سقوط
چگونه هیولا میسازیم؟
سریال جدید مهران مدیری داستان دست و پا زدن یک معلم در باتلاق تورم و رشد اقتصادی منفی و گیرافتادن تدریجی او در تله فساد و سرمایهداری رفاقتی و تیولداری است.
داستان انسان سادهای است که فساد و سوءاستفاده مالی در صندوق بازنشستگی فرهنگیان اندک پساندازش را به فنا داده و مشکلات فراوان اقتصادی، سفرهاش را کوچک کرده است. وضعیت مالی او به حدی بد است که قادر به تهیه داروی مادرش نیست و نمیتواند 10 میلیون تومان برای تمدید قرارداد آپارتمان اجارهایاش تامین کند. او که یک عمر سالم و «با شرافت» زندگی کرده باید تصمیم بگیرد که فردی سالم، صادق و با شرافت باشد اما خانه اجارهای و طبقه اجتماعیاش را از دست بدهد یا راضی به سقوط اخلاقی شود و شرایط موجود را حفظ یا اندکی بهتر کند.
«هوشنگ شرافت» که زندگی سالم و اخلاقی، برند و نشان تاریخی خانوادگیاش به شمار میرود، در نهایت تن به این سقوط میدهد و ما داستان غرق شدن او را میبینیم. سریال تازه مهران مدیری داستان آخرین بازماندگان نسل «شرافت» است که زور میزنند سالم بمانند اما نمیتوانند.
چند نکته درباره این سریال به ذهنم میرسد:
اول: به گمانم صریحترین سریال در برجسته کردن اثر چالشهای اقتصادی بر زندگی افراد است.
دوم: صریحتر از دیگر آثار این سالها از فساد عمیق در کشور پرده برداشته است.
سوم: اگرچه اقتصاد سخت آسیبدیده خانواده از تورم و رشد اقتصادی منفی بهتنهایی میتواند سقوط یک فرد را رقم بزند اما از عارضههای جامعه امروز ایران نباید غافل بود. عارضههایی که کمک میکنند تا یک معلم سالم-انسان سالم-با پای خود به سمت قتلگاه گام بردارد.
چهارم: هیولا تلاش میکند تا وجود یک «تعادل بد» را در جامعه امروز ایران به نمایش بگذارد. گویا نفع خیلیها در وجود همین پلیدیهاست و این تعادل بد همه را با هم آلوده کرده و میکند. هوشنگ شرافت که میتواند از این قتلگاه بگریزد اما به واسطه متلکهای دختر کمسن و سالش، مطالبات همسرش و تاییدهای تلویحی مادرش به سمت قتلگاه گام برمیدارد.
پنجم: بارها نوشتهام که شرایط امروز کشور مهیای فعالیت سالم اقتصادی نیست و سریال هیولا هم حاوی این پیام است که فرد سالم در شرایط کنونی نمیتواند دوام بیاورد.
ششم: در هیولای مهران مدیری کلکسیون انواع فساد-از مالی تا اخلاقی- به نمایش گذاشته شده و به گمانم بهتر از هر فیلم و سریالی توانسته پلیدیهای تیولداری و سرمایهداری رفاقتی را نشان دهد.
هفتم: هیولا بیشتر از آنکه یک سریال خوشساخت یا یک اثر هنری قابل اعتنا در پرونده مهران مدیری باشد، تبیینی جسورانه از شرایط امروز جامعه ماست که کنجکاوم میکند انتهایش را ببینم.