تاریخ انتشار:
آزمون نظریههای حزبی در آمریکا
مطالعه الگوهای حزبی در آمریکا
به منظور ارائه تصویری بیطرف از الگوهای حزبی ما تنها روی یک کشور و منطقه خاص تمرکز میکنیم و هیچ محدودیت دیگری در نظر نمیگیریم.
به منظور ارائه تصویری بیطرف از الگوهای حزبی ما تنها روی یک کشور و منطقه خاص تمرکز میکنیم و هیچ محدودیت دیگری در نظر نمیگیریم. کشوری که مورد مطالعه قرار میدهیم ایالات متحده آمریکاست و دادههای چارکی برای 13 دوره انتخابی بین سالهای 1952 تا 2004 میلادی را مد نظر قرار میدهیم. نرخ تورمی که معمولاً سالانه ارائه میشود با شاخص قیمت مصرف کننده (CPI) فصلی تعدیل میشود و تورم دورههای یکساله ریاستجمهوری هر یک از دولتها را هم برآورد میکنیم. شکاف تولید، میزان انحراف لگاریتم تولید ناخالص داخلی تعدیلشده با اطلاعات چارکی را نسبت به روند مشتقشده با استفاده از فیلتر هودریک-پرسکات اندازهگیری میکند. تعداد کم انتخاباتهای برگزارشده در نمونه به ما اجازه نمیدهد که بین پروندههای مختلف تبعیض قائل شویم و نتیجهگیری کنیم که چه زمان یک حزب میتواند دوباره بعد از یک دوره موفقیت در انتخابات، پیروز میدان شود. بنابراین خطوط پررنگ در نمودار 1 که نمایانگر نرخ تورم و درآمد (یا شکاف تولید) است در واقع مشاهداتی را که در دورههای برگزیده شدن حزب دموکرات یا جمهوریخواه به عنوان حزب پیشگام در انتخابات ریاستجمهوری جمعآوری شده
است به صورت الگو درآورده است. ردیف بالا نشاندهنده تجربه دولتهای دموکرات و ردیف پایین نمایانکننده تجربه دولتهای جمهوریخواه است. ستون سمت چپ نشاندهنده تورم و ستون سمت راست نشاندهنده الگوهای درآمدی است. بررسی نرخهای تورم نشان میدهد نرخ تورم در دورههای ریاستجمهوری حزب جمهوریخواه در آمریکا سیر نزولی داشته است ولی از انتهای سال سوم افزایش تورم آغاز میشود و در دورههای نزدیک به رقابتهای انتخاباتی و انتخابات جدید ریاستجمهوری به اوج خود میرسد. این تصوری است که توسط نظریه حزبی مبتنی بر اطلاعات چسبنده (SIPT) تایید شده است در حالی که نظریه حزبی کینزی جدید(NKPT) تنها افزایش در نرخ تورم تا انتهای دوره انتخابات را مدنظر قرار داده است. زمانی که دموکراتها در قدرت هستند احتمال مشاهده عکس این الگو بسیار زیاد است. در سالهای اول تا سوم ریاستجمهوری حزب دموکرات نرخ تورم اوج میگیرد ولی در سال پایانی تنزل نرخ تورم آغاز میشود و در چارک انتهایی حضور دولت در عرصه، حداکثر کاهش تورم اتفاق
میافتد. باز هم این الگو توسط نظریه حزبی مبتنی بر اطلاعات چسبنده تایید شده است ولی تطابق زیادی با یافتههای حاصل از مطالعه نظریه حزبی کینزی جدید ندارد. حال به ستون سمت راست بازگردیم. در دوره ریاستجمهوری کاندیدای حزب جمهوریخواه درآمد به طور U شکل از روند اصلی خود منحرف میشود. بلا فاصله بعد از انتخابات اقتصاد وارد دوره رکود میشود ولی طی سال دوم ریاستجمهوری این حزب روند بازسازی اقتصادی با شدت پیگیری میشود و نتایج مثبتی هم مشاهده میشود و در سال آخر دولت، اقتصاد با ظرفیت حداکثر خود کار میکند. اما این وضعیت در دولتهای دموکرات عکس است.
