اوجگیری چالشها
غافلگیری در برابر کرونا با اقتصاد ایران چه میکند؟
موج جدید ویروس کرونا دوباره کشور را درنوردیده است. استانهای مختلف و سیستم بهداشتی درمانی در کشور به شدت با این بیماری درگیر شده است. تعداد مرگومیر این بیماری همچنان بسیار بالاست و مرگومیر بر اثر آن چندان سن و سال هم نمیشناسد. این بیماری حتی به کودک یازدهماهه هم رحم نکرده است و هیچ گروهی وجود ندارد که بیان کند نسبت به ابتلا به این بیماری در وضعیت ایمنی قرار دارد.
اما سوالی که پیش میآید این است که آیا ما دوباره غافلگیر شدیم؟ مسوولان کشور ید طولایی در غافلگیر شدن دارند. حتی سابقه داریم هوای سرد زمستان هم مسوولان ما را غافلگیر کند! اما بد نیست از دیدگاهی دیگر به این مساله نگاه کنیم. اعلام ورود کرونا به کشور در انتهای بهمنماه سال گذشته اتفاق افتاد و این اتفاق در حالی بود که شاید همه منتظر ورود این بیماری به کشور بودیم اما انتظار همهگیری گسترده آن به این شدت را نداشتیم.
برخی شایعات نیز وجود داشت مبنی بر اینکه گرما میتواند این ویروس را ضعیف کند؛ موضوعی که به تازگی مشخص شده است اساس علمی مشخصی ندارد و با این حال که به سمت تابستان حرکت کردهایم، کشورهایی مثل ایران، ایالات متحده و آلمان با افزایش شمار مبتلایان روبهرو شدهاند. در بسیاری از کشورها نیز مردم از رعایت مسائل بهداشتی خسته شدهاند و نمود این وضعیت را میتوان در رفتارهای مردم در آمریکا، انگلستان و ایران مشاهده کرد. بر همین اساس رعایت مسائل بهداشتی بین مردم ایران، از 80 درصد در ابتدای فروردینماه به حدود 20 درصد در میانه تیرماه رسیده است. اتفاقاتی که روی داده است قابل پیشبینی بوده است و میشد انتظار داشت که مردم خسته میشوند، ویروس ضعیف نخواهد شد و به احتمال خیلی زیاد با موج دوم بیماری روبهرو میشویم. اما چرا بازهم غافلگیر شدیم؟
موج جدید کرونا در کشور همزمان شده با ناپایداری اقتصادی در بسیاری از بازارهای کشور و در این زمینه بازارهای شاخص مثل ارز، طلا و بورس نیز بینصیب نبودهاند. در وضعیت فعلی انتظار میرفت که کرونا باعث کاهش تلاطمات در بازار شود، اما چیزی که مشاهده شد این بود که آنقدر تلاطم بازار زیاد بود که ظاهراً کرونا نتوانست تاثیری بر آن بگذارد. البته شاید رشد سریع بازار سرمایه در یک سال اخیر این موضوع را به ذهن متبادر میساخت که به زودی باید با تلاطم شدید بازار مواجه شویم.
کرونا تاکنون حدود 400 میلیون شغل را در جهان از بین برده است که نشان از وخیم بودن اوضاع اقتصاد جهانی دارد. نرخ بیکاری در آمریکا از 9 /3 درصد به 4 /10 درصد افزایش پیدا کرده است که در میان اقتصادهای توسعهیافته شدیدترین افزایش را نشان میدهد. دیگر کشورها نیز کموبیش با این مشکل روبهرو هستند؛ نرخ بیکاری ایتالیا از 10 به 7 /12 و نرخ بیکاری در فرانسه از 5 /8 به 4 /10 درصد افزایش یافته است.
بر اساس پیشبینی صندوق بینالمللی پول برای سال 2020، اقتصاد جهانی در این سال حدود سه درصد کوچکتر خواهد شد و عموم کشورها با مشکل رشد اقتصادی منفی روبهرو خواهند شد. این رشد اقتصادی منفی باعث کاهش شدید قیمت نفت نیز در جهان شده است و این موضوع اثر مستقیمی بر رشد اقتصادی کشور ما خواهد گذاشت، چندانکه پیشبینیها عددهای نهچندان جالبی را برای رشد اقتصادی ایران در سال جاری بیان میکنند. همانطور که بیان شد، پیشبینی اوجگیری دوباره کرونا و تبعات اقتصادی آن چندان دور از ذهن نبود و غافلگیر شدن نمیتواند توجیه مناسبی برای عدم آمادگی ما در برابر کرونا باشد. اما واقعیتی که با آن روبهرو شدیم این است که ما باز هم غافلگیر شدیم.
