ریشهزنی نظام بانکی در ایران
صنعت بانکداری چگونه به قربانی خاموش عرصه سیاسی کشور تبدیل شده است؟
صنعت بانکداری در هر کشور یک زیرساخت بسیار مهم بهشمار میرود و چنانچه به شرایط عمومی و نیازهای آن توجه جامع، دقیق و بهموقع نشود یقیناً کشور را با بحران مواجه خواهد کرد. با نگاهی تخصصی به کشورهایی که مسیر رشد و توسعه را به روانی طی کردهاند، درخواهیم یافت کشورهای موردنظر علاوه بر برنامههای اقتصادی و ایجاد بستر و ستونهای امنیت، همواره سیاست خارجی خود را در خدمت اقتصاد ملی تجهیز کرده و نظام بانکی نقش بسیار پررنگی در آن ایفا کرده است. در این نوشتار، به اختصار به ظهور تفکرات و اقدامات توسعه پایدار در این صنعت پیش از انقلاب اسلامی و محو تدریجی بخشی از آن پس از انقلاب اشاره میشود.
از آنجا که بانکها سازمانهایی مردمی هستند، بنابراین، چنانچه فردی از این خانواده در هر سطحی از سازمان، عاشقانه خدماتی به جامعه و اقتصاد ملی ارائه دهد صاحب ستارهای در آسمان صنعت بانکداری کشور خواهد شد. هر چه دامنه و عمق خدمات ارائهشده گستردهتر و عمیقتر شود، ستاره وی درخشش بیشتری خواهد داشت. اکثر مدیران بانکی به دلیل بهرهجویی از فرصت خدمت به مردم و اقتصاد این سرزمین و نیز باورهای کاری و سازمانی دارای ستارهاند، ولی سه مدیر عالیرتبه بانکهای تجاری و تخصصی (به استثنای بانک مرکزی) در دهه منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی بهواسطه مدیریت، پشتکار و تفکراتی که داشتند، ستارههایی درخشانتر را از آن خود کردند. نباید از نظر دور داشت که باید اقدامات مدیرانی را که پس از انقلاب موفق شدهاند در شرایط دشوار کشور به توسعه شبکه برونمرزی بانکی توجه کنند، پاس داشت. نام این سه مدیر نابغه پیش از انقلاب که یقیناً در نظام بانکداری کشور به نیکی حک شده است، در ادامه میآید:
زندهیاد یوسف خوشکیش که حتی طاقت نیاوردیم با مرگ طبیعی چشم از جهان فرو بندد و اعدام شد! ایشان در زمینه رشد و توسعه بانک تجاری در داخل و خارج از کشور و نیز رشد بانک سرمایهگذاری در خارج ایران خدمات ارزشمندی ارائه کرد. زندهیاد مدیرعامل بانکهای سپه و ملی ایران و ریاستکلی بانک مرکزی را در کارنامه داشت.
زندهیاد مهندس محمدعلی مفرح بنیانگذار و مدیرعامل بانک صادرات ایران که در زمینه رشد و توسعه بانک تجاری درونمرزی و برونمرزی کوششهای مستمر و پایداری را به یادگار گذاشت. کارآفرینی، تفکرات عاشقانه و هوشمندانه زندهیاد مهندس مفرح به پشتیبانی تلاش کارکنان غیور بانک و اعتماد جامعه، از بانکی با سرمایه اولیه ۲۰ میلیون ریال، نهاد پولیای به عظمت امروز آن ساخت.
زندهیاد ابوالقاسم خردجو که در زمینه رشد بانک توسعهای در داخل کشور و بانک سرمایهگذاری خارج از ایران خدمات شایان توجهی ارائه کردند. ایشان مدیرعاملی بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران را به عهده داشتند.
واقعاً سعدی شاعر بلندآوازه چه پرمحتوا سرود که:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز/ مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
این سه بزرگوار نه تنها ستارههایشان در آسمان صنعت بانکداری کشورمان نورافشانی میکند که نامشان در تاریخ بانکداری میهن عزیزمان باقی خواهد ماند. موفقیتهای بسیاری به نام این سه مدیر نابغه ثبت شده است، ولی باید توجه داشت که این موفقیتها تنها حاصل تلاش این مردان بزرگ نبوده است؛ بلکه کاری جمعی تحت مدیریت آنها به ثمر رسیده و نتایج باارزش و مانایی را به همراه داشته است.
