افتخارم ورود سیاستمداران به ورزش است
گفتوگو با حسن غفوریفرد
گفتو گو با حسن غفوریفرد اولین رئیس سازمان تربیت بدنی حول تحولات ساختاری در دوره تحت مدیریتش بر سازمان تربیت بدنی و دلایل افزایش هزینهها و دستمزدها انجام شد.
افتخارش ورود سیاستمداران به ورزش است در نگاه اول شاید این افتخار برایش فخر نباشد اما وقتی پای سخنانش مینشینی درمییابی چندان بیراهه نمیگوید. برای نسل سوم انقلاب که حافظه تاریخیشان از آن دوران خالی است شاید هنوز یک علامت سوال باشد اما برای نسل حاضر در آن زمان شاید لاجرم یک انتخاب. گفتو گو با حسن غفوریفرد اولین رئیس سازمان تربیت بدنی حول تحولات ساختاری در دوره تحت مدیریتش بر سازمان تربیت بدنی و دلایل افزایش هزینهها و دستمزدها انجام شد. خاطرات او گرچه شنیدنی بود اما تحلیلش از شرایط تناقضی بود از گذشته.
* * *
آقای غفوریفرد؛ جنابعالی در دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمیرفسنجانی به ریاست سازمان تربیت بدنی منصوب شدید، دولت آقای رفسنجانی هم به عنوان دولت بعد از جنگ تلاش خود را بر ساختارسازی خصوصاً در عرصه اقتصاد گذاشته بود. در دوران ریاست شما بحث ساختارسازی و اصلاح ساختار اقتصادی ورزش هم در دستور کار قرار گرفت؟
من دو سه روز بعد از به ریاست جمهوری رسیدن آقای رفسنجانی حکم ریاست سازمان تربیت بدنی را از ایشان گرفتم. در آن زمان برخلاف قبل که رئیس سازمان تربیت بدنی معاون نخست وزیر بود بعد از حذف نخست وزیری از قانون اساسی کشور، معاونت سازمان تربیت بدنی نیز حذف شد و مقرر شد رئیس جمهور دو معاون داشته باشد، معاون اجرایی و معاون دیگر رئیس سازمان برنامه بود. از این رو ارتباط این سازمان با دولت قطع شده بود. بعد از اینکه آقای هاشمی این پیشنهاد را به من دادند اولین شرطم این بود که رئیس سازمان تربیت بدنی، معاون رئیس جمهور شود. این پیشنهاد در رفت و برگشتهایی که داشت و با صحبتهایی که با آقای حبیبی معاون اول رئیس جمهور داشتم پذیرفته شد و در نهایت ایشان متقاعد شدند که این سازمان جزو معاونتهای ریاست جمهوری درآید.این تغییر زمینه برای سایر تغییرات ساختاری در دولت شد به گونهای که دو سازمان انرژی اتمی و محیط زیست هم تبدیل به معاونتهای رئیس جمهور شدند. دومین پیشنهاد من هم این بود که رئیس سازمان تربیت بدنی اجازه حضور در جلسات هیات دولت را داشته باشد.پیش از این با وجود آنکه رئیس تربیت بدنی معاون نخست وزیر بود ولی حق شرکت در جلسات هیات دولت را نداشت اما بعد از آنکه سازمان تربیت بدنی به معاونت رئیس جمهوری ارتقا یافت اجازه حضور در جلسات هیأت دولت را پیدا کرد. دو سازمان انرژی اتمی و محیط زیست بعد از ما حق شرکت در جلسات هیات دولت را پیدا کردند. اینها امتیازات که ما در همان ابتدا به نفع ورزش کشور گرفتیم با هدف ارتقا سازمان تربیت بدنی انجام شد، اینکه این سازمان را از یک تشکیلات معمولی به معاونت رئیس جمهور با حق حضور در جلسات هیأت دولت برسانیم تا زمینه رشد و پیشرفت ورزش را فراهم سازیم. اقدام دیگری که در زمان من انجام شد ارتقای جایگاه ورزش بود.
