اسیر مارپیچ تورم
بررسی ظرفیت بحرانسازی نقدینگی در گفتوگو با سیدعلی مدنیزاده
سیدعلی مدنیزاده میگوید: از سال 91 نقدینگی حدود 232 درصد رشد کرده است. 18 درصد تولید حقیقی رشد کرده و سطح قیمتها 118 درصد افزایش یافته است. جمع تولید و تورم نشان میدهد سطح قیمتها حدود 100 درصد افزایش خواهد یافت.
نقدینگی در نهایت به نقطهای میرسد که باید تخلیه شود. سیدعلی مدنیزاده معتقد است الان همان زمان است. روند تخلیه نقدینگی آغاز شده و جرقه آن از بازار ارز و سکه زده شده است. اما این نقدینگی ظرفیت ایجاد چه بحرانهایی را دارد؟ از نگاه استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف تورم حدود 100درصدی مهمترین مشکلی است که نقدینگی ایجاد خواهد کرد. او تاکید میکند نقدینگی قطعاً در بازار ارز و سکه تخلیه میشود و مرتباً قیمت این دو را افزایش میدهد. افزایش قیمت این دو، تورم را افزایش میدهد و افزایش تورم منجر به افزایش قیمت سکه و ارز میشود و در مارپیچ تورم اسیر خواهیم شد. سرنوشتی مانند ونزوئلا یا کشورهای آمریکای لاتین در دهههای 70 و 80! اما آیا راه فراری از این مخمصه وجود دارد؟ مدنیزاده معتقد است سیاستگذار از چند سال قبل باید برای کاهش سرعت سیلاب و خروج نقدینگی از پشت سد فکری میکرد. الان نه ابتکار عمل چندانی خواهد داشت و نه قدرت مانور بالایی. او میگوید سیاستگذار در چارهجویی تعلل کرده و حالا تمام هنرش این است که کاری کند تا تورم نقدینگی آرامآرام تخلیه شود یعنی ظرف دو تا چهار سال بار تورمی آن کمتر شود اگرچه در نهایت میگوید امید چندانی ندارد و احتمالاً این تورم ظرف یک سال تا 18 ماه رخ خواهد داد.
♦♦♦
به نظر میرسد سیاستمداران اغلب درک دقیقی از نقدینگی نداشتهاند. در یک دوره رابطه بین تورم و نقدینگی را رد میکردند و حالا معتقدند راهکار حل مشکل نقدینگی در اقتصاد این است که آن را از سمت مصرفکننده به تولید هدایت کنند. این را بهکرات در اظهارنظرهای خود عنوان میکنند. اما آیا واقعاً میتوان نقدینگی را به سمت تولید هدایت کرد؟
اصطلاح هدایت نقدینگی، از آن اصطلاحاتی است که مصداق بارز یکی از بدفهمیهای سیاستگذار در زمینه نقدینگی است. نقدینگی مانند آبی است که جاری میشود و شرایط اقتصادی حکم میکند که این آب به کدام سمت برود. شما نمیتوانید روی انباره آن کنترل داشته باشید. اگر شرایط اقتصادی به گونهای باشد که بازار ارز جذاب باشد و سود در خرید دلار و سکه باشد، جریان نقدینگی جذب بازار سکه و ارز میشود. اگر اقتصاد به گونهای باشد که مسکن در حال رشد باشد، نقدینگی خودش به این سمت میرود. وقتی فضای کسبوکار و قواعد آن و سیاستهای دولت به گونهای است که سودآوری بالایی ندارد، جریان نقدینگی چرا باید به سمت تولید برود؟ وقتی اقتصادی رانتی باشد و حتی بانکها هم تسهیلاتشان را بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به سهامداران خود میدهند، انتظار نمیرود نقدینگی صرف تولید شود. متاسفانه در اقتصاد ایران، بسیاری از فعالیتهای غیرمولد توجیهپذیرتر از تولید هستند. در نتیجه، نقدینگی به آن سمت میرود. در این شرایط دولت هر چقدر تلاش کند که نقدینگی را «هدایت کند»، نمیشود. نقدینگی هدایتشونده نیست، حتی با زور قانون و مصوبه. مردم بیشینهیابی میکنند که کدام بازار سود بیشتری دارد و انگیزههای اقتصادی آنها جریان نقدینگی جدید را هدایت میکند.
