کشورهای منطقه منافع مشترک تعریف کنند
محمد درویش از چگونگی حل بحران آب میگوید
محمد درویش میگوید: کشورهای درگیر بحران آب باید برای یکدیگر، منافع مشترک تعریف کنند. در واقع، هرگز نمیتوان با جنگ به منافع مشترک دست یافت. باید دور یک میز بنشینیم و یاد بگیریم که از برخی منافع خود برای کسب منافع درازمدت منطقهای بگذریم.
محمد درویش، مدیر کل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست، میگوید برای حل مساله آب و حل مسائل زیستمحیطی ایران، امید بسیاری به حسن روحانی، رئیس دولت یازدهم و دوازدهم دارد. اینکه، روحانی به قیمت از دست دادن رای مردم سمنان، استدلال کارشناسان را پذیرفت و از اجرای طرح انتقال آب خزر به این استان خودداری کرد، برای درویش، حجت است. او بر این عقیده است که حل بحران آب از طریق مذاکره میسر خواهد بود و کشورهای منطقه باید برای یکدیگر، منافع مشترک تعریف کنند. با این فعال زیستمحیطی درباره زیر و بم مناقشات بینالمللی ایران در حوزه آب و مواضع همسایگان در قبال پرداخت حقابه ایران گفتوگو کردهایم.
♦♦♦
شاید برای بخشی از مردم و البته مسوولان، هنوز ابعاد کمبود آب در کشور روشن نشده است. ممکن است توضیح دهید که بحران آب در ایران تا چه حد جدی است؟
میزان نشست سالانه زمین در یک کشور از جمله مهمترین شناسههایی است که میتواند به عنوان عیاری برای سنجش بحران آب در آن کشور قلمداد شود. روند کاهنده سطح آب زیرزمینی در ایران، بعد از چندین و چند سال به حدی رسیده که متاسفانه اکنون با برآیندهای بیسابقه یا کمسابقهای در حوزه نشست زمین روبهرو هستیم. در واقع به دلیل بهرهبرداری بیش از حد از ذخایر آبخوانهای کشور، نشست زمین تشدید شده است. اکنون نشست زمین در دشت شهریار تهران به حدود 36 سانتیمتر رسیده که این میزان 90 برابر شرایط بحرانی است که در اتحادیه اروپا تعریف شده است. به عبارت دیگر چنانچه نشست زمین در هر سال به چهار میلیمتر برسد، از سوی اتحادیه اروپا، شرایط بحرانی اعلام میشود. افزون بر نشست بحرانی زمین در مناطق جنوبی استان تهران، به گزارش سازمان زمینشناسی، طی سالهای اخیر در برخی مناطق دیگر کشور بهویژه در استان فارس این رقم حتی از 54 سانتیمتر تجاوز کرده است؛ یعنی شرایطی 140 برابر شدیدتر از شرایط بحرانی. نشست زمین که اصطلاحاً از آن با عنوان بیابانی شدن یا Desertification یاد میشود آخرین مرحله از فرآیند بیابانزایی است و هنگامی که به وقوع میپیوندد، جبران آن تقریباً غیرممکن است. در واقع میتوان گفت یک دشت که دچار پدیده نشست زمین شده، عملاً برای همیشه از دست رفته است. در استانهایی نظیر فارس، اصفهان، تهران، اردبیل، چهارمحال و بختیاری، یزد، سمنان و خراسان؛ یعنی از تنوع اقلیمهای مرطوب تا خشک، این پدیده رخ داده و زمین دچار نشست غیرقابل جبران شده است. در واقع، اندوختههای آب زیرزمینی استراتژیک کشور تقریباً در تمامی قلمروها -فارغ از نزدیکی یا دوری به دریا و ارتفاعی که از سطح دریا دارد- تحلیل رفته است. به عبارت دیگر نشست زمین هم در میناب در نزدیکترین فاصله به خلیج فارس و دریای عمان، هم در خانمیرزا واقع در استان چهارمحال و بختیاری و هم در دامنههای سهند و سبلان رخ داده است. باید توجه داشته باشید که هرگز بحران آب در ایران تا این حد جدی نبوده است؛ اغلب تالابهای کشور از دست رفته و بسیاری از رودخانههای دائمی اکنون به رودخانههای فصلی تبدیل شدهاند. زمانی تعداد 180 رودخانه دائمی در کشور جریان داشت اما اکنون حتی رودخانههایی نظیر سفیدرود، هریرود، شاپور و دالکی نیز وضعیتی بسیار نگرانکننده پیدا کردهاند. متاسفانه امروز رودخانههای زایندهرود، زهره، زرینهرود، سیمینهرود و باراندوزچای تنها در یک فصل یا مقطع خاص جریان دارند و در سایر اوقات خشک هستند.
