غلبه فضای رانتی بر فضای حرفهای
علیرضا بختیاری از دلایل تعطیلی مطبوعات در روزهای بد اقتصاد ایران میگوید
علیرضا بختیاری میگوید: در مجموع فضایی که در جامعه ایجاد شده، سبب از بین رفتن اعتماد میان مخاطب و رسانه شده است. یعنی مردم به سمتی رفتهاند که مطالب مورد نظر خود را در جای دیگری پیدا کنند. بنابراین به رسانهها کمتر اعتماد میکنند. اگر فضای رسانه باز نباشد و قابل اعتماد نباشد طبیعی است که در درازمدت رسانه نمیتواند با اتکا به مخاطب دوام داشته باشد و منتشر شود.
وضعیت اقتصادی مطبوعات تابعی از وضعیت اقتصادی جامعه است. شاید این تحلیل به سادگی بتواند تصویری منطقی از آنچه این روزها بر سر مطبوعات ایران میگذرد، ارائه دهد. اینکه در روزگار ناخوشی اقتصادی، مطبوعات که صنعتی شکننده و کوچک است از این فضا بینصیب نمانده است. اما آیا این وضعیت همه ناکامی مطبوعات را پوشش میدهد؟ آیا رسانههای ما از ساختاری حرفهای برخوردار هستند و با پا گذاشتن بر طمع رانتی موجود و رد دخالت دائمی و با تزریق یارانههای دولتی، رسانهها میتوانند به وضعیت نرمال برگردند؟ برای ترسیم وضعیت واقعیتر از دلایل شکست مطبوعات در ایران با علیرضا بختیاری رئیس انجمن مدیران روزنامههای غیردولتی و مدیرمسوول روزنامه دنیای اقتصاد به گفتوگو نشستهایم تا بتوانیم دلایل تعطیلی مطبوعات ایران را بررسی کنیم.
♦♦♦
به نظر میرسد مطبوعات کشور دچار ورشکستگی شدهاند و باید منتظر تعطیلی یکی پس از دیگری آنها باشیم. آیا شما و دیگر مدیران مطبوعات ایران چنین انتظاری داشتید؟
باید فراتر از مطبوعات به این موضوع نگاه کنیم. مطبوعات در ایران به صورت واقعی به عنوان یک صنعت دیده نشده است. نگاه به مطبوعات، نگاه مستقل و به عنوان یک صنعت نیست. این اشکال جدی است که در این مورد وجود دارد. مطبوعات در کشور ما بهرغم تعدد آنها که در بخش خصوصی مجوزهای بسیار زیادی داده شده است، وضعیت خوبی ندارند. خیلی از این رسانههایی که مجوز دارند اصلاً منتشر نمیشوند. در جایی که دولت سوبسید میدهد، رانت میدهد و دخالت نابجا میکند، اصولاً در آن حوزه صنعت واقعی شکل نمیگیرد. مطبوعات از این جمله است. طبیعی است که برای هر کشوری میتوان چشماندازی تعریف کرد که اقتصاد آن کشور به کجا خواهد رفت و اقتصاد هر صنعتی به کجا خواهد رسید. خیلی مشخص و روشن است با این وضعیتی که مطبوعات دارند و دخالتهایی که دولت میکند و بنگاهداری رسانهای که دولت راه انداخته است و یارانههای غیرمتوازن و نادرستی که دولت در این بخش توزیع میکند، رسانه نمیتواند به عنوان یک صنعت شکل بگیرد. باید در نظر گرفت نگاهی که از قدیم تا امروز به رسانه وجود داشته، نگاه درستی نبوده است. پیش از انقلاب تا بعد از انقلاب مطبوعات به صورتی دیده شده که صاحبان رسانه میگویند؛ «حالا دولت یک چیزی میدهد برویم بگیریم!» از اینرو این همه تقاضا برای داشتن روزنامه و نشریه وجود دارد و خیلیها تقاضا کرده و مجوزهایی برای انتشار مطبوعات گرفتهاند که هیچگونه سابقهای نداشته و ندارند و منتشر هم نکردهاند. این در حالی است که منطق حکم میکند، کسانی که میخواهند وارد این صنعت شوند، باید اسباب و اثاثیه این کار را داشته باشند. باید هم تخصص داشته باشند و هم صاحب سرمایه باشند. وقتی اینها نیست، هر کسی میآید و میخواهد مجوز مطبوعات بگیرد.