چه اقدامی انجام دادید؟
برای اینکه هم جایگاه ورزش رشد کند و امکاناتش افزایش یابد زمینه را برای حضور و آشنایی مسوولان مملکتی با ورزش فراهم ساختیم به این شکل که به برخی از وزرا را به عنوان مسوولان فدراسیونها حکم دادیم. آقای مهندس ترکان که در آن زمان وزیر دفاع بود به ریاست فدراسیون کشتی انتخاب کردیم. آقای وهاجی وزیر بازرگانی و آقای محلوجی به عضویت کمیته المپیک درآمدند. آقای ناطقنوری از مجلس به فدراسیون بوکس رفتند و از ارتش نیز تیمسار سلیمی که آن زمان رئیس نیروی زمینی بودند حکم ریاست فدراسیون هندبال را گرفتند. در واقع ما تلاش کردیم از مجلس، دولت و حتی نیروهای مسلح افرادی را وارد ورزش کنیم. ما حتی از روحانیون صاحب نفوذ نیز استفاده کردیم و زمینه را برای حضورشان در ورزش فراهم ساختیم. مجموعه این اقدامات سبب شد که ورزش در مجامع تصمیمگیری دولت مطرح شود به همین دلیل هم بودجه ورزش به سرعت افزایش پیدا کرد. زمانی که در مجلس یا دولت بحث بودجه ورزش مطرح میشد از آن دفاع میشد برای مثال علاوه بر بودجه ورزش اعتبارات دیگری مثل 10 ریال از هر نخ سیگار برای ورزش تصویب شد.
از این 10 ریال شروع شد و به اختصاص یک درصد بودجه سازمانها برای ورزش رسید؟
بله؛ البته اینها علاوه بر بودجه اصلی ورزش پیشبینی میشد. خود بودجه ورزش هم رشد زیادی داشت. اگر به اعتبارات و بودجه ورزش و اضافات آن رجوع کنید میبینید که پس از دوران من بیش از هزار برابر رشد داشته است.در زمان من بودجه ورزش زیر یک میلیارد تومان بود اما الان به بیش از دوهزار میلیارد تومان رسیده است. البته ممکن است بگویید تورم هم عامل این افزایش بوده ولی من میگویم مثلا اگر در آن زمان سکه 80 هزار تومان بود الان 800 هزار تومان شده یعنی 10 برابر ولی بودجه دو هزار میلیارد تومان شده است یعنی چیزی فراتر از نرخ تورم. افزایش اعتبارات بودجه هم به این علت بود که مسوولان سیاسی، قضایی و اجرایی مملکت به ورزش ورود پیدا کرده بودند و از نزدیک با اثرات و تاثیر ورزش در رشد و ارتقای سلامت جامعه، پر کردن اوقات فراغت جوانان و افتخارآفرینی برای کشور در سطح بینالمللی آشنا شدند.بعد از آن تلاش ما بر حضور روحانیون در ورزش متمرکز شد. البته در ابتدا خودداری میکردند ولی بعدها راحتتر این امر را پذیرفتند.ما به همراه تیمی که به بازیهای آسیایی پکن فرستادیم برای اولین بار یک روحانی به نام، «آقای سیدابوالقاسم شجاعی» را همراه هیات فرستادیم و در این بازیها هم برای اولین بار بعد از انقلاب فوتبال ما مقام اول را کسب کرد.
یعنی حضور یک روحانی با کاروان در این موفقیت تاثیرگذار بود؟
بله قطعا؛ به هر حال انگیزههای معنوی نقش زیادی در پیروزیهای ما داشتند. در کل بازیهای المپیک آسیایی فوتبال ایران تاکنون سه بار مقام اول را کسب کرده است. اولین بار قبل از انقلاب و در بازیهای آسیایی به میزبانی ایران بود. در آن سال ما هم مربی خارجی داشتیم هم از امتیازات میزبانی بهره بردیم. بار دوم در زمان ریاست من در سازمان بود. آخرین قهرمانی هم به دوران آقای دادکان برمیگردد. یعنی در چهار سال ریاست من تیم فوتبال ایران یک قهرمانی کسب کرد و بعد از آن «یعنی در 19 سال بعد هم تنها یک مقام اولی آسیا را کسب کردهایم.» در جام باشگاههای آسیا هم فوتبال باشگاهی چهار مقام اولی دارد که همه آنها در زمان ریاست من بر سازمان تربیت بدنی کسب شد. آن هم در شرایطی که حداکثر بودجهای تیمهای درجه اول مثل استقلال، پیروزی و پاس میگرفتند 20 میلیون تومان بود که باید از آن دستمزد بازیکنان، هزینههای رفت و آمد و باشگاه و ... را تامین میکردند. اما امروز میبینید که دستمزد یک بازیکن بالای یک میلیارد است.