غافلگیری و نزدیکبینی
شاید بتوان توضیح دلیل غافلگیریهای زیاد ما و مدیران کشور را در نزدیکبینی در جامعه ایران دانست. موضوع را با یک مثال شروع میکنیم. مرکز تحقیقات هستهای سرن (CERN) در مرز سوئیس و فرانسه واقع شده است و شاید مهمترین مرکز آزمایشهای فیزیک در کل جهان است. این مرکز در سال 1954 ساخته شده است و مهمترین بخش آن که این مرکز با آن پیوند خورده است، شتابدهنده این مرکز است که توان شبیهسازی بسیاری از پدیدههای فیزیکی را دارد. این شتابدهنده به صورت یک حلقه تونل زیرزمینی به قطر 9 /6 کیلومتر در مرز سوئیس و فرانسه و در نزدیکی ژنو قرار دارد. در کنگرهای که ابتدا و برای بررسی چگونگی ساخت این مرکز برگزار شد، جمعبندی این بود که درون این تونل لازم نیست قطری بالاتر از یک متر داشته باشد. در این هنگام یکی از دانشمندان پرسید اگر این تونل را با این قطر بسازید، سال 1999 چه کار خواهید کرد؟ آیا در این سال هنوز تونلی به این نازکی جوابگوی آزمایشها خواهد بود؟ اینگونه شد که قطر این تونل بالغ بر چندین متر شد تا جایی که هنوز با وجود اینکه چندین تونل و شتابدهنده جدید در این مجموعه ساخته شده است، اما این تونل هنوز با همان مشخصات در حال فعالیت است.
همانطور که در مثال دیدیم، پیشبینی یک دانشمند درباره پیشرفت علمی در سالهای آینده باعث شد که سرن از یک پروژه کوتاهمدت تبدیل به یک پروژه عظیم و طولانیمدت شود. این پیشبینی و دوربینی باعث کاهش هزینهها در درازمدت و افزایش بهرهوری پروژهها میشود. اما مشکل اینجاست که ما در ایران از نزدیکبینی شدیدی هم در میان مسوولان و هم در میان مردم رنج میبریم.
ایرانیان از نظر جامعهشناختی به اتخاذ تصمیمات کوتاهمدت مشهورند و این موضوع هم در سطح جامعه و هم در میان مدیران اجرایی و سطح بالا مشاهده میشود. آن چیزی که عموماً (و نه همیشه) در تصمیمگیریهای سطح کلان کشور مشاهده میشود، کوتاه بودن افق تحلیل افراد است که باعث میشود نهادهای سیاستگذار و مدیران اجرایی با مجموعهای از تصمیمات ضد و نقیض و سردرگمکننده روبهرو شوند و نهایتاً این تصمیمات نتوانند در درازمدت نتیجه مورد انتظار جامعه را برآورده سازند. ما در ایران برنامههای توسعه پنجساله و افق 20ساله داریم، اما آنطور که مشاهده میشود همراستایی برنامههای توسعه با افق چشمانداز و بودجههای سالانه با برنامههای پنجساله چندان آشکار نیست. علاوه بر این قوانین و آییننامههای اجرایی نیز همراستایی زیادی با اسناد بالادستی کشور ندارند و نتایج به دستآمده نیز چندان انتظارات از قوانین و برنامههای جاری را برآورده نمیسازند.
یکی از دلایلی که برای توضیح این امر به نظر میرسد، عدم ثبات پیوسته در فضاهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشور در حدود دو قرن اخیر است. در دو قرن اخیر ایران تجربه تلاطمهای امنیتی شدیدی مثل جنگهای ایران و روس، جنگهای جهانی و جنگ تحمیلی داشته است. از نظر سیاسی نیز تحولات بزرگی مثل انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی و مسائلی از این دست وجود داشته است. از نظر اقتصادی نیز دورههای رونق و رکود شدید و فشارهای اقتصادی زیاد، تحریم، جنگ و موضوعات اینچنینی باعث شدهاند که جامعه ایرانی تمایل زیادی به برنامهریزی برای درازمدت نداشته و تمام تلاش خود را بکند تا در کوتاهمدت به نتیجه برسد.