وقتی هر کسی به راحتی میتواند مجوز بگیرد، طبیعی است آن اسباب و اثاثیه چندان با اهمیت دیده نمیشود. در بقیه دنیا وضع چطور است؟ آیا در دنیا هم اینقدر مجوز انتشار رسانه داده میشود؟
نفس مجوز در ایران تبدیل به یک امتیاز میشود در حالی که در بسیاری از کشورهای دنیا به خصوص در کشورهای توسعهیافته امتیاز نشریه مجوز نیست. شما برای انتشار نیازی به مجوز ندارید که حالا بخواهید مجوز داشته باشید یا نداشته باشید. خیلی جاها این مجوز خرید و فروش شده است و کارهای دیگری با آن میکنند. این فضای یارانهای و فضای بعضاً رانتی که در این حوزه ایجاد میشود، خود به خود مانعی برای شکلگیری یک صنعت در این حوزه است. در کشورهای توسعهیافته فقط اعلام انتشار وجود دارد. یعنی به دولت اعلام میشود که من میخواهم این روزنامه یا نشریه را منتشر کنم. وقتی گرفتن مجوز امتیاز میشود خود بهخود زمینه برای ایجاد فساد فراهم میشود. گرفتن یارانه اختصاصی به وجود میآید و دخالت گسترده دولت را بیشتر میکند. چنانچه الان هم وجود دارد. الان مطبوعات کاغذی را بررسی کنید، دولت دارد به اینها یارانه میدهد. به دولت چه ربطی دارد که به رسانه آگهی میدهد. در وزارت ارشاد یک ادارهای داریم به نام اداره تمرکز آگهیهای دولتی! فلسفهای قبل از انقلاب بوده و الان هم وجود دارد. میگویند؛ چون دولت به مطبوعات سوبسید میدهد، باید آگهیهای دولتی را در اختیار داشته باشد. حالا خود این دفتر به مجموعهای تبدیل شده است که به چه کسی آگهی بدهد به چه کسی ندهد! این یعنی دولت فرصت دخالت داشته باشد و بتواند بر اقتصاد یک مطبوعه تاثیر مثبت یا منفی داشته باشد. باید به بنگاهداری رسانهای از سوی دولت دقت کرد. «از نظر مالکیت، روزنامههای ایرانی را میشود به شش گروه تقسیم کرد: گروه اول: مالکیت مستقیم دولتی (ایران) گروه دوم: مالکیت غیرمستقیم دولتی (شهروند، گسترش صنعت و...) گروه سوم: نهادهای شبهدولتی (رسانههای تامین اجتماعی) گروه چهارم: نهادهای حاکمیتی غیردولتی (جوان) گروه پنجم: نهادهای عمومی (همشهری) گروه ششم: بخش خصوصی! بر اساس اعلام معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد، حدود ۲۰۰ روزنامه در ایران منتشر میشود که مجموع تیراژ آنها کمتر از ۹۰۰ هزار نسخه در روز است. البته نیمی از این تیراژ مربوط به پنج یا شش روزنامه است. در میان چهار روزنامه پرتیراژ کشور (همشهری، دنیای اقتصاد، جام جم، ایران) دو روزنامه به نهادهای عمومی تعلق دارد. یک روزنامه دولتی است و یک روزنامه دیگر هم متعلق به بخش خصوصی است. یعنی از چهار روزنامه پرتیراژ کشور، سه روزنامه با بودجه و رانت مستقیم یا غیرمستقیم دولت و نهادهای عمومی منتشر میشود و یک روزنامه دیگر هم با سرمایه مستقیم بخش خصوصی. مساله بعدی اینکه محیط کسبوکار در عرصه رسانه، شبیه محیط کسبوکار برای بنگاه اقتصادی است. یعنی نهفقط از نظر مالکیت که از نظر رقابت و رانت نیز تقریباً همان فضا حاکم است. اگر در اقتصاد ایران بنگاههایی هستند که با رانت انرژی و منابع ارزان فعالیت میکنند، در عرصه رسانه هم همین رویه حاکم است و رسانههایی هستند که اگر منابع دولتی و نهادهای عمومی نباشد، قادر به ادامه حیات نیستند.»
