زیرساختهایی که واژگون میشوند
آینده کسبوکارها در دوره کمآبی در گفتوگو با تقی شامخی
تقی شامخی میگوید: وقتی که در منطقهای وضعیت چشمهها و تالابها تغییر کند و هوا هم خشکتر شود اکوسیستم منطقه دچار تغییراتی خواهد شد. در این شرایط زندگی برای مردمی که سالها در این منطقه زندگی کردهاند سخت میشود.
«وقتی در دشتی شکاف یا چالهای ظاهر میشود یا زمین نشست میکند، کل تاسیساتی که در زمین به وجود آوردهایم دچار مشکل میشود. جادهها شکاف پیدا میکنند، لولههایی که عبور کردهاند ممکن است دچار شکستگی شوند و خطوط انتقال نیرو و پایههایی که نصب شده، امکان دارد واژگون شوند.» اینها بخشی از اثرات اقتصادی ناشی از بحران کمآبی است که از نگاه تقی شامخی، استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران میتواند آینده کسبوکار کشور را متاثر کند. علاوه بر این، وی به مهاجرتها و تنشهای اجتماعی ناشی از تخریب محیط زیست اشاره و تصریح میکند: «در یک منطقه وقتی آب چشمهها خشک شود، قناتهای آنها آب نداشته باشد، تالابها خشک شوند و رطوبت هوا کاهش پیدا کند، همه این عوامل روی کیفیت زندگی انسانها تاثیر میگذارد و این انسانها آن آرامش سابق خود را ندارند.» او ادامه میدهد: «وقتی که این آدمها بخواهند فعالیت اقتصادی هم در محیط کنند، چه از نظر کشاورزی و چه از نظر دامداری و چه از نظر سایر فعالیتها امکان این کارها را ندارند.» به گفته وی حتی ممکن است مردم با مشکلات پیشبینینشدهای مواجه شوند که باور نکنند ناشی از بحران کمآبی است.
♦♦♦
بحران کمآبی تاکنون مهاجرتها و کاهش اشتغال در بخش کشاورزی را در پی داشته است. به نظر شما تشدید این بحران در سالهای آینده چه تصویری را برای کشور خلق خواهد کرد؟
مشکلات ناشی از بحران کمآبی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. یکسری مشکلات، مسائلی است که به عنوان یک کشور خشک با آنها مواجه هستیم و یکسری مشکلات هم به دلیل مدیریت بد منابع آبی به وجود آمدهاند. با توجه به ارقامی که اعلام میشود ما حدوداً 35 تا 40 میلیارد مترمکعب سالانه میتوانیم مصرف آب داشته باشیم اما در عمل طی سالهای اخیر میزان مصرف ما به 90 میلیارد مترمکعب رسیده است. یعنی بسیاری از مصارف آب ما اصلاً سهم محیط زیست بوده که مقداری از آنها هم تجدیدناپذیر محسوب میشود اما از این منابع هم استفاده شده است. در واقع ما از حقآبههای محیط زیست استفاده کردیم که نتیجه این اقدام خشک شدن رودخانهها و تالابهاست و سطح آب زیرزمینی پایین آمده که این اتفاقات چند پیامد دارد. یک پیامد آن این است که اثرات اقتصادی مشخصی را میتواند همراه داشته باشد. پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی بر جنگلها و مراتع ما تاثیر میگذارد. همینطور رطوبت هوا کاهش مییابد. در کشور خشکی مثل ایران وجود تالابها نعمتی است که ما حداقل رطوبتی را در هوا داشته باشیم اما وقتی تالابها خشک میشوند هوای ما رطوبت کمتری خواهد داشت. بنابراین اثر مستقیمی که انعکاس مشخص دارد وضعیت جنگلها و مراتع است. چون قطعاً در میان جنگلها و مراتع گونههای زیادی داریم که ریشه اینها به آبهای زیرزمینی وصل است و از آنها تغذیه میکنند. اما وقتی که ما با اقداماتی مثل حفر چاه، از آبهای زیرزمینی برداشت کردیم دیگر برای این گیاهان چنین امکانی وجود ندارد و این گیاهان دچار پژمردگی میشوند. نکته دیگری که در این مورد میتوان مطرح کرد بحث مهاجرتهاست. وقتی که در یک منطقه وضعیت چشمهها و تالابها تغییر کند و هوا هم خشکتر شود اکوسیستم منطقه دچار تغییراتی خواهد شد. در این شرایط زندگی برای مردمی که سالها در این منطقه زندگی کرده و خودشان را با اکوسیستم این منطقه تطبیق داده بودند سخت میشود. با تغییر این وضعیت مردم مناطق مورد اشاره دچار مسائل جدیدی میشوند. این مسائل همان تنشهای اجتماعی است که گفته میشود در این دوران به وجود میآید. یعنی مردم دیگر آن آرامش و اطمینانی که به زندگی در این منطقه داشتند را از دست میدهند و این خودش پیامدهای خاصی به همراه دارد.
