گفتوگو با مدیر عامل استقلال دهه 60
باشگاهداری ایرانی قبل و بعد از انقلاب
مجتبی کردنوری مدیر عامل باشگاه استقلال از سال60 تا 68 بوده است. در قبل از انقلاب بازیکن این تیم بوده و در برخی ردههای سنی مسوولیت داشته است.
مجتبی کردنوری مدیر عامل باشگاه استقلال از سال60 تا 68 بوده است. در قبل از انقلاب بازیکن این تیم بوده و در برخی ردههای سنی مسوولیت داشته است. با این حال همانند بسیاری از مدیران کنونی ورزش شهرت ندارد. موضوعی که خود او در لابهلای سخنانش توضیح میدهد که چرا وضعیت اینچنین شده است. البته اگر در دوره کنونی مسوولیت میگرفت میتوانست به واسطه سیمایش شهرت بیشتری بگیرد. شباهت زیاد او با رضا کیانیان بازیگر مشهور از ویژگیهای اوست. این را حتی عکاس همراه من که همانند دیگر عکاسان دارای ذهن تصویری قوی است تایید کرد. با کردنوری، باشگاه استقلال به عنوان یک نمونه مبنا قرار گرفته شده و باشگاهداری ایران بررسی شده است.
* * *
اگر موافق هستید بازگشتی به قبل از انقلاب داشته باشیم. ساختار اقتصادی باشگاههای فوتبال در آن دوره چگونه بود؟
اگر بخواهیم مروری بر آن دوران داشته باشیم شاید پرداختن به شرایط باشگاه تاج (استقلال) و پرسپولیس نقطه مناسبی باشد. چون این دو باشگاه قدمهای اولیه را برای جدا شدن از شرایط آماتوری برداشتند. البته شروعکننده تاج بود. در آن زمان تاج و پرسپولیس دو باشگاه پرطرفدار بودند اما تاج از نظر سازمانی قویتر بود.
این را به خاطر استقلالی بودن خود که نمیگویید؟
نه، واقعاً قویتر بود. تاج در حدود 150 شهرستان شعبه داشت که محل ورزش داشتند. دو باشگاه در خارج از کشور داشت، تاج ترکیه و سانفرانسیسکو. من در آن زمان در تیم کودک تاج بودم و دهه 40 سرپرست این تیم بودم و علاوه بر ورزش در تصمیمگیریها و امور مدیریتی هم مشارکت داشتم آن زمان سرهنگ بیاتی سرپرست فوتبال باشگاه بود و خسروانی هم رئیس باشگاه. در خصوص برنامههای اقتصادی و کارهای پایه یادم هست سال 43 برای اینکه بچهها تشویق شوند و در تمرین شرکت کنند برای هر جلسه تمرین 5 تومان به کسانی که در تمرین شرکت میکردند پرداخت میکردیم. البته چون بودجه محدودی داشتیم برخی ترفندها را بهکار میبردیم. شرط میگذاشتیم اگر کسی در تمرینها غیبت داشته باشد با تاخیر بیاید و... جریمه میشود. اگر در هفته سه روز تمرین بود و باید 15 تومان در هفته به بازیکنان پرداخت میشد ترفندی بهکار گرفته میشد که این رقم به 10 تومان کاهش یابد یعنی یک جلسه. حتی بانظمترین فرد تیم را جریمه میکردیم. چون بودجه محدودی داشتیم و باید پرداختها را با آن هماهنگ میکردیم. 5 تومان رقم بالایی نبود فقط با هدف تغذیه مناسب، بهداشت و هزینه رفت و آمد پرداخت میشد. تا اینکه باشگاه تاج در بودجه مملکت ردیفدار شد. آن زمان 30 میلیون تومان در سال ردیفهای بودجه برای باشگاه تاج گذاشته بودند که البته اینها همه خرج باشگاه تاج در استانها میشد. یک مقداری هم کمیته فوتبال داشت.
پرسپولیس هم ردیف داشت
نه پرسپولیس را آقای عبده از طریق بولینگ عبده و برخی مراکز تجاری خودش تامین منابع میکرد.
