نگاهی به زندگی علمی اقتصاددان پرآوازه گری بکر
رمز ماندگاری نوبلیست
نهتنها اقتصاددانان بلکه احتمالاً همه کسانی که در حوزه علوم اجتماعی به دنبال پژوهش هستند، حداقل یک بار به کارهای گری بکر برخوردهاند.
نهتنها اقتصاددانان بلکه احتمالاً همه کسانی که در حوزه علوم اجتماعی به دنبال پژوهش هستند، حداقل یک بار به کارهای گری بکر برخوردهاند. مقالاتی که قلمروشان، اغلب مربوط به حوزههایی فراتر از علم اقتصاد محض است و به مسائلی میپردازد که اغلب دانشمندان علوم اجتماعی طی زمان در پی پاسخ به آنها بودهاند. شاید بتوان گفت شهرت گری بکر بیش از هرچیز مدیون استفاده بیبدیل از مفاهیم علم اقتصاد و بهکارگیری آنها در حوزههای مختلف علوم اجتماعی و رفتاری است. شاید بیسبب نیست که نقل قول معروفی با این مضمون از این اقتصاددان وجود دارد: «فرقی نمیکند موضوع مورد مطالعه چه باشد، در هر حال، اقتصاد همیشه چیزی برای اضافه کردن به آن دارد.» این طرز فکر شاید نقطه آغازین درک چرایی ماندگاری این نوبلیست باشد. در ادامه این نوشتار، ضمن بیان یک زندگینامه کوتاه از این اقتصاددان، به حوزههای اصلی کاری و تاثیری که بکر بر هر کدام ازآنها داشته است، میپردازیم.
آغاز راه
گری استنلی بکر، در روز دوم دسامبر سال ۱۹۳۰ در پنسیلوانیای آمریکا در شهری کوچک متولد شد. البته خانواده بکر قبل از مهاجرت به آمریکا در مونترال کانادا زندگی میکردند. شاید اولین علاقه بکر جوان به اقتصاد، در پی نابینایی پدرش رخ داد، زمانی که پسر جوان مجبور بود اخبار مربوط به بورس و تحولات مالی را برایش بخواند. وقتی هنگام انتخاب رشته دانشگاه فرارسید، گری تصمیم گرفت در دانشگاه پرینستون در رشته اقتصاد تحصیل کند و البته علاقه وافر او به ریاضیات باعث شد از ریاضیات در اقتصاد بهره ببرد. بکر در سال سوم تحصیل در دانشگاه به تدریج علاقهاش به اقتصاد را از دست داد؛ زیرا به نظرش رسید که اقتصاد نقش مهمی در حل مسائل مهم اجتماعی ایفا نمیکند و در نتیجه به رشته جامعهشناسی روی آورد اما اندکی پس از آن دریافت این رشته بسیار سخت و پیچیده است و بار دیگر به تحصیل در رشته اقتصاد روی آورد و برای ادامه تحصیلات در مقطع کارشناسی ارشد وارد دانشگاه شیکاگو شد. ملاقات با میلتون فریدمن را شاید بتوان از نقاط عطف زندگی علمی گری بکر دانست چرا که اولین رویارویی او با میلتون فریدمن در سال ۱۹۵۱ در کلاس
درس اقتصاد خرد سبب شد بار دیگر شیفته اقتصاد شود. فریدمن تاکید میکرد نظریه اقتصادی تنها یک بازی برای دانشگاهیان فرهیخته نیست، بلکه باید ابزاری برای تجزیه و تحلیل دنیای واقعی باشد. درس او سرشار از بینشهایی نسبت به ساختار نظریه اقتصادی و کاربرد آن در سوالهای مهم و علمی بود. همین بینشها سبب شد بکر به فکر تحقیقات گسترده در زمینه علوم اجتماعی بیفتد، چیزی که تا به امروز بیشترین شهرت را برای او به همراه داشته است. تاثیرپذیری بکر از فریدمن به حدی بود که او را بزرگترین معلم زنده تمام دوران زندگیاش میدانست.