علاوه بر اینها، بحث دیگری که میتوان مطرح کرد این است که در سالهای اخیر بسیاری از دشتها آنقدر با کمآبی مواجه بودند که دچار فرونشستهایی شدند. یا گودالهایی که در دشتها ایجاد میشود یا اینکه سطح دشتها از تراز معمولی پایینتر میرود. این وضعیتی است که در یکسری از دشتهای ما شروع شده اما با این وضعیتی که ما سفرهها را تخلیه کردهایم در سایر دشتها هم این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد. این فرونشست اثرات اقتصادی خیلی مشخصی دارد، چون وقتی که در دشتی شکاف یا چالهای ظاهر میشود یا زمین نشست میکند، کل تاسیساتی که در زمین به وجود آوردهایم دچار مشکل میشود. جادهها شکاف پیدا میکنند، لولههایی که عبور کردهاند ممکن است دچار شکستگی شوند و خطوط انتقال نیرو و پایههایی که نصب شده، امکان دارد واژگون شوند. شهرها، ساختمانها و کارخانهها هم دچار مسائلی میشوند و شاید نکته مهمتر این است که آثار تاریخی در این مناطق از بین میروند. ما کشوری هستیم که در بسیاری از دشتها از گذشتههای خیلی دور یکسری آثار تاریخی داریم که بیش از چند هزار سال قدمت دارند و طی این مدت با آب و هوای این منطقه کنار آمدند اما اینها با وضعیتی که زیر آنها خالی شود مواجه نبودند. اکنون اگر دشتی که زیر پای آنهاست خالی شود یا گودالی ناشی از خشکسالی به وجود بیاید به این آثار لطمات خیلی جدیای وارد میشود. این خسارات هم از نظر گردشگری و اقتصادی قابل محاسبه است که چه صدمات سنگینی خواهند داشت.
طبق توضیحات شما در بخش اول که مربوط به جنگلها و مراتع میشود بنابراین میتوان گفت که در آینده بخشهایی مانند پرورش دام با مشکلاتی مواجه خواهد شد که شاید روزی دیگر امکان چنین کاری مهیا نباشد.