تیم پاس از نیروی انتظامی بودجه نمیگرفت، یعنی متکی به بودجه دولت بود؟
ببینید مهم نبود بودجه از کجا تامین میشود ما اصل را بر این گذاشته بودیم که هزینه باشگاهها باید 20 میلیون باشد. در آن زمان پول، تنها عامل تعیینکننده نبود در کنار آن غیرت و تعصب ملی هم نقش داشت. در سال اول حضور من برای برگزاری مسابقات دهه فجر حتی یک ریال هم بودجه نداشتیم و کل هزینه را از مردم و بازاریها گرفتیم بعد هم از مردم دعوت کردیم که برای گرامیداشت و پاسداشت پیروزی انقلاب از این مسابقات دیدن کنند. بنابراین مجموعه اقداماتی انجام شد زمینه را برای رشد بودجه عمرانی و جاری ورزش فراهم ساخت.
شما در بخشی از صحبتهایتان عنوان کردید استقلال و پرسپولیس از دولت بودجه نمیگرفتند و بودجه خودشان استفاده میکردند، این بودجه از کجا تامین میشد؟
بخشی از محل فروش بلیت و درآمدهای مسابقات بود. بخشی هم کمکهای مردمی بود. کما اینکه در آن زمان بسیاری از مسوولان باشگاه حقوق و دستمزد نمیگرفتند برای مثال اقای علی پروین که مربی پرسپولیس و تیم ملی بود پولی از ما نمیگرفت.
دستمزد بازیکنان که بود؟
بله ولی ورزشکاران هم پول بسیار کمی میگرفتند به نحوی که کل تیم را میشد با 20 میلیون تومان سروسامان داد.
یعنی شما آن زمان هیچ پولی به مربی تیم ملی نمیدادید؟
خیر؛ آقای پروین که در آن زمان مربی تیم ملی بودند پولی از ما نمیگرفتند و مقام اول بازیهای آسیایی را هم کسب کردند. جالب است بدانید که ما گاهی حتی هزینه سفر و رفت و آمد تیم را هم نمیدادیم. زمانی قرار بود تیم پیروزی با تیم نیسان ژاپن مسابقه دهد. ولی پول بلیت هواپیما را نداشتند. من به آنها گفتم من پول بلیت را میدهم و اگر بازی را بردید این پول را میبخشم اما اگر بازنده شدید باید آن را برگردانید. حتی چک تضمینی آن را هم از آقای پروین گرفتیم. مربی تیم نه تنها پول نمیگرفت بلکه به خاطر علاقه به تیم، چک تضمینی هم به ما داد. جالبتر اینکه نتیجه مسابقه مساوی شد و این موضوع در قرارداد ما ذکر نشده بود. این موضوع مطرح شد که حالا باید این چک نقد شود یا بخشیده شود. در همان زمان هم اتفاقاً من از ورزش کنار رفتم و مسوول بعدی هم چک را به اجرا گذاشته بود ولی در نهایت ما به آقای هاشمیرفسنجانی موضوع را در میان گذاشتیم و ایشان واسطه شدند که چک را به آقای پروین برگشت دادند.
آقای غفوریفرد! برخی معتقدند دو خشت کج در دوران شما در ورزش بنا نهاده شد. اولین خشت ورود مدیران سیاسی به عرصه ورزش در زمان شما بود از جمله اینکه برخی چهرههای سیاسی را در راس هیات مدیره دو باشگاه استقلال و پیروزی گذاشتید واین موضوع امروز تبدیل به آفتی در ورزش ما خصوصاً فوتبال شده است. در واقع از دوران شما به بعد ورزش تبدیل به یک پله سیاسی شد.