شما وضعیت مطبوعات را به وضعیت اقتصادی کشور تشبیه میکنید. به نظر میرسد آنچه در اقتصاد ایران و در دیگر صنایع دارد رخ میدهد، در مطبوعات نیز شاهد آن وضعیت هستیم. مگر غیر از این است که در دیگر صنایع نیز فضای رانتی و نوعی تزریق یارانه دولتی حاکم است؟
خب به همین دلیل اوضاع در بخشهای دیگر هم خوب نیست. به همین دلیل ما صادرات خوبی نداریم، محصولات تولید داخل توان رقابت با محصولات خارجی را ندارند، واردات جواب میدهد و صادرات موفق نیست و... این مشکل در مطبوعات نیز وجود دارد. اما در این حوزهها به دلیل تفاوتهای ماهیتی که وجود دارد، نوع مشکل نیز با هم فرق میکند. صنعت مطبوعات تابعی است از اقتصاد کلان یا سیاستهای کلانی که بر کشور حاکم است. وقتی دولت در مطبوعات دخالت میکند، یک نگاه سوسیالیستی توزیع یارانهها و امکانات دولتی ایجاد میشود. در نتیجه فضای رشد برای نشریات حرفهای فراهم نمیشود. بقیه که غیرحرفهای هستند نیز رشد نمیکنند و این هزینههای دولتی که به اینها داده شده، سر از جاهای دیگری درمیآورد. بنابراین در سطح کلان بسیار قابل پیشبینی بوده و هست که این سیاستها پاسخگو نیست و سیاست دخالت دولتها در مسائل مختلف مانند دخالت در صنعت مطبوعات قابل دوام نیست. دولت تا کی میتواند به رسانه سوبسید بدهد و بگوید «من پول میدهم، فلان محتوا منتشر شود!» وقتی وضعیت قابل دوام است که رسانههای حرفهای با سرمایهگذاری درست و نیروی حرفهای شکل بگیرند. گاهی روزنامههایی منتشر میشود که متعلق به یک زن و شوهر است و در خانه نشستهاند و روزنامه منتشر میکنند. یارانه دولتی را میگیرند و نسخه منتشر میکنند و میگویند ما روزنامه منتشر کردیم! این فسادها و رانتها نتیجه دخالت دولت است. این وضعیت قابل پیشبینی است که مادامی این روندها جاری باشد، مطبوعات به بنبست خواهند رسید و نمیتوانند این فضا را ادامه دهند. این قابل پیشبینی بود که در شرایطی که در اقتصاد نوساناتی مثل شرایط فعلی به وجود بیاید، مطبوعات نمیتوانند دوام داشته باشند.
دولت با چه انگیزهای این دخالتها را ادامه میدهد؟ آیا دولتها میخواهند با این دخالتها تاثیرگذاری خود بر مطبوعات را ادامه دهند و به نوعی محتوای مطلوب خود را به مطبوعات دیکته کنند؟
باید فلسفه قانون اساسی در این زمینه به طور عام و به طور خاص، قانون مطبوعات را بررسی کرد. باید انگیزه دولتهای مختلف در تغییر قوانین مرتبط با مطبوعات را مرور کرد و دید هدف دولتها از این دخالتها چه بوده است. ولی علیالقاعده وقتی دولتها خودشان متولی اقتصاد هستند، میخواهند در رسانه نیز خودشان تاثیرگذار باشند. این طبیعی است. اینکه انگیزههای دیگری هست یا نیست، جای بحث بیشتر و دقیقتری است که نیاز است در شرایط دیگری راجع به آن صحبت شود. رسانه اگر میخواهد در هر حوزهای دوام داشته باشد لازمه آن این است که بتواند اعتماد مخاطب را جلب کند و نیاز مخاطب را تامین کند. این توجه به مخاطب علیالقاعده در فضای باز جواب میدهد.