ببینید ما در این زمینهها به صورت مطلق نمیتوانیم صحبت کنیم. صحبت از فرآیندی است که به سمت انحطاط یا کاهش میرود. یعنی مسلماً در این بخش امکان انجام این کار کمتر خواهد شد و مسلماً ظرفیت پذیرشی که در این منطقه وجود داشته از نظر دام کاهش مییابد و ظرفیتی که مثلاً در بخشهای دیگر مثل گیاهان دارویی و حتی صنعتی وجود داشته کمتر میشود. حالا اینکه در دوره بحرانی شدن این وضعیت چه اتفاقی میافتد ما نمیتوانیم کاملاً آنها را پیشبینی کنیم. احتمالاً در چند سال اخیر اتفاقی که در جنگلهای بلوط رخ داد را شنیده باشید. شاید کسی مرگ درختان بلوط را پیشبینی نمیکرد اما این یک روند انحطاطی است که در جنگلها آغاز شده و سپس یکی از عوارضی که با آن مواجه شدیم حشرات، قارچها و آفتهایی بوده که باعث مرگ درختان بلوط شده است. به هر حال سادهترین اثری که ما میبینیم همان اثر تخریبی است که در جنگلها و مراتع میبینیم. اثر سنگینتری که ما میبینیم در بحث همین مهاجرتها و تنشهای اجتماعی است که به وجود میآید. علت آن هم این است که محیط زیست انسانها تخریب میشود. یعنی در یک منطقه وقتی آب چشمهها خشک شود، قناتهای آنها دیگر آب نداشته باشد، تالابها دیگر خشک شوند و رطوبت هوا کاهش پیدا کند در نتیجه همه این عوامل روی کیفیت زندگی انسانها تاثیر میگذارد و این انسانها آن آرامش سابق خود را ندارند. وقتی که این آدمها بخواهند فعالیت اقتصادی هم در محیط کنند، چه از نظر کشاورزی و چه از نظر دامداری و چه از نظر سایر فعالیتها امکان این کارها را ندارند. این اثرات حتی ممکن است به گونهای باشد که گاهی مردمان ساکن این مناطق حتی نتوانند باور کنند این اتفاقات ناشی از بحران کمآبی است اما وقتی مطالعه عمیقی صورت بگیرد اثبات میشود که بحران آب عامل آن است.
مثلاً در مورد مساله کشاورزی فکر نمیکنید که به پایان کشاورزی رسیدهایم؟
من از پایان عمر صحبت نمیکنم، من از کاهشها سخن میگویم، به دلیل اینکه اگر ما در هر مرحلهای توجه داشته و بحث را مدیریت کنیم و رویههای نادرست تصمیمگیری اصلاح شوند، میتوانیم سیستم را تغییر دهیم و وضعیتی به وجود آوریم که دیگر این راه فعلی ادامه پیدا نکند. بهخصوص که برنامههای طبیعت را هم ما تعیین نمیکنیم. ببینید امسال هرچند متوسط بارندگی ما کاهش یافته اما ما اگر به بارندگی پاییز و زمستان سال قبل میخواستیم اکتفا کنیم وضعیت خیلی اسفناکتری میداشتیم. اما امسال بهار یک بهار با بارندگی قابل توجه شد. اگر در همین بهار پربارش یک سیستم هوشمندی میداشتیم که از رگبارها استفاده مفید میکردیم و اینها بهجای اینکه سیل شوند و آسیبهایی به همراه داشته باشند، سفرههای آب زیرزمینی ما را تقویت میکردند آن وقت میتوانستیم بخش قابل توجهی از مشکلات خود را حل کنیم. این است که من صحبت از یک مساله قطعی نمیکنم اما روندها متاسفانه به گونهای است که خوشبینیای به همراه ندارد مگر اینکه عقلانیتی را در پیش بگیریم و یک مدیریت باتدبیر و عالمانه را به وجود بیاوریم.