آنان معیارهای خاصی را برای انتخاب مدیر در فهرست خود داشتند و با آموزشهای درونسازمانی و برونسازمانی در داخل و خارج از کشور، مدیران منتخب را پرورش میدادند و از ژنرال شدن یکشبه گروهبانان پرهیز میکردند. دلیل موفقیت آنها را میتوان ذهن فعال، خلاقیت کاربردی، نگاه ریسکپذیر سنجیده، ارائه راهحلهای اساسی و وفاداری به میهن، سازمان و حرفه خودشان دانست که به دلیل دانش و منش در قامت ایدئولوگهایی برای کشور هم ظاهر شدند. در اندیشه فکری و روش عملی آنها دو تفکر اصلی وزین وجود داشت؛ اول ناسیونالیسم ایرانی و دوم انترناسیونالیسم با هدف خدمت گستردهتر به ایران.
بانکهای ملی ایران، صادرات ایران و سپه علاوهبر توسعه شبکه در داخل کشور، به اندیشه حضور در پهنه بینالملل پرداختند. بانک صادرات ایران در سال ۱۹۶۲ میلادی و متعاقب آن بانک ملی ایران در سال ۱۹۶۵ میلادی به ترتیب اولین و دومین واحدهای بانکی برونمرزی کشور را با توجه به روابط دوستانه سیاسی و اقتصادی در هامبورگ آلمان ایجاد کردند و بهتدریج در سایر کشورهای غربی (اروپا و آمریکا) و سایر نقاط دیگر جهان حضور خود را اعلام داشتند. بانکهای ملی ایران، صادرات ایران و سپه در مجموع پنج واحد در ایالات متحده آمریکا راهاندازی کردند (دو واحد بانک ملی، دو واحد بانک صادرات و یک واحد بانک سپه) که متاسفانه پس از حمله و اشغال سفارت آمریکا در تهران، واحدهای مزبور غیرفعال شدند. سرانجام پس از چندین سال که در حالت کما فرورفته بودند و از آنجا که هیچ افق امیدوارکنندهای برای بهبود در آینده بهنظر نمیرسید، ناچار به خاتمه حضور خود در آمریکا شدند. لازم به یادآوری است عملکرد مالی واحدهای بانکی خارج از کشور پیش از ورود به دوره عمومی نیمهکمای بانکی در حسابهای سود و زیان اداره مرکزی یا سهامداران خود بسیار قابل توجه و باارزش بوده است.
برخورداری از خدمات بانک سرمایهگذاری چابک و شاداب با استانداردهای متداول بینالمللی از الزامات و نیازهای اساسی کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه است. خوشبختانه در کشور ما همانند کشورهای با برنامه و آیندهنگر، بانک توسعهای به نام بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران که پس از انقلاب به بانک صنعت و معدن تغییر نام داد، وجود داشت. این بانک، تحت رهبری داهیانه و هوشمندانه زندهیاد ابوالقاسم خردجو اداره میشد. برخی از کشورهای در حال توسعه با توسل به نگاه بلندمدت و انجام مطالعات کاربردی دقیق اقدام به ایجاد بانک سرمایهگذاری بهعنوان تکامل گامی فراتر در یکی از مراکز مهم مالی و پولی دنیا کردهاند، که این اقدام با موفقیتهای قابل توجهی همراه بوده است. همکاری تنگاتنگ و حرفهای بانکهای ملی ایران و توسعه صنعتی و معدنی ایران در مسیر توسعه با برنامه موجب تولد یک بانک سرمایهگذاری در لندن، مهمترین بازار پولی و مالی جهان شد که شاهکاری تاریخی در صنعت بانکداری کشور محسوب میشود. بانک یادشده با نام «بانک سرمایهگذاری ماورای بحار ایران-لندن» (Iran Overseas Investment Bank, London) که به اختصار IOIB نامیده میشد، شروع به فعالیت کرد. ویژگی این بانک ثبت در مهمترین بازار پولی و مالی جهان یعنی لندن بود. 50 درصد سهام بانک به تساوی به دو سهامدار ایرانی بانکهای ملی ایران و توسعه صنعتی و معدنی ایران و 50 درصد بقیه به تساوی به هشت سهامدار غیرایرانی بسیار بزرگ، خوشنام و مطرح بینالمللی متعلق به پنج کشور اختصاص یافت:
آمریکا: Bank of America & Manufactures Hanover Trust Co
انگلستان: Midland Bank & Barclays Bank
آلمان: Deutsche Bank
فرانسه: Societe General
ژاپن: Bank of Tokyo & Industrial Bank of Japan
سهامداران پرنام بانک سرمایه اصلی آن بود و سرمایه رسمی تنها ۲۰ میلیون پوند به ثبت رسید. بهرغم این سرمایه اندک، بانک قادر بود با توجه به تخصص، کاردانی تیم اجرایی، پذیرش در بازارهای بینالمللی و از همه مهمتر خوشنامی ویژه سهامداران خود، وامهای قابل توجه بسیاری را در چارچوب مقررات بینالمللی و محلی تجهیز کند. در حالی که سرمایه و ذخایر فعلی بانکها و شعب بانکی متعلق به جمهوری اسلامی ایران در اروپا بالغ بر ۵/۲ میلیارد یورو است و بهرغم توانمندیهای آنها برای فعالیت، صرفاً بهدلیل محبوس شدن در تونل عرصه سیاسی به حالت نیمهکما رفتهاند و چنانچه فرمان این عرصه تغییر نیابد، واحدهای بانکی مزبور که سوابق و تجارب ارزندهای در راهبری معاملات کشور دارند، همانند واحدهای بانکهای ملی ایران، صادرات ایران و سپه در آمریکا به کمای مطلق خواهند رفت.
