیم شد. سوم اینکه باید با پرهیز از کلیگویی و تکرار صوری حکمرانی نو، به سوی الگوسازی برویم و حداقل در بخشی یا دستگاهی در حاکمیت الگویی را عملیاتی کنیم تا برای مردم ملموس باشد. نکته بعدی اینکه نظام جمهوری اسلامی نظامی مردمپایه است و افتخارش این است که آحاد مردم در همه تحولات و جریانات نقشآفرین هستند، بنابراین حکمرانی نو باید به آرامش و آسایش مردم و بهبود روشهای خدمت به ملت به خصوص محرومان منجر شود و در نتیجه نویدبخش امید به آیندهای روشن برای مردم باشد تا حضور و مشارکت حداکثری مردم به ویژه جوانان و نسل جدید را محقق کند. و نکته چهارم آن است که حکمرانی نو نباید وجهالمصالحه رقابتهای سیاسی و جناحی اعم از رقابتهای درونگروهی یا رقابتهای بین جناحها قرار گیرد یا دستاویزی برای دعواهای سیاسی درونگروهی یا بین جناحها شود. همچنین نباید دستاویزی برای تضعیف دولت از سوی جریانات سیاسی مخالف دولت یا رقبای درون جناحهای حامی دولت شود. این موضوع یکی از بحثهای کلان نظام و در جهت حرکت کلیت نظام است. پس تاکید میکنم نباید رنگ و بوی جناحی بگیرد؛ والا به مقصد نمیرسد.