گفتوگو با سعید فائقی
نیاز فوتبال ، آزادسازی است
پیشنهاد رابرت مرداک به فوتبال ایران چه بود؟
معاون فنی سازمان تربیت بدنی در دولت دوم اکبر هاشمیرفسنجانی و دولت اول محمد خاتمی از برخی موانع در توسعه ورزش نام میبرد.
معاون فنی سازمان تربیت بدنی در دولت دوم اکبر هاشمیرفسنجانی و دولت اول محمد خاتمی از برخی موانع در توسعه ورزش نام میبرد. موانعی که بخشی در قوانین است و بخشی در نوع نگاه به نظام اقتصادی. سعید فائقی از آزادسازی دفاع میکند و معتقد است باید در اقتصاد ایران آزادسازی قبل از خصوصیسازی صورت گیرد. این نسخه را برای فوتبال هم تجویز میکند.
* * *
شما در دولت آقای هاشمی به همراه آقای هاشمیطبا وارد سازمان ورزش شدید. در این دوره ورزش گامهای حرفهای شدن خود را برداشته بود ساختاری که شما تحویل گرفتید چه وضعیتی داشت؟
برای پاسخ به این سوال باید به قبل از انقلاب بازگشت. بعد از المپیک کانادا به دلیل نتیجه نگرفتن کاروان، شاه دستور داده بود که دستگاه ورزش منحل شود و ولیعهد را هم مسوول کنند که سازمان جدیدی را برای ورزش به وجود بیآورد این اتفاق رخ نداد زیرا انقلاب شد و ورق برگشت. وارد دوره جدیدی شدیم که جمهوری اسلامی شکل گرفت. آقای شاهحسینی که رئیس سازمان تربیت بدنی دولت موقت شد، لایحهای به شورای انقلاب بدر که این لایحه میگوید قانون سال 1351 ورزش، دوباره ابلاغ میشود، یعنی ما به همان قانون قبلی بازگردیم. در آنجا ایشان پیشنهاد کرد تمام باشگاهها را ملی کنند شورای انقلاب هم این پیشنهاد را تصویب کرد تمام اموال باشگاههایی مانند پرسپولیس و استقلال ملی شدند. حتی نگاه نکردند ببینند که آیا خود این باشگاه ملی است یا نه. زیرا تاج وقفی بود، یعنی اساسنامه آن اگر یکبار خوانده میشد، فقط اسم آن باید عوض میشد، اما همین ملی شدن باعث شد اموال باشگاه دولتی شود. در دوران آقای هاشمی نگاه، سازندگی بود طبیعتاً در ورزش هم باید لحاظ میشد، و در این عرصه نیز به لحاظ زیرساختی اتفاقی رخی می داد شروع آن هم با مدیریت آقای غفوریفرد بود. البته قبل از آن هم متوقف نبود، مثلاً فرض کنید ورزشگاه تبریز، ورزشگاه اصفهان در زمان آقای درگاهی شروع شد و اینطور نبود که هیچی مطلقاً وجود نداشته باشد. من به لحاظ آنکه در بخش صنعتی بودم با آقای هاشمیطبا آشنا شدم اما در آن زمان رئیس فدارسیون وزنهبرداری نیز بودم. بعد از اینکه آقای هاشمیطبا وارد عرصه ورزش شد و رئیس کمیته المپیک گشت اقتصاد را وارد حوزه ورزش کرد. آقای هاشمیطبا در آن زمان مسوول طرحهای مهم انقلاب بود. که وظیفه تامین و تدارک پروژهها را به عهده داشت. چون تخصیص ارز و برخی دیگر امور در دست او بود شرایط خوبی به لحاظ اقتصادی در دست داشت. ایشان به محض ورود شروع به اقتصاد با بخش ورزش کرد. شرکتهایی را به وجود آورد که واسطه ستاد طرحهای مهم انقلاب و پروژهها باشند در واقع کار ستادی که در اینجا انجام میگرفت به اجرا برسد شرکتی به نام «شرکت وداد» متعلق به کمیته المپیک شکل گرفت. این شرکت میتوانست با در دست داشتن ارز آهن وارد کند و آن را بفروشد تا از این طریق سود تجاری به دست آورد.
