اتاق فکر؛ تعطیل
بیتوجهی به نهادهای مطالعاتی چقدر در وضع موجود اقتصاد و سیاست ایران تاثیر دارد؟
محمد ناظری: مساله سیاستگذاری و حکمرانی در جهان امروز با چالشهای چندلایه و پیچیدهای همراه است. حکومتها که درگیر مسائل اجرایی و روزمره عالم سیاست، اقتصاد و... هستند، هر روز بیش از پیش خود را در برابر کمیت و کیفیت چالشهای پیشرو، نیازمند مشارکت نهادهای پژوهشی و مطالعاتی مانند اندیشکدهها میدانند. اندیشکدهها، سازمانهای پژوهشمحور در حوزه سیاستگذاری عمومی هستند که درباره مسائل مختلف، تحلیلها و توصیههای مبتنی بر سیاستگذاری تولید کرده و به سیاستگذاران و عموم مردم کمک میکنند تا در مورد سیاستهای عمومی، تصمیمات آگاهانه بگیرند. اندیشکدهها از یکسو به شناختی نظاممند از مشکلات پیچیده جامعه و حکومتها دست مییابند و آنها را به مسائلی «خوشتعریف» تبدیل میکنند و از سوی دیگر عزم سیاسی جامعه را در جهت حل آن مسائل جهتدهی میکنند و با تولید ایدههای سیاستی، راهکارهای سیاستی اجراپذیر ارائه میدهند تا کیفیت حکمرانی را بهبود بخشند.
در ایران طی دهههای مختلف چالشهایی در مقابل توسعه کشور وجود داشته است که همچنان بر سر جای خود باقی ماندهاند. به عبارت دیگر، ما همواره با مسائل حلنشده تاریخی در کشورمان روبهرو هستیم. مسائلی در حوزه نظام مالیاتی، ساختار بانکی، محیط زیست، سیاست خارجی، آسیبهای اجتماعی و... . به دلایل مختلفی بسیاری از چالشهای موجود نهتنها حل نشدهاند بلکه شدیدتر هم شدهاند و در برخی مسائل به مرز بحران رسیدهاند. نبود نهادهای حل مساله قوی در کشور، سرمایه انسانی ضعیف در حوزه علوم انسانی، انباشت ساختارهای ناکارای دیوانسالاری، نبود عزم جدی و مستمر برای تغییرات اساسی و... را میتوان از جمله دلایل تداوم مشکلات حکمرانی در ایران دانست. در این میان، کمبود نهادهایی که بتوانند به صورت پویا علوم تولیدی دانشگاهها را به زبان سیاستگذار درآورده و به مثابه ساختار حل مساله برای کشور عمل کنند هم احساس میشود. مسائل واقعی کشور از سوی مجموعه پیچیده، پویا و درهمتنیدهای از سیاستها، برنامهریزیها و اقداماتی که قوای سهگانه و دیگر نهادهای مسوول اتخاذ میکنند، رقم میخورد اما بخش عمده جامعه در حل مسائل واقعی نقشی ندارند. برخلاف بسیاری از کشورهای توسعهیافته که نخبگان علوم انسانی در اندیشکدهها به تدوین سیاستهای کلان و بلندمدت دولت میپردازند، بسیاری از دانشگاهیان برتر ایران، یا مهاجرت کردهاند، یا کاری غیر از زمینه تخصصی خود انجام میدهند یا مشغول تدریس و تحقیق پیرامون موضوعاتی هستند که در اولویت سیاستگذاری کشور نیست. به گفته مصطفی ملکیان وقتی محقق بداند عملاً تحقیقاتش مورد استفاده قرار نمیگیرد، هم انگیزه کارِ خوب را از دست میدهد و هم در نظرش چنین میآید که میتواند کار خودش را با تقلب پیش ببرد. به گفته او در ایران کمتر دیده میشود که به یک تحقیق علوم انسانی ترتیب اثر علمی داده شود و نتیجه تحقیقات در علوم انسانی به جد گرفته شود. امروز که وضع کشور در بسیاری از مسائل بحرانی شده دو دیدگاه در زمینه فعالیت اندیشکدهها تقویت شده است: اول اینکه به هر دلیل فضای مناسب برای شکلگیری اندیشکدهها و اتاقهای فکر در ایران فراهم نشده است و دوم اینکه سیاستمداران در چند دهه گذشته به توصیههای معدود اندیشکدههای موجود هم بیتوجهی نشان دادهاند.