اینکه منابع آبی ایران به چنین وضعیتی دچار شده، تا چه حد ناشی از وقوع خشکسالی یا کاهش نزولات جوی است و تا چه حد به بدعهدی کشورهای همسایه در پرداخت حقابه ایران از رودخانههای مرزی بازمیگردد؟
بخشی از دلایل تشدید کمآبی به پدیده جهان گرمایی (Global Warming) و تغییرات اقلیمی باز میگردد. بسیاری از گزارشها حکایت از آن دارد که اگر میانگین دمای هوای کره زمین در طول 100 سال اخیر، دستکم به میزان 76 /0 درجه سلسیوس، افزایش پیدا کرده؛ میانگین دمای ایران دو برابر این رقم در طول نیمقرن اخیر افزایش پیدا کرده و این افزایش دما سبب شده ماهیت ریزشهای آسمانی در کشور از برف به باران تغییر کند و ذخیره آب شیرین نیز در کوهستانها با کاهش مواجه شود.
به چه دلیل گرمایش ایران، دو برابر متوسط جهانی در حال رخ دادن است؟
به این دلیل که ایران روی کمربند خشک جهان یعنی عرض 25 درجه تا 40 درجه نیمکره شمالی قرار گرفته است. در این منطقه، میزان ریزشهای آسمانی یکسوم میانگین جهانی است و میزان تبخیر تا 50 درصد بیشتر از میانگین جهانی به وقوع میپیوندد و همین مساله آسیبپذیری و شکنندگی سرزمین را نسبت به فعلوانفعالات اقلیمی افزایش داده است. اما علاوهبر وضعیت گرمایش زمین در این منطقه، باید یادمان باشد که جمعیت در ایران در طول نیمقرن اخیر بیش از دو برابر افزایش پیدا کرده و مهمتر اینکه، جمعیتی که امروز در ایران سکنی دارد، هر کدام بیش از دو برابر همتایانشان در نیمقرن پیش آب مصرف میکنند و این مساله فشار بیشتری را بر سرزمین ایران آورده است. افزون بر این، ما با بحرانهای جدی در مرزهای شرقی و غربی مواجه هستیم؛ دولت ترکیه روی رودخانههای دجله و فرات سدهایی با بیش از 120 میلیارد مترمکعب ظرفیت ذخیره آب احداث کرد که صرفاً یکی از این سدها، به نام سد آتاتورک از گنجایشی معادل 48 میلیارد مترمکعب آب برخوردار است؛ یعنی از همه هزار سد ایران که 6 /47 میلیارد مترمکعب گنجایش دارند، بزرگتر است و عملاً 100 درصد ورودی رودخانه فرات و 60 درصد ورودی رودخانه دجله را جذب میکند. حال آنکه اگر سد ایلیسو ساخته شود که وسعت آن سه برابر بزرگترین سد ایران یعنی کرخه است، عملاً دیگر آبی از سمت ترکیه و ارمنستان به سمت میانرودان جریان نخواهد گرفت که این خود موجب افزایش چشمههای تولید گردوخاک میشود. البته دولت ایران هم با سیاست غلط مهار آبهای مرزی به این موضوع دامن زده است؛ چنانکه به بهانه احیای دریاچه ارومیه در مسیر رودخانه زاب تغییر ایجاد کرده و اجازه دادیم که ابعاد ناپایداری در عراق افزایش پیدا کند. همچنین روی کرخه که به سمت هورالعظیم جریان داشت، سد احداث شد و بدین ترتیب، ورودی آب به هورالعظیم بهشدت کاهش یافت که حالا دود آن به چشم خودمان میرود. دولت عراق و دولت سوریه نیز هم همین رویه را دنبال و سدهای متعددی روی دجله و فرات احداث کردند و اگر جنگ و ناامنی در این کشورها، درنگرفته بود، این دو دولت به مراتب خسارتبارتر از هر دولت دیگری عمل میکردند. افغانستان هم در شرق کشور، درصدد آن است که حجم سد کجکی را با کمک ترکها دو برابر کند و عملاً دیگر آبی برای هیرمند باقی نمیماند و همچنین به کمک هندیها سد سلما را در دست ساخت دارد که روی هریرود احداث خواهد شد و دیگر آبی برای سد دوستی و مشهد و خراسان رضوی باقی نمیماند؛ بنابراین بحران در هر دوسوی ما جدی است.