سرنوشتش چه شد
این مسایل در کشور همیشه حاشیهساز بوده و این مساله نیز منجر به حواشی شد و جمع شد آقای هاشمیطبا به دلیل اختلاف با آقای غفوریفرد از کمیته ملی المپیک استعفا دادند و من هم در حمایت او از وزنهبرداری بیرون آمدم. به همراه آقای هاشمیطبا به مرکز توسعه صادرات رفتم، در آن زمان صادرات غیرنفتی 900 میلیون دلار بود. بهمن سال 1372 صادرات ما به 4 میلیارد دلار رسید. یعنی تقریباً 400 برابر رشد در زمینه صادرات به وجود آمد. بخشی از این محصول صادرات در بخش ورزش بود. مطالعاتی در آن زمان در بازارهای جهانی داشتیم نشان داد ورزش میتواند زمینهای برای ورود کالاهای ما به دیگر کشورها باشد. حتی در این زمینه برای اولینبار صادراتی به آلمان داشتیم. در آن زمان بحثی بود که «لژیونری» (بازیکنانی که در خارج بازی می کنند) به عنوان خدمات خیلی میتواند در معرفی کالاهایمان مثمرثمر باشد؛ یعنی اگر فوتبالیستهایمان در خارج بازی کنند میتوانند کالاهایمان را معرفی کنند و خود آن ارزش افزوده بالاتر از تولید داشت.
از رفتن بازیکنان به امارات و قطر چه چیزی به اقتصاد میرسید؟
خودش به عنوان صدور خدمات کار میکرد با تلاشهای بسیار، کل صادرات غیرنفتی کشور از قبیل فرش، زعفران و این قبیل کالاهای سنتی و صنعتی، از 900 میلیون دلار به 4 میلیارد دلار رسیده بود، اما در همان زمان وقتی یک بازیکن میفرستادیم یک میلیارد تومان میشد، یعنی یک بازیکن ما میلیاردی بود.
بحث ما این است که پول به خودش میرسید یا چیزی به اقتصاد ما هم میرسید؟
پول وارد مملکت ما میشد. وقتی ما صادرات میکنیم، میخواهیم پول وارد مملکت کنیم. بازیکنی به شخصه 200 هزار دلار میآورد. حال با فرستادن این بازیکن، کالاهای خود را نیز میتوانستیم معرفی کنیم؛ چرا روی برندهای بینالمللی دنیا عکس قهرمانها را میزنند؟ برای اینکه کالاهایشان را به واسطه آنها معرفی کنند. آدمهای معروف ما هم چنین زمینهای را برای ما فراهم میکردند. مثلاً اگر مهاجرانی یا نامجومطلق در دبی حضور داشتند، کالاهای مصرفی ما که در آنجا 10 دلار بود، با رفتن اینها به آنجا 25 دلار میشد.
آیا این اثر مطالعهشده است، یا برداشت شما است؟
در آن زمان ما این بازار را مطالعه کرده بودیم. این موضوع را در آن زمان برای محصولات ورزشیمان مطالعه کردیم، اما حالا تقدیر این بود که خود ما وارد عرصه شویم.
پس از ورود چه کردید؟
معلوم است اولین کاری که شروع کردیم بحث لژیونری بود. در آن زمان چون مدیر برنامه و آژانس اینها نبود از آقای بهمن مداح که اپل را نمایندگی میکرد کمک گرفتیم. با توجه به اینکه یک شخص ورزشی با کیفیتی مانند حسین موسویان که سفیر ایران در آلمان بودی بسیار کمک میکرد چند تن از بازیکنان ما به اروپا رفتند.