قبل از اینکه استقلال ردیفدار شود منابع از کجا تامین میشد؟
باشگاه از کسانی که ورزش میکردند حق عضویت میگرفت. باشگاه تاج 19 رشته ورزشی داشت و هرکس قصد داشت از آن استفاده کند باید هزینه آن را پرداخت میکرد هزینههای باشگاه از این محل تامین میشد. هر کس در هر شرایطی بود باید حق عضویت میداد. تنها کسانی که از پرداخت حق عضویت معاف میشدند ورزشکارانی بودند که در رده ملی قرار میگرفتند.
هزینهها را پوشش میداد؟
نه. مابقی از کجا تامین میشد آن زمان کمکهایی هم به باشگاه میشد، آن زمان رئیس هیات امنای باشگاه وزیر دربار بود
آقای علم؟
بله و او میتوانست کمکهایی برای باشگاه جذب کند. معمولاً از طریق افرادی مانند دکتر اقبال مدیرعامل شرکت ملی نفت چنین کاری را انجام میداد. بعد هم که اشاره کردم در بودجه ردیف برای باشگاه تاج گذاشتند.درسال 56 و 57 من برای تحصیل به خارج از کشور رفتم. با شروع اولین راهپیمایی انقلاب به ایران آمدم.
قصد داشتید به فوتبال باز گردید؟
دیگر زیاد فکر نمیکردم که برگردم. من کارمند بانک مرکزی در بخش نشر اسکناس بودم و در آن برهه گرفتاری زیادی داشتم. در سال 58 یک دوره مسابقه برگزار شد. اواسط این دوره تیم استقلال را که از تاج تغییر نام داده بود از مسابقات اخراج کردند. مدعی بودند که این اسم استقلال مال یک مجموعه ورزشی بوده و مال این باشگاه نیست در نتیجه چون باشگاه نیست تیم هم نمیتواند داشته باشد اواسط بازیها با وجود اینکه به مرحله بعد نرسیده بود استقلال کنار گذاشته شد. باشگاه قبلی را که تاج بود نمیپذیرفتند. اسم استقلال قبول نبود. استدلال مسوولان این بود که مگر امجدیه تیم دارد که استقلال هم داشته باشد
مرکز استقلال آن زمان کجا بود؟
مرکز استقلال در دروازه شمیران بود که هنوز هم هست ساختمان باشگاه تاج دو بخش شده است، یک بخش در دست تربیت بدنی استان تهران است بخشی هم دست تبلیغات اسلامی است. استادیومهای تاج نیز در میدان رسالت و باشگاه افسران نازیآباد بود برای بانوان هم در مجموعه حجاب سالن بود مجموعه تنیس تاج هم در میدان ونک بود که با مصوبه شورای انقلاب تمام اینها تحویل تربیت بدنی شد به همین دلیل استقلال پس از انقلاب جا و مکانی نداشت.
شما چگونه به استقلال رفتید؟
کسانی مثل آقای آتشین سرپرست مجموعه استقلال که وابسته به تربیت بدنی بود تمایل به احیای تیم فوتبال داشتند یکی از کسانی که کاندیدای آنها بود مرحوم دهداری بود که با او صحبت کردند. زندهیاد دهداری گرچه دوست داشت چنین کاری کند ولی در نهایت گفت روی من حساب نکنید چون من پیراهن این باشگاه را نپوشیدم مناسب نیست که من برای تشکیل فوتبالش بیایم لابهلای این حرفها اشارهای کرد که شما خودتان افرادی دارید مثل کردنوری که این کاره است و از خودتان است. اینها متوجه شدند من ایران هستم و آمدهام و از من خواستند که این کار را بر عهده بگیریم. در آن زمان جو انقلاب طوری بود که اصلاً ورزش جایی نداشت و هر کس به نوعی در آن زمان فعالیت داشت یا آرم باشگاه تاج روی پیراهنش بود خود را مخفی میکرد. اما من قبول کردم و استقلال را دست گرفتم و تیم را که پس از کنار گذاشتن از مسابقات چندپاره شده بود جمع و جور کردیم. کار قانونی باشگاه را انجام دادم که بتوانیم در مسابقات شرکت کنیم. در سال 59، 60 برای تیمهایی که امتیازشان در رژیم قبل باطل اعلام شد مسابقاتی برگزار شد. چیزی حدود 140 تیم در 16 گروه شرکت کردند. آن سال تیمهایی که اول شدند در گروه اول تهران شرکت کردند. استقلال هم از تیمهایی بود که اول شد. ما آن سال با رئیس تربیت بدنی قرار گذاشتیم که استقلال بهعنوان تیم زیرگروه سازمان تربیت بدنی حرکت کند توانستیم چهار یا پنج تا از بچههای دیپلمه را در تربیت بدنی استخدام کنیم که یک آب باریکهای داشته باشند آنن زمان سعید مراغهچیان حجازی و خاکسار تهرانی جزو این افراد بودند.