از آنجا که بانکهای ملی ایران و توسعه صنعتی و معدنی ایران، سهامداران غالب IOIB بودند، از اینرو، انتخاب مدیرعامل بانک با آنها بود و میتوان ترسیم کرد که چه مدیران کاردانی باید برای این بانک با آن ترکیب از سهامداران انتخاب شود تا بتوانند در جلسههای ماهانه کمیته مدیریت و جلسههای فصلی هیاتمدیره با توانمندی کامل با سهامدارانی که از سلاطین عرصه بانکی دنیا بودند، تعامل فعال داشته باشند.
تخصص IOIB تجهیز منابع میانمدت و بلندمدت به پشتوانه سهامداران ایرانی و غیرایرانی بهمنظور اعطای وامهای سندیکایی به کشورهای مختلف جهان شامل ایران بود. برای نمونه، دولت اسپانیا بهمنظور برقی کردن خط راهآهن کشورش، بهجای استفاده از منابع داخلی تصمیم گرفت از امکان دریافت وام از دنیای خارج بهره برد و IOIB پس از مطالعات گسترده توجیه مالی، فنی و اقتصادی، آن وام را بهصورت سندیکایی با مشارکت و همکاری بانکهای مختلف جهان فراهم و راهبری کرد. از دیگر نمونهها میتوان به اعطای وام سندیکایی به نیشکر هفتتپه، سازمان آب و برق خوزستان، دولت پادشاهی دانمارک، برق فرانسه و چندین فقره وام توسعهای به برزیل و نیز مشارکت در وامهای سندیکایی که از سوی موسسات پولی صاحبنام دنیا در بازارهای بینالمللی راهبری میشد اشاره کرد.
با این همه، دریغ دارم به یکی از وامهای سندیکایی پرداختی به شرکت هواپیمایی ملی ایران، هما، بهدلیل نکات بسیار ظریفی که هر کدام معانی و عملکرد خاصی را بیان میدارند، اشاره نکنم. شرکت هما بابت خرید دو فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ از شرکت سازنده به ۹۰ میلیون دلار وام نیاز داشت. IOIB پس از نهایی کردن تقاضای وام، از بازیگران جهانی برای شرکت در وام سندیکایی مورد بحث دعوت کرد و مقرر شد وام تنها با وثیقه دو فروند هواپیما با نرخ سود LIBOR بهعلاوه نیمدرصد در سال بهعنوان حاشیه ریسک به شرکت هما پرداخت شود.
اول، وام بدون ضمانت وزارت امور اقتصادی و دارایی یا بانک مرکزی کشور اعطا شد که این امر معانی بسیار عمیق، گسترده و ارزشمندی دارد. دوم، بهدلیل استقبال شایان وامدهندگان، موضوع وثیقه دو فروند هواپیما هم از شرایط وام حذف شد. سوم، حاشیه ریسک وام، نیمدرصد در سال، که نمایانگر ریسک بسیار ناچیز وامگیرنده و کشور متبوع آن است عیناً با وام سندیکایی اعطایی به دولت پادشاهی دانمارک که مدت کوتاهی پیش از وام «هما» نهایی شده بود، مطابقت داشت. وام مزبور نکات بسیار مهم تطبیقی را از لحاظ هزینه و شهرت بینالمللی بیان میکند و میتواند یکی از افتخارات کشور در دوران خودش بهشمار آید.
بدیهی است چنین شرایطی به فعالان اقتصادی اجازه میدهد در مسیر رشد و توسعه گام بردارند و از آن مهمتر بهدلیل ارتباط شفاف و دوستانه با جهان و دسترسی به بازارهای بینالمللی با شرایط مطلوب، تولیدات منتج از این تامین مالی را قابل رقابت در جامعه جهانی بدانند.
پس از انقلاب سهامداران غیرایرانی طی مطالعاتی نسبت به چند دهه پیشرو به این نتیجه رسیدند که همنشینی با بانکهای ایرانی بهصلاح آنها نیست و لازم است هرچه سریعتر از این مشارکت خارج شوند.