تفسیر نمودارها: الگوهای حزبی در آمریکا از سال 1952 تا 2004
الگوها نشاندهنده ارزشهای متوسط برای هر چارک از دوره انتخابات است. نرخ تورم به صورت فصلی تعدیل شده است و درآمد به صورت انحراف از روند H-P(فیلتر هوردینگ - پرسکات) اندازهگیری شده است. زمانی که اجزای دورهای درآمد در مسیر یک U برعکس تغییر میکند، مدت کوتاهی بعد از انتخابات اقتصاد شروع به رشد میکند ولی این روند رونق برای مدت زیادی دوام نخواهد داشت. در آغاز سال دوم ریاستجمهوری جهت حرکت درآمد به سمت درآمد بالقوه تغییر میکند و در آخرین سال ریاستجمهوری، یعنی سال چهارم، درآمد به حداکثر میزان ممکن خود میرسد. در الگوهای تجربی وضعیت دیگری هم دیده میشود. اگرچه این وضعیت برای بسیاری چندان خوشایند نیست و بررسی دقیقتر آن نیازمند مطالعات بیشتر است. در شرایطی که الگوهای پویای مشاهدهشده در دوره ریاستجمهوری احزاب دموکرات و جمهوریخواه با یافتهها و پیشبینیهای نظریه حزبی مبتنی بر اطلاعات چسبنده هماهنگی زیادی دارد، سطح شروع این حرکتها و تغییرات در دو دوره مورد مطالعه گیجکننده است. برای
بررسی دقیقتر، از مطالعه وضعیت درآمد آغاز میکنیم. اگر سطح درآمدی را که در انتهای هر یک از دورههای ریاستجمهوری احزاب مورد بررسی به دست میآید (در شرایطی که هر دو نزدیک به وضع بالقوه درآمدی کار خود را آغاز کنند) به سطح درآمدی که در آغاز دوره ریاستجمهوری آنها وجود داشته است وصل کنیم، شاهد این خواهیم بود که در آغاز دوره دموکراتها یا جمهوریخواهان جهشهایی در حرکت درآمد ایجاد میشود که چندان درست به نظر نمیرسد. زمانی که دموکراتها به قدرت میرسند، درآمد قبل از اینکه جهش مثبتش آغاز شود، سیر نزولی میگیرد ولی زمانی که جمهوریخواهان در کاخ ریاستجمهوری آمریکا حضور دارند اقتصاد وارد دوره رونق میشود قبل از آنکه رکود اقتصادی در بخشهای مختلف مشاهده شود. این جهشها با کمک نظریه حزبی مبتنی بر اطلاعات چسبنده یا هیچ یک از نظریههای حزبی موجود قابل توصیف نیست. الگوی تورمی هم شرایط نسبتاً مشابهی دارد. زمانی که انتظار پویایی تورم را داریم شاهد این هستیم که نرخ تورم در دوره فعالیت دولت دموکرات رشد میکند ولی در دوره دولت جمهوریخواه سیر نزولی به خود میگیرد؛ و این نشان میدهد دموکراتها در یک سال اول ریاستجمهوری خود نرخ
تورم کمتری نسبت به جمهوریخواهان ایجاد میکنند و این وضعیت را هم با هیچ یک از الگوهای شناختهشده و معرفیشده نمیتوان توضیح داد. برای پیدا کردن راهحل این پازل باید ببینیم هر دولت وقتی روی کار میآید چه میراثی از تورم و رشد اقتصادی را از دولتهای قبلی دارد. این میراث شرایط متفاوتی در کاخ سفید ایجاد میکند و سیاستهای مختلفی را طلب میکند. مطالعه نشان میدهد به طور متوسط در دوره روی کار آمدن جمهوریخواهان اقتصاد در حال رونق است و نرخ تورم نیز در سطح بسیار بالایی قرار دارد. در مقابل دموکراتها کار خود را در دولت در شرایطی آغاز میکنند که اقتصاد در رکود است و نرخ تورم هم پایین است. در نتیجه دموکراتها از ابزارهای اقتصادی و سیاستهای مالی برای مقابله با تورم که نتیجه آن کاهش نرخ رشد اقتصادی است، استفاده نمیکنند و در نتیجه روند حرکت اقتصاد و تورم به گونهای است که در بالا توصیف شد. این وضعیت در زمان روی کار آمدن دولتهای جمهوریخواه عکس حالت بالاست و همین مساله هم روند حرکت اقتصاد در
دوره ریاستجمهوری این حزب را تغییر میدهد ولی در مورد دلیل وجود این میراث قبل از روی کار آمدن کاندیدهای احزاب مختلف دلیل مشخصی در دست نیست.
برای درک الگوی صحیح احزاب آمریکا در تاثیرگذاری روی تورم و رشد اقتصادی باید از مدلی استفاده کنیم که ترجیحات سیاستی پیشنهادشده توسط هیبس را با اطلاعات چسبنده بخش عرضه اقتصاد که توسط منکیو و رایز مطرح شده، ترکیب کند. باید گفت که نظریه حزبی کینزی جدید هیچ موفقیتی در توصیف این الگوهای تجربی به دست نیاورده است.
منبع:
Brevik, F., & Gärtner, M. (2005). Partisan Theory and the New Keynesian and Sticky-Information Phillips Curves. Department of Economics Discussion Paper, 25-2005, An empirical account of partisan patterns in the United States.
دیدگاه تان را بنویسید