امنیت ملی در گرو آب
سمانه عابدی از چرایی بیشتر بودن کشش احتمالی زندگی در غرب ایران نسبت به شرق میگوید
ایران به دلیل واقع شدن در اقلیم خشک و نیمهخشک و 5 /88 میلیارد مترمکعب منابع آب تجدیدشونده، از توزیع نامنظم زمانی و مکانی منابع آب برخوردار است.
ایران به دلیل واقع شدن در اقلیم خشک و نیمهخشک و 5 /88 میلیارد مترمکعب منابع آب تجدیدشونده، از توزیع نامنظم زمانی و مکانی منابع آب برخوردار است. از طرفی با رشد روزافزون جمعیت و نیاز به مواد غذایی، مصرف آب افزایش یافته و کشور را در معرض بحرانهای آبی قرار داده است. در این بین تولیدات بخش کشاورزی که خود بزرگترین بخش مصرفکننده آب در کشور است؛ هنوز نتوانسته پاسخگوی نیازها و تقاضای بخش داخلی باشد. عدم اعتماد به میزان منابع آب، رقابت شدید برای آب از سوی بخشهای دیگر و افزایش تقاضا برای مواد غذایی، اختلال در امنیت آبی مناطق مرزی به علت عدم رعایت قواعد بینالمللی حقآبه ایران، کشور را در معرض مواجهه با تنشهای آبی شدید قرار داده است. با توجه به اینکه سرچشمه رودخانههای داخلی و آبهای خروجی غالباً در غرب کشور هستند و شرق ایران از چنین مزیتی بیبهره است و حیات آبی آن در گرو حقآبه از هیرمند و هریرود افغانستان است، بنابراین به نظر میرسد غرب کشور کشش و جاذبه بیشتری برای زندگی داشته باشد. ادامه خشکسالیها و اصرار افغانها بر سدسازیهایی که با هدف ایجاد اشتغال و توسعه بخش کشاورزی در این کشور اجرا میشوند تنش آبی را در شرق ایران تشدید خواهد کرد. در چنین شرایطی افقی نامعلوم برای ساکنان این مناطق ترسیم خواهد شد چراکه در نبود آب، جاذبههای سرمایهگذاری صنعتی و معدنی و ایجاد واحدهای تولیدی جدید کاهش خواهد یافت، کشاورزی منطقه رو به نابودی خواهد گذاشت و در پی کاهش قابلیتهای زیستی و ناتوانی در تامین آب پایدار، این منطقه ممکن است با چالشهای اجتماعی و تنشهای قومی- منطقهای و در نتیجه مهاجرتهای گسترده مواجه شود. برای بررسی بیشتر موضوع با سمانه عابدی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو نشستیم.
* * *
با توجه به شرایط آبوهوایی در شرق کشور آیا احتمال مهاجرت گسترده از شرق به غرب کشور وجود دارد؟ در صورت وقوع این اتفاق چقدر آب و مسائل مربوط به حوزه آب بر آن تاثیرگذار است؟
با توجه به اینکه ایران از کشورهای خشک و نیمهخشک جهان در منطقه خاورمیانه است بنابراین با بحران آب مواجه است و از طرف دیگر در سالهای اخیر با پدیده گرمایش زمین و مسائل مرتبط با تغییرات اقلیم در کشور روبهرو هستیم، لذا مسائل مرتبط با شرایط آبوهوا و بهخصوص بحرانهای آبی، میتواند در هر منطقهای رخ دهد و انسان و محیط زیست را تحت تاثیر قرار دهد، هرچند که گسترش آن میتواند متفاوت باشد. بنابراین به نظر میرسد تغییر شرایط آبوهوایی و بهتبع آن پیامدهای ناشی از آن تنها مختص شرق کشور نیست و میتواند بیشتر مناطق کشور را با توجه به ویژگی خشک و نیمهخشک بودن آن تحت تاثیر قرار دهد. در این زمینه باید گفت، پیامدهای ناشی از تغییرات آبوهوا که یکی از مهمترین آنها مساله و مشکل کمآبی در کشور است، یک بحران ملی است چراکه آمار ارائهشده از سوی مدیریت بحران سازمان هواشناسی بیانگر آن است که ۹۵ درصد مساحت ایران دچار خشکسالی است و فقط حدود یک درصد آن، پربارش است. اما پیش از بیان اینکه این موضوع تا چه حد میتواند بر پدیدههای اجتماعی از جمله مهاجرت اثرگذار باشد، لازم است که