بله من پای مردان سیاسی را به ورزش باز کردم و این را جزو افتخارات خودم میدانم. این اقدام من باعث شد جایگاه ورزش ارتقا پیدا کند و در مجامع تصمیمگیری مثل مجلس و دولت مطرح شود. خاطرم هست استاندار وقت تهران در نامهای به دولت نوشتند تیمهای پیروزی و استقلال را منحل کنید و به جای آن تیمهای حزباللهی را تاسیس کنید. مسابقات تیمهای پرطرفدار پیروزی و استقلال در زمان نامعلوم و در مکانهای نامعلوم برگزار شود. یعنی آن زمان دیدشان به ورزش اینگونه بود، ورزش را ضدارزش میدانستند. من به استاندار گفتم شما جهاد مدرسهسازی را به راه انداختید و خیرین مدرسهساز را ترغیب به این امر کردید که اقدام شایستهای است. بیایید شبیه این را هم در ورزش ایجاد کنید و جهاد ورزشی به راه اندازید. گفت آقا مدرسه یک چیز مقدس است ولی ورزش مسخره است. ببینید دیدشان به ورزش اینگونه بود. اگر فردی با لباس گرمکن یا ورزشی به اداره میرفت مسخره و ناپسند بود ولی من روز تربیت بدنی را گذاشتم و همان روز هم با لباس ورزشی به دانشگاه رفتم و تدریس کردم.
بنابراین معتقدم اینکه من مدیران سیاسی را از دولت، مجلس، نیروی نظامی وارد ورزش کردم اقدام خوب و بجایی بود. حالا عدهای بیایند و بگویند خشت کج است ولی من این را خدمت بزرگ میدانم. ما در آن زمان مدیرانی را بر سرکار آوردیم که استفاده سیاسی از جایگاه ورزشیشان نکردند. خیلی از آنها گمنام بودند. مثلاً آقای ترکان که همزمان وزیر دفاع و رئیس فدراسیون کشتی بودند از موقعیت خود در دولت برای ارتقای کشتی استفاده کرد و نتیجه آن بود که ما وقتی ورزشکاران را نزد مقام معظم رهبری بردیم، فرمودند پیروزیهای شما برای ما در دنیا عزت سیاسی میآورد یعنی اهمیت پیروزیهای ورزشی مطرح شد. این افراد همه مدیران قوی بودند که استفاده سیاسی از ورزش نکردند و آن را پله و سکوی سیاسی بر رای خود نساختند.
ولی ظاهراً در تیم استقلال و پیروزی این اتفاق افتاد؟
چه کسانی بودند؟
جنابعالی عنوان میکنید که افرادی که در راس ورزش قرار دادید افراد موفقی بودند ولی همان هیات مدیره استقلال در آن زمان به گونهای عمل کرد که باعث شد استقلال دو سال بعد به لیگ پایینتر سقوط کند، این یعنی مدیران منتصب کارآمد نبودند.
تا زمانی که من در سازمان بودم استقلال موفق بود. حتی در آسیا اول شد و بعد از آن دیگر رتبه کسب نکرده است.
ولی در زمان همان هیات مدیره استقلال سقوط کرد.
ببینید من از دوران مدیریت خودم دفاع میکنم. در دوره من پاس و استقلال با همین مدیران اول شدند. سقوط استقلال در دوره معاون بعدی بود در دوره من قهرمان آسیا شدند.
شما برای اولین بار باشگاههای استقلال و پرسپولیس را صاحب هیات مدیره کردید و چهرههای سیاسی را در این هیاتها گنجاندید. افرادی چون آقامحمدی در هیات مدیره استقلال و انصاریفرد در هیات مدیره پیروزی. یعنی شما ساختار باشگاهها را باشگاهی کردید اما در بحث اقتصاد باشگاهها تحول و تغییری ایجاد نشد و این تیمها کماکان دولتی بودند.
بله همینطور است؛ در آن زمان که من به ریاست سازمان رسیدم باشگاه پیروزی زیر نظر بنیاد مستضعفان بود و اسم پرسپولیس را پیش از ما آقای مظاهری رئیس بنیاد مستضعفان، به پیروزی تغییر داد. در زمان ما آقای رفیقدوست رئیس بنیاد بود و ما با مشکلات فراوان توانستیم تیم را از آنها بگیریم.
قرار بود همراه با تیم امکانات باشگاهی هم به ما بدهند که از محل آن بتوانیم تیم را اداره کنیم. اما هیچ امکاناتی به ما ندادند و بنیاد تنها قولی را به ما داد که عمل هم نکرد. پرسیدید چرا در آن زمان باشگاهها دولتی بود، من معتقدم تیم مردمی بود تنها اداره آن در دست دولت بود.از سوی دیگر در آن زمان همه چیز دولتی بود؛ خصوصیسازی در سالهای اخیر مطرح شده است. در آن زمان بر روی ماست نوشته بود ماست دولتی.