اما ادامه نیافت؟
اقتصاد را به تنهایی نمیتوانید پیش ببرید، به این دلیل که مجموعه تکاملی است. باید همه را با هم ببرید جلو و الان افتخار میکنیم که هر چند سهم کوچک، ولی توانستیم لژیونری را راه بیندازیم. اما آن بخش بعدی را که هنوز نتوانستیم؛ بوجود بیاوریم بخش فعالیتهای تولیدی بود
صادرات از محل ترانسفر بازیکن چقدر بود؟
جمعاً 150 میلیون دلار بود. این رقم بیش از کل صادرات صنعتی غیرنفتی ما بود ما حدود 300 میلیارد دلار سرمایه صنعتی داریم. اما چقدر سرمایهگذاری ورزشی داریم؟ جمعاً یک میلیارد دلار هم نمیشود. اما صادرات این بخش بیش از کل صادرات صنعتی غیر نفتی بود. چون بخشی از صادرات نفتی ما مشتقات نفتی است.
برای پایدارسازی درآمد کاری کردید؟
در آن زمان توانستیم یک لایحه قانونی بگیریم که میگفت یک ریال از هر نخ سیگار برای ورزش است بعد هم یک در هزار سود شرکتها برای ورزش را که در آینده شد یک درصد را قانون کردیم به مجلس، گفتیم که باید برای ورزش منابعی درست کرد که بتواند روی پای خودش بایستد.
به نظر من این طرح خوبی بود که میتوانست همیشه برای ورزش پایدار باشد. اما ما همکاری جمعی نداریم. پول یک نخ سیگار را که ما اتوماتیکوار بگیریم باید چانهزنی میکردیم. کلی مکافات داشتیم باید هر روز کاسه گدایی را به دست میگرفتیم که بتوانیم این پول را بگیریم. اما با همه این تفاسیر، ورزشی که بودجه عمرانی آن حداکثر یک میلیارد تومان بوده، با نخسیگار و یک در هزار، 25 میلیارد تومان شد. پس در نتیجه ساختوساز را شروع کردیم.
این پول ها ورزش را دولتی نکرد؟
این پول برای قهرمانی نبود، برای زیربناها بود. زیربنا هم وظیفه دولت است.کار دیگر کردیم قانون سازی فدارسیون ها بود.زیرا این گونه هزینهها در ورزش نیاز به قانون و محیط قانونی دارد.در قبل از انقلاب فدارسیون ها برای المپیک لندن سال 1948و با یک دستور تشکیل میشد.
با دستور شاه بود؟
در آن زمان، همه این مباحث را شاه دستور میداد و به همین دلیل جایگاه فدراسیونها، جایگاه قوی بود. چون به پیشنهاد نخستوزیر و تایید شاه منصوب میشدند. این فدراسیونها همین طور به وجود آمده بودند و هیچ وقت قانونی نبود. در مقطعی آقای داوودی شمسی، برای فدراسیونها اساسنامه تدوین کرد.اما این اساسنامهها مصوبه مجلس نداشت. تا رسید به دوره ما. اولین مساله این بود که بدانیم فدراسیونها چه جایگاهی دارند؛ بنابراین مطالعه کردیم چه کار کنیم و چه کار نکنیم که ورزش حرفهای دولتی نباشد. تطبیق فدراسیونها در آن زمان با قانون موسسات عمومی غیردولتی میتوانست باشد. این موسسات عمومی غیردولتی، از دولت میتوانند کمک بگیرند (چون اگر خصوصی باشند دولت نمیتواند به آنها کمک کنند) اما به قانون خصوصی اداره میشوند. سال 1375 این مصوبه از مجلس گذشت. فدراسیونها در سال 1375 جایگاه قانونی پیدا کردند. آنجا هم تعریفش بود که فدراسیون بالاترین مقام ورزشی مربوطه است، وقتی بالاترین مقام ورزشی مربوطه است پس دیگر اینجا دولت حداقل میشود. آنجا ما آمدیم مجمع را تعریف کردیم. چون فدراسیونها در مجامع بینالمللی حالت ملی دارند. پس در مجمع باید بشود حرف زد اعمال سیاستگذاری کرد، هدفگذاری کرد اما اجرا را دیگر نباید دخالت کرد. این اساسنامه را آوردیم دولت و مصوبه گرفتیم و خودمان را خلع سلاح کردیم. من معاون ورزشی، آقای هاشمیطبا، رئیس سازمان، فقط میتوانستیم در مجمع حرف بزنیم. انتخاب هم با مجمع بود، عزل هم با مجمع بود.
