چه فرهادها مرده در کوهها
آیا استانهای ایران گرفتار نابرابری فرصتها هستند؟
مرگ دردناک و تکاندهنده دو نوجوان کولبر در سرمای کوهستانی نقطه صفر مرزی بار دیگر توجهها را به چرایی مساله کولبری و چگونگی رفع آن جلب کرده است. پرسشی که البته پیش از هرچیز به میان میآید این است که چرا باید راههای بهبود سیاستها (مثلاً در مورد اصلاح قیمت حاملهای انرژی و بهطور خاص بنزین) را آنقدر دیر و از سر اجبار در پیش بگیریم که در بحبوحه هیجانیِ گرفتن تصمیمهای سخت در شرایط اضطراری، از در پیش گرفتن بهترین راههای ممکن بمانیم و سراسیمه، تصمیمهایی یکشبه بگیریم که ما را به زودی در تشویش تصمیمهای سخت در پیچ و خمهای همیشگی سیاستگذاری قرار دهد.
مرگ دردناک و تکاندهنده دو نوجوان کولبر در سرمای کوهستانی نقطه صفر مرزی بار دیگر توجهها را به چرایی مساله کولبری و چگونگی رفع آن جلب کرده است. پرسشی که البته پیش از هرچیز به میان میآید این است که چرا باید راههای بهبود سیاستها (مثلاً در مورد اصلاح قیمت حاملهای انرژی و بهطور خاص بنزین) را آنقدر دیر و از سر اجبار در پیش بگیریم که در بحبوحه هیجانیِ گرفتن تصمیمهای سخت در شرایط اضطراری، از در پیش گرفتن بهترین راههای ممکن بمانیم و سراسیمه، تصمیمهایی یکشبه بگیریم که ما را به زودی در تشویش تصمیمهای سخت در پیچ و خمهای همیشگی سیاستگذاری قرار دهد. چرا برای توجه به قانونگذاریهای تبعیضآمیز باید جان دختری گرفته میشد و فشار نهادهای بینالمللی وارد میآمد تا از روی اجبار مجوز تماشای فوتبال در استادیوم را برای زنان صادر کنیم، تصمیمی که میتوانست دههها پیش گرفته شود. اینبار نیز انگار باید کار به از دست رفتن تراژیک جان نوجوانی جان بهسرآمده میرسید تا نگاهها دوباره معطوف ناکاراییهای سیاستگذاری در مساله قدیمی کولبری شود. البته حتی اینبار نیز نباید چندان امیدی به تغییری معنادار بست که بدنه حکمرانی به ترمیمهای سطحی، از جنس تفقد از خانواده داغدار به جای پیشگیری از شکلگیری داغهای تازه، عادت کرده است. بدنه اجتماعی و سازمانهای مردمنهاد نیز انگار در هجمه اخبار سیاه و روزهای سخت، رمقی برای توجه به چنین مسائلی ندارند و گویی جز تاملی کوتاه و دست بالا سکوتی تلخ کاری از کسی برنمیآید. به کولبری مانند بسیاری از پدیدههای اقتصادی-اجتماعی میتوان از دو منظر خرد و کلان نگریست. نگارنده اطلاعی از هیچ مطالعه خرد پدیدارشناسانه از دنیای زیسته کولبران ندارد. مطالعاتی که لازمه طراحی هرگونه مداخله سیاستی برای کاهش کولبری است تا خود بتواند پشتوانه سیاستگذاری بر مبنای شواهد برای رفع آن باشد. در نبود فهمی پدیدارشناسانه از مساله کولبری تنها میتوان به مطالعاتی اشاره کرد که از منظر کلان به چرایی ایجاد کولبری پرداختهاند. مطالعات نشان میدهند که شکاف توسعهیافتگی معناداری بین استانهای کشور وجود دارد بهطوری که استانهایی مانند تهران، اصفهان و خراسان رضوی توسعهیافته و برخی استانها مانند سیستان و بلوچستان، کردستان و آذربایجان غربی توسعهنیافتهاند. اتفاقاً در همین استانهای بسیار محروم است که بالاترین میزان کولبری وجود دارد. به بیان دیگر میتوان پدیده کولبری را ناشی از توسعه نامتوازن و نابرابری فرصتها در استانهای مرزی کشور دانست. ارزیابی و تحلیل زنگنه (1395)1 بر اساس دادههای سال 