اما در زمان آقای هاشمیرفسنجانی اصلاح ساختار اقتصادی آغاز شده بود.
حداقل تا پایان دوره من اصلا بحث خصوصیسازی مطرح نبود. ما حتی مدرسه خصوصی هم نداشتیم. بعد از آن دورخیزها برای خصوصیسازی شروع شد. با این وجود بعد از این همه سال که بانکها دانشگاهها، مدارس، انرژی، مخابرات، راه آهن و... خصوصی شدهاند هنوز نتوانستهاند ورزش را خصوصی کنند و هنوز هم بند ناف آن به دولت وصل است. فارغ از اینکه در زمان ما همین بودجه دولتی هم بسیار اندک بود به همین علت هم من تلاش کردم از افراد متنفذ در راس باشگاهها و هیات مدیره استفاده کنم که از طریق این افراد بتوانیم کمکهای مردمی را جذب کنیم. چون یک ریال هم بودجه دولتی به این باشگاهها داده نمیشد. از سوی دیگر آن زمان به هیچ تبلیغی مجوز داده نمیشد و حتی تبلیغات فراوان دور زمین هم بیشتر متعلق به تلویزیون بود و اگر هم میخواستیم پولی کمتری بدهیم بازیها را پخش نمیکرد.
دومین خشت کجی که میگویند آقای غفوریفرد بنا نهاد این بود که بودجه ورزش کاملاً دولتی شد. مثلاً یک درصدی اعتبارات سازمانها یا 10 ریال هر نخ سیگار. این عده از منتقدان میگویند اگر ورزش خصوصاً فوتبال به روال قبل یعنی دوران قبل از انقلاب طی مسیر میکرد زمینههای بیشتری برای رشد و ارتقای آن فراهم میشد ولی از زمانی که بند ناف ورزش به دولت وصل شد ورزش به صورت عام و فوتبال به صورت خاص روز به روز دولتیتر شد.
الان که با وجود این همه بودجه دولتی باز هم بسیاری از فدراسیونها و باشگاهها درگیر مشکلات هستند.
اما این روند از دوران شما آغاز شد.
الان کدام ورزش درآمدزا است؟ آیا ورزش همگانی میتواند کسب درآمد کند؟
نه منظورم بحث ورزش حرفهای، خصوصاً فوتبال است.
همین فدراسیون فوتبالی که میگویید آیا میتواند بدون بودجه خود را اداره کند؟
دوره آقای صفاییفراهانی تا حد زیادی توانست این کار را بکند.
یعنی آقای صفایی بدون بودجه دولتی استفاده نمیکردند؟
چرا بودجه داشتند ولی فدراسیون به یک استقلال مالی رسیده بود.
به استقلال رسیده بود یعنی چه؟ بالاخره از دولت پول میگرفت یا نمیگرفت؟
بودجه فدراسیون به گفته آقای فائقی در دوره آقای صفایی کمتر از 200 میلیون تومان بوده است.
خب در زمان من که 8 میلیون بود
بله حرف من هم همین است در دوران آقای صفاییفراهانی هزینه فوتبال چیزی حدود دو تا سه میلیارد بود و فدراسیون خودش کسب درآمد میکرد.
خب آقایانی که این آمار را میدهند بگویند از کجا کسب درآمد میکردهاند.
اسپانسر میگرفتند.
اسپانسر را که ما هم میتوانستیم بگیریم و مشکلی نبود، ولی «زمان ما همه چیز دولتی بود، اسپانسر به آن معنای امروزی وجود نداشت. خود شما میگویید بودجه 8 میلیونی دوران من در دوران آقای صفایی 200 میلیون تومان شده است. این نشان میدهد کدام زمان دولتیتر بوده است.
اما بنا را شما گذاشتید.
ببینید همه فدراسیونها بودجه داشتند.
باشگاهها چطور؟
باشگاهها که پول نمیگرفتند.
در دوره شما از فدراسیونها پول نمیگرفتند؟
نه ما یک ریال هم اجازه نمیدادیم پولی به باشگاهها پرداخت شود. کل بودجه فدراسیون فوتبال اعم از باشگاه و غیر باشگاه 8 میلیون بود. کل بودجه همه فدراسیونها 30 میلیون تومان بود.