این نگاه باعث رفتارهای عجیب و گاهی اوقات شکنندهای از سوی جامعه و مدیران میشود. افراد به دنبال کسب منافع مالی هستند، اما توان صبر کردن و هزینه کردن برای رسیدن به رشد و توسعه پایدار را ندارند و میخواهند به قول معروف «سریع پولدار شوند». در سطح مدیران نیز آنها میخواهند هر چه سریعتر به نتیجه برسند تا دستاوردهای ملموسی داشته باشند. شاید دلیل اصلی این اتفاق کوتاه بودن یا غیرقابل پیشبینی بودن دوره مدیریت آنها در یک پست مدیریتی است، چندانکه مشاهده میشود در برخی پستهای مدیریتی، عمر مدیریت مدیران حتی به یک سال نیز نمیرسد. به همین دلیل آنها تمایل دارند تا برنامههایی اجرا کنند که حداقل بخشی از اجرای آن در دوره مدیریتی آنها انجام شود و آنها بتوانند از آن به عنوان دستاورد دوره مدیریتی خود یاد کنند. این رویکرد نهتنها باعث حل مشکلات اساسی نمیشود، بلکه در طول زمان باعث پیچیدهتر شدن مشکلات و دشواری حل آنها در درازمدت نیز میشود.
شاید بتوان در این زمینه از طرح زوج و فرد خودروها در شهر تهران یاد کرد؛ طرحی که به صورت ضربتی در شهر تهران اجرا شد و سالها نیز ادامه یافت. این طرح در ابتدا جهت کنترل آلودگی هوای تهران اجرا شد اما بعدها و با پیچیدهتر شدن کلاف سردرگم آلودگی هوای تهران، بنا بر برخی از نظریات، باعث افزایش آلودگی هوای تهران نیز شد و در یک فرآیند طولانی و پس از چند سال این طرح حذف شد.
نزدیکبینی باعث میشود افراد تمایل به تصمیمگیریهای اساسی و درازمدت خود را از دست بدهند و تمایل آنها به سیاستها و تصمیماتِ کوتاهمدت باشد. در این زمینه تمایل به تصمیمات با بار هزینهای کم وجود دارد چون افراد با برنامهریزیهای بلندمدت و اهداف طولانی چندان آشنا نیستند و در نتیجه تمایل به سرمایهگذاری اقتضایی و کوتاهمدت دارند. این رویکرد باعث تصمیمگیریهای پیدرپی و بعضاً متناقض میشود که در نهایت نهتنها نتیجه لازم را به بار نمیآورند، بلکه باعث هزینههای زیاد برای سیستم و عدم آمادگی سیستم برای رویارویی با مسائل پیشبینینشده میشود.
شاید بتوان ضعف در شایستهسالاری را نیز یکی دیگر از عوامل موثر بر مشکل نزدیکبینی در رده مدیران دانست. عوامل مختلفی بر انتخاب مدیران تاثیرگذار هستند که باعث میشود لزوماً شایستهترین افراد به پستهای مهم دست پیدا نکنند. در این وضعیت، مدت زمان زیادی طول میکشد تا این افراد با شرایط پستی که به دست آوردهاند آشنا شوند و بتوانند عملکردی قابل قبول داشته باشند. کوتاه بودن دوران مدیریت نیز از سوی دیگر باعث میشود مدیران زود تغییر کنند و آنچه به صورت تجربی آموختهاند نیز از دست برود و این فرآیند برای مدیر جدیدی که پست را به دست میآورد تکرار شود.
علاوه بر این مسائل، سازمانها در کشور ما رقابتی نیستند و به ندرت میتوان سازمانی یافت که برای افزایش بهرهوری و کارایی خود در حال رقابت و بهبود واقعی باشد. این نبود رقابت باعث میشود مدیران رویکردی واقعی برای بهبود در درازمدت نداشته باشند. بودجهریزی سنتی نیز به این مساله دامن میزند. چراکه اگر بودجهریزی کشور مبتنی بر عملکرد باشد، مدیران تلاش خواهند کرد که با عملکرد بهتر و رویکرد مبتنی بر برنامهریزی و نتیجهگیری ملموس وضعیت بودجه سازمان خود را بهبود بخشند.