البته چون روسای بیشتر استانها بودند و خودتان منصوب میکردید، چنان خلعسلاح هم نبودید؟
نه اتفاقا. ما بر اساس یک نگاه اقتصادی در این زمینه حرکت کردیم ما به سمت آزادسازی حرکت کردیم خصوصیسازی اول آزادسازی میخواهد. شما باید اول زمینه فراهم کنید بعد سراغ اصل کار بروید ما داشتیم آزادسازی میکردیم. بعد این بحث تاریخی دارد، در آن روز به عقل ما این میرسید، تکاملی باید طی میکردیم. حرف شما از جهتی درست است اما در نظر داشته باشید قبلا من با یک حکم عزل یا نصب میکردم اما با تعریف مجمع باید 40تا44 نفر را جمع میکردم و التماس و خواهش میکردم با من همنظر شوند. این سیر تکاملی 100 درصد نبود، ولی پیش به سوی آنجا بود. ولی به همین دلیل در برنامه سوم توسعه، یک راهبردی را تعریف کردیم برای تربیت نسل جوان از طریق ورزش برای توسعه. در مملکتی که بخواهد توسعه پیدا کند، اولین قدم نیروی انسانی است. این نیروی انسانی دو بعد بعد جسمی و علمی دارد. ورزش بهترین راه بود که جسم و تمرین علمی برای آینده باشد. چون ورزش اصطلاحا یک جامعه خودتوان است و این یک اصل مهم در اقتصاد است. خودتوانی، یعنی خودش میتواند خودش را اداره کند. تمام فدراسیونهای بینالمللی میگویند که اگر اختلاف داشتید، حق ندارید به دادگاه بروید چون خودتوان هستید.
آیا در ایران هم خودتوان هستید؟
نه.ما برعکس جاهای دیگر، میخواستیم به شرایط اولیه برگردیم. باشگاههای ما خصوصی بود، ما نباید به دنبال خصوصیسازی میبودیم. باید موانعی که به وجود آمده بود از جلوی پا برمیداشتیم. باشگاههای خصوصی ما را یک لایحه دولتی کرده بود.
ملی شده بود
ملی به معنای ملی که نیست. ملی یعنی اینکه شما بتوانید بازار سرمایه ورزش به وجود بیاورید و از طریق بورس و ... سهام بفروشید و ملیاش کنید. ما باشگاهها را ملی نکردیم دولتی کردیم. پس قدم دوم این بود که لایحه باشگاهداری را بتوانیم تصویب کنیم و به تدریج موافقت اصولی را دست باشگاه بدهیم. در تهران جایی به نام اریکه ایرانیان هست که همه هم به آن مینازند مجوز آن هم ورزشی است. از ورزش به آن مجوز داده شده یک بازیکن استقلال (تاج) به سوئد رفته و در آنجا بازی کرده، سرمایه جمع کرده و با برادرش اینجا را ساخته است. هم سرمایهاش ورزشی است، هم خودش ورزشی است. این اقتصاد ورزش است. ما در برنامه سوم توسعه گفتیم تهیه طرح جامع برای ورزش، که بتوانیم ثابت کنیم طرحی را تهیه کنیم، اثر ورزش را در اقتصاد ملی در تولید ملی، در ارزش افزوده ملی، در بهرهوری ملی، در کیفیت ملی و ... را تبدیل به عدد و رقم کنیم.
