جعبه سیاه
مسعود نیلی در سیاستهای اقتصادی دولت روحانی چه نقشی داشته است؟
سیاستمداران همیشه متهم ردیف اول اوضاع نابسامان اقتصاد بودهاند. اما حالا مسعود نیلی، اقتصاددان، متهم است که سخنانش عامل جهش نرخ ارز بوده و با خروج او از کابینه، نرخ ارز نزولی شده است.
مرضیه محمودی: سیاستمداران همیشه متهم ردیف اول اوضاع نابسامان اقتصاد بودهاند. اما حالا مسعود نیلی، اقتصاددان، متهم است که سخنانش عامل جهش نرخ ارز بوده و با خروج او از کابینه، نرخ ارز نزولی شده است. اما اگر نرخ ارز با سخنرانی بالا و پایین میشود، چرا سیاستمداران، چند سخنران زبده استخدام نمیکنند تا با سخنانشان نرخ ارز را رام کنند؟ برخی هم گفتهاند نیلی «از قدرتی جادویی در نظام تصمیمگیری برخوردار بوده و همه مقامات کشور بدون چون و چرا، به توصیههای او مبنی بر شوکدرمانی عمل میکردهاند.» اما نگفتهاند اگر نیلی چنین قدرت جادویی دارد و فرمان اقتصاد ایران را طی پنج سال گذشته در دست داشته، چرا توصیههایش در زمینه شش ابرچالش اقتصاد ایران به نتیجه نرسیده و هنوز بانکها و صندوقهای بازنشستگی مشکل دارند؟ چرا قیمت حاملهای انرژی اصلاح نشده و دولت نتوانسته بمب بیکاری و نقدینگی را خنثی کند؟ و از همه مهمتر آنکه چرا همه اصرارهای نیلی بر خروج دولت از اقتصاد و عدم دستکاری قیمتها به بار ننشسته است؟ اما به راستی سیاستمداران چقدر به مشاورههای اقتصادی بها میدهند؟ نیلی چندی پیش به این سوال جواب داده و گفته بود «سیاستمداری که به توصیه متخصصان و اقتصاددانان در همه حوزهها گوش کرده باشد، هرگز روی کار نیامده است».* او گفته بود «به عنوان فردی که تجربه همکاری با تصمیمگیرندگان اصلی در بیشتر دولتهای پس از انقلاب را داشته به این واقعیت اشاره میکنم که در هیچ مقطعی، سیاستمداران حیطه اختیارات خود را به شخص دیگری واگذار نکردهاند».* مساله این است که «سیاستمدار پشت ماشینی نشسته و دارد رانندگی میکند. اقتصاددان هم کنارش نشسته اما راننده به هیچ عنوان فرمان، گاز و ترمز را دست هیچکس نمیدهد».* اما فرمان اقتصاد دقیقاً دست کیست؟ به قول نیلی «اتاقهای تصمیمگیری مانند جعبه سیاه هواپیماست. افراد خارج از این فضا معمولاً دچار قضاوتهای دور از واقعیت میشوند» و گمان میکنند مشاوران در راس نظام تصمیمگیری قرار دارند و نه حاشیه آن. اما مساله این است «سیاستمدار در هر تصمیمی به این مساله توجه میکند که تصمیمش به تقویت جایگاه او منتهی میشود یا تضعیف آن».* اما حالا چه شده که نیلی در مرکز هجمههای اقتصادی قرار دارد؟ آن هم درست در روزهایی که نه در راس نظام تصمیمگیری بوده و نه حتی در حاشیه آن. چراکه نیلی آبانماه سال گذشته استعفا داده و در دورهای که فنر ارز جهیده او هیچ مسوولیتی در دولت نداشته. مساله تنها این نیست که مسعود نیلی و تفکر اقتصادی او مورد هجمه قرار گرفته و همه خطاهای سیاستگذار به پای او نوشته شده. ماجرا از جایی نگرانکننده میشود که اقتصاد مورد هجمه قرار بگیرد و سیاستمداران، بخواهند اقتصاددانان را از فرآیند تصمیمگیری و تصمیمسازی کنار بگذارند. مانند هجمه اخیر روحانی که در جلسه با معاونان و مدیران وزارت امور اقتصادی و دارایی در ۱۴ آبان اقتصاددانان را افرادی دانست که «فرمولهایی در کتاب خواندند، رفتند امتحان دادند و نمره گرفتند». این آغاز هجمههای تند علیه اقتصاد است و ادامه آن نگرانکننده است چراکه مشخص نیست به کجا میرسد و دستاوردش چیست.