آزمونوخطا در اتاقی تاریک
بازگشت به روستاها چه پیشنیازهایی دارد؟
دولتها در تمام کشورهای جهان وظایف و نقشهای مختلفی را بر حسب قانون ایفا میکنند که پیامد و نتایج آن، رفاه و امنیت (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی) بیشتر برای تمام اقشار جامعه است. در این میان مهمترین و شاید اولین هدف هر نظام اقتصادی در دولتهای مختلف، برقراری تعادل و توسعه پایدار در آن باشد یعنی توسعهای که مستلزم افزایش تولید با حفظ ملاحظات زیستمحیطی، توزیع عادلانه، تحول و دگرگونی فرهنگی، مشارکت و رویکرد سیستمی باشد.
دولتها در تمام کشورهای جهان وظایف و نقشهای مختلفی را بر حسب قانون ایفا میکنند که پیامد و نتایج آن، رفاه و امنیت (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی) بیشتر برای تمام اقشار جامعه است. در این میان مهمترین و شاید اولین هدف هر نظام اقتصادی در دولتهای مختلف، برقراری تعادل و توسعه پایدار در آن باشد یعنی توسعهای که مستلزم افزایش تولید با حفظ ملاحظات زیستمحیطی، توزیع عادلانه، تحول و دگرگونی فرهنگی، مشارکت و رویکرد سیستمی باشد. در این میان بخشی از برنامه توسعه هر کشور، برنامه توسعه روستایی پایدار است. توسعه روستایی پایدار همانند مفهوم توسعه در طول زمان تعاریف مختلفی داشته و حدود و ثغور آن شامل مقولههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گوناگونی بوده است. گروهی توسعه روستایی را مترادف با عمران روستایی میپندارند. در چارچوب این مفهوم توسعه روستایی یک مفهوم جامع و چندبعدی است که هم دربرگیرنده توسعه کشاورزی و فعالیتهای وابسته به آن است و هم زیربناهای اقتصادی، خدمات اجتماعی و تسهیلات مربوطه و هم توسعه انسانی را دربر میگیرد. گروهی هم معتقدند توسعه روستایی صرفاً توسعه کشاورزی نیست، همچنین موردی از رفاه اجتماعی هم نیست که با تزریق پول به مناطق روستایی برای رفع نیازهای اولیه و اساسی انسان مرتفع شود بلکه توسعه روستایی طیف وسیعی از فعالیتهای گوناگون و بسیج مردم را شامل میشود که مردم را توانمند میسازد تا روی پای خود بایستند و مشکلاتشان را حل کنند.
بانک جهانی توسعه روستایی را یک راهبرد میداند که به منظور بهبود زندگی اقتصادی و اجتماعی گروه خاصی از مردم به ویژه روستاییان فقیر طراحی و اجرا میشود. این فرآیند شامل بسط منافع توسعه در میان فقیرترین اقشار است که در مناطق روستایی در پی کسب معاش هستند. این گروه شامل کشاورزان خردهپا، خوشنشینان و کشاورزان بیزمین است.
علل مهاجرت از روستا
در این میان مشکلات و معضلات اساسی روستاها در تمام مناطق جهان ناشی از دو مساله است؛ یکی کمبود امکانات اجتماعی و ضعف زیرساختهای اقتصادی و دیگری کمبود درآمد و ضعف اقتصادی. از جمله امکانات اجتماعی و زیربنایی میتوان به خدمات بهداشتی، آموزشی، بیمه و تامین اجتماعی، امکانات ارتباطی و آب و برق اشاره کرد. اگرچه بسیاری از دولتها برنامههای گسترده و پرهزینهای را برای بهبود این زیرساختها انجام دادهاند اما مشاهدات نشانگر آن است که این امر خود بهتنهایی نتوانسته معضلات اقتصادی روستاییان را حل کند و سطح درآمد آنان را افزایش و میزان فقر را کاهش دهد و در نتیجه مهاجرت به شهرها را کاهش دهد. کمبود درآمد عامل مهمی است که در صورت در نظر نگرفتن راهکارهایی برای افزایش آن، روستاها توسعه نیافته و فرآیند توسعه به کندی صورت میگیرد. مرکز آمار ایران علل مهاجرت در مناطق روستایی را بر اساس نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال 90 در این موارد خلاصه کرده است: انتقال شغلی (4 /2 درصد)، جستوجوی کار بهتر (6 /3 درصد)، جستوجوی کار (7 /6 درصد)، تحصیل (1 /8 درصد)، دستیابی به مسکن مناسبتر (3 /12 درصد)، تبعیت از خانوار (8 /46 درصد)، انجام یا پایان خدمت وظیفه (9 /11 درصد) و پایان تحصیل (1 /8 درصد) از مهمترین دلایل مهاجرت هستند که عموماً در جستوجوی کار و شغل و زندگی بهتر این مهاجرت صورت میگیرد یعنی نبود شغل و کار، عامل اصلی مهاجرت است. این واقعیتی است که مهاجرت از روستا به شهر به عنوان یک پدیده اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی نتیجه مجموعهای پیچیده از عوامل اجتماعی روانشناختی، اقتصادی و سیاسی است اما به نظر میرسد در این میان کسبوکار و فضای حاکم بر آن که کمبود درآمد را به همراه دارد، عامل تعیینکنندهای برای زمینهسازی مهاجرت از روستا باشد. کمبود درآمد روستاییان به عوامل زیادی بستگی دارد که مهمترین آنها عبارتند از نرخ رشد بالای جمعیت و افزایش بعد خانوار، بیکاری فصلی یا دورهای، بهرهوری پایین عوامل تولید، کمبود سرمایهگذاری در مناطق روستایی به دلیل عدم جذابیت برای سرمایهگذاران و ضعف ساختار کسبوکار.