چرا فوتبال در تمام دنیا درآمدزا است اما در ایران درآمدزا نیست؟
نظام سرمایهداری یک نظام تکاملی است. اقتصاد ما، اقتصاد شوکی است، اقتصاد ریاضی نیست که بگوییم که دو دو تا چهار تا میشود. مثلا یک حرف سیاسی زده میشود در قیمت دلار تاثیرگذار است، در کجای دنیا به این شکل است؟ این شوک است. این اقتصاد خاص خود کشور ما است. تکامل یک شبه اتفاق نمیافتد، سیر درازمدتی است. در دنیای سرمایهداری بعد از اینکه مارکس اعتراضاتش را کرد، آمدند حداکثر رفاه را تعریف کردند و گفتند همه را ببریم به سوی حداکثر رفاه، هم سود بیشتر در آن است هم دیگر کارگر اعتراض نمیکند که من طبقاتی شرایط خوبی ندارم. در بحث رفاه یک تامین اجتماعی تعریف کردند. ورزش را هم در مقوله تامین اجتماعی جای دادند. همان طور که بیمارستان، درمان و دفترچه وجود دارد؛ باشگاههای ورزش هم به این صورت است؛ بایرنمونیخ و ... که باشگاهداری میکنند به آنها اجازه دادهاند از محل سودی که حاصل آنها میشود باشگاهداری کنند
ما این روش تکاملی را نداریم. دیدگاه ما هم کوچک است. وقتی کسی قرادراد یک میلیاردی میبندد، داد همه ما به هوا میرود، آخ چه خبر است یک میلیارد برد. توجه نداریم دوره قهرمانی هم کوتاه است دوره قهرمانی 30 سال بازنشستگی ندارد حداکثرش 10 سال است. این تمام درآمدش میشود 10 میلیارد تومان. ولی این 10 میلیارد تومان را با فرمولهایی که ما الان داریم حقوق پرداخت میکنیم توزیع کنیم به 60 سال سن، 30 سال هم کار، این بازیکنانی را که چشم دیدنشان را نداریم ماهی حدود سه میلیون تومان حقوق میگیرند. تازه اگر باشگاه کل تعهد را انجام دهد. حالا هم کاری کردیم که مثل برخی بیمارستانها شده است که دکترها عمل میکنند میگویند یک پولی در بیمارستان بدهید و یک پولی هم در مطب. یک حدی برای آنها تعریف کردیم و گفتیم مثلا 350 میلیون زیرمیزی باید بدهیم و بدتر داریم نابودش میکنیم. نکته دیگر اینکه وقتی سرمایهگذاری نشود توقع درآمد هم نباید داشته باشید. اگر باشگاهی ورزشگاه اختصاصی داشت می توان با سیستم فروش بلیت خود را اداره کند
این سرمایهگذاری باید دولتی بشود یا خصوصی؟
زیربناها با دولت است.
دولت برای چه استادیوم بسازد و به باشگاه بدهد
به دلیل این که زیربنا تولید کند من راهش را نشان دادم. این باید برود در سیستم تامین اجتماعی که هم از کارگر و کارفرما و دولت پول میگیرد. پولها جمع میشود بعد هزینه شود ما همه چیز را برعکس داریم انجام میدهیم. در دنیا تامین اجتماعی کامل وجود دارد.
یعنی اگر الان بایرن مونیخ ورزشگاه اختصاصی دارد، آیا دولت قبلا ساخته داده به باشگاه؟
نه به آن اجازه داده است.
