هزارتوی ژنرال
حیات سیاسی حاج باقر قالیباف؛ از پادگان تا پارلمان
برداشت اول؛ ظاهر و باطن: در اساطیر یونان «هرمس» فرزند زئوس دانسته میشود و به هوش و توانایی خارقالعاده شهره است. نام او در اکثر اسطورههای یونان و روم به چشم میخورد.
هرمس در کوه سیلن در جنوب آرکادی به دنیا آمد، از آغاز تولد بسیار رشید و نیرومند بود. اندام او بر اساس مجسمهای که بر سردر چهارراهها نصب شده به دو نیمه تقسیم شده است؛ نیمه بالا شبیه انسان زمینی است و نیمه پایین برگرفته از نمادهای اسطورهای و فرازمینی... نام و نماد تن هرمس با هرمنوتیک گره خورده است، عبور از ظاهر برای رسیدن به باطن. هرمس نماد پدیدههای متناقضی است که باید برای شناخت آن ظواهر را کنار زد. شاید همین تناقض باشد که در اساطیر هرمس هم حافظ شبانان معرفی میشود و هم خدای راهزنان (منبع: لغتنامه دهخدا).
برداشت دوم؛ تناقضهای عادیشده: جمع شدن تناقض در یک عنصر واحد هنر کثیری از ایرانیان است. گویی پیکر هرمس یونانی که نیمی انسان زمینی و نیمی اسطورهای فرازمینی است، در روح و ذهن ما نمود یافته است. این جمع اضداد در سیاستمداران ایرانی تبدیل به یک سنت نانوشته شده است. کسانی که یک پا در سنت دارند و پای دیگر در مدرنیته. کسانی که ظاهری متجددانه دارند اما باطنی محافظهکار و با تغییر بیگانه. لابهلای کتابهای تاریخی پر از این کشاکش سنت و تجدد در تحلیل شخصیتهای سیاسی است.
خواهر مظفرالدینشاه درباره برادرش مینویسد: «این برادر من رحم و نفس سلیم داشت. به ادبیات زیاد مایل بود. علم و معارف را بزرگ میشمرد. اولین خوابی کرد، فرستادن برادرهایش و پسرش و نوادههایش برای تحصیل به فرنگ بود و از اینرو تشویق کرد تمام اعیان و اولادهای خود را به اروپا بفرستند. در واقع ما میتوانیم بگوییم که به معارف زیاد خدمت کرد. اما همین برادر عزیز رعد و برق را کار جن و پری و این موهومات میدانست. به هنگام این وقایع زیر عبای سیدی میرفت تا از صدمه و بلا در امان باشد.»
از شاهی که پای در فرنگ داشت و به دنبال آن بود که منسوبانش آن سوی دنیا علوم جدید بخوانند عجیب بود که به هنگام رعد و برق از ترس نحس و جن و پری سر را در زیر عبا پناه دهد. اما در ایران هیچ عجیب نیست!
برداشت سوم؛ ژنرال در هزارتو: محمدباقر قالیباف یکی از نمادهای تناقض در میان چهرههای سیاسی معاصر ایرانی است.
تناقضهای او را میتوان در تیپ، افکار، رفتار و اهداف جستوجو کرد. تناقضهایی که او را در هزارتوی خود و سیاست ایران گرفتار کرده است.
نام او پس از حضور در فرماندهی نیروی انتظامی بر سر زبانها افتاد. تغییر چهره پلیس، نوسازی ادوات و تجهیزات و راهاندازی سامانه شهروندی، نوید ظهور فرماندهی متفاوت را میداد. بهواسطه تغییر چهره و رویکرد از امنیت به جامعهمحوری، در جشنواره نظام اداری برگزیده شد و از سوی محمد خاتمی به این دلیل تکریم شد. اما همزمان ماموران تنومند ناجا، ظاهری شیک و ماشینهای مدرن در حال گشتزنی و برقراری امنیت اخلاقی بودند.
تناقض در تیپ: بالاترین سطح تناقض قالیباف با حضور در انتخابات ۸۴ نمود و بروز یافت. مردی که سالها ردای رزمندگی و نظامی را به تن داشت به یکباره تغییر تیپ داد. لباسهای مارکدار بر تن کرد، عینک برند بر چهره زد و به جای عقیق، حلقه در انگشت دست کرد. روز ثبتنام با لباس یکدست سفید و صورت اصلاحشده به وزارت کشور رفت، پوسترهای تبلیغاتیاش پر بود از عکسهای لون به لون او. در کنار هواپیما با نماد خلبانی، با کت و شلوار ذیل عنوان دکتر و... .