درباره ظرفیتهای گردشگری هم به مساله قابل توجهی اشاره کردید. به نظر شما تاکنون شاهد چنین اثرگذاری بودهایم؟
ببینید بحران کمآبی، گردشگری ما را تحت تاثیر قرار میدهد اما اینها همه قابل مدیریت است. ایران کشوری است که به لحاظ تنوع جغرافیایی و سابقه تاریخی و تنوع قومی و طبیعی آن، هر گوشهاش یک زیبایی برای گردشگران دارد. از سوی دیگر اکثر مردم ایران عمدتاً شهرنشین شدهاند و استرس شهرنشینی نیاز به گردشگری را افزایش میدهد، آپارتماننشینی هم همین نیاز را تقویت میکند و از سوی دیگر وجود تکنولوژیها و جادهها امکان حرکت مردم برای گردشگری را افزایش میدهد. بنابراین ما در زمینه گردشگری ظرفیت بزرگی برای توسعه و سرمایهگذاری داریم و در مقیاس گردشگری خواهیم توانست این مساله را مدیریت کنیم. مسلماً وقتی یک منطقه چشمههای آب خود را از دست بدهد اگر مدیریتی صورت نگیرد روی صنعت گردشگری منطقه تاثیر خواهد گذاشت اما اگر مدیریتی صورت بگیرد برای گردشگر ارزش این را هم دارد که هزینههایی را صرف این بازدیدها کند. از سوی دیگر برای سرمایهگذاران هم جذاب میشود که در این مناطق برای جذب گردشگر سرمایهگذاری کنند. اگر ما بتوانیم گردشگر خارجی را جذب کنیم با توجه به پتانسیلهای گردشگری ما ظرفیتهای قابل توجهی در اقتصاد ما به وجود میآید.
در سالهایی که سهم کشاورزی از اقتصاد ایران کم شده، دو بخش صنعت و خدمات افزایش قابل توجه یافتند که شاید بخشی از اینها حتی در مناطق روستایی بوده باشد. به نظر شما با تشدید بحران کمآبی میتوانیم همچنان شاهد رشد این سهمها در روستاها باشیم؟
ببینید اینها همه بحث مدیریتی است. ما در بعضی از کشورهای خارجی شاهد هستیم که برای داشتن یک صنعت در منطقهای از فاصله 100کیلومتری یا بیشتر آب مورد نیاز را تامین میکنند. سیاستهای کلی باید به گونهای باشد که روی صنایعی تاکید شود که کمآببر باشند و علاوه بر این کشتهایی را که نیاز به آبهای زیاد دارد حذف کنیم. علاوه بر این، باید بتوانیم از تکنولوژیهایی در کشاورزی استفاده کنیم که با حداقل آب تولید را انجام دهیم. همچنین ما باید تلاش کنیم صنعت چرخش آب را به گونهای تقویت کنیم که آبها تا دو سه مرتبه هم که شده قابلیت استفاده داشته باشند. همه این موارد قابل مدیریت است و اگر ما بحث مدیریتی خود را اصلاح کنیم خواهیم توانست بر همه این موارد غلبه کنیم.
با توجه به چشمانداز نگرانکنندهای که در این بخش وجود دارد به نظر شما چطور میتوان ساکنان روستاها را در مناطق روستایی حفظ کرد؟
در برخی از این روستاها مردمانی صدها سال و شاید چندین هزار سال ساکن بودند و کاری که ما انجام دادیم این بود که با حفر چاههای متعدد باعث شدیم مثلاً روستایی که به دلیل داشتن قناتی زنده بوده دچار خشکسالی شود. اگر مثلاً در یک منطقه با حفر 30 متر در روستایی به آب میرسیدند ما در اطراف آن روستا با حفر چاههای مثلاً 60متری آبهای آن روستا را از بین بردیم. وقتی آب روستایی از بین برود ظرفیت کشاورزی آن هم از بین خواهد رفت و بعداً هم برای آب آشامیدنی آن باید تلاش میکردیم و با تانکر به آن آب میرساندیم و اگر ما در این مدیریتهای خود روندها را اصلاح کنیم میتوانیم سرعت این بحران را کم کنیم. تجربهای در زمینه تغذیه سفره آبهای زیرزمینی در منطقهای نزدیک شهر فسا در استان فارس وجود دارد که در دشت گربایگان سیلابهای عبوری را در دشت پخش کردند و این سیلابها در دشت فرو رفت. این اتفاق باعث شد که آب سفرههای زیرزمینی بالا بیاید و نتیجه این شد که اگر پاییندست این دشت دو یا سه چاه بود تعداد این چاهها افزایش پیدا کرد و تعداد مزارع آن رشد یافت. علت این رشد هم تدبیر منطقی از نظر تغذیه آبی بود که میتوانست در اختیار روستاییها باشد. این تجربه را باید در مناطق مختلف دیگر هم داشته باشیم. در بسیاری از دشتها که اکنون روستاهای ما در حال تخلیه شدن است، سفرههای آب زیرزمینیای وجود داشته که به دلیل حفر چاههای عمیق خشکسالی در آن مناطق، قناتها و چاههای کمعمقتر خشک شده است. ما اگر مدیریتها را اصلاح کنیم روستاییان یا فرزندان آنها خواهند توانست در این مناطق زندگی کنند و حیات در این مناطق همچنان تداوم خواهد داشت.