آیا کشورهای همسایه که به نوعی شریک برخی منابع آب ایران به حساب میآیند، در شرایط کنونی نیز از پرداخت حقابه ایرانیها امتناع میکنند؟
بله، باید بگویم، افغانستان یکی از کشورهایی است که ایران با دشواری میتواند حقابه خود را به صورت مستقیم از آن دریافت کند. البته از سوی ترکیه، منابع آب به صورت مستقیم وارد ایران نمیشود. اما وقتی راه رودهایی که از ترکیه وارد عراق میشود، مسدود شود، ابعاد ناپایداری زیستمحیطی عراق متوجه ایران نیز خواهد بود. چنان که اکنون تبعات افزایش چشمههای تولید گرد و خاک در عراق را ایرانیها باید تحمل کنند.
اما در مجموع، رقمی در حدود 12 میلیارد مترمکعب آب از کشور خارج و 13 میلیارد مترمکعب آب به کشورمان وارد میشود. اگر سیاست مهار آبهای مرزی را به طور کامل به اجرا بگذاریم، در این صورت، نمیتوان نسبت به اعمال این نوع سیاستها درکشورهای همسایه نظیر ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان، افغانستان و عراق اعتراض کرد. اعمال این نوع سیاستها از سوی هر کشوری، نابجا است؛ یعنی حتی سوای ماجرای اخلاقی از نظر حساب و کتاب و دو دوتاچهارتا هم غیرمنطقی است.
فکر میکنید، مناقشات آبی منطقه از طریق مذاکره سیاسی قابل حل باشد؟
من فکر میکنم این بحران تا حدود زیادی از طریق مذاکره قابل حل باشد. به شرط آنکه کشورهای طرف مذاکره، بتوانند برای یکدیگر، منافع مشترک تعریف کنند. اگر ما به افغانستان برق بدهیم، این کشور به طور حتم به ایران آب خواهد داد یا برای مثال، اگر ترکیه از گاز ایران با قیمتی مناسب برخوردار شود، حتماً اجازه میدهد تا حقابههای بیشتری به سمت میانرودان حرکت کند. بنابراین، این کشورهای درگیر بحران آب باید برای یکدیگر، منافع مشترک تعریف کنند. در واقع، هرگز نمیتوان با جنگ به منافع مشترک دست یافت. باید دور یک میز بنشینیم و یاد بگیریم که از برخی منافع خود برای کسب منافع درازمدت منطقهای بگذریم؛ به نظر میرسد، ایران باید خود پیشگام شود و به سیاست مهار آبهای مرزی پایان دهد. همچنین باید سیاست غلبه تفکر سازهای در مدیریت آب را کنار بگذارد و بعد از دولتهای ترکیه، عراق، سوریه و افغانستان هم بخواهد که چنین رویهای در پیش بگیرند. ایران باید خود، چشمههای توزیع گردوخاک را در داخل مهار کند و بعد از عربستان هم بخواهد که به مهار گرد و خاک بپردازد و چهار، پنج میلیون از اراضی خود را تثبیت کند. اگر همه به اخلاق بازگردند و اگر منافع فرامنطقهای را به منافع بخشی و داخلی ارجح بدانند، بسیاری از مشکلات قابل حل خواهد بود.
