اجبار به انتخاب باخت
مشکلات اقتصادی چگونه میتواند به افزایش جرائم خرد منجر شود؟
«شما رو با دروغی به نام فرصت برابر در طبقه پایین اجتماعی نگه داشتهاند.» این دیالوگ در فیلم بتمن 2012 The Dark Knight Rises گفته میشود. در این سکانس، شخصیت تبهکار فیلم با گفتن دیالوگهایی اینچنینی بیننده را در احساس شدید نابرابری و تبعیض طبقاتی فرو میبرد و سپس در سکانس بعدی نشان میدهد که چطور افراد طبقه پایین جامعه به خانههای ثروتمندان حمله و سعی میکنند ضمن از بین بردن ثروت آنها، هر چه میتوانند از افراد ثروتمند دزدی کنند.
«شما رو با دروغی به نام فرصت برابر در طبقه پایین اجتماعی نگه داشتهاند.» این دیالوگ در فیلم بتمن 2012 The Dark Knight Rises گفته میشود. در این سکانس، شخصیت تبهکار فیلم با گفتن دیالوگهایی اینچنینی بیننده را در احساس شدید نابرابری و تبعیض طبقاتی فرو میبرد و سپس در سکانس بعدی نشان میدهد که چطور افراد طبقه پایین جامعه به خانههای ثروتمندان حمله و سعی میکنند ضمن از بین بردن ثروت آنها، هر چه میتوانند از افراد ثروتمند دزدی کنند.
این سکانس، شدیدترین حالت غضب و خشم قشر پایین یک جامعه نسبت به ناعدالتی اجتماعی را نشان میدهد. اگر اغراق را بخشی از الزامات فیلمهای سینمایی برای اضافه شدن جذابیت در نظر بگیریم، باز هم این سکانس جای تامل شدید باقی میگذارد.
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات که چند روز قبل در یک برنامه تلویزیونی صبحگاهی حضور یافت، صحبتهای ابتدایی خود را اینطور شروع کرد: شرایط اخیر اقتصادی برای بعضی از مردم سختیهای زیادی را به همراه داشته است. کسی که یک ماشین یک میلیارد تومانی داشته، امروز قیمت ماشینش به سه میلیارد تومان افزایش پیدا کرده. اما کسی که حقوقش یک میلیون تومان بوده است، امروز توانایی خریدش دیگر یک میلیون تومان نیست بلکه 300 هزار تومان است.
اگر بعد از خواندن این چند خط تالم همراه با غم و اندوه به سراغ شما آمده است، بگذارید در همین لحظه با جملاتی از برنده نوبل اقتصاد در سال 2012 دنیل کانمن (Daniel Kahneman) که از کتاب تفکر سریع و کند (Thinking, Fast and Slow) انتخاب شده است، خط و جهتی درست به این احساس بدهیم.
دنیل کانمن میگوید افراد فقیر نیز به تفاوت میان به دست آوردن و از دست دادن نیز توجه میکنند. مشکل آنان این است که انتخابهایشان میان چند باخت است. اگر آنها تصمیم بگیرند که پولشان را برای خرید کالایی استفاده کنند، در حقیقت این پول به قیمت از دست دادن کالای دیگری که امکان خریدش وجود داشته است، تمام میشود. برای فقرا، هزینهها همان باختها هستند.
شاید این روزها این جمله را باید زیاد یادآوری کنیم که مشکل فقرا این است که انتخابهایشان میان چند باخت است. سعی کردم مقدمهای را برای این مقاله بنویسم تا مخاطب بتواند گفته اخیر فرمانده پلیس تهران در خصوص افزایش جرائم خرد به دلیل مسائل اقتصادی را از زاویه دیگری نگاه کند. شاید احساس اولیه هر فرد در خصوص افزایش جرائم خرد به دلیل مسائل اقتصادی این باشد که «مگر این دلیل میشود که فردی اگر مشکل مالی داشت، دست به دزدی بزند؟» اما اگر افراد به خودشان یادآوری کنند که تصمیمگیری برای کسانی که مشکل مالی دارند، متفاوت از مردم عادی رخ میدهد، آنها بین چند باخت باید انتخاب کنند، شاید مغز اقتصادی آنها ارزش باخت دزدی را از ارزش باخت فروپاشیدن تمام زندگیاش بیشتر بداند.
سالهای قبل نیز تجربه مشابهی پیش آمده بود. مرکز پیشگیری دادگستری استان خراسان متوجه افزایش جرائم خرد این استان میشود و با بررسی پروندهها نیز به این نتیجه میرسد که تعداد زیادی از این جرائم متعلق به برخی کارگرانی است که اخیراً از کار بیکار شدهاند و به نوعی مجبور به دزدی شدهاند. این بررسی نشان میدهد که مسائل اقتصادی چطور به سرعت بر میزان جرم تاثیر میگذارد.