بکر مقطع دکترا را نیز در دانشگاه شیکاگو دنبال کرد و در سال 1955 موفق به اخذ مدرک دکترا شد. او در رساله دکترای خود با عنوان «اقتصاد تبعیض» سعی کرد مدل رقابتی بازار نیروی کار را با کمک ارقامی که در مورد تفاوت دستمزد کارگران سفیدپوست و سیاهپوست بود، توضیح دهد که بعدها به پژوهشی ارزشمند در حوزه علوم اجتماعی بدل شد. او پس از آن به تالیف کتابی در زمینه کاربرد نظریه اقتصادی در تحلیل اثرات پیشداوری در درآمد، کار و مشاغل اقلیتها پرداخت، این درحالی بود که بسیاری از اقتصاددانان نمیتوانستند تصور کنند تبعیض نژادی نیز جزو مسائل اقتصادی است. بکر پس از آن به تدریس در دانشگاه «کلمبیا» و تحقیق در اداره ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا پرداخت. همچنین مقالاتی همچون «اقتصاد اجتماعی»، «رفتار بازار در محیط اجتماعی»، «علل رشد اقتصادی»، «سرمایه انسانی»، «رویکرد اقتصادی به رفتار انسانی»، «نقش زنان در اقتصاد و زندگی اجتماعی»، «اقتصاد تبعیض»، «رسالهای در باب خانواده» و «تحلیل اقتصادی خانواده» از شاهکارهای علمی بکر هستند. در سال 1967 او موفق شد مدال جان باتیس کلارک را که به اقتصاددانان جوان کمتر از 40 سال داده میشود، دریافت کند. او
همچنین پنج سال بعد جایزه آکادمی ملی هنر و علوم آمریکا را نیز از آن خود کرد. اما شاید هیچ جایزهای به اندازه جایزه یادبود نوبل، ارزش کار بکر را مشخص نمیساخت. زمانی که در سال 1992 این جایزه به پاس تلاشهایش به منظور گسترش قلمرو تحلیل اقتصاد خرد به دامنه گستردهای از حوزههای رفتاری و تعاملات بشر و نیز رفتار غیربازاری، به او اهدا شد، همگان دریافتند به راستی بکر را باید پیشتازی ممتاز در این زمینهها دانست.
درضمن او برای اولین بار در سال ۱۹۵۴ ازدواج کرد اما همسر بکر در سال ۱۹۷۰ از دنیا رفت و او سپس در سال ۱۹۸۰ با «گیتی نشاط» ازدواج کرد. گیتی یک مورخ ایرانی است و علاقه شدیدی به نقش زنان در زندگی اقتصادی و اجتماعی دارد. شاید همین علاقه سبب شد تا گری بکر معتقد باشد، سازگاری شخصی و حرفهای گیتی منجر به بهتر شدن زندگی او شده بود.
اقتصاد ازدواج و خانواده
یکی از معروفترین حوزههای کاری بکر، اقتصاد ازدواج است. او با بهرهگیری از تئوری اقتصاد به بررسی نرخ تولد و تعداد افراد خانواده از بعد اقتصادی پرداخت. نظریات بکر در باب اقتصاد خانواده، سر و صدای بیشتری به راه انداخت. به گمان او، خانواده نیز واحدی تولیدی است که نظیر همه موسسات بازرگانی و تولیدی میتواند از لحاظ اقتصادی و چگونگی مشارکت اعضای خانواده ارزیابی شود. سپس در دهه 1970 نظریههای خود را پیرامون اختصاص زمان به افراد خانواده گسترش داد و سعی کرد از مواضع مختلف اقتصادی برای تشریح تصمیمات والدین در مورد تولد فرزندان، آموزش آنها و نیز تصمیم در مورد ازدواج و طلاق فرزندان بهره بگیرد.
نکته مهم این است که اگر روش بکر به خوبی درک شود، رویکرد او به ازدواج هم قابل درک میشود. به طور کلی ازدواج پدیدهای رایج و پایدار است و عواقب اقتصادی دارد. فارغ از قوانینی که در جوامع مختلف در این زمینه اعمال شده است، در طول تاریخ اکثر افراد بالغ، ازدواج کردهاند. افراد در میان گزینههای موجود به عنوان همسر، یک فرد را در راستای حداکثر شدن مطلوبیتشان انتخاب میکنند. رواج ازدواج در طول تاریخ و در تمام جوامع، برای بکر به آن معناست که کارگر مونث و مذکر در انواع خاصی از محصولات خانگی، به ویژه در تربیت بچههای خانواده، نیروی کار مکمل هستند. هر فرد در صورتی ازدواج میکند که منافع انتظاری ازدواج، از هزینههای انتظاری آن یا به عبارت بهتر هزینه از دست رفتن زندگی مجردی یا از دست رفتن فرصت ازدواج با بهترین گزینه در مرتبه بعد، بالاتر باشد. اما در دنیای واقع به خاطر مشکل اطلاعات ناقص، افراد مجبورند به جستوجو بپردازند. این امر به خودی خود هزینه به همراه دارد و لذا ممکن است فرد نهایتاً به همسری با ویژگیهایی پایینتر از حد ایدهآلش راضی شود. یا اینکه برای جبران، فرد ممکن است چانهزنی کند تا امتیازهایی را به دست آورد. با
وجود این، از دید بکر، آزادی انتخاب و اطلاعات کافی برای ایجاد تعادلی که در آن شرایط بهینه پارتو برای طرفین برقرار باشد، وجود دارد.
استفاده از دیدگاه محصولات خانگی به عنوان یک چارچوب تحلیلی، ممکن است در نظر اول شوخی یا یک بازی ذهنی به نظر رسد، به ویژه اینکه برخی از نتایج آن، سبک و پیش پاافتاده به نظر میآید. اما این دیدگاه پیشبینیهای جالبی را ارائه میکند که دیگر روشها از ارائه آن عاجزند. به عنوان مثال، در این دیدگاه پیشبینی میشود که منافع ناشی از ازدواج و بنابراین احتمال ازدواج، برای زوجهایی که میان آنها تفاوت قابل توجهی از نظر توان کسب درآمد وجود دارد، بیشتر خواهد بود. دلیل این نکته، عمدتاً آن است که اگر یکی از طرفین در کار بیرون از خانه و دیگری در تولید خانگی متخصص شوند، آنگاه منافع ناشی از مبادله در چنین ازدواجی بیشتر خواهد بود.
به علاوه، این تحلیل، محرکهای دگرخواهانه ازدواج را نیز دربر میگیرد. مثلاً «توجه» به همسر نیز وارد تحلیل میشود. در مدل بکر توجه به همسر به این معنی است که افزایش مصرف همسر، مطلوبیت فرد را افزایش میدهد، این تحلیل، همچنین با کارهای اولیه بکر در رابطه با نوعدوستی و روابط اجتماعی پیوند پیدا میکند.
پیشتاز در سرمایه انسانی
شاید بتوان گفت سرمایه انسانی مهمترین چیزی است که بکر عمر خود را برای آن صرف کرده است. تحقیقات بکر تاثیرات مثبت و منفی عاداتی بر ارزشهای انسانی افراد را نیز دربر میگیرد. بکر به نقش افراد در همکاریهای اجتماعی و پیامدهای کلان اقتصادی این موضوع توجه ویژهای دارد. از این منظر با توجه به پیشینه ادبیات یک موضوع، سرمایه انسانی، او را میتوان یکی از پیشگامان این حوزه تلقی کرد. بکر در تحلیل خود تفاوتهای بین آموزش ابتدایی تا حرفهای و تاثیر آن بر بازار کار و ارتقا در کار را مطرح کرده است.
بکر در اوایل دهه 1960 چنین اظهار داشت که این موضوعی کاملاً محسوس در بین افراد است و در عین حال تحصیلات و مطالعه یک سرمایه است. تحصیلات، بعد انسانی افراد و سرمایه، بعد فیزیکی افراد را متحول میسازد. وی با چاپ کتابی با عنوان «سرمایه انسانی» در سال 1964، جایگاه سرمایه انسانی را در اندیشه اقتصادی مورد بررسی قرار داد. به گفته بکر باارزشترین سرمایه آموزشی یک شخص زمان در اختیار اوست. این بینش، بکر را به نظریهای با عنوان «نحوه اختصاص زمان به افراد خانواده» هدایت کرد. این اقتصاددان بنام با به کارگیری جنبه اقتصادی ارزش فرصتها نشان داد هر چه درآمد و هزینه بازار افزایش پیدا کند، مخارج یک خانم متاهل برای ماندن در خانه نیز افزایش خواهد داشت. یعنی آنها ممکن است بخواهند بیرون از خانه به شغلی مشغول شوند و وظایف اقتصادی خانه را با خرید وسایل و غذاهای سرد بیشتر بر عهده بگیرند.
بازار کار و نظریه فراغت
برای درک بهتر تاثیر بکر در این زمینه باید بدانیم که در نظریات قبل از بکر، برای وارد کردن زمان در تحلیلها بین کار و فراغت یک دوگانگی در نظر گرفته میشد. در این نظریهها، کار کردن که در وهله اول به واسطه دستمزدی که در بازار تعیین میشد اهمیت مییافت، درضمن راهی بود تا افراد بتوانند در بازار، کالا و خدمات خریداری کنند. در چنین حالتی فراغت، آشکارا هزینه - فرصتی دارد که برابر است با کالاها و خدماتی که به خاطر کار نکردن، از آنها چشمپوشی شده است. افراد حاضر به تقبل این هزینه - فرصت میشوند زیرا میتوان فراغت را نیز یک کالا در نظر گرفت که مصرف آن میتواند جایگزین مصرف دیگر کالاها شود. بنابراین فراغت به راحتی به این تحلیل استاندارد وارد شده و میتوان با داشتن زمانی که صرف فراغت میشود، مکمل آن یعنی زمان صرفشده روی کار را استخراج کرد. از این رو تقاضا برای کالاها هستند که سطح عرضه نیروی کار را تعیین میکنند.
اما بکر بر این عقیده است که حالات استفاده از زمان، بیش از دو مورد کار و فراغت است. واضح است که همانند دیدگاه سنتی، زمان را میتوان در بازار نیروی کار صرف کرد. با وجود این، میتوان آن را در بسیاری دیگر از کارهایی که پرداختی بابتشان صورت نمیگیرد نیز صرف کرد مثلاً کارهای منزل و تعمیر اتومبیل شخصی علاوه بر آن، همه فعالیتهای مصرفی زمانبر هستند. لذا بکر بر آن است که دلیلی ندارد که فراغت را به صورت متمایز در نظر بگیریم: همواره «فراغت» با «مصرف» و «مصرف» با «فراغت» همراه میشود. بنابراین لازم نیست که از روش سنتی استفاده کنیم، انتظار داریم که تخصیص زمان، تحت تاثیر قرار گرفته و تغییر کند.
این رویکرد به بازار نیروی کار حتی در بسیاری موارد با بحث عوامل موثر بر بازار ازدواج و ترجیحات فردی که پیشتر گفته شد، گره میخورد