به چه صورت
مثلا کارخانجات یک مالیاتی به دولت می دهند دولت به مالکان بایرین مونیخ اجازه داده و گفته من 10 سال مالیات نمیگیرم اما این اقدامات را انجام دهید. قانونیاش این است. زیربنا به این صورت به وجود میآید.
اگر امکانات به وجود بیاید، به قول شما وقتی سودی ندارد برای چه این امکانات را به وجود بیآورد؟
چرا سود ندارد؟
در ایران که ندارد!
ما این امکانات را به وجود آوردیم که ببینیم سود دارد یا ندارد؟ ما به باشگاه خصوصی اجازه دادیم از این طریق بوجود آید
بهمن در دروه شما تجربه کرد!
بهمن چون اوپل ورشکست شد به مشکل خودر و اتفاقاً از فروش باشگاه پیکان توانست زندگی خود را نجات دهد. مالک بهن از ورزش نجات پیدا کرد. امتیازش را به پیکان فروخت و این پول باعث شد که بتواند ادامه دهد و از ورشکستگی نجات پیدا کند. این هم ورزشی است. ایشان اگر در آن زمان برای ورزش سرمایهگذاری کرد، روزی که داشت نابود میشد، ورزش به دادش رسید.
نکتهای که وجود دارد این است که او چقدر هزینه میکند و چقدر هم درمیآورد؟
شما فکر میکنید که پرسپولیس چقدر هوادار دارد؟
25 تا 30 میلیون.
10 درصد این هوادار چقدر میشود؟
2 میلیون.
کدام تاسیساتی اقتصادی 5 /2 میلیون مشتری نقد دارد؟ اگر ما حقوق معنوی پرسپولیس و برند آن را رعایت میکردیم و اگر پرسپولیس استخر و بدنسازی خودش را داشت این 5 /2 میلیون به آنجا نمیرفتند!
شما معاون فنی سازمان بودید و این که میفرمایید حق کپیرایت و برند و .... چرا نشد؟ چه موانعی وجود دارد که پرسپولیس و استقلال از این امتیاز نمیتوانند استفاده کنند؟
چون قانونش را نداریم.
یعنی تصویب کردن یک قانون اینقدر سخت است؟!
نمیشود دیگر. بگذارید مثالی برایتان بزنم. قانون تلویزیون در اینجا چگونه است؟
انحصاری است
شما حق پخش را از چه کسی میخواهید بگیرید؟ این ماده 75 اساسنامه فدارسیون فوتبال چگونه عمل کند موانع که یکی دو تا نیست که بتوانیم حقوق مساوی قائل شویم. این را چطور میتوانیم اجرا کنیم؟ به خاطر اینکه تلویزیون ملی ایران است و هر قانونی بیاریم با آن در تعارض است.اما دنیای سرمایهداری ابزارهاش شکل گرفته است.
در بخش پیراهن چه؟ حقوق مالکیت چه؟
این باید شکل میگرفت.
قانون تصویب کردن برای این قضیه مشکلی ندارد، آیا مشکلی دارد؟
در طرح جامع دیده شده است. ما دنبال این بودیم. الان به هر صورت بایستی بروند طرح جامع باشگاهداری که یکی از طرحهای طرح جامع بود، اجرا کنند. در آنجا هم این مسائل را برایش در نظر بگیرند ولی هنوز زیربنا آماده نشده است. این مشتری دست به نقد را باید توسعه به آن دهید، استادیوم برایش بسازیم ما در آن موقع دلمان خوش بود که میخواستیم برگردیم به عقب و میگفتیم چون عبده به وجود آورده بود و ما میرویم پس بگیریم. الان هم اگر بخواهیم کاری کنیم باید اموال این دو باشگاه را به انها پس بدهیم.یک نکته ای را اینجا برای ثبت بگویم بد نیست نماینده روبرت مرداک غول رسانهای معروف در اوسط دهه 70 ایران آمد پیشنهادی داشت.