وقتی شرایط تولید خوب نیست مردم انگیزهای برای حضور در تولید ندارند. این چیزی نیست که دولت بتواند آن را هدایت کند. در طرح بنگاههای زودبازده گفتند نقدینگی را به سمت اشتغال و بنگاههای زودبازده ببرند. اما نتیجه چه شد؟ بسیاری از افراد وقتی تسهیلات گرفتند دیدند اگر با این پول زمین و خانه بخرند، سود بیشتری میبرند تا اینکه بنگاه اقتصادی تاسیس کنند.
بیایید فرض را بر این بگذاریم که نقدینگی انگیزههای لازم برای رفتن به سمت بخش تولید را دارد. آیا اگر واقعاً این حجم عظیم نقدینگی به سمت تولید برود، مشکل حل میشود یا باز هم خطرناک است؟
اول اینکه روندهای اقتصادی یکشبه تغییر نمیکند. پس نمیتوان یکروزه اقتصاد کشور را به سمتی برد که تولید سودآور شود و نقدینگی برود سمت تولید. دوم اینکه خطر نقدینگی کنونی تخلیه یکباره آن است. مشکل این نیست که نقدینگی در یک اقتصاد بالاست. مشکل زمانی آغاز میشود که نقدینگی بدون هیچ تغییرات ساختاری در نظام مالی، سریعتر از تولید اسمی در اقتصاد رشد کند. در این صورت سرعت گردش پول مترصد افزایش سریع خواهد بود و یکباره تخلیه خواهد شد. در این زمان است که میگوییم نقدینگی دردسرساز است. این نقدینگی انباشته اگر یکباره تخلیه شود، آثار مخربی دارد. حال میخواهد در تولید تخلیه شود یا بازار ارز و سکه. اگر هم فرض میکنند نقدینگی فرمان میپذیرد و صبر میکند که ما تولید را سودآور و جذاب کنیم، بعد حرکت خود را آغاز میکند، فقط یک آرزو و تصور زیباست؛ شدنی نیست.
حتی اگر تولید، نقدینگی را جذب خود کند، باز هم خطر تخلیه یکباره آن وجود دارد. شما حتی بر فرض محال اگر نقدینگی را به سمت تولید هم ببرید، این نقدینگی دوباره به حقوق کارگر و دستمزد مردم تبدیل میشود و به قدرت خریدی تبدیل میشود که آنوقت هم باز دنبال جایی جذاب برای تخلیه شدن میگردد و باز هم ممکن است به سمت بازار ارز و سکه و ... جذب شود و مشکل ایجاد کند. نقدینگی مانند آب پشت سد است. سد که خراب شود، سیل میآید. قطرهقطره تخلیه نمیشود که بتوان آن را هدایت کرد.
پس وجود نقدینگی و میزان آن به خودی خود نگرانکننده نیست؟ چون عدهای معتقدند نقدینگی از GDP سبقت گرفته، پس نگرانکننده و بحرانساز شده است.
ببینید عدد نقدینگی چیزی نیست که بهتنهایی اهمیت داشته باشد. بیشتر سرعت رشد نقدینگی و تناسب آن با رشد قیمتها یا همان تورم حائز اهمیت است. مسالهای که اکنون بهصورت جدی باید به آن توجه کنیم و اقتصاددانان هم مرتب به آن اشاره میکنند این است که طی سالهای گذشته، سرعت خلق نقدینگی بالا بوده اما این نقدینگی اثر خود را بر تورم بروز نداده است. در چند سال گذشته نرخ سود سپردهها بالاتر از تورم بود. مردم عملاً منابع خود را در بانکها انباشت میکردند و نقدینگی رشد میکرد اما این منابع در اقتصاد به جریان نمیافتاد و سرعت گردش پول به قدری پایین بود که تورمی ایجاد نمیکرد. در همه این سالها سرعت رشد نقدینگی بالا بود اما اثری بر تورم نداشت و شکافی میان این دو وجود داشت. این نقدینگی مترصد ایجاد جرقهای بود که تخلیه شود و قیمتهایی را که چند سال با سرعت کمی رشد کرده بودند بالا ببرد.