تعریفی در خصوص مهاجرت صورت گیرد. بهطور کلی مهاجرت یکی از پدیدههای مهم جمعیتشناختی است. در این پدیده مردم غالباً از سرزمینهایی که شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آنها نامساعد است خارج و به مناطقی که دارای جاذبههای شغلی بهتر، دستمزدهای بالاتر و شرایط اقتصادی و اجتماعی مطلوبتر است وارد میشوند. این در حالی است که یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر مزیت رقابتی در هر کشور، شرایط آبوهوایی آن منطقه است. لذا با تغییر شرایط آبوهوایی و بحران کمآبی، پرواضح است که نیروی کار مناطقی که فعالیت آنها وابستگی شدیدی به منابع آبی دارد، در مواجهه با این پدیده از خود عکسالعمل نشان خواهند داد. این موضوع نهتنها در ابعاد اقتصادی، بلکه در ابعاد اجتماعی، زیستمحیطی، سیاسی و... نیز تبعاتی را به همراه خواهد داشت و تمام بازیگران این عرصهها را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
در این میان لازم است به این نکته اشاره شود که کشاورزی ایران یکی از مهمترین فعالیتهایی است که به شدت در مقابل تغییرات آبوهوایی و به ویژه خشکسالی آسیبپذیر است. به طوری که مطالعات نشان داده است که تغییر یک میلیمتر کمتر از متوسط در میزان بارش، میتواند باعث ضرر اقتصادی معادل 90 میلیون دلار شود. باید به این نکته توجه داشت که نهتنها در شرق بلکه در جنوب و مرکز ایران نیز وضعیت آب بسیار وخیم است و مردم با مشکل تامین آب مواجه هستند. لذا یکی از عکسالعملهای کشاورزان و تمام مردم درگیر با چالش تغییرات آبوهوایی، میتواند مهاجرت نهتنها به غرب کشور بلکه به هر منطقهای از کشور که از شرایط نسبی مساعدتری برخوردار است، باشد. البته با توجه به وابستگیهای فرهنگی و اجتماعی ساکنان مناطق مختلف، این پدیده میتواند آخرین راهحل آنها در مواجهه با این مشکل باشد. به عبارت دیگر به نظر میرسد مردم اینگونه مناطق بهخصوص کشاورزان روستایی زمانی مهاجرت را علاج کار میدانند که مسوولان، برنامهریزان و سیاستگذاران توجه خود را از اینگونه بحرانها و مشکلات ناشی از آن، دریغ کردهاند.
زندگی در شرق و غرب کشور چه ویژگیهای منحصربهفرد و متفاوتی در حوزههای مختلف اقلیمی و زیستمحیطی و اقتصادی و فرهنگی امنیتی و... دارد که باعث شده کشش زندگی در غرب کشور بیشتر باشد؟
در این خصوص که آیا واقعاً جمعیت شرق به سمت غرب کشور گرایش پیدا کرده، لازم است مطالعات دقیق جمعیتشناسی صورت پذیرد، بنابراین در این خصوص نمیتوان به صراحت اظهار داشت که این رخداد واقعاً اتفاق افتاده یا خیر یا حتی اینکه علت آن ناشی از تغییرات شرایط آبوهوایی یا تفاوتهای منطقهای شرق و غرب کشور است. چراکه نشانههای زیستمحیطی بحران کمآبی شامل خشک شدن دریاچهها، رودخانهها و تالابها و فرونشست زمین و آلودگی آبها در بیشتر نقاط ایران قابل مشاهده است. به طوری که غرب کشور نیز دچار مشکلات متعددی در خصوص مسائل مربوط به کمآبی است، از آن جمله میتوان به کاهش سطح دریاچه ارومیه به دلیل برداشت بیش از حد از آبهای بالادستی، خشکسالیهای پیاپی و غیره، اشاره کرد. در مرکز ایران نیز شاهد بحرانهای آبی مانند کاهش آب رودخانه زایندهرود و اثرات منفی آن بر زیستبوم منطقه و تالاب گاوخونی هستیم. همین روند در موارد دیگر منابع آبی کشور نظیر دریاچههای پریشان و شادگان و تالابها، بهرغم تعهداتی که در معاهده رامسر برای حمایت از آنها پذیرفته شده، مشاهده میشود.