چه پیشنهادی؟
گفت دو ورزشگاه اختصاصی 50 هزار نفری برای استقلال و پرسپولیس در تهران می سازد اما حق پخش مسابقات این دو باشگاه را برای یک شبکه تلویزیونیاش در لوس آنجلس آمریکا که دو میلیون بیننده دارد در اختیار بگیرد. اما این پیشنهاد رد شد.
چرا رد شد؟
به او گفتند صهیونیست دو آتشه و ...در نظام سرمایهگذاری از این حرفها نیست ما باید شرایط خودمان را ببینیم. نماینده اش به من گفت: مرداک میگوید به من توهین شده. من مسیحی دو آتشه هستم نه صهیونیست و معروف هستم که از پاپ کاتولیک ترم. در مقدماتی جام جهانی اگر یادتان باشد دور زمین تابلو های مختلف است. یک جایی دو تابلو سفید شده است می دانید مال کدام شرکت بود. کوکاکولا. به ایران که میرسید این قسمتش سفید شده بود. مشخص است که رنگ زده شده است. این شرکت 4 میلیون دلار میداد، تا تیم ما که رفت به جام جهانی ساک و حوله این شرکت را استفاده کند! پیراهن نبود. ساک و اینها برای کوکاکولا باشد. ما هم خوشحال و خندان دو تا تابلو در آنجا بهش داده بودیم اما اینجا هم کار بهم خودر
چرا؟
شرکت زمزم وابسته بنیاد مستضعفان، رفت نامهای را آورد که این کار نباید انجام شود. ما کلی ضرر کردیم بنابراین موانع را باید برداشت. اگر پخش تلویزیونی دست من بود کار خودم را میکردم اما ابزاری نداشتم
الان با این ماده که در اساسنامه آمده حق پخش پرداخت می شود؟
این ماده اجرا نمیشود.
چرا؟ یعنی باشگاهها چیزی دریافت نمیکنند؟
میگیرند، اما نه حقشان را. ما رفتیم گفتیم، که این پولی که ما میگیریم 20 درصدش مال ما. در حالی که 100 درصد ان مال باشگاه است. علاوه بر این تلویزیون باید اگر از یک سقف مشخصی توانست حق درآمد کسب کند حق باشگاه را هم باید بدهد. درصد مال ما هیچی. او اگر درآمدی از این قبل داشته باشد، شما فکر میکنید همین جام جهانی که این همه برایش برنامهسازی شده، برای جام ملتهای اروپا، مفت پخش می شود حق پخش پرداخت شد اما به داخل که میرسد جریان فرق می کند. نکته دیگر آنکه بزرگترین درآمد دنیا پیشبینی است.
یعنی شرطبندی؟
بله. ما نداریم و نمیتوانیم هم داشته باشیم.یک درآمدهایی وجود دارد، که ما بر اساس قانون نمیتوانیم استفاده کنیم من میگویم وقتی که قانون به من اجازه نمیدهد، از محل شرطبندی درآمد ایجاد شود، هزینه آن را باید بدهد. وقتی باشگاهی جزو اتحادیه بینالمللی فوتبال است این اجازه را دارد در اساسنامه هم این اجازه را دارد. ولی دولت میگوید که به لحاظ اعتقادی شما حق ندارید از این درآمد استفاده کنید.کاملا درست میگوید اما هزینهاش را پرداخت کند.
