شبح سالخوردگی
تبعات اقتصادی و اجتماعی پدیده سالخوردگی در جامعه ایران چیست؟
سالمندی جمعیت یک کشور، فرآیندی است که طی آن میزان باروری کل و مرگومیر از سطوح بالا به پایین کاهش مییابد بدین معنی که با کاهش تمایل به باروری، در کنار بهبود استانداردهای زندگی و سطح بهداشت و سلامت در جوامع و ارتقای کیفی شاخصهای اجتماعی و اقتصادی شرایطی به وجود آمده است که جمعیت جهان پیوسته به سمت سالمندی پیش میرود.
سالمندی جمعیت یک کشور، فرآیندی است که طی آن میزان باروری کل و مرگومیر از سطوح بالا به پایین کاهش مییابد بدین معنی که با کاهش تمایل به باروری، در کنار بهبود استانداردهای زندگی و سطح بهداشت و سلامت در جوامع و ارتقای کیفی شاخصهای اجتماعی و اقتصادی شرایطی به وجود آمده است که جمعیت جهان پیوسته به سمت سالمندی پیش میرود. آنگونه که برخی شاخصها میگویند، اگر بیش از 12 درصد کل جمعیت یک کشور 60 سال و بالاتر یا بیش از 10 درصد کل جمعیت 65 سال یا بالاتر داشته باشند، جمعیت آن کشور سالخورده به حساب میآید. با آغاز قرن بیست و یکم هر سال 7 /1 درصد به جمعیت جهان افزوده میشود درحالیکه برای جمعیت 65 سال و بالاتر این عدد به 5 /2 درصد میرسد. بررسی آمارها در سالهای اخیر نشان میدهد ساختار سنی جمعیت کشور در حال گذار از جوانی به سمت سالخوردگی است. در نگاه اول افزایش نسبت جمعیت کهنسال در اقتصاد باعث افزایش نرخ تکفل و کاهش عرضه نیروی کار و در نتیجه کاهش درآمدهای مالیاتی دولت خواهد شد بدین معنی که با افزایش جمعیت کهنسال، رسیدگی به وضعیت صندوقهای بازنشستگی و تامین اجتماعی و هزینههای ناشی از آن، بار مالی سنگینی را بر دولت تحمیل میکند. از آثار دیگر این پدیده، تغییر نیازهای جامعه و سهم بخشهای مختلف از کل اقتصاد است به طوری که تحقیقات در سایر کشورها نشان میدهد با کهنسال شدن جامعه در درازمدت سهم بخش بهداشت و درمان از کل اقتصاد افزایش یافته و در عوض سهم بخشهایی مانند آموزش و پرورش، ساختوساز، صنایع کارخانهای و تجارت کاهش مییابد. از سوی دیگر سابقه کار رسمی و دستمزد بالاتر مردان نسبت به زنان در شرایطی که طبق آمارها جمعیت زنان سالمند بیش از مردان است، میتواند باعث افزایش نابرابریهای اجتماعی بیشتر در آینده شود. بنابراین بسیاری از این پدیده به عنوان یک معضل یاد میکنند و با برشمردن تبعات منفی حاصل از آن، در حالی جامعه را به باروری بیشتر ترغیب میکنند که هنوز ملزومات و زیرساختهای مناسب مهیا نشدهاند. اما برخی دیگر معتقدند که چالشهای سالخوردگی جمعیت را با بستههای سیاستی جامع میتوان به گونهای مدیریت کرد که در آینده با کاهش رشد اقتصادی و استانداردهای زندگی در کشور مواجه نشویم. برای مثال اگر پیر شدن جمعیت کشور باعث شود نسبت سرمایه به نیروی کار و مصرف افزایش یابد، دولت میتواند با تغییر جهت مالیاتها از دستمزدها به سمت مصرف و سرمایه و همچنین افزایش سن بازنشستگی، مدیریت نرخ بهره و اصلاح الگوی مصرف، مشکلات ناشی از بر هم خوردن تعادل در بودجه خود را حل کند. از طرفی سرمایه انسانی در سنین مختلف کارایی و بهرهوری متفاوتی دارد. بنابراین برای ایجاد توازن و تعادل در هرم سنی میتوان برنامهها و سیاستهایی کارا و عملی را دنبال کرد. یکی از این راهکارها مدیریت بازار نیروی کار و افزایش مهاجرپذیری و اتخاذ سیاستهای لازم در این حوزه است چرا که مهاجرپذیری اثرات مثبتی چون کاهش دستمزدها، افزایش نرخ اجاره سرمایه و نسبت نیروی کار به افراد بازنشسته و کاهش نیازهای درآمدی کشور را به دنبال خواهد داشت. به طور کلی میتوان گفت سالخوردگی جمعیت در هر کشور ساختارهای اقتصادی و اجتماعی آن را محک میزند و خود، میتواند تبعات اقتصادی بلندمدتی را برای آن کشور به وجود آورد.