در ماههای اخیر، کمپینی علیه ساخت سد ایلیسو در ترکیه شکل گرفت که درحال فراگیر شدن است. این پویش تا چه حد در دستیابی به اهداف خویش موفق بوده است؟
پویش نجات میانرودان، در واقع از سوی فعالان محیط زیست ایجاد شده است که من هم از آن حمایت کردم. هدف این پویش، آن است که حساسیت مردم را در منطقه نسبت به غلبه تفکر سازهای در مدیریت آب برانگیزاند. ما مردم این منطقه، یعنی ایران، عراق، سوریه، ترکیه، عربستان، اردن، کویت و افغانستان از دولتهای خودمان میخواهیم تا آب را بهعنوان یک کالای زیستی به رسمیت بشناسند و نه مثل نفت یک کالای اقتصادی. اینکه، سردمداران و دولتمردان دولت ترکیه در مواجهه با منتقدان، چنین میگویند که «همانطور که ما از شما نمیخواهیم منابع نفتیتان را به اشتراک بگذارید، شما هم نباید از ما توقع داشته باشید که منابع آبیمان را به اشتراک بگذاریم» نشاندهنده نگرشی بسیار خطرناک در میان دولتمردان این کشور است. در این صورت، دولت اتیوپی هم میتواند بگوید که چون نیل از کشور ما سرچشمه میگیرد، مصر و تمدن کهنسال آن نیز، هیچ حقی از نیل ندارند. باید یادمان باشد که بیش از 530 حوضه آبخیز مشترک در عرصه 5 /13 میلیارد هکتاری کره زمین وجود دارد و بسیاری از کشورهای عضو سازمان ملل از آبهای مرزی بهره میگیرند. اگر تفکر مسوولان ترکیه در دیگر کشورها نیز حاکم بود، بسیاری از مناطق کره زمین با جنگ آب، مواجه میشد. پویش نجات میانرودان، به دنبال بازگرداندن اخلاق به حوزه محیط زیست است و تاکنون بیش از 123 هزار نفر از این پویش حمایت کردهاند که این میزان عضو، در میان پویشهای محیط زیستی که از طریق ثبت اینترنتی ایمیل و سه مولفه شناسایی دیگر تاکنون در ایران ایجاد شده، کمنظیر است. در واقع، هیچ پویشی نبوده که بتواند، تا این حد، حامی به خود جذب کند. با توجه به اینکه این پویش به چهار زبان زنده دنیا طراحی شده و شهروندان بیش از صد کشور جهان تاکنون از این پویش حمایت کردند، یک دستاورد بزرگ برای ایرانیها تلقی میشود. چراکه این ایرانیها بودند که این نهضت را آغاز کردهاند. این پویش به واقع، پویش موفقی بوده است. به نحوی که سبب شد، دکتر حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران در اجلاس گرد و غبار از دولتهای همسایه بخواهد که در روند سدسازیشان تجدیدنظر کنند و این بدان مفهوم است که رئیسجمهور ما پذیرفته که سدسازی برخلاف ادعای وزارت نیرو و شرکتهای سدساز میتواند تبعات جبرانناپذیری در پاییندست بهوجود بیاورد. تا همین مرحله، به نظر میرسد ما پیروز شدهایم. چراکه دولتهای ترکیه و افغانستان نیز به شدت نسبت به این پویش، واکنش نشان دادند و نشان دادند که صدای این پویش شنیده شده و همه ابراز نگرانی میکنند. این پویش چند سال پیش در خود دولت ترکیه هم به راه افتاده بود. اما ازآنجا که استقبال از آن بسیار کمرنگ بود، دولت ترکیه به هیچوجه آن را جدی نگرفت. اما اکنون، عالیترین مقامات ترکیه، زبان به اعتراض گشودهاند و حتی یکی از مقامات ترکیه اعلام کرده بود که اگر دست از حمایت این پویش برندارید، وزیر خارجه ترکیه وارد تهران نخواهد شد. این نشاندهنده آن است که مساله این پویش مساله بسیار مهمی بوده و کاملاً مورد توجه قرار گرفته است. ما به کمک حقوقدانهایی که در این پویش حضور یافتهاند، راهکارهایی را بررسی میکنیم تا پس از افزایش تعداد امضاها به یک میلیون، در دادگاه بینالمللی لاهه طرح دعوا کنیم و همچنین به کمک یکی از انجمنهای زیستمحیطی که در سازمان ملل دارای مقام مشورتی است، آن را بهعنوان یکی از سندهای سازمان ملل در نیویورک به ثبت رسمی برسانیم.