دولت تا کجا میتوانید این هزینه را تامین کند؟
من نمیگویم دولت تامین کند، من میگویم دولت یک وظیفه زیربنایی دارد که آن را درست انجام دهد، قانون اساسی برای چه نوشتیم؟ ورزش رایگان است. یعنی چه؟ یعنی برای هر فدر ایرانی در قانون اساسی ورزش رایگان است. برای ورزش کردن دولت وظیفه ایجاد مکان را دارد که نوعی زیربنا است. از صندوق ذخیره ارزی به ورزش تسهلات داده شود
خوب این تسهیلات باید پس داده شود میتوانند پس دهند
من میگویم هیچ جایی مشتری دست به نقد بالای سرش نیست. اگر زیرساخت فراهم شود باشگاه اقتصادی میشود
جز استقلال و پرسپولیس تیمی میماند؟
اقتصاد بازار رقابتی است. رقابت اجازه نمیدهد شما هر شب یک تیم متولد کنید. آن جواب را بازار میگیرد، آن کسی که در بازار اقتصادی است میماند، آن کسی که اقتصادی نیست در و تختهاش را میبندد. بازار رقابتی بیرحم است و به همین دلیل هم ما نمیشنویم که بگوییم که لیگ را از 18 تایی 16 کنیم. منتها ما رعایت نمیکنیم، رقابت در بازار آزاد بیرحم است. ما هم به لحاظ فرهنگی رقابت بلد نیستیم، عداوت میکنیم. ما باشگاهها را به بورس نبردیم تا در آنجا جواب بگیریم، زیرا این تماشاگران آنها که هر کجا میروند هزینه میکنند، این هزینهها، هزینههایی است که درآمد ایجاد نمیکند. این را مدیریت میکنند، یعنی بلیت فروشی را جلوجلو انجام میدهند، موبایل از کجا به وجود آمده در این کشور؟ جلوجلو به ما فروختند و 500 هزار تومان از ما گرفتهاند. همه آن 500 هزار تومان و یک میلیون تومانها را طلبکار دولت هستند، ودیعه گرفتند و زیربنا ایجاد کردند. در ورزش این ودیعه وجود دارند. میگیرند. ببینید با آن پول چه کار میشود کرد؟
اگر یک روزی ما زیرساختهای آن را فراهم کنیم، مدیریتش را داریم؟
من اعتقاد دارم که ورزش مدیرپرور است. چند تا ورزشی الان شهر تهران را اداره میکنند؟ علیرضا دبیر، رسول خادم، هادی ساعی.
توانمندی آنها چی؟
اتفاقا وقتی من در کار مترو بودم. این برایم ثابت شد که این سه تا موثرترند. در کار عملی موثر شد. میشود چرا نشود.
البته مقابلش را هم داریم مدیرانی که ...
آنهایی که مد نظر شما است به این دلیل آمدند که ما ورزش را به خاطربیپولی به آنها فروختیم. فدراسیونهایمان را به خاطر بیپولی به این آدمهای سیاسی فروختیم. البته منظورم آقای صفایی نیست. چون او اصالتا ورزشی است و با خلاقیت توانست برای فدراسیون درآمدزایی کند. در کنار مدیران ناکارآمد ما حلقههای زنجیر را که کامل درست نکردیم ببینید در آنجا آژانس وجود دارد، در کشور ما دلال. ما آژانس رسمی به کسی اجازه دادیم؟ وقتی آژانس رسمی باشد، قیمتها حالت رسمی به خود میگیرد مثلاً خانه. انقدر بنگاه معاملاتی است که شما میدانید که قیمت کجاست و سقف آن چقدر است. ما آژانس را اجازه نمیدهیم و بعد میگوییم چرا چنین شد. اینها تکاملیاند. دور اول لیگ حرفهای که پرسپولیس قهرمان شد از محل انتقال آقای مهدویکیا، 7 میلیون مارک گیر یک باشگاه آمد.
ربطی ندارد چون اگر استقلال در انزلی نتیجه می گرفت شرایط فرق میکرد؟
آن هم به نظر من از شاهکارهای علی پروین بود. آقای پروین کار بلد است.
آن تیم ملوان فصل بعد چند نفر رفتند پرسپولیس؟ مطالعه کنید جواب من را پیدا میکنید.
یعنی تبانی شد؟
حسن این نسل این است که تقلب بلد نیست. شارژ مالی هامبورگ به کمک آنها برای برنامهریزی در فصل بعد آمد.