اما شما گفتید 20 میلیون تومان برای باشگاههای درجه یک در نظر گرفته بودید.
ما میگفتیم سقف هزینهها بیشتر از این نشود در آن زمان اول ما تلاش کردیم ورزش را از یک حالت ضد ارزش به یک رتبهای برسانیم که قادر به جذب اسپانسر شویم و ازحالت ضدارزش خارج کنیم. از سوی دیگر آن زمان همه دستگاهها دولتی بود و نیازی به تبلیغات نداشتند. بخش خصوصی وجود نداشت که هزینه تبلیغات را بدهد. ما با همه این مشکلات از گوشه وکنار پول میگرفتیم. تلویزیون میگفت اگر روی پیراهن تیمها تبلیغ شود با کرامت انسانی مخالف است و اجازه پخش نمیداد. به آنها گفتم شما فوتبال خارجی پخش میکنید که در آن تبلیغ آبجو وجود دارد ولی اجازه تبلیغ صنعت ملی را نمیدهید. زمانی که پیکان پیشفروش میشد و مردم برای خرید آن دو ساعت در صف خرید بودند مشخص بود که این کارخانه برای تبلیغ در ورزش پیشقدم نمیشود. فدراسیونها از قبل از انقلاب بودجه داشتهاند و تا امروز نیز همه تلاش کردهاند که این بودجه دولتی افزایش پیدا کند و هیچ کسی به دنبال کاهش آن نبوده است. در کنار آن تلاشهایی نیز برای جذب اسپانسر شده است. ولی این اسپانسرها نیز کارخانههای دولتی بودهاند. اما هیچ کسی نگفته است که اسپانسر داریم و بودجه دولتی مارا کاهش دهید. هماکنون از 18 تیم لیگ برتر فوتبال هیچ تیم خصوصی وجود ندارد و تنها تیم داماش گیلان خصوصی بود.
این موضوع انتقاد به شخص شما نیست، انتقاد به روندی است که بنا نهاده شد.
ببینید از آن زمانی که فدراسیونها تشکیل شده تا امروز تلاش بر این بوده که بودجه خود را افزایش دهند. در کنار آن هم تلاش میکردند اسپانسر هم بیاورند ولی اکثر این اسپانسرها هم دولتی بودند. در زمان ما باشگاه پرسپولیس و استقلال حتی یک ریال هم بودجه دولتی نداشتند.
ولی به این تیمها کمک میکردید.
نه ما هیچ کمکی نمیکردیم. حتی تیمی که میخواست برای مسابقات آسیایی اعزام شود از ما پول قرض میگرفت. ما تنها به پیروزی و استقلال تا حدودی کمک میکردیم. بقیه تیمها مردمی بودند. اوج افزایش فدراسیونها زمان فراهانی بوده است که باید حساب پس بدهد که پولها از کجا آمده است؛ همان زمان نیز 200 میلیون تومان بودجه دولتی فدراسیون بود. هیچ کسی به دنبال کاهش بودجه فدراسیون نبود. آن زمان امکان جذب اسپانسر وجود نداشت. ما همیشه دچار کمبود تولید بودیم و اصلاً زمینه جذب اسپانسر فراهم نبود. باید در این زمینه تحلیل صحیح وجود داشته باشد. هم اکنون آقای رویانیان میگوید تنها 5 /4 میلیارد تومان از دولت گرفتهام. استقلال نیز همین مبلغ را گرفته است.
وارد سوالات کلیتر شویم. فوتبال در دنیا تبدیل به یک تجارت پرسود شده است اما در ایران هنوز این اتفاق نیفتاده است.
این یک بحث مدیریتی است، دولت بودجه در اختیار باشگاه قرار میدهد و مدیر بیحساب هزینه میکند. مدیران باشگاه ما عموما چهرههایی هستند که مدیران دولتی هستند و همان نگاه حاکم است.