اما باید به این توجه شود که ایران، کشور پهناوری است که از نظر جغرافیایی ویژگیهای منحصربهفردی دارد و از لحاظ اقلیمی بسیار متنوع است. به طوری که مناطق شرقی کشور در جایگاه پایینتری از لحاظ میزان متوسط بارندگی سالانه قرار دارد. در حالی که میانگین بارش در نواحی غربی ایران بیش از 600 میلیمتر گزارش شده است. در رابطه با بقیه عناصر آبوهوایی نظیر دما و رطوبت نیز این تفاوتها را در نقاط مختلف کشور میتوان مشاهده کرد. ارتفاعات نیز بر سیستمهای جوی ایران تاثیر میگذارد. ایران از طرف غرب و جنوب غرب با رشتهکوههای موازی و مرتفعی از نواحی پست و خشک عراق جدا میشود و در شرق و جنوب شرقی نیز کوههای کمارتفاعتری که پیوستگی آنها به یکدیگر به مراتب کمتر از کوههای شمال و غرب است، کشور ما را از همسایگان شرقی جدا میکند.
و این کاملاً واضح است که تغییر شرایط آبوهوایی به تغییر مزیتهای نسبی میانجامد و بهتبع آن تغییرات شرایط زیستمحیطی، اقتصادی، اجتماعی و غیره را به همراه خواهد داشت. لذا در شرایط بحران کمآبی، با توجه به تعریفی که در قبل در رابطه با مهاجرت صورت گرفته، در صورت کاهش مزیت نسبی مناطق شرقی در زمینه فعالیتهای اقتصادی، ابعاد زیستمحیطی، اجتماعی، فرهنگی و...، مهاجرت ساکنان این مناطق نهتنها به غرب کشور، بلکه هر منطقهای که از شرایط و وضعیت آبوهوایی مساعدتری برخوردار است، جای تعجب ندارد.
در صورت وقوع این مهاجرتها چه پیامدهایی برای شرق و غرب کشور و در نهایت بر کل کشور خواهد داشت؟
قاعدتاً جابهجایی بیبرنامه، هم در مبدأ و هم در مقصد و در مجموع برای کل کشور، مسائل و مشکلات مختلفی را در ابعاد گوناگون در پی خواهد داشت. تاثیر این بحران نهتنها در اقتصاد ظاهر میشود بلکه میتواند روی ساختار اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی هم اثر منفی بر جای بگذارد. در این زمینه پیامدهای اقتصادی نظیر کاهش حجم تولید محصولات کشاورزی، کاهش سطح درآمد اقتصاد، کاهش نرخ رشد اقتصادی، کاهش فرصتهای شغلی، بیکاری و... قابل مشاهده است. این نکته نیز قابل تامل است که در اثر مهاجرت، سرمایه و تخصصها از هر منطقه خارج شده لذا اوضاع اقتصادی آن منطقه دچار اخلال میشود.
اما لازم به ذکر است که این مهاجرت، ممکن است تبعات اجتماعی و زیستمحیطی شدیدتری را به همراه داشته باشد. از جمله بروز نابسامانیهای متعدد ناشی از امکانات محدود، گسترش حاشیهنشینی، شکاف طبقاتی، افزایش مشاغل کاذب، تنشهای قومی، به هم خوردن ترکیب جمعیتی، کمبود فضاهای زیستی و آموزشی، آلودگی هوا و محیط زیست، تخلیه روستاها، افزایش آسیبهای اجتماعی از جمله سرقت، فساد و ناامنی، بروز جرائم و بزهکاری و... را به وجود میآورد.