دلایل تعطیلی یکی پس از دیگری مطبوعات در این ایام را به طور دقیق در چه مولفههایی میبینید؟ آیا تنها مسائل اقتصادی در این توقف فعالیت رسانهها دخیل است یا عوامل دیگری نیز وجود دارد؟
یکی از این دلایل اقتصادی است. دلایل دیگری هم وجود دارد. در مجموع فضایی که در جامعه ایجاد شده، سبب از بین رفتن اعتماد میان مخاطب و رسانه شده است. یعنی مردم به سمتی رفتهاند که مطالب مورد نظر خود را در جای دیگری پیدا کنند. بنابراین به رسانهها کمتر اعتماد میکنند. اگر فضای رسانه باز نباشد و قابل اعتماد نباشد طبیعی است که در درازمدت رسانه نمیتواند با اتکا به مخاطب دوام داشته باشد و منتشر شود. لازمه شکلگیری چنین صنعتی داشتن فضای باز جدی است که در اختیار مطبوعات قرار بگیرد. آنها نیز با حفظ اصول و چارچوبها این انگیزه را داشته باشند که بتوانند در این قالب فعالیت کنند. اگر به فرض به شما بگویند درباره نرخ ارز نمیتوانید منتشر کنید، مخاطب معطل جواب نمیماند، از منابع دیگر جواب خودش را میگیرد. بنابراین به منابع دیگر اعتماد میکند. وضعیتی که بر مطبوعات حاکم است ادامه خواهد یافت چون تابعی است از شرایط کشور. بنابراین در آینده رسانههایی میتوانند به حیات خود ادامه دهند که هم میتوانند تولید داشته باشند و حرفهای عمل کنند و در حد مقدور اعتماد مخاطب را نگه دارند. لازمه این کار البته سرمایهگذاری به خصوص در حوزه نیروی انسانی است. اما اگر رسانهای بخواهد صرفاً با اتکا به بخش یارانه و سوبسید عمل کند قطعاً قابل دوام نخواهد بود. این چالش جدی است که اقتصاد کشور ما و مطبوعات بهشدت با آن درگیر هستند. متاسفانه سوبسیدهایی که دولت به مطبوعات میدهد درست و بجا هزینه نمیشود.
یکی از سوالات یا حتی شاید بتوان گفت یکی از پاسخها به چرایی ایجاد چنین وضعیتی برای مطبوعات، همین استفاده از منابع مثل اینترنت و گسترش شبکههای اجتماعی است که مردم به سهولت میتوانند اطلاعات مورد نظر را از آنجا بگیرند. آیا شما با این نظر موافق هستید؟
هم بله و هم خیر. بله، چون مردم بخش عمده نیاز خود را از این فضا تامین میکنند. اگرچه در آن فضا تولیدی صورت نمیگیرد یا آنچه تولید میشود نفس تولید در فضای مکتوب را ندارد. اما باید این سوال را پرسید چطور است که رسانههای مکتوب در دنیا هنوز سرپا هستند؟ تیراژها تنها اندکی کم شدند. اگر صرفاً فضای مجازی و اینترنت بر مخاطب رسانهها موثر بود که باید آنجا زودتر اتفاق بیفتد. دسترسی در جاهای دیگر راحت اتفاق میافتد. یومیوری در ژاپن بیش از 10 میلیون تیراژ دارد. تیراژ این روزنامه 14 میلیون بود ولی حالا 10 میلیون شده است. خیلی تفاوتی نکرده است. این هم عوامل فرهنگی دارد. ما مردم اهل مطالعهای نیستیم. زیاد اهل کتاب خواندن نیستیم. بنابراین این مسائل بر نحوه مواجهه مخاطبان با مطبوعات نیز تاثیر دارد. چشماندازی که برای مطبوعات وجود دارد، نمیتواند چشماندازی مستقل از بقیه اقتصاد کشور باشد. بقیه اقتصاد کشور در چه حالی است؟ وضع مطبوعات هم همان است. مطبوعات چون صنعت کوچکی است، قدرت تحمل این فشارها را اصلاً ندارد. بنابراین آسیبپذیرتر است و تعطیلی مطبوعات بهخصوص خود تعطیلی در این صنعت به دلایل مختلف که البته عمده آنها اقتصادی است بهزودی به وقوع خواهد پیوست. «زمانی که فعالیت تلگرام به صورت رسمی متوقف نشده بود، نزدیک به 600 هزار کانال تلگرامی در ایران به ثبت رسید. فکر میکنید منبع اصلی ارتزاق این همه کانال کجاست؟ محتوای این کانالها از کجا تامین میشود؟ شک نکنید اگر روزنامهها و رسانههای اصلی، همین امروز دسترسی به اخبارشان را ببندند، شاید 99 درصد این کانالها خبر و گزارش برای انتشار نداشته باشند. محتاطانه گفتم 99 درصد، اگرنه برخی دوستان معتقدند 99 /99 درصد کانالها دارند از رسانههای رسمی ارتزاق میکنند. اما این فضا چقدر قابل دوام است؟ من معتقدم این فضا قطعاً دوام پیدا نمیکند. چرا؟ تلگرام و شبکههای اجتماعی توانستهاند بهترین کارکرد را در نمایش اخبار فوری داشته باشند اما هرگز قادر نیستند جای تحلیلهای استخواندار و محکم روزنامههای تحلیلی را بگیرند.»