1390 مرکز آمار از شاخصهای توسعه انسانی در استانهای کشور نیز نشان میدهد که استانهای آذربایجان غربی، کردستان و سیستان و بلوچستان در رده استانهای بسیار محروم قرار میگیرند. چکیده این مطالعه در جدول یک آمده است که نشان میدهد فاصلهای معنادار میان این استانها با استان تهران به عنوان برخوردارترین استان کشور و حتی میانگین کشوری وجود دارد. در این پژوهش، شاخص آموزش بر مبنای میانگین طول دوره آموزش بزرگسالان 25 سال به بالا و طول دوره مورد انتظار برای تحصیل کودکان در سن ورود به مدرسه و شاخص سلامت بر مبنای میزان امید به زندگی در بدو تولد محاسبه شده است. مطالعه صالحی (1397)2، بر اساس دادههای سال 1391 مرکز آمار ایران، نیز همین نتایج را تایید میکند و نشان میدهد استانهای آذربایجان غربی، کردستان و سیستان و بلوچستان پایینترین شاخصهای توسعه انسانی را دارند. خلاصه نتایج این پژوهش در جدول 2 آمده است. در این مطالعه شاخص آموزش از ترکیب شاخص درصد باسوادی بزرگسالان و شاخص نسبت ترکیبی ثبتنام ناخالص در سطوح ابتدایی، متوسطه و عالیه به دست آمده است. هر دو این مقالهها به خوبی نشان میدهند که زیرشاخصی که شاخص کلی توسعه انسانی استانهای آذربایجان غربی، کردستان و سیستان و بلوچستان را پایین آورده است شاخص تولید ناخالص سرانه است. بنابراین، از سویی درآمد سرانه این استانها بسیار پایین است که از بالا بودن فقر نسبی در این استانها حکایت دارد. از سوی دیگر، تولید و ارزش افزوده چندانی در این استان با توجه به جمعیت آنها ایجاد نمیشود. البته باید توجه داشت که از آنجا که کولبری نوعی قاچاق محسوب میشود، اشتغال افراد در این کارهای سخت، تاثیری در محاسبات اقتصاد رسمی و شاخص تولید ناخالص سرانه این استانها ایجاد نمیکند. آخرین آمارهای بیکاری استانی در مهرماه امسال نیز حکایت از نرخ بالای بیکاری در این سه استان داشت که در این میان سیستان و بلوچستان با 2 /15 درصد دارای بالاترین میزان بیکاری در کشور است. شاخصهای پایین آموزش و سلامت پایه نیز به عنوان کالاهای عمومی نشان از کمبود نقش دولت در کاهش شکست بازار آموزش و سلامت در این استانهای مرزی است. به این ترتیب توسعه نامتوازن کشور خود را نهتنها در نابرابری فرصتها که در نابرابری امکانات پایهای نشان میدهد که برای ساکنان محروم چارهای جز قمار زندگی برای ادامه زندگی سخت خود باقی نمیگذارد. از آنجا که مردم مناطق مرزی به عنوان یکی از توسعهنیافتهترین مناطق کشور به ناچار، از سر فقر و بیکاری، به کولبری روی میآورند، برخورد فیزیکی دستگاه قضایی با کولبران برای مقابله با قاچاق کالا و ارز تاثیر چندانی در کاهش این پدیده ندارد (محمد امینپور، 1396)3. در مقابل باید از سویی فرصتها و امکانات بیشتری برای توسعه زیرساختهای این استانها فراهم کرد و از سوی دیگر از ظرفیتهای محلی برای رشد این استانها بهره برد. این استانهای محروم اتفاقاً ظرفیتهای بالقوه بسیار خوبی برای تولید و کارآفرینی در صنعت گردشگری دارند که تاکنون کمتر به آنها توجه شده است. همچنین ایجاد منطقههای ویژه اقتصادی در این استانهای مرزی میتواند هزینههای مبادله فراوان کولبری، که گاه به قدر جان آدمی است، را کاهش دهد و زمینه اشتغال و کاهش فقر را در این مناطق ایجاد کند تا دیگر کسی برای لقمهای نان جان ندهد.