همه آلودگی است این ایام
تبعات آلودگیهای اکوسیستمی بر جامعه ایران چیست؟
جواد حیدریان: ایران در چنبره انواع آلودگیهای اکوسیستمی است. از آلودگی هوا گرفته تا آلودگی خاک، آب و آلودگیهای صوتی. تخریب منابع حیاتی و مصرف بیمحابای آنها نهتنها کیفیت زندگی ایرانیان را با وجود انواع آلودگی به مخاطره انداخته که این رفتار غیرمسوولانه دارد هزینههای سنگین اجتماعی و اقتصادی نیز به بار میآورد. باید پرسید استمرار این آلودگیها بر ابعاد زندگی ایرانی چیست؟ هزینه سلامت و کیفیسازی زندگی در شهرهای بزرگ ایران به اندازهای است که بسیاری در سالهای اخیر مجبورند عطای زندگی در شهرهای بزرگ را که آنجا کاروکاسبی دارند به لقایش ببخشند و غالباً به حاشیه شهرها یا مناطق دیگر بروند. عمده این مهاجرتها با از رونق افتادن کسبوکارها و وضعیت اشتغال و در ابعاد وسیعتر با هجمه تورم و رکود اقتصادی همراه است. بسیاری نیز چنین بیشینهیابی ندارند و در شهرهای آلوده مثل تهران میمانند و هزینه انباشته این آلودگیها را به قیمت از دست دادن سلامتیشان پرداخت میکنند. آلودگی مهارناپذیر هوا که در طول 50 سال گذشته شهرهایی از جمله تهران، اصفهان، اراک، مشهد، تبریز، اهواز، شیراز و... را درگیر کرده علاوه بر اینکه متولد مصرف بیاندازه، کنترلنشده و غیراستاندارد سوخت است، معلول سوءمدیریت و رهاشدگی سرزمین در چنبره این همه آلودگی بدون مدیریت است. توسعه بیمهار شهرها از نظر فیزیکی، افزایش جمعیت، افزایش مصرف سوخت، افزایش تولید خودروهای غیراستاندارد و بیتوجهی تولیدکنندگان خودرو و سوخت به استانداردهای بینالمللی در مدیریت بهتر هوا، روزگاری چنین کثیف را بر شهرهای بزرگ بهخصوص در فصلهای سرد سال مستولی کرده است. در کنار آلودگی ماشینی هوا باید به تنشهای آبوهوایی و آلودگی ذرات معلق ناشی از گرد و غبار در شهرهای جنوب، جنوب غرب، جنوب شرق و مناطق مرکزی ایران نیز اشاره کرد. از دست رفتن کیفیت خاک در بسیاری از مناطق ایران، زمینه فرسایش وسیع سرزمین را فراهم آورده و این مساله به مرور منجر به تولید چشمهها و کانونهای گرد و غبار شده است. آلودگی شیمیایی خاک با استفاده بیرویه از سموم کشاورزی، مواد نفتی و... علاوه بر آلودگی خاک، زمینه آلودگی منابع آبی را در برخی از مناطق به وجود آورده است. باید به این حجم آلایندگی، آلودگی صوتی را که محصول جمعیت زیاد شهرها، سر و صدای خودروها، ابزارهای ساختوساز شهری و... است، افزود. انسان ایرانی که در روزگار فعلی در انبوهی از آلودگیها زیست میکند، از منظر جامعهشناختی و حتی فلسفی چه آیندهای دارد؟ باید این پرسشها را مطرح کرد که این حجم از آلودگی متنوع و البته انباشتشده چه بر سر جامعه ایرانی و اخلاق و رفتار مردم خواهد آورد؟ آیا برف نویی خواهد بارید و امید سپید، سیاهی این آلودگیها را مدفون میکند؟