خبرگان غیرمتخصص
نهادهای مدنی در برابر ابرچالشهای محیطزیست چه مسوولیتی دارند؟
دکتر مرتضی فرهادی، مردمشناس و پژوهشگر جامعهشناسی توسعه، بحثی دارد در این زمینه که تخصصگرایی و استناد به «مدرک»هایی که نشاندهنده گذراندن دورههای دانشگاهی هستند، صورت وارونهای یافته است و بهجای آنکه فرد در پی آموختن دانش به مدرک دست یابد، برای گرفتن مدرک به دنبال تحصیل میرود. فرهادی در چندین صفحه از کتاب صنعت بر فراز سنت «دانش» متکی بر مدرکهای رسمی را جانانه نقد کرده و ازجمله گفته است که با وجود فداکاریها و سختیهایی که خانوادههای ایرانی در یک سده اخیر برای باسواد کردن فرزندان خود متحمل شدهاند، اما حاصل سوادآموزی در مدرسهها و دانشگاههای ما، بیشتر «کرختی ذهن و افول کنجکاوی و دلزدگی از دانایی» بوده است. او حتی میگوید: «بیسوادان ما غالباً افتادهتر، کنجکاوتر، پرکارتر، خلاقتر، پرتولیدتر و کممصرفتر از غالب باسوادان ما هستند و در نتیجه [میتوان پرسید که] آیا ایشان برای بشریت و طبیعت مفیدترند یا تحصیلکردگان ما؟»1 این وضعیت، سبب پدید آمدن یک جامعه بزرگ از «کارشناس»ها و «متخصص»ها در کشور شده که گویا فقط هم آنان باید در زمینههای اجتماعی مختلف نظر دهند. در جامعههای مدرن، برخلاف ادعاهای دموکراتیک، سازوکارهای پیچیده و رندانهای برای بیرون راندن مردم از دایرههای تصمیمگیری سرهمبندی شده است. یکی از این سازوکارها، احاله هر امر به متخصصان است. گو اینکه در کشور ما در رأس بسیاری از سازمانهایی که به امور کاملاً فنی میپردازند، افرادی بیتخصص مرتبط گمارده شدهاند، اما دیدهایم که برای دور کردن مردم از دخالت در اموری که به سرنوشت همگان مربوط است و هزینههای آن را نیز همگان میپردازند، داشتن تخصص برای اظهارنظر را پیش میکشند. به نظر من، یک وظیفه سازمان مردمنهاد محیطزیستی تفهیم این نکته به جامعه و مدیران است که مسائل محیطزیستی، از رده «مسائل بدون راهحل فنی» هستند. منظور از اینگونه مسائل، آنهایی است که چندسویه و پرمناقشه هستند و اگرچه ممکن است درک پیچیدگیهای آنها به داشتن سطحی از تخصص و مهارت نیاز داشته باشد، اما دریافت اثرات آن معضلات بر محیط زندگی و همچنین دادن پیشنهادهایی برای رفع این اثرات، هم برای عموم علاقهمندان ممکن است و هم، با نگاه متعهدانه، وظیفهای همگانی است. چنین است که برای مثال، پرداختن به اثرات سدسازی موضوعی نیست که در انحصار مهندسان آب باشد. چراکه ساخت سد، بر مرتع یا جنگلی که رود در آن روان است، بر خود رودخانه، بر تالاب یا مصب انتهایی، و بر زندگی مردمان و جانورانی که در امتداد رودخانه میزیند، اثرات پیچیده و چندجانبهای دارد. کنشگر محیطزیست، با به چالش کشیدن ادعاهای متخصصان و کارفرمایان ایشان که با پول (غالباً با بودجه ملی) متخصص را به کار گرفتهاند، رفتار ایشان و مدیران کشور را نقد میکند. از این رهگذر، او آرایههای طرحهای «توسعه و عمران» و نقاب ساختگی تخصص و اداهای دلسوزانه را کنار میزند و واقعیت سودجویانه طرح را آشکار میکند. واقعیت تاریخی این است که جنبش دفاع از محیطزیست را شخصیتهایی با زمینههای کاری یا دانشی مختلف راه انداختند و لشکر ادامهدهنده و فعالان آن هم غالباً از میان مردم عادی بودهاند. کامبیز بهرامسلطانی میگوید: «در طول تاریخ حفاظت از محیطزیست، نهادهای دولتی همواره در پس نهادهای مردمی و بیشتر برای کنترل و تسلط کامل بر نهادهای مردمی تشکیل شدهاند.» او برای مثال اشاره میکند که آژانس حفاظت از محیطزیست آمریکا در سال 1970، اداره محیطزیست آلمان فدرال در سال 1973، و وزارت محیطزیست چین در سال 2008 تشکیل شدهاند. اما شناخت صورت مساله حفاظت، شکلگیری نهادهای مردمی مدافع طبیعت، و تاکید بر ضرورت حفاظت از طبیعت، از اوایل سده هجدهم شروع شده است.2 در ایران هم چندین دهه پیش از تاسیس سازمان حفاظت محیطزیست، ابراز نگرانی