اما هرچه انتخابات جلوتر رفت بهخصوص پس از شب حضور در دانشگاه امام صادق تیپ سردار تغییر کرد. بیرون آوردن انگشتر یمانی که نشان تعبد است و انداختن حلقه که نماد تجدد، پیکان انتقاد به سمت سردار بود. او پس از آن شب حلقه را در دست نگه داشت اما در دست دیگر انگشتر عقیق انداخت. در کنار عنوان دکتر و خلبان لقب سردار را نیز تکرار کرد. این تغییر تیپ در سالهای بعد نیز ادامه یافت. بهطوری که در انتخابات سال ۹۲ با لباس خاکی در برخی مناطق حاضر شد و در انتخابات ۹۸ چهرهای که تهریش داشت به چهرهای با محاسن بلند تغییر کرد.
تناقض در افکار: او خود را اصولگرای اصلاحطلب معرفی کرد، در حوزههای مدیریتی خود به دنبال تجدد بود اما به تکنوکراتها که نماد تجدد بودند حمله میکرد. خود را نماینده شاخه پیشرفت و کارآمدی در جریان اصولگرا معرفی میکرد که مقابل جریان عدالتخواه به سردمداری محمود احمدینژاد بود اما در انتخابات ۹۶ دوقطبی ۹۶ و ۴ درصد را علم کرد که در دایره برابری و عدالتخواهی میگنجد. ابتدا با داعیه مدیریت مبتنی بر کارآمدی شروع کرد اما بعد آن را ذیل مدیریت جهادی تعریف کرد.
تناقض در رفتار: روزی که با رای شورای شهر بر صندلی احمدینژاد در خیابان بهشت تکیه زد در واکنش به خواسته برخی اعضا که خواستند راه احمدینژاد را در بازدیدهای مردمی ادامه دهد و به محلهها سرکشی کند به تلویح گفت مشی دیگری دارد. اما دیدارهای مردمی احمدینژاد را در قالب دیگری احیا کرد. منطقه به منطقه سرکشی میکرد، در آن روز با حضور او اقدامات زیادی از آسفالت خیابانها تا دیدار با نخبگان محل صورت میگرفت. در ناجا به دنبال آن بود که نشان دهد رفتار پلیس تغییر کرده سامانه نظارتی برای پلیس تعریف کرد اما در بزنگاهها و در دوران مدیریت اتفاقات کوی به نوعی تکرار شد. پرونده وبلاگنویسها در سال ۸۴ علیه او علم شد اما اوج آن سال ۹۲ بود که گریبانش را گرفت. قالیباف پیشتاز در نظرسنجیها وقتی خواست روحیه آزادیخواهی را به رخ روحانی بکشد گفت در زمان ناجا به روحانی در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی پیشنهاد کرده به دانشجوها برای برگزاری تجمع مجوز بدهد اما او با این پیشنهاد مخالفت کرده است. در مقابل روحانی به او یادآوری کرد: دلیل مخالفت این بود که گفتید برنامه دارید تا بعد آنها را گازانبری قیچی کنید! صحت این جمله اثبات نشد اما به قالیباف چسبید و از منظر تحلیلگران نقطه عطف انتخابات 92 شد زیرا از آن روز به بعد ستاره اقبال ژنرال افول کرد.
تناقض در اهداف: قالیباف سالها تلاش کرد که نشان دهد یک مدیر اجرایی کارآمد است، مرد عمل است و میتواند مشکلات اجرایی را حل کند اما پس از ناکامی برای رسیدن به صندلی پاستور، نامزد مجلس شد. عرصهای که پیش از عملگرایی، نیازمند قوه ناطقه و لابیگری است. ژنرال هرچه این سالها رشته پنبه شده حال از دالان مجلس باید همه چیز را از نو شروع کند.
برداشت پایانی: ظریفی میگوید یک پای قالیباف در مدرنیته است، یک پای او در سنت. او گرچه بارها به لب چشمه رسیده اما سیراب نشده. سرداری که روزی امید نو اصولگرایان برای فرماندهی بود و علیه پدرخوانده اصولگرایی شورش کرده بود امروز نماینده فهرست آنان برای مجلس یازدهم است. برای تحلیل او باید از ظاهر عبور کرد و به باطن رفت. ژنرال دیروز و سیاستمدار امروز یک خصلت مشترک را در این دو دوره متفاوت حفظ کرده است. خصلتی که با وجود همه ناکامیهای سیاسی و حاشیههای مدیریتی عامل بقای او در صحنه قدرت بوده است. هر نظامی در یک جایی فرمانده است در یک جایی فرمانبر.