در یک دوره که آسیا رفتیم چون نماینده ایران بودیم یکسری از هزینهها از خود کنفدراسیون آسیا و یکسری را هم سازمان تربیت بدنی تقبل کرد. پس از سال 68 ظاهراً هیات مدیره برای باشگاه تشکیل شد و به دنبال آن بودند که دخل و خرج یکی شود در هیچ دورهای اینطور نشد باشگاه همیشه مقداری بدهی داشتند منتهی در سطحی بالاتر خود تربیت بدنی به خاطر اینکه مهرههای خودش بر سر کار آمدند شروع به هزینه کردن کرد. به جای من در سال 68 حداقل 16 مقام کشوری از ایروانی وزیر اقتصاد تا احمد مسجدجامعی که در کمیسیون ارشاد مجلس بود. علی آقامحمدی، میرولد و... به باشگاه آمدند. مثلاً مسوول دریافت اسناد و مدارک از من آقای رحمتی نماینده وقت مجلس بود که در آن زمان قرار بود در نقش حسابدار در باشگاه نقش ایفا کند. یعنی برای پستهای جزیی هم مسوول دولتی و نماینده مجلس منصوب کرده بودند البته اینها حقوقبگیر نبودند ولی کنار باشگاه بودند اندکاندک باشگاه دارای جا و مکان شد و تشکیلاتی برایش شکل گرفت. پرسپولیس هم مدتی تحت نظر بنیاد مستضعفان بود بعد در دروه مهندس محلوجی به وزارت معادن سپرده شد تا هزینه باشگاه از طریق یک بخش دیگر دولت اداره شود. نقطهای که دولت تصمیم گرفت راه مناسبی را برای زندگی فوتبال انتخاب کند شاید سال 83،82 بود که هیات وزیران مصوبهای داد که دیگر خرجی برای تیمهای پرسپولیس و استقلال نکنند. در آن زمان بار دیگر برای بازگشت به استقلال با من صحبت شد. به ما گفتند اگر توان این را دارید که استقلال را بدون تحمیل هزینه به دولت اداره کنید ما برای شما حکم بزنیم. آن سال من خاطرم هست که چیزی حدود دو میلیارد تومان هزینه سالانه استقلال بود.
شما قبول کردید؟
بله.
چگونه میخواستید باشگاه را اداره کنید؟
تصمیم گرفتیم برای خودکفایی در درآمدهای یک بنگاه اقتصادی راهاندازی کنیم که از محل سود بنگاه هزینههای استقلال را تامین کنیم. در آن سال آمدیم شرکتی به نام «سیتکو» ثبت کردیم که در زمینه تولید صندلی خودرو فعالیت کند. صندلیسازی ایرانخودرو هم به بخش خصوصی واگذار شده بود بنابراین قراردادی با ایرانخودرو برای تامین صندلیهای خودروهای تولیدی منعقد کردیم. برای این کار با دو شرکت خارجی برای مشارکت تفاهم کردیم؛ اولی شرکتی بود که در شرکت بنز سهامدار بود و دیگری شرکت آلمانی بود که توسط یوگسلاوها اداره میشد و برای بنز و فولکس واگن تودوزی صندلی خودرو انجام میداد. اینها اظهار تمایل کردند که با انها مشارکت 51 درصد و 49 درصدی داشته باشیم که طبق قانون 51 درصد سهم در اختیار ما بود؛ آنها هم قرار بود برای تشک صندلی مشتریهایی در کشورهای عربی منطقه داشته باشند و از امکانات ما استفاده کنند. یک شرکت دیگر هم به اسم «سیتسیچ» بود که کارهای فنی را انجام میداد و در مقطع سه، چهار ماهه در اولین سفارش حدود سه میلیارد تومان یا دو میلیون و 600 هزار دلار سود خالص از طریق این شرکت به دست آوردیم.