برگشتیم سر خانه اول مگر، همین مدیران دولتی از دوره شما وارد ورزش نشدند؟
فرق میکند زمانی مدیر دولتی قرار میدهیم و میگوییم خودت باید درآمدزایی داشته باشی و به میزان درآمد هزینه کنی. زمانی نیز مدیر دولتی قرار میدهیم و منابع مالی را نیز در اختیار وی قرار میدهیم. یعنی حکم میدهیم، همراه حکم یک کیسه پول هم میدهیم. من این کار را نکردم. من حکم دادم گفتم برو خودت درآمد کسب کن هزینه کن. اما بعد قوانین مندرآوردی شد. مدیریتهایی آمد که پول دیگری را هزینه میکنند. این از جمله ایرادهای اساسی در این خصوص است. برای مثال در شرایط فعلی آقای رویانیان به دنبال درآمدزایی است که اگر این کار را انجام دهد در آینده به سود نیز خواهد رسید. رویانیان میگوید پرسپولیس 25 میلیون نفر هوادار دارد که اگر هر کدام هزار تومان به باشگاه کمک کنند 25 میلیارد تومان درآمدزایی برای باشگاه ایجاد میشود. این کاری است که در دنیا رایج است. ولی متاسفانه ما مدیر قرار میدهیم و قانون دروغ سقف قرارداد مدیریت باشگاه را با مشکل روبهرو میکنیم در حالیکه هم اکنون باشگاهها از جیب دولت و بدون حساب و کتاب هزینه میکنند.
چرا با وجود این همه هزینه در فوتبال و با توجه به اینکه شما میگویید فوتبال نه تنها تاکنون نفعی نداشته بلکه بیشتر هزینه بوده، دولت اصرار بر ادامه این روند دارد؟
این سوال را باید از دولت پرسید، فوتبال را باید به مردم واگذار کرد. استقلال و پرسپولیس جز سرمایههای ملی هستند، تیمهای دیگر نیز وجود دارند اما پتانسیل این دو تیم را ندارند. نباید به گونهای باشد که این دو تیم تضعیف شوند. هم اکنون هر بخشی که در اختیار مردم قرار گرفته است توسعه یافته است و این دو تیم نیز باید در اختیار مردم و بخش خصوصی قرار گیرند. دولت چندین سال است که در فکر خصوصیسازی این دو باشگاه است. رویانیان میگوید تا پایان سال 51 درصد باشگاه را خصوصی میکنیم. امروز باشگاههای بزرگ دنیا مثل رئال مادرید، بارسلونا، میلان و ... خصوصی هستند و با برنامهریزی دقیق هزینه میکنند و به سمت توسعه و پیشرفت حرکت میکنند.
شما این رویه را در افزایش دستمزدها هم دخیل میدانید اساساً در جایگاه فردی که سابقه اجرایی پررنگی در عرصه ورزش داشتهاید نظرتان درباره افزایش دستمزدها در فوتبال چیست؟
ببینید زمانی کسی که هزینه میکند همان کسی است که درآمدزایی میکند اما هماکنون این موضوع اتفاق نمیافتد و عدهای هزینه میکنند و عدهای درآمد ایجاد میکنند و هزینهکنندگان به کسانی که درآمد ایجاد میکنند تکیه میکنند. یعنی دولت پول تامین میکند و مدیران هزینه میکنند. زمانی که اینگونه باشد حساب سود و زیان را نمیکند، میخواهد بهترین بازیکن را روی نیمکت بگذارد تا بازار گرمی کند. بگوید من روی نیمکت هم یک تیم ملی داریم، اما از پتانسیل بازیکن استفاده نمیکند.دستمزد بازیکنان در این شرایط بالا میرود و هر کس میخواهد پول بیشتری بدهد تا بازیکن بهتر تیمش را زیاد کند
میگویند دستمزد بازیکنان در ایران قابل در مقایسه با کشورهای همسایه خیلی بالا نیست.
من مخالف بالا بودن یا نبودن دستمزدها نیستم، اگر بازیکنی پنج میلیارد هزینه دارد باید مدیران از کنار این بازیکن شش میلیارد درآمد داشته باشند. من میگویم الان درآمد را یکی میدهد هزینه را یکی دیگر میکند. مدیران باید منابع مالی تامینکننده خرید بازیکن را پیدا کنند. تیمی باید بسته شوند که درآمدزایی کنند. غیر از تیمهای پرسپولیس و استقلال و تا حدودی تراکتورسازی، تیمها چقدر تماشاچی دارند؟ وقتی تماشاچی ندارید چرا هزینه میکنید؟ خیلی از بازیهای لیگ بدون تماشاچی برگزار میشود. موضوع زیاد یا کم بودن پول نیست بحث اصلی این است که باید از هزینه کردن برای بازیکن کسب درآمد شود.