میتوان این برداشت را از صحبت شما داشت که اگر وضعیت اقتصادی کشور بهتر شود، وضعیت مطبوعات هم بهبود خواهد یافت؟
قطعاً همینطور است. اگر دولت وضعش بهتر شود، مثل گذشته به مطبوعات پول میدهد و مطبوعات هم میچرخند که البته در کوتاهمدت و میانمدت ممکن است موثر باشد اما در درازمدت اگر مطبوعات بخواهند بقا داشته باشند باید فعالیت حرفهای هم داشته باشند. اما حالت دیگر این است که دولت به زیرساختها اهمیت دهد. باید توزیع و حملونقل مطبوعات بهبود پیدا کند و دسترسی به فضای مجازی برای رسانهها راحتتر باشد. در این صورت وضعیت بهبود پیدا میکند.
چرا یارانه دولتی به سود مطبوعات نیست؟
چند روزنامه و مجله اصلی را که کنار بگذارید، برخی از نشریات از حداقل کیفیت برخوردار نیستند. دلیلش این است که دولت یارانه میدهد و خیلیها مجوز نشریه میگیرند تا فقط یارانه دریافت کنند. یعنی خیلیها کسبوکارشان شده اینکه آمارسازی کنند، یارانه و رانت بگیرند و مثلاً روزنامه منتشر کنند. زمانی که پرداخت یارانه به مطبوعات متوقف شود، قاعدتاً تعداد نشریات به ظاهر فعال، کاهش چشمگیری پیدا میکند و فضای رقابتی شکل میگیرد، که باعث ارتقای محتوای مطبوعات میشود. وقتی به کیوسکهای مطبوعاتی مراجعه میکنید، از تعدد نشریات سرگیجه میگیرید در حالی که تنها چند رسانه قابل اعتنا در کشور وجود دارد. وقتی امکان رقابت ایجاد نشده و به سمت تعدد نشریات با کیفیت پایین حرکت کردهایم، خود به خود تیراژ هم پایین آمده است. یکی از دلایل این است که نشریات خصوصی قادر به رقابت با نشریات دولتی و شبهدولتی نیستند. نشریات دولتی وابسته به بودجههای کلان هستند و اصولاً سوددهی در اهداف آنها تعریف نشده و فروش بالا اولویت این نشریات نیست، بنابراین طبیعی است که نشریاتشان را با قیمتهای پایین ارائه میکنند و بخش خصوصی هم نمیتواند با قیمت رسانههای دولتی رقابت کند. وقتی فروش بالا جزو اهداف یک نشریه باشد، قطعاً باید به کیفیت توجه کند و کیفیت مطلوب هم اصولاً در قالب سازمانهای دولتی نمیگنجد.
اصولاً بنگاهداری در عرصه رسانه، بدون بهرهوری و کیفیت مطلوب محکوم به شکست است. فعالیتهای رسانهای با این سازوکار در دنیا تغییر یافته و دگرگون شده است، کشور ما نیز از این تغییر دور نمانده و تحول در حال ایجاد است. تحولاتی که به نظر من گریزناپذیر است، دولتها چابک نیستند و به هر حال ساختار هرچند کند و آهسته اما به سمت بهتر شدن در حال حرکت است. اصولاً دولتها به دلایل مختلف در آینده قادر نخواهند بود در عرصه رسانه بنگاهداری و حتی مثل گذشته سیاستگذاری کنند. این یک پدیده اجتماعی است که در بستر تکنولوژیهای مدرن شکل گرفته است و قطعاً برای وقوع یک پدیده اجتماعی عوامل مختلفی دست به دست هم میدهند که خیلی وقتها از عهده دولتها خارج است. امروز با شکلگیری شبکههای اجتماعی و نفوذ گوشیهای هوشمند، تعریف رسانه نزد دولت و حاکمیت تغییر کرده است. این گلایه نزد ما محفوظ که به هر حال رسانه اسم و رسم دارد و به صورت شفاف فعالیت میکند اما در شبکههای اجتماعی میلیونها نفر فعالاند که دولتها هرگز نمیتوانند هویت آنها را شناسایی کنند. در نتیجه به نظرم دولتها ناچارند به رسانههای رسمی بیشتر احترام بگذارند.