برای نمونه میتوان به ساختار توزیع زمین در بخش کشاورزی که یکی از فعالیتهای مهم اقتصاد روستاست، توجه کرد. بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران در تابستان سال 1396 حدود 6 /52 درصد اشتغال در مناطق روستایی مربوط به فعالیتهای بخش کشاورزی بوده است. همین فعالیتهای بخش کشاورزی بر اساس آمار سرشماری کشاورزی سال 1393 حاکی از آن است که در حدود 75 درصد بهرهبرداران بخش کشاورزی فقط 5 /19 درصد مساحت کل زمینهای کشاورزی و باغ و قلمستان را از آن خود کردهاند که کمتر از پنج هکتار زمین دارند یعنی زمین کمتری به بهرهبرداران بیشتری توزیع شده که نتیجه آن کوچک بودن اراضی و در نتیجه تولید کمتر و درآمد کمتر را به دنبال دارد. از طرف دیگر به دلیل همین کوچکی اراضی که 75 درصد بهرهبرداران بخش کشاورزی با آن مواجه هستند، قدرت درآمدی برای تغییر و تحول فناوری و تجهیزات نوین و روشهای جدید را کاهش داده و در نتیجه افزایش عملکرد اتفاق نمیافتد و هر روز این بهرهبرداران به دلیل تورم، قدرت خرید پایینتری داشته و فقیرتر میشوند. در این شرایط چارهای جز مهاجرت نیست. در کنار آن، بروز مخاطرات محیطی (سیل، خشکسالی و زلزله)، دسترسی نامناسب به امکانات و تسهیلات بهداشتی و رفاهی از جمله عوامل دیگری است که مهاجرت روستایی به شهر را تشویق کرده چراکه همه امکانات مدرن و رفاهی زندگی در مناطق شهری توزیع شده است. اینکه یک فرد روستایی مهاجرت میکند و تمایل دارد محل زندگی خود را تغییر دهد، حق طبیعی اوست اما اینکه به دلیل مشکلات و تنگناهایی که در مناطق روستایی هست، مهاجرت کند، ضعف سیاستگذاری و برنامهریزی برای توسعه پایدار روستایی است.
مطلوب کردن فضای روستایی برای ماندگاری جمعیت آن، تنها با تزریق پول و دادن وام برای ساختوساز مسکن یا ایجاد شغل میسر نمیشود. تاکنون طرحهای بسیاری با هدف اشتغالزایی از طریق اعطای وام در کشور اجرا شده اما ناموفق بوده است چراکه رویکرد سیستمی توسعه پایدار را نداشته است. چرا این تصور در میان مسوولان کشور با توجه به تجارب قبلی هنوز وجود دارد که تزریق پول بهتنهایی میتواند عامل توسعه فرصتهای شغلی و ایجاد انگیزه برای برگشت جمعیت به روستاها باشد؟ شاید این سیاست برای بخشی از روستازادگانی که به شهر مهاجرت کردهاند و در دوران بازنشستگی به سر میبرند، برای داشتن فضای زندگی آرام مطلوب باشد اما برای جوانان چطور؟ آیا این سیاست جذابیت کافی را دارد؟ به نظر میرسد سیاستگذار به عوامل دیگری که بر جذابیت روستا نقش دارد، توجه نکرده است. از جمله موارد نادیده گرفته شده که عدم توجه به آنان، همان تکرار تجارب قبلی اعطای وام برای اشتغال و درآمد است، عبارتند از:
♦ ایجاد فضای اطمینان و اعتماد در کسبوکارهای روستایی (کشاورزی و غیرکشاورزی) و کاهش مخاطرات (طبیعی، انسانی و مدیریتی) آن در بخش سرمایهگذاری، تولید، بازار و فروش
♦ ساماندهی و توسعه زنجیره عرضه و ارزش محصولات کشاورزی و قانونمداری آن
♦ برنامهریزی برای مقابله با کاهش بحرانهای طبیعی
♦ تدوین الگوی بهینه کشت و نظام بهرهبرداری مناسب تولید
♦ توسعه زیرساختهای اقتصادی و فناورانه متناسب با هر فعالیت
♦ توسعه تشکلها و گروههای خانوادگی (تولیدی و بازاریابی و خدماتی) توانمند
♦ تولید محصولات سالم و مطابق با استانداردهای تغذیهای و بهداشتی جهانی
♦ ایجاد پایگاههای اطلاعاتی روزآمد جهت رصد و پایش
♦ داشتن ساختار کلان اقتصادی مطلوب و سالم (رقابتپذیر، بدون رانت و فساد و ایجادکننده ثروت و ارزش)
در این میان آنچه بیش از هر مساله دیگری بااهمیت به نظر میرسد، برنامه آمایش سرزمین است. نداشتن این برنامه به مثابه وارد شدن به اتاقی تاریک است که با تکرار آزمایش و خطا شاید بتوان به مسیر روشنی دست یافت. در این میان پرسش و مطالبه عمومی از سیاستگذار آن است که تاکنون چقدر با سیاست وامدهی به روستا برای شغل و مسکن، مهاجرت معکوس اتفاق افتاده است؟ خطای پیشبینی چقدر است؟ امیدوارم در دولت تدبیر و امید، پاسخی علمی و دقیق به این مطالبه داده شود.