زندگی در خلأ
تهدیدهای تولید کداماند؟
غبار خستگی، چهره تولید را این روزها بیشتر از هر زمان دیگری غمگینتر نشان میدهد. تولید کشور، همچون جادهپیمای خستهای است که گریزی از این همه بند و گیری که به پایش بسته شده، ندارد. راه را باید برود، متوقف نمیشود، اما نفسش به شماره افتاده است. دردهای عمیقی را فریاد میزند که روزهای متمادی است توانش را ربوده است.
محبوبه فکوری: غبار خستگی، چهره تولید را این روزها بیشتر از هر زمان دیگری غمگینتر نشان میدهد. تولید کشور، همچون جادهپیمای خستهای است که گریزی از این همه بند و گیری که به پایش بسته شده، ندارد. راه را باید برود، متوقف نمیشود، اما نفسش به شماره افتاده است. دردهای عمیقی را فریاد میزند که روزهای متمادی است توانش را ربوده است. بنگاههای ایرانی این روزها دردهای مشترکی دارند. همهچیز در یک مسیر غبارآلود پیش میرود و حتی دیگر تشخیص یک کیلومتری آنجا که قرار دارد را هم ندارد. یکسوی جاده تابلوهای سرعتگیری است که محدودیتهای تجاری و وارداتی را نشان میدهد و سوی دیگر، جرایم ناشی از دریافت مابهالتفاوت ارزی، توقف ثبت سفارش و مواردی از این دست را نشان میدهد. این روزها تولید ایران در معرض انواع ریسکهای سیستماتیک و غیرسیستماتیکی قرار دارد که نفسش را بریده و قدرت پیشبینی را از آن گرفته است. برداشتن همه قدمها با احتیاط همراه شده است و نامساعد بودن فضای کسبوکار، آنها را به مسیری سوق داده است که شاید لازم باشد به زودی زود، تعدیل تولید و نیرو داشته باشند. این حال و روز بنگاههایی است که این روزها با انواع خطاهای سیاستگذاری مواجهاند و هزینههایش را باید تحمل کنند. همین کافی است تا محیط اقتصاد کلان ایران ناامن شده و بزرگترین دستاورد دولت یازدهم را به مخاطره بیندازد. همان چیزی که شاید یکی از دلخوشیهای فعالان اقتصادی از روی کار آمدن دولتی شده بود که همنوا با سازهای کوکشده چندین و چندساله آنها بود تا بلکه بتوانند نوایی خوش بنوازند؛ اما اکنون همهچیز برعکس شده است و در نتیجه، باید هرچه بیشتر منتظر کاهش انگیزه برای سرمایهگذاری در کشور بود. اکنون جذابیت سوداگری آنقدر بالا رفته که واسطهگری طعمی به مراتب شیرینتر از کار نفسگیر تولید دارد و همین امر، آیندهای نهچندان خوش را ترسیم میکند. به این همه موارد باید نااطمینانی و عدم قطعیتها را هم اضافه کرد. در حال حاضر فضای کشور مملو از نااطمینانی و بیاعتمادی است که در نتیجه، عدم قطعیت اقتصادی را بیش از هر زمان دیگری پررنگ کرده و خروج سرمایه از کشور و توقف سرمایهگذاریهای مولد را سبب میشود. سایه سنگین قیمتگذاری و فشارهای تعزیراتی را هم که باید در کفه دیگر ترازو قرار داد. اکنون کمبود بودجه و فشارهای ناشی از بهمن نقدینگی، بر گرده تولید کشور سنگینی میکند و اگرچه این بخش از کمبود منابع مالی رنج میبرد، اما باید تنها بار سنگین نقدینگی سرگردان و مخرب را تحمل کند که در نهایت، منجر به از پا افتادنش میشود. اما تشدید بوروکراسی را هم نباید فراموش کرد، واقعیت آن است که سیاستهای جدید دولت، بیشتر رنگ و بوی دخالت دارد تا حمایت و بنابراین تشریفات اداری هم افزایش یافته است. به همین خاطر است که در این شرایط بنگاهها برای اینکه بتوانند از تله پیچیدگیهای زمانبر اداری عبور کنند، نیاز به ایجاد روابط غیررسمی غیراداری پیدا میکنند و بدتر از همه اینکه فساد اداری و زد و بندها، پایههای نظام اداری کشور را میبلعد و ممکن است هر لحظه، وزن سنگین آن، تولید را له کند یا برخی را مجبور به این کند که تن به کارهایی دهند که شایسته یک بنگاه تولیدی شناسنامهدار است. همینطور تحریمها و محدودیتهای بینالمللی باعث میشود واحدهای بینالملل در خیلی از بنگاههای ما محدود شود و مدیران برای دور زدن محدودیتها به قاچاقچیها رو بیاورند.