بعضی از مواردی که احتمال دارد در ذهن این افراد خطای شناختی ایجاد کند را بررسی میکنیم. سندهیل مولایهایتان (Sendhil Mullainathan) که از اقتصاددانان رفتاری مطرح در جهان محسوب میشود تحقیقات زیادی در حوزه فقر انجام داده است. نتایج برخی از تحقیقاتش میگوید افراد فقیر به این دلیل فقیر میشوند که تصمیمهای بدی میگیرند. او با بررسیهای متنوعی در زمینه تصمیمگیری و برنامهریزی این افراد به این نتیجه میرسد کسانی که در این چرخه گرفتار میشوند ناگزیر عملکردشان دچار نقصان میشود و تمرکزشان پایین میآید. آنها در یک چرخه تصمیمهای اشتباه گرفتار میشوند و برنامههای بلندمدت جایشان را به برطرف کردن مشکلات مالی کوتاهمدت میدهد و در نتیجه مشکلات دیگری را به وجود میآورد.
اگر بخواهیم به برخی از علتهای دچار شدن برخی افراد فقیر و از کار بیکار شده و تبدیل شدن گاهی اوقات آن به دزدی اشاره و بررسی کنیم چطور انتخابهای آنها میان چند باخت میگردد، ابتدا باید اثر «از دست دادن» را بدانیم. همانطور که در نمودار یک میبینید تحقیقات مرتبط با اثر «از دست دادن» نشان میدهد که از دست دادن هر چیزی چه درد بیشتری نسبت به احساس خوشایند به دست آوردن همان مساله به انسان وارد میکند. این مساله نشان میدهد انسانها در درد از دست دادن مسائل، حالتهای عقلانی ندارند. به طور مثال کارگری که اخیراً از کارخانه اخراج شده و بچه کوچکش که نیاز به پوشک و شیر خشک دارد، شرمندگی و از دست دادن آبرو و غرورش جلوی همسر و خانوادهاش در برابر ناتوانیِ تهیه مسائل ضروری و اولیه زندگی امکان دارد آنقدر تشدید شود که تهدیدهای مجازات احتمالی زندان برایش بیاهمیت جلوه کند و در نتیجه شاید دست به دزدی خرد بزند.
اما این وسط سوگیریهای متفاوت شناختی نیز تصمیمهای این افراد را دچار خطا میکند. به عنوان مثال سوگیری «حساب ذهنی» را در نظر بگیرید که میگوید افراد برای هر مسالهای حساب خاصی در ذهنشان در نظر میگیرند. حساب ذهنی نشان میدهد که چطور افراد پول پاداش را راحتتر از حقوقشان خرج میکنند. همانطور که امسال ریچارد تیلر (Richard Thaler) بعد از اینکه جایزه نوبل را برد در جواب خبرنگاری که پرسید قصد دارید پول جایزه را چطور خرج کنید پاسخ داد: من مدت زیادی روی این مسائل تحقیق کردم و در نتیجه میدانم که تفاوتی بین پول جایزه نوبل و بقیه پولهایم وجود ندارد. مثل این است که به رستوران بروم و به آنها بگویم هزینه رستوران را از پول جایزه نوبل خرج میکنم نه از بقیه پولهایم.
حساب ذهنی نشان میدهد افراد چطور به صورت نابخردانه برای هر مسالهای جایگاه خاصی در نظر میگیرند. به عنوان مثال یک مجرم در جرائم خرد با خودش محاسبه میکند که چطور یک گوشی موبایل 10 میلیونتومانی میتواند هزینه یک سال شیرخشک و پوشک نوزادش را تامین کند. و شاید با کمی غضب نسبت به این شکاف طبقاتی، تصمیم بگیرد با دزدیدن یکی از این گوشیها، مشکلاتش را حل کند. و همچنان که تحقیقات نشان میدهد این راهحلهای کوتاهمدت باعث میشود این افراد در درازمدت نیز انسانهای مشکلداری باقی بمانند.
اگر بخواهیم از دید رفتاری به قضیه فقر و مسائل اقتصادی و منجر شدن آن به جرائم نگاه کنیم، شاید بهتر باشد احساس غضب ناخودآگاه نسبت به یک مجرم را کنار بگذاریم و با خودمان بیندیشیم که این افراد بر اساس جایگاه اجتماعی و مشکلات و شرایط محیطی خیلی از اوقات قادر به تصمیمگیری صحیح همچون بقیه افراد جامعه نیستند، در نتیجه سیاستگذار باید در نقش یک قیم وارد شود و تصمیمهایی را برای آنها اتخاذ کند که سوگیریهای شناختی این افراد را کاهش میدهد. هر چند واضح و مبرهن است که قبل از تمام این راهحلهای شناختی، ثبات اقتصادی قدم قطعی و ضروری خواهد بود.