از سوی دیگر، سیاست عمومی حاکم و واژگونی مدیریت که طی آن جامعه دوقطبی شامل خودی و غیرخودی (نیروی کار پرکیفیت) را مناسب همکاری با خود تشخیص ندادند؛ از اینرو، بهطور جمعی تصمیم گرفتند از این مشارکت خارج شوند. مدیریت کشور هم از این امر استقبال کرد و بانک یادشده به چهار بانک ملی ایران، صادرات ایران، ملت و صنعتومعدن (هر یک ۲۵ درصد) واگذار شد. نهایتاً بر اساس سیاست بانک مرکزی انگلیس مبنی بر کاهش تعداد واحدهای بانکی جمهوری اسلامی ایران در انگلستان و حجم محدود فعالیت آنها، IOIB در بانک صادرات لندن ادغام شد و بانک صادرات پیالسی لندن را تشکیل داد.
غروب واحدهای بانکهای ملی ایران، صادرات ایران و سپه در آمریکا بسیار دردناک بود ولی از دست دادن IOIB لندن بهعنوان یک بانک تخصصی مدرن در کنار هشت سهامدار غیرایرانی از پنج کشور پیشرفته و از ابرقدرتهای بانکداری جهان از آن هم دردناکتر بود. میتوان گفت آرزوی اکثر بانکداران در پهنه بینالمللی این است که بتوانند روزگاری در کنار این بانکهای ویژه قرار بگیرند و با آنها مشارکت داشته باشند. به امید روزی که کشور ما بتواند چنین موقعیتی را مجدداً ایجاد کند و ضمن پذیرش شهروندی جهانی از مزایای آن بهره ببرد.
از آنجا که تمرکز در این نوشته بر بانکهایی بهجز بانک مرکزی بود، به دور از حقیقت است اگر بهاختصار از بانک مرکزی در آن دوره یاد نشود. بانک مرکزی در دوره یادشده بهعنوان راس هرم سازمانی نظام بانکی با همکاری سایر بانکها وظیفه خود را که بهطور عمده بر کنترل نرخ تورم، نرخ بهره، نرخ ارز، نقدینگی، توجه به ایجاد اشتغال با هدایت منابع به تولید و نیز انجام درست وظایف نظارتی متمرکز بود، بهخوبی انجام میداد. ناگفته نماند، توفیقات بانک مرکزی به برنامههای گسترده آموزش بینالمللی، رعایت اصل شایستهسالاری و ارتباط جهانی با بانکهای دنیا متکی بود و از این رهگذر یکی از سازمانهای بسیار غنی از نظر کیفیت و بهرهوری نیروی انسانی بهشمار میآمد؛ درنتیجه، نیروهای ستارهدار زیادی را در سطوح مختلف در اختیار داشت که در این نوشتار به آن اشاره نشده است. قطعاً سازمانی با تفکر و رفتار مورد بحث، منشأ خدمات باارزشی در جامعه شناخته میشود.
بهطوریکه ملاحظه فرمودید، ما نتوانستهایم از قابلیتهایمان بهدرستی استفاده کنیم و تا زمانی که منطق خرد و عقلانیت در مدیریت جامعه جایگاهی پیدا نکند و فضای مدیریتی کشور، فرهنگ دویدن بهسوی پست در میدان سیاست را ارزش بداند، کشور از فرآیند توسعه و رشد فاصله خواهد گرفت.
نمونه دیگر چالش فعلی طرح قانون بانکداری مرتبط با عرصه پولی، بانکی و اقتصادی است که حاصل دسترنج تعصب حرفهای، عشق، تفکر و تجربه گرانقدر مدیران ارشد و بازنشسته نظام بانکی کشور است؛ چه راههای پرپیچوخمی را باید طی کند تا عقلانیت عقاید خود را به اثبات برساند. دخالت فقها در بانکداری بهمفهوم قربانی کردن تلاشهای بهکاررفته در راستای استقلال بانک مرکزی و خارج شدن شوراهای تخصصی مانند شورای پول و اعتبار در نظام بانکداری کشور خواهد بود.
از طرفی، این سیاستها، نهتنها از لحاظ اجرایی مشکلات فراوانی را بهوجود خواهد آورد، بلکه مدیریت بانک مرکزی بر بانکهای کشور را تضعیف میکند.
ای علما! روحانیون! سیاسیون! مدیران کشور! اجازه ندهید با اعمال سیاستهای غیرکارشناسی و بدون نگاه به آینده، ادامه تفکرات آزمون و خطا، توجه به خودیها و بهحاشیه راندن غیرخودیها، زدن ریشه بانکداری مدرن و متداول جهانی، وداع با غرب و ورود به دوره انزوای بزرگ، کشور را به سرزمین عجایب شهره کنیم.