از سویی مناطق حاشیهای بیشتر در معرض مشکلات ناشی از خشکسالی هستند، لذا مهاجرت از این مناطق میتواند تاثیر زیادی در بروز بحرانهای امنیتی داشته باشد. این کاهش امنیت هم در بعد امنیت غذایی ناشی از بحران آب و هم در بعد امنیت مرزی مطرح میشود به طوری که پیامد آن، نفوذپذیر شدن مرزها و در نتیجه بالا رفتن هزینههای تامین امنیت مرزی و به دنبال آن متاثر شدن سیاست، اقتصاد و در نهایت کاهش قدرت ملی خواهد بود.
علاوه بر آن مهاجرت ناشی از تغییرات شرایط آبوهوایی در بعد بینالمللی نیز تبعاتی را به همراه خواهد داشت. چراکه نیاز شدید کشور به منابع آب مصرفی، باعث خواهد شد در سیاستهای همسایگان در خصوص استفاده از آبهای مشترک توجه بیشتری شود و برای تامین نیاز داخلی به دنبال برداشت بیشتر از منابع آبی مشترک باشیم و این میتواند منجر به ایجاد حساسیت در همسایگان کشور شود.
آیا مثالهایی از این دست مهاجرتها در جهان وجود داشته و در صورت وجود، عواقب عینی آن در سطح منطقه و ملی چه بوده است؟
در پاسخ به این سوال باید گفت، با مروری بر تجربه کشورها در شرایط مواجهه با بحران کمآبی، میتوان نمونههایی از این قبیل موارد را یافت. همانطور که میدانید در سراسر جهان نیز، ضعف ساختاری مناطق روستایی در برخی مناطق، سبب شده تا روستاییان با توجه به خشکسالی، جهت دستیابی به رفاه و زندگی بهتر به مناطق مساعدتر، مهاجرت کنند. در این زمینه میتوان به کشور چین اشاره کرد که بارها با مشکل کمآبی مواجه شده است. در سال 2013 میلادی بحران کمآبی، سبب شد نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در این کشور 2 /3 درصد کاهش پیدا کند و بر اساس آن آسیب زیادی را به سلامت خانوارها در آن کشور وارد کند. مطالعات نشان میدهد کمبود منابع آبی به علت تبعات منفی بحران آب بر کاهش تولیدات صنعتی، محصولات کشاورزی و در نتیجه کاهش نرخ رشد اقتصادی، در این کشور هزینهای برابر با 39 میلیارد دلار در هر سال به اقتصاد تحمیل میکند که این هزینه منجر به مهاجرت داخلی 400 هزار نفر در هر سال شده است.
یک جستوجوی کوتاه نشان میدهد مطالعات کارشناسی در باب این مساله بسیار کم است در حالی که کمک به شرایط بحرانی موجود در حوزه آب مطالعات گسترده کارشناسان و خبرگان را میطلبد تا برای قرار گرفتن در مسیر حرکت صحیح به سیاستگذاران کمک کند. پس چرا این اتفاق نیفتاده و آیا عدم توجه به عواقب گسترده بحرانهای آبی نشانگر این نیست که بحران آب هنوز برای کارشناسان و متولیان حوزه آب به بحران تبدیل نشده است؟
در این زمینه باید به این نکته اشاره شود که عوامل متعددی بر پدیده مهاجرت اثرگذار است. در این زمینه به مساله مهاجرت در ابعاد گوناگون در مطالعات متعددی در داخل و خارج از کشور پرداخته شده است. اما با توجه به اینکه تفکیک دلایل مهاجرت و مشخص کردن بخشی از مهاجرت که معلول تغییر شرایط آبوهوایی است، نیازمند سیستم اطلاعاتی دقیقی است. از طرف دیگر با توجه به اینکه مهاجرت یک پدیده اجتماعی محسوب میشود لذا بیشتر مطالعات از این بعد به بررسی این مقوله پرداختهاند، بر این اساس کم بودن مطالعات منوط به بیتوجهی یا نادیده گرفته شدن بحث بحران آب از سوی کارشناسان نیست بلکه ممکن است ناشی از عدم دسترسی به اطلاعات مربوطه باشد.