آقای غفوریفرد در زمان شما استقلال جزو سازمان تربیت بدنی بود، چرا اموال استقلال تا به امروز به این باشگاه بازگردانده نشد؟
تلاش زیادی در این زمینه انجام دادیم اما متاسفانه نتیجه بخش نبود.
چه مانعی وجود داشت؟
متاسفانه خود مسوول تربیت بدنی بخشی از اموال را بخشیده بود، بعد از انقلاب یک بازیکن معروف و کاپیتان تیم ملی آمد و گفت برایم کار پیدا کنید، گفتم مگر نمیخواهی ورزش کنی، گفتم برو تیم جمع کن، گفت نه در جمهوری اسلامی که دیگر ورزش وجود ندارد. آن زمان عدهای فکر میکردند جمهوری اسلامی ورزش ندارد، عدهای گفتند این ورزشها غربی است و باید ورزش بومی با تولید کنیم و گفتند پرش ارتفاع غربی است و ما میتوانیم پرش در عمق داشته باشیم؛ گفتیم اگر قرار باشد جایزه داد و استعدادی را کشف کرد پرش از ارتفاع کاری خاص، است در عمق را هم که میتوانند انجام دهند حال ممکن است کسی آسیب ببیند. کلاً عدهای فکر میکردند ورزش حرام است. تصورات عجیب غریبی درباره ورزش وجود داشت. در این شرایط عدهای از این وضعیت سوءاستفاده کردند و اموال تربیت بدنی را تصرف کردند که از جمله آن اموال باشگاه پیروزی بود که تصرف کردند. برخی از نهادها هم بخشی از اموال را گرفتند.
ورزشگاه انقلاب در اختیار سربازان بود و بعد از جنگ نیز مدتها به همین شکل بود و با سختی فراوان این سربازها را بیرون کردیم و با خرابه روبه رو شدیم. یک ریال هم بودجه برای بازسازی آن نداشتیم؛ ما از همان مخروبه درآمدزایی کردیم و با کمک نهادهای انقلابی ورزشگاه را بازسازی کردیم و 48 میلیون تومان درآمدزایی کردیم و حدود 200 میلیون تومان کار کردیم و بعد از آن ما را به دادگاه بردند و گفتند باید این مبلغ را به خزانه واریز میکردید. قبلاً هرکس به ورزشگاه میآمد پول نمیداد ولی ما گفتیم هر کس حتی وزرا اگر به ورزشگاه بیایند باید پول بدهند و از این طریق کسب درآمد کردیم و در نهایت مرا به خاطر این دادگاهی کردند که چرا پولها را به جای واریز به خزانه صرف باز سازی کردید.
با این شرایط و تغییرهایی که رخ داده فکر میکنید با این افزایش بودجه دولتی ورزش توسعه مییابد؟
دولت براساس اصل سوم قانون اساسی موظف است تربیت بدنی، آموزش و پرورش و بهداشت رایگان داشته باشد؛ برای همین موضوع باید سرمایهگذاری کند اما در عین حال چون موضوع مردمی است باید بسترهای لازم برای حضور بخش خصوصی را فراهم کند. بخش خصوصی جایی که بخش دولتی وجود دارد نیز میتواند حاضر شود. بخش خصوصی زمانی برای از بین بردن بخش دولتی رقابت میکند و در بعضی موارد مانند مدارس بخش خصوصی و بخش دولتی در کنار هم فعالیت میکنند و ورزش هم دقیقاً شبیه آموزش و پرورش است.
حضرت امام خمینی (ره) میفرمودند کارهایی که مردم علاقه دارند به مردم واگذار شود، مردم به باشگاهداری علاقه دارند و این کار باید به مردم واگذار شود. باشگاه رئال مادرید زمانی که بخواهد یک بازیکن بخرد تمام مسائل مالی را در نظر میگیرد. دولت باید به بخش همگانی کمک کند، دولت باید به تیمهای ملی نیز کمک کند اما باشگاههای حرفهای باید به بخش خصوصی واگذار شود. زمانی که باشگاه پول بیحساب به بازیکن میدهد بازیکن انگیزه خود را برای حضور در تیم ملی از دست میدهد.