یعنی شرکت سیتکو متعلق به باشگاه استقلال بود؟
بله این شرکت تاسیس شد تا شرکت اصلی اداره شود. به محض اینکه اظهار آمادگی کردیم باز آن گروهی که از طرف دولت در هیات مدیره استقلال بودند حرف خودشان را مبنی بر اینکه ما نمیتوانیم در بخش هزینه مستقل از دولت شویم را پس گرفتند و اعلام کردند حاضرند باشگاه را اداره کنند بنابراین هم نگذاشتند ما وارد گود شویم هم این که باز استقلال را به همان حالت نگه داشتند.
سرنوشت شرکت چه شد؟
با وجود تمام اقداماتی که شد متاسفانه به تولید نرسیده بود.
اما گفتید که دو میلیارد تومان سود خالص داشت؟
سفارش گرفته شده بود، نیروهای لازم و متخصصان جذب شده بودند اما عملیاتی نشد. 120 نفر از فرزندان کسانی که در ایرانخودرو کار میکردند به صورت کارآموز پذیرش شدند. خود آن شرکت آلمانی بخشی از کار را گرفته بود. همه چیز مهیا بود اما کار انجام نشد. شانس خوبی بود برای اینکه استقلال خودکفا شود. یک ریال هم برای باشگاه هزینه نداشت. یک بار دیگر هم این اتفاق افتاد. سال 84 که آقای علیآبادی رئیس سازمان تربیت بدنی شد، هزینه سال قبل استقلال چیزی حدود چهار میلیارد تومان شده بود؛ یعنی به طور دقیق 100 درصد نسبت به دو سال قبل اضافه شده بود. بازهم ما پیشنهاد مشابهی ارائه کردیم. البته قبل از اینکه آقای علی ابادی رئیس سازمان تربیت بدنی شود پیشنهادمان را به آقای مهرعلیزاده رئیس سابق سازمان تربیت بدنی ارائه کرده بودیم.
پیشنهاد شما چه بود؟
یکسری سرمایهگذاری داخلی بود که از طریق باشگاه انجام میشد. حدود چهار هزار هکتار زمین باشگاه پویا را در منطقه 18 در اختیار گرفتیم؛ کارخانه تولید توپ راهاندازی کردیم. با تکا “taka” آلمان ارتباط گرفتیم؛ تکا شرکتی بود که تا سال 2005 اسپانسر رئال مادرید بود. اگر یادتان باشد کلمه تکا روی پیراهنهایشان حک میشد، کارشان هم تولید بتن آماده بود. آنها اظهار تمایل کردند که تمام هزینه استقلال یعنی چهار میلیارد تومان را تقبل کنند به شرطی که اسم تکا روی پیراهن بازیکنان باشد. در کنار این پیشنهاد دادیم که بعد از چهار سال سهام باشگاه بین بازیکنان و طرفداران و قسمتی هم برای تکمیل تاسیسات اختصاص پیدا کند اما این پشنهاد را هم قبول نکردند.
چرا در فوتبال ایران هنوز این تمایل وجود دارد که دولت سیطره داشته باشد؟ آیا فوتبال ما ظرفیت این را دارد که بخش خصوصی روی آن سرمایهگذاری کند؟
ببینید وقتی پول بیشتری وارد فوتبال شود این اتفاقات هم اجتناب ناپذیر است. اگر یادتان باشد تا سال پیش یک درصد هزینههای تشکیلات دولتی باید صرف ورزش میشد و شاید 90درصد همین یک درصد به فوتبال تزریق میشد؛ خب بودجه سرسامآوری بود. از طرف دیگر از سال 68 به این طرف درست زمانی که آقای غفوریفرد رئیس تربیت بدنی شد ورود افراد غیرورزشی به بدنه ورزش بیشتر شد. مثلاً کسانی که یک دوره در مجلس بودند وزارتی بودند، سر و کلهشان در ورزش پیدا شد. خب پول فراوان بود حساب و کتابی نداشت و هنوز هم ندارد به هر حال ورزش جای جذابی بود و هست و هر کس وارد شود زود مشهور میشود. الان میبینید خیلی از این باشگاهها هستند که مدیرش تقاضای پول بدون حساب و کتاب میکند.