در زمینه تخریب طبیعت (گیریم به خاطر کم شدن تعداد حیوانات قابل شکار) شروع شد و کسانی به فکر حفاظت از زیستگاههای طبیعی افتادند که به معنای خاص کلمه، در زمینه محیطزیست یا زیستشناسی کارشناس و متخصص نبودند. بنابراین میتوان گفت که یک رسالت دیگر کنشگر محیطزیست، ترویج این نکته است که دفاع از سلامت طبیعت یا مطالبه فضای زیستی سالم، یک حق همگانی است و به هیچ بهانه و توجیهی نمیتوان مردم را از پرداختن به این امر بازداشت. درست است که کنشگران محیطزیست و سازمانهای مردمنهاد نوعاً برای به دست گرفتن قدرت سیاسی فعالیت نمیکنند، اما نمیتوان منکر شد که فعالیت برای حفاظت کره زمین در برابر بلاهایی که آزمندی گروههای کوچک فرادست بر محیطزیست وارد میکند، در اساس یک فعالیت سیاسی است. یک کنشگر محیطزیست، پیش از هر چیز با مدیرانی روبهرو است که برای حفظ قدرت یا فراهم کردن کارنامهای از اقدامهای «چشمگیر» مشغول بهرهکشی از زمین و بنا کردن سازهها (سد، راه، شهرک و...) و افزایش تولید (تولید فولاد، تولید خودرو، تولید نفت، تولید وسایل مصرفی خانگی، تولید گوشت و...) به هر شیوه ناپایدار، و در مواردی استفاده از موقعیت برای صرف منابع همگانی به سود خویش، چه از طریق وضع قانون و مقررات و چه از راه اختلاس و دور زدن قانون، هستند. رویارویی با این اشخاص، یک مبارزه سیاسی است؛ لستر براون در پایان کتاب نجات محیطزیست (پلن B) به مردم عادی پیشنهاد میکند که با نمایندگان خود در شورای شهر و مجلس ملی ارتباط برقرار کنید و... . برای نمایندگان منتخب خود درباره لزوم بازسازی مالیاتی از طریق کاهش مالیات بر درآمد و افزایش مالیات محیطزیستی نامه بنویسید... بگذارید رهبران سیاسی شما بدانند که جهانی که سالانه بیش از یک تریلیون دلار [در سال 2009] صرف هزینههای نظامی میکند، خیلی از واقعیت دور است و نمیتواند به وخیمترین خطراتی که آینده ما را تهدید میکند، پاسخ دهد و... . از همه مهمتر به آنچه شما میتوانید بکنید کم بها ندهید. مارگریت مید، انسانشناس، زمانی گفته است: «هیچگاه تردید نکنید که یک گروه کوچک از شهروندان نگران و متعهد میتوانند دنیا را تغییر دهند. درواقع این تنها چیزی است که تاکنون اتفاق افتاده است.»3 باید در نظر داشت که همه مدیران بهخاطر وابستگی به محفلهای ساختوساز یا سودجو، از طرحهای مخرب دفاع نمیکنند، بلکه بسیاری از ایشان (اگر بخواهیم مودبانه بگوییم و آنان را نادان نخوانیم) با مسائل محیطزیست آشنا نیستند یا این موضوع برایشان در اولویت نیست. وظیفه دیگر کنشگر محیطزیست، برقراری تماسهای مستقیم و غیرمستقیم با مدیران بهمنظور حساس کردنشان نسبت به طبیعت و چابکسازی ایشان در پرداختن به مشکلات محیطزیست است. من در نوشتارهایی با عنوان «پیروزیهای محیطزیستی» (قابل دریافت در فضای اینترنت) چندین مورد از دستاوردهای پرشمار کنشگران محیطزیست را یادآور شدهام. دو مورد اخیر، ماجرای احداث مجتمع پتروشیمی در نزدیکی تالاب میانکاله و قضیه انتقال آب دریای مازندران به استان سمنان است که با پیگیری کنشگران محیطزیست، متوقف شده و به نظر میرسد دولت قصد دارد آنها را کنار بگذارد. خلاصهای که میتوانم در این زمینه بگویم، این است که اگرچه گرفتاریهای محیطزیست ما روزبهروز بیشتر میشود، اما اگر کنشگری مردم کوچه و بازار و سازمانهای مردمنهاد که میتوان «خبرگان غیرمتخصص» خواندشان، نبود، وضع بسیار خرابتر از آنی میشد که امروز میبینیم!
پینوشتها:
1- فرهادی، مرتضی، صنعت بر فراز سنت یا در برابر آن، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، 1397، صص 934 و 937
2- بهرامسلطانی، کامبیز، مبانی اندیشه حفاظت از محیطزیست، انتشارات فنی ایران، 1394، صص 68 و 82 و 83
3- براون، لستر، نجات محیطزیست (پلن B)، ترجمه: حمید طراوتی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، 1391، ص 240