شاید بررسی عوامل اثرگذار بر نزدیکبینی در سطوح مدیریتی کشور سادهتر از تحلیل این عوامل در سطح عمومی جامعه باشد. همانطور که گفته شد در دو سده اخیر، عدم ثبات در سطوح مختلف جامعه وجود داشته است که این موضوع باعث عدم امکان برنامهریزی برای افراد جامعه شده است. به همین دلیل افراد به سمت برنامهریزیهای مقطعی و کوتاهمدت حرکت میکنند. بر این مبناست که مشاهده میکنیم اجرای یک برنامهریزی میانمدت یا درازمدت حتی برای قرنطینه کرونا نیز دشوار مینماید.
هنگامی که وضعیت رشد اقتصادی کشور چندان مناسب نیست، مدیران کشور درگیر نزدیکبینی هستند و مردم نیز مشاهده میکنند که تورم در حال از بین بردن داراییهایشان است، بجا نیست که انتظار داشته باشیم مردم خیلی موضوع کرونا و قرنطینه را جدی بگیرند. در طول این مدت نیز بستههای مشخص حمایتی که هماینک در عموم کشورهای درگیر کرونا در اختیار مردم قرار میگیرند نتوانستند نیازهای مردم را به صورت مناسبی رفع کنند. پس مراعات در زمینه کرونا به حداقل میرسد و کاملاً بجاست که انتظار رشد این بیماری را داشته باشیم.
نهایتاً یا برای کرونا واکسن اختراع میشود، یا دارویی برای آن پیدا میشود، یا خودبهخود از بین میرود (مثل سارس) یا ما به زندگی کردن با آن عادت میکنیم. اما نمیتوان تاثیر این پدیده را بر ساختار اقتصادی کشور نادیده گرفت. هماینک بخش زیادی از درآمد خانوار صرف مسائل بهداشتی میشود و از درآمد قابل تصرف برای دیگر هزینهها کاسته میشود. از سوی دیگر کاهش تولید و افزایش حجم پول باعث افزایش قیمتها شده است و در نتیجه خانوارها امکان هزینه کردن خود را از دست میدهند. تعداد مرگومیر بر اثر کرونا نیز بسیار بالاست تا جایی که تاکنون جان بیش از 10 هزار نفر از مردم کشور ما را گرفته است. هر کدام از این افراد تاثیر اقتصادی و اجتماعی بر جامعه داشتهاند و هماینک با مرگ آنها خانوادهها با مشکلات زیادی روبهرو میشوند.
بهتر است در وضعیت فعلی با برنامهریزی درست و منطقی کاری کنیم که اینبار غافلگیر نشویم. تبعات اقتصادی کرونا بسیار شدیدتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. کاهش رشد اقتصادی، افزایش بیکاری و کاهش قیمت نفت تنها بخشی از مشکلات اقتصادی ناشی از کروناست. تعداد پروازهای مسافری در جهان به شدت کاهش پیدا کرده است و تعدادی از بزرگترین شرکتهای هواپیمایی، هواپیماهای خود را زمینگیر کردهاند. بسیاری از کسبوکارها که با مشکل مواجه شدهاند به این سادگیها نمیتوانند دوباره خود را بازیابی کنند و به نظر میرسد که نمیتوان آینده مشخصی برای به راه افتادن کسبوکارهای قبلی متصور بود.
بهتر است پیش از غافلگیر شدن آماده باشیم. کسبوکارهای آینده مبتنی بر فضای مجازی خواهند بود و لازم است که زیرساختهای فضای مجازی بهبود پیدا کنند تا در دنیای آینده حرفی برای گفتن داشته باشیم. ما نیروی انسانی متخصص به میزان کافی داریم، اگر سیاستگذاری درستی انجام دهیم میتوانیم از پنجره بازشده به بهترین شکل استفاده کنیم و از مشکلات ایجادشده برای دنیا به عنوان فرصتی مناسب برای توسعه خود در مسیری متفاوت استفاده کنیم.