اما ظاهراً، ساخت سد ایلیسو از سال 2006 آغاز شده و طبق برنامهریزیهای دولت ترکیه قرار است ساخت آن، در سال 2019 به پایان برسد. آیا ما کمی دیر به فکر نیفتادهایم؟
البته ما هنوز هم به فکر نیفتادیم؛ به دلیل آنکه، دولت ایران، خود یکی از طرفداران سدسازی است و با افتخار خود را به عنوان سومین کشور سدساز دنیا معرفی میکند، هرگز در این زمینه اعتراض رسمی به دولت ترکیه نکرده است. اما ما از طریق پویش نجات میانرودان در تلاش هستیم که از طریق فشار افکار عمومی همه را متوجه کنیم که با این نگاه آزمندانه به منابع آب و خاک، همه ضرر میکنند. این یک معادله باخت-باخت است؛ البته ما بیش از شش سال پیش اولین هشدارها را نسبت به احداث سد ایلیسو گوشزد کردیم که در یادداشتهای من در وبسایت مهار بیابانزایی موجود است که البته این صداها انتشار پیدا نکرد. اکنون اما، همزمان با افزایش حساسیت مردم و همزمان با بیداری محیط زیستی آنها و همزمان با درک تبعات عدمتوجه به ملاحظات محیطزیستی که مردم ایران، با پوست و خون خود این تبعات را لمس میکنند، حساسیتها نسبت به سد ایلیسو افزایش یافته و بسیاری از دولتمردان و نمایندگان مجلس به فکر افتادهاند. هرچند این توجه، بسیار دیرهنگام به مساله آب معطوف شده اما باز هم غنیمت است. حتی اگر این مساله موجب شود، که نسبت به سیاستهای سدسازی در داخل کشور، بازنگری صورت گیرد و طرحهای انتقال آب بینحوزهای ملغی شود، باز هم یک پیروزی بزرگ برای دوستداران محیط زیست حاصل شده است.
اکنون که جنبشی شکل گرفته و حساسیت مردم و احتمالاً مسوولان به مساله آب جلب شده است در چنین شرایطی، تا چه حد میتوان امیدوار بود که مسوولان، پیش از آنکه زمان از دست برود پای میز مذاکره بنشینند و در این موضوع به توافق برسند؟
من در میان مسوولان ایرانی، همه امیدم به دکتر حسن روحانی است. حسن روحانی، به واقع نشان داد که صدای مردم را میشنود و حساسیتهای مردم برای او بسیار مهم است. من از صمیم قلب برایش آرزو میکنم که در این حوزه موفق شود. از نظر من، دکتر روحانی در طول دهههای گذشته از زمان تشکیل دولت مشروطه در ایران تاکنون، یک رئیس دولت ممتاز و بیرقیب بوده است. حسن روحانی رئیسجمهوری بود که بهرغم آنکه، به مردم استان خود، وعده داده بود که برایشان آب تامین کرده و طرح انتقال آب خزر را اجرا میکند، وقتی دربرابر استدلال کارشناسان قرار گرفت که این طرح از نظر علمی و زیستمحیطی، زیانبار است، کوتاه آمد و اجازه داد که سازمان محیط زیست وظایف قانونی خود را انجام دهد و هیچ فشار مضاعفی را بر این سازمان وارد نکرد. به همین سبب بود که او رای مردم استان سمنان را هم از دست داد. بنابراین حسن روحانی کسی است که بر سر مواهب زیستمحیطی معامله نمیکند. امیدوارم ایشان بتواند تیم قویتری را برای مدیریت در حوزه آب، جهاد کشاورزی و محیط زیست معرفی کند و به این ترتیب ما بتوانیم دست بالا را داشته باشیم.
یعنی امیدوارید که آقای روحانی بتواند مناقشه آب را نیز در چهار سال آینده حل کند.
بله، سخنان آقای روحانی در اجلاس جهانی گرد و غبار بسیار امیدبخش بود. جالب اینکه، این سخنان بهرغم هشدارهای مصلحتاندیشانه بخشی از کابینه ایشان که توصیه کرده بودند، وارد این مناقشه نشود، مطرح شد. اما مساله محیط زیست برای حسن روحانی بالاتر از هر مصلحت دیگری است.