سیاستگذاران چگونه میتوانند مانع از بروز چنین مهاجرتهایی شوند؟ برای این کار چه سیاستهایی به منظور کاهش بحرانهای آبی و نتایج و عواقب حاصل از آن باید در پیش گرفته شود؟
با توجه به اینکه پدیده مهاجرت میتواند ناشی از عوامل متعددی باشد، لذا سیاستگذاری در رابطه با ابعاد آن، زمانی از کارایی لازم برخوردار خواهد بود که عامل اصلی در مهاجرت مشخص شود. چراکه پیشگیری، کنترل و مواجهه با مهاجرت ناشی از بحرانهای تغییرات شرایط آبوهوایی که مهمترین آن کمآبی است، برنامهریزی و سیاستهای مخصوص به خود را میطلبد. بنابراین میتوان گفت اولین اقدامی که میبایست انجام گیرد تقویت نظامهای اطلاعاتی هم در بخش آب و هم تفکیک عوامل اثرگذار بر مهاجرت است. به طوری که دقیقاً مشخص شود که آیا علت مهاجرت صورت گرفته ناشی از بحرانهای آبوهوایی بوده یا خیر. همچنین بیتردید یکی از محورهای اصلی که باید مورد توجه برنامهریزان قرار گیرد، بازنگری در سیاستهای حمایتی کشاورزی است. در این زمینه میتوان به ایجاد سیاستهای تشویقی در افزایش سهم محصولات کشاورزی سازگار با اقلیم، اصلاح شیوههای آبیاری، اصلاح الگوی کشت، استفاده از فناوریهای نوین مانند ورود زیستفناوری در تولید محصولات و سیاستهایی نظیر آن اشاره کرد. علاوه بر آن اصلاح سیاست قیمتگذاری آب از جمله موارد دیگری است که در این حوزه میتواند راهگشا باشد.
سیاستهای کشورهای همسایه در حوزه آب مانند سدسازیهایی که در کشور افغانستان در حال انجام است چقدر بر معیشت مردم و اقلیم منطقه و وضعیت آبی در شرق کشور اثرگذار است و وظیفه مسوولان در این رابطه چیست؟
قاعدتاً بیتاثیر نخواهد بود. سیاستهای آبی و سدسازیهای افغانستان باعث میشود ایران نتواند به حقآبه خود دست یابد. به طوری که پیامدهای منفی بسیاری را برای شرق کشور ایجاد کرده است. لذا کمآبی رود هیرمند باعث خشکسالی در استانهای شرقی مانند سیستان و بلوچستان و در نتیجه آن خشکی دریاچه هامون شده است. به طوری که در اثر این خشکسالی، بخشی از مردم سیستان در حال مهاجرت به دیگر مناطق هستند که درنتیجه آن نیز ترکیب قومی- مذهبی شمال استان با تغییر مواجه شده است. لذا با خالی شدن هر روستای مرزی، هزینههای تامین امنیت مرز نیز افزایش مییابد، همچنین بحرانهایی چون بیکاری، مهاجرت، ریزگردها، حاشیهنشینی و از همه مهمتر جنگ داخلی بر سر آب را ایجاد خواهد کرد. بنابراین ادامه این سیاستها از سوی افغانستان، خسارات جبرانناپذیری را در نیمه شرقی ایران وارد میکند.
بر این اساس لازم است درباره سدسازیها مذاکراتی میان کشورها صورت گیرد تا حقآبه پاییندست طبق کنوانسیونهای مربوطه رعایت شود و کشورهای بالادست و پاییندست باید از منابع آبی به گونهای استفاده کنند که مانع آسیب به یکدیگر شود. بر این اساس دیپلماسی فعال آب در ایران امری ضروری به نظر میرسد. با توجه به اینکه دیپلماسی آب میتواند زمینههای بسیاری برای همکاری بین کشورها را فراهم کند و از نظر سیاسی یک وضعیت پایدار به وجود آورد، لذا ایران با استفاده مناسب از دیپلماسی آب میتواند ارتباط خود را با همسایگان تقویت و استحکام ببخشد و از آسیبها و چالشهای آینده جلوگیری کند.