اگر این امکان مهیا نشود و روستاییها روستاها را ترک کنند، این ترک روستا باعث مرگ زودتر مناطق میشود یا اینکه از شدت تخریب روستاها کاسته خواهد شد؟
ببینید در سالهای اخیر تعداد چاههایی که حفر کردیم آنقدر بیحسابوکتاب بوده که باعث شده روستاها بیآب شوند. اما در همین شرایط یکسری کانونهای جدید برای کشاورزی و باغداری به وجود آمده است. یعنی مثلاً در دشتهای رفسنجان باغات پسته گستره وسیعی پیدا کرده و خیلی از آنها در مناطقی است که حیات و روستایی نبوده اما اکنون وضعیت مانند گذشته نیست و در آنجا حیات وجود دارد. یا مثلاً در اطراف رودخانهای که زایندهرود به سمت اصفهان میآمد اکنون به کمک پمپ و لولهها به ارتفاعات آب بردیم و باغاتی ایجاد کردیم که باعث شده این مناطق اکنون شکل روستا به خود بگیرند و مردمانی در آن منطقه کشت داشته باشند. یعنی ما آمدهایم قطبهای تولید را مقداری جابهجا کردیم. روستاهایی که فرهنگ داشتند و از یک منطق اقتصادی برخوردار بودند و یک توجیه تولیدی داشتند به اشکال مختلف تغییراتی کردهاند. در این مناطق مردمی حضور داشتند که با اکوسیستم منطقه آشنا بودند و نقاط قوت و ضعف آن منطقه را میدانستند و سینه به سینه اطلاعات قابل توجهی از نسلهای گذشته به مردمان فعلی آنجا منتقل شده بود که اینها همه یک دانش بومی و یک میراث بومی ارزشمند بوده است. این موارد را باید دانش سنتی تلقی کرد. اما این موارد را از بین بردهایم و جایگزین آنها یکسری مزارعی شدهاند که اینها فرهنگ و دانش قبلی را ندارند و به دلیل اینکه از تکنولوژی قابل توجهی برخوردار هستند میتوانند عمق چاههای خود را آنقدر زیاد کنند که همه منابع آبی را از بین ببرند. این بیبندوباری همه منابع را از بین خواهد برد. ما اگر سیستم مدیریتی خود را اصلاح کنیم و در این مسیر بتوانیم موفق شویم و رویههای فعلی را به شکل عقلانی تغییر دهیم، خواهیم توانست شرایط را متفاوت از گذشته کنیم. البته ما در این مدت خسارتهای سنگینی را متحمل شدیم اما خواهیم توانست از بخشی از این خسارات جلوگیری کنیم و بعد هم خواهیم توانست راههای جدیدی متناسب با زمانه خود برای توسعه پیدا کنیم. مثلاً در برخی از مناطق ایران با روشهای جدید آبیاری و کشت گلخانهای و روشهای مدرن میتوانند سرمایهگذاریهایی انجام دهند و تولید انبوه در یک سطح کمتر و با میزان آب کمتر نسبت به میزان مصرف فعلی داشته باشند. ما تا به حال تکنولوژی را به عنوان یک عامل تخریبی به کار گرفتهایم در صورتی که میتوانیم از تکنولوژی به عنوان یک عامل مثبت برای توسعه بیشتر و سریعتر استفاده کنیم و این کاری است که ما باید با یک مدیریت مدبرانه انجام دهیم.