چه شد که هزینهها در فوتبال رشد کرد؟
بعد از جنگ، صادرات نفت تسهیل شد و این موضوع در افزایش درآمدها بیتاثیر نبود. شاید همان تصمیم یک درصد هزینه دادن هم از اثرات این مورد است. از همان زمان یعنی از سال 70 به بعد تزریق پول هم زیاد شد. احتمالاً با نیت خوبی این کار انجام شد اما نحوه هزینهکرد این پولها در ورزش جای سوال و انتقاد دارد. خرید بازیکن در یک تشکیلات فوتبالی چیزی حدود 90درصد هزینه را تشکیل میدهد در حالی که در دنیا بیش از 45 تا 50 درصد بودجه ورزش صرف خرید بازیکن نمیشود. در همین نقل و انتقالات امسال پرداختها به سمتی رفته که نسبت به سال قبل 50 درصد افزایش یافته است.
برای تغییر این مسیر چه کاری میتوان کرد؟
باید دوره گذار تعریف شود. در این دوره گذار اقدامات سیاستی و اجرایی در دستور کار قرار گیرد. اولین گام جلوگیری از افزایش بودجه دولتی در بخش ورزشی حرفهای است. این کار هماکنون در برنامه پنجم به عنوان یک تکلیف قانونی مطرح شده است. در کنار آن تلاش شود با ساختارسازی درست برای باشگاهها امکان درآمدزایی برای آنها ایجاد شود تا اندک اندک زمینه واگذاری باشگاههای دولتی فراهم شود. باید مدیریت ورزش به سمت علمی شدن برود زیرا با مدیریت سنتی و دولتی کنونی راه به جایی نمیبریم. اتفاقاتی که در تیمهای ما رخ میدهد در هیچ جا سابقه ندارد. بازیکن میگیرند بعد مربی را انتخاب میکنند. تیم باید چند وقت دیگر مسابقه بدهد وضعیت مدیریت یا شهر محل استقرار مشخص نیست و... بنابراین باید دوره گذار طوری طراحی شود تا در نهایت زمینه خصوصی شدن ورزش محقق شود.
ما تجربه خصوصیسازی در عرصه اقتصاد را در این اواخر داشتیم و چندان موفق نبود، فکر میکنید در ورزش موفق شود؟
در آنجا مقاومت مدیران مانع شد.
در بخش ورزش نیست؟
در این بخش اگر بودجه دولتی قطع شود دیگر انگیزهای برای مقاومت نیست مسیر شیر نفت به فوتبال باید بسته شود. در این صورت خود به خود مسائل حل میشود.
شما اشاره کردید افزایش هزینهها به قدری رشد کرده که دیگر مجالی برای بخش خصوصی نیست، اکنون فکر میکنید اگر یک مسیر چهار ساله طراحی شود در پایان سقف هزینهها به اندازهای هست که این بخش از عهده آن بر آید؟
برای درست کردن یک بنا باید بخشی را نیز فدا کرد. اگر هدف اصلاح باشد پاسخ شما مثبت است اما اگر هدف چیز دیگری باشد مساله فرق میکند. من فکر میکنم نقطه کنونی نقطه خوبی است چون اگر برخی محدودیتها هم وضع شود بازیکنان ما خواهان چندانی در آن سوی آبها ندارند. بنابراین در همین داخل باید بمانند. در این شرایط میتوان از این فرصت به نحو مطلوب استفاده کرد. الان چشم و امید باشگاه دولت است اما گام اول قانع شدن دولت به این کار است بعد میتوان برنامهریزی کرد. و در آن مسیر حرکت کرد اگر قرار است بخش خصوصی بیاید چه اشکالی دارد زمینه حضورش فراهم شود، در آن موقع باشگاه درآمدزایی میکند تا خرج کند.