تیغ بر شریان حیات
نقش گروههای مرجع و رهبران فکری در مدیریت محیطزیست ایران چیست؟
«رودخانه دز خشک شد.» این یکی از آخرین خبرهای تلخی است که هفته گذشته عمق بحران آب و محیطزیست در ایران را برای چندمینبار نمایش داد. گویی با انتشار تصاویر تشدید بیآبی، طغیان آفات در جنگلهای زاگرس و پرواز طوفان گردوغبار از کانونهای فرسایش بادی در شمال آفریقا، صحراهای خاورمیانه و شمال آفریقا و همینطور کانونهای داخلی در آسمان شهرهای ایران و موارد دیگر، آخرین قطعات پازل ابرچالشهای آب و محیطزیست در پهنه سرزمینی ایران در حال تکمیل شدن است. اتفاقاتی که نشان میدهد شریانهای حیات سرزمینی بهشدت در معرض تهدید و گلوگاههای تنفس طبیعی کشور، در حال فشرده شدن است. تهدیدهایی که تنوع زیستی ایران را هدف گرفته است، حتماً حیات انسانی را هم درنهایت دربرمیگیرد. در کنار نقش تغییرات اقلیمی و عوامل طبیعی در شکلگیری چنین وضعیت بغرنجی اما سهم سیاستگذاری و مدیریت پراشتباه و دخالت انسانی در فروپاشی طبیعت ایران طی دهههای اخیر، سهم بسیار قابلتوجهی است. در این میان نقش کنشگران محیطزیست، رهبران فکری و گروههای مرجع در آگاهیرسانی عمومی و تبدیل ابرچالش محیطزیست و آب به یک مساله ملی تعیینکننده است. اگرچه فعالیت در حوزه محیطزیست به دلایلی کمهزینه نیست اما آیا دولت که بیشک یکی از مهمترین عوامل وقوع چنین مشکلاتی برای طبیعت و محیطزیست ایران است، بهتنهایی مسوول است؟ نقش جامعه مدنی و گروههای فعال در عرصه محیطزیست چیست؟ آنها تا چه اندازه اختیار دارند که به بهبود وضعیت ناشی از بحرانها و ابرچالشهای آب و محیطزیست در ایران کمک کنند؟