پس این جرقه با کاهش سود سپردهها و افزایش نرخ ارز زده شد و نقدینگی به جریان افتاد.
ایجاد نقدینگی در دورههای مختلف دلایل متفاوتی داشته است. یک دوره نقدینگی به دلیل وفور درآمدهای نفتی رشد کرده، یک دوره به دلیل افزایش نرخ سود بانکها. در چند سال گذشته مشکلات نظام بانکی سبب رشد نقدینگی شد. ناترازی صورتحسابهای بانکها و مطالبات غیرجاری انباشتشده و داراییهای موهوم و منجمد، سبب شده بود بانکها سودآور نباشند. اما آنها برای آنکه بتوانند سپردههای موجود را از دست ندهند و سپردههای جدید جذب کنند، مجبور بودند سودهای بالا بپردازند و همین مساله باعث رشد نقدینگی میشد. اما بخش قابل توجهی از این نقدینگی عملاً وجود ما به ازای دارایی واقعی نداشت. دارایی بانکها روی کاغذ بود. یعنی روی کاغذ داراییها مدام افزایش مییافت اما این دارایی ماهیت واقعی نداشت که بخواهد به حرکت درآید. بانکها مدام زیان میدادند اما مدام سود بیشتری پرداخت میکردند که سپردهها را از دست ندهند.
در دنیا اگر بانکی مشکلی پیدا کند که قابل رفع نباشد، مثلاً دچار مشکل نقدینگی شود ( یا زیان بدهد)، نهاد ناظر بانکی، یا بانک را ورشکسته اعلام میکند یا عملیات رزولوشن روی آن اجرا میکند. اما بانکداری ما فاقد چنین قانونی است و نهاد ناظر ما عملاً ابزارهای قانونی لازم برای جلوگیری از این مشکل را ندارد. از طرف دیگر تضاد منافعی که در نظام سیاسی و بانکی کشور وجود دارد، عملاً منجر به این میشد که نظام بانکی اصلاح نشود. در نتیجه اصلاح نظام بانکی رخ نداد و رشد نقدینگی ادامه پیدا کرد. اما این روند همیشگی نیست و نقدینگی در نهایت به نقطهای میرسد که باید تخلیه شود.
نکته دقیقاً همین است. اینکه چه عاملی مانع شکستن سد شده و علت واگرایی نقدینگی و تورم تاکنون چه بوده است؟
تا قبل از تحولات بازار ارز، این نقدینگی در بانکها بود. نرخ سود بالای بانکی مشوقی بود که مردم دارایی خود را در بانک نگه دارند. سرعت گردش پول کاهش یافته بود. افراد حتی اگر کارخانهدار هم بودند ترجیح میدادند کارخانه را بفروشند، پولش را در بانک بگذارند و سود بالای 20 درصد بانکی بگیرند. هیچ کسبوکاری در اقتصاد با تورم هشت درصد نمیتواند سود تضمینشده بالای 20 درصد بدهد. تنها بانک بود که چنین توانی داشت که سود کاغذی تولید کند. علت واگرایی نرخ تورم و نقدینگی، نرخ سود بود که مانع تخلیه نقدینگی بود. حالا بازار ارز جذابتر شده و بخشی از نقدینگی به آن سمت رفته است. حالا اگر بانک مرکزی بتواند کاری کند که جذابیت بازار ارز را کاهش دهد، میتواند به کم شدن سرعت تخلیه نقدینگی کمک کند. آمار و ارقام چند ماه اخیر نشان میدهد تخلیه نقدینگی آرامآرام آغاز شده است.
پس الان روند تخلیه نقدینگی آغاز شده است؟
بله روند آغاز شده و از بازار ارز جرقه آن خورده است. اما باید بدانیم که این بار تخلیه نقدینگی صد درصد با دورههای دیگر متفاوت است. این نقدینگی این بار حتماً تخلیه میشود و آثار مخربی به همراه خواهد داشت.
الان سمتوسوی نقدینگی چگونه خواهد بود؟ شما گفتید حتی اگر این نقدینگی به سمت تولید هم برود باز هم مشکل ایجاد میکند. خب در نهایت چه باید کرد چون این سیل هدایتبردار هم نیست.
ما الان از نقدینگی 1500 هزار میلیارد تومانی صحبت میکنیم. اما باید بدانیم که این نقدینگی قبلاً به بازارهای جذاب و سودآور وارد شده و دیگر هدایت کردن آن ممکن نیست. ما الان نگران سپردههای بلندمدت موجود در بانکها هستیم که احتمالاً به سپردههای جاری تبدیل میشود و مردم آن را به هزینههای جاری تبدیل میکنند. این نقدینگی، نقدینگی جدیدی خلق میکند، بانکها را به اضافهبرداشت از بانک مرکزی مجبور میکند و بهصورت فزایندهای به ایجاد نقدینگی بزرگتر و حرکت سریع آن دامن میزند. تنها کاری که اکنون سیاستگذار میتواند انجام دهد این است که با شیوههای مختلفی سرعت سیلاب را کاهش دهد تا تخریب کمتری به دنبال داشته باشد. سالهاست اقتصاددانان هشدار میدهند نقدینگی در حال افزایش است و به زودی آثار مخرب خود را در اقتصاد بروز میدهد و تورم بزرگی به بار میآورد. سیاستگذار از همان زمان یعنی از چند سال قبل باید برای کاهش سرعت سیلاب و خروج نقدینگی از پشت سد فکری میکرد. الان نه ابتکار عمل چندانی خواهیم داشت و نه قدرت مانور بالایی. تورم انباشته در نهایت تخلیه میشود. این نقدینگی مانند سیل است و شما نمیتوانید سیل را هدایت کنید. الان این نقدینگی بازار ارز و سکه را نشانه گرفته. چون میزان عرضه ارز و سکه هم محدود است قیمت آن مدام افزایش مییابد و انگیزه مردم برای ورود به این بازارها را افزایش میدهد.
پس ما باید منتظر تخلیه بار تورمی نقدینگی باشیم و گریزی از آن نیست؟ یعنی کاری از دست سیاستگذار برنمیآید؟
این سیل آغاز شده اما نهایتاً سیاستگذار میتواند با برخی از اقدامات، شدت آزاد شدن آب از پشت سد را کمی کاهش دهد و خطرات این نقدینگی برای اقتصاد را کاهش دهد و بار تورمی که این نقدینگی خلق خواهد کرد را در بازه زمانی طولانیتری توزیع کند. از سال 91 نقدینگی حدود 232 درصد رشد کرده است. 18 درصد تولید حقیقی رشد کرده و سطح قیمتها 118 درصد افزایش یافته است. جمع تولید و تورم نشان میدهد سطح قیمتها حدود 100 درصد افزایش خواهد یافت. پس این نقدینگی حدود 100 درصد تورم نهفته دارد. سیاستگذار الان میتواند با مجموعه اقداماتی کاری کند که این تورم یکباره و در عرض یک سال تخلیه شود و 100 درصد تورم ایجاد کند یا میتواند کاری کند که اثر تورمی نقدینگی ظرف دو سال بروز پیدا کند و تورم سالانه 50درصدی را تجربه کنیم یا ظرف چهار سال اثر تورمی خود را بر اقتصاد بگذارد و تورم سالانه 25درصدی را تجربه کنیم یعنی به جای آنکه این تورم ظرف چند ماه تخلیه شود، میتوانیم کاری کنیم که این تورم ظرف چند سال تخلیه شود. این شاید تنها کاری باشد که در این شرایط بتوان انجام داد.
برای به تعویق انداختن بار تورمی چه باید کرد؟
بخشی از اقدامات باید قبل از این اتفاق میافتاد. مثلاً پیش از جهش ارزی اخیر، دولت باید قیمت ارز را آزاد اعلام میکرد تا قیمت ارز به میزانی افزایش مییافت و در محدوده معینی باقی میماند. وقتی نرخ ارز به ثبات نسبی میرسید، انگیزههای مردم برای خرید ارز کاهش مییافت. این سبب میشد نقدینگی بیش از این به سمت بازار ارز هجوم نبرد. وقتی بازار ارز از این رونق میافتاد، مردم کمکم به این فکر میافتادند که دارایی خود را وارد بازار کالاهای بادوام کنند. مثل ماشین و لوازم منزل یا به سمت مسکن برود. همزمان برای آنکه این تورم یکباره در بازار کالاهای بادوام تخلیه نشود، باید انگیزه سرمایهگذاری در بازار دارایی را افزایش میدادیم یعنی کاری میکردیم که مردم به سمت خرید مسکن، اوراق مسکن و سهام بروند. با عرضه شرکتهای جدید و داراییهای دولت در بورس مردم به این سمت میرفتند. قطعاً با افزایش قیمت سهام، نرخ بازده آن کاهش پیدا میکند و مردم کمکم این بازار را رها میکنند و به سمت بازار کالا میروند. اما با این کار سیاستگذار توانسته سرعت وقوع سیل و میزان تخریب نقدینگی در بازار کالا را کاهش دهد. با این کار کل نقدینگی وارد یک بازار نمیشود و از طرفی کمی زمان میخریم و شدت سیل آن کمتر میشود. در نهایت این نقدینگی به کالای مصرفی میرسد. اما هدف این است که دیرتر برسد.
پس در نهایت این نقدینگی تخلیه میشود و ما فقط میتوانیم سعی کنیم این تخلیه در بازه زمانی بلندتری رخ دهد.
بله سیاستگذار در چارهجویی تعلل کرده و حالا تمام هنرش این است که کاری کند تا تورم نقدینگی آرامآرام تخلیه شود.
اما آیا میتوان امیدوار بود که سیاستگذار در این دوره که اولین جرقه هم خورده، چنین عقلانیت و تدبیری خرج کند؟
راهکار وجود دارد. اما واقعیتهای اقتصاد و ظرفیت سیاستگذاری و توان اجرایی دولت و بانک مرکزی نشان نمیدهد که ما بتوانیم مدت زمان تخلیه نقدینگی را طولانی کنیم. اگر ما یک دولت مقتدر با ظرفیت بالای سیاستگذاری داشته باشیم، ممکن است بتوان مدت تخلیه نقدینگی را سه تا چهار سال طول داد اما آنچه تجربه گذشته و مشاهدات کنونی میگوید، چنین ظرفیتی در دولت - در معنای عام و کلی آن- دیده نمیشود و سیاستگذاری ما چنین توانی ندارد که بتواند سیاستهایی را در پیش بگیرد که تورم 100درصدی نقدینگی ظرف چهار سال تخلیه شود. به احتمال زیاد این تورم ظرف یک سال تا 18 ماه تخلیه خواهد شد.
اگر نتوان سرعت تخلیه نقدینگی را مهار کرد، این نقدینگی بیشتر به چه سمتی میرود و چه مخاطراتی ایجاد میکند؟
این به نحوه سیاستگذاری دولت بازمیگردد. اگر بتوان اصلاحاتی را انجام داد، میتوان انتظار داشت که تورم را مدیریت کرد. اما اگر نتوانند مدیریت کنند، اقتصاد احتمالاً واگرا خواهد شد و شاهد تورمهای فزاینده خواهیم بود. اگر بتوانند مدیریت کنند روند فزاینده نرخ ارز کند میشود. این تورم ابتدا خود را در بازار داراییها مانند ارز، طلا، مسکن و اوراق نشان میدهد و بعد آرامآرام در کالاهای بادوام و بعد کالاهای روزمره مردم نشان خواهد داد. اما اگر نتوانند مدیریت کنند و اصلاحات را انجام ندهند، عملاً شاهد آن خواهیم بود که بازار ارز ملتهبتر خواهد شد. قیمتها فزاینده میشود و بهتبع آن این نقدینگی جز بازار ارز و سکه و طلا جای دیگری نخواهد رفت. مرتباً نقدینگی وارد بازار ارز و سکه میشود. مرتباً قیمت اینها افزایش خواهد یافت و مرتباً تورم افزایش خواهد یافت و افزایش تورم و قیمت ارز و سکه زنجیروار ادامه مییابد و ممکن است دولت نتواند این را کنترل کند و ممکن است تجربه ونزوئلا و کشورهای آمریکای لاتین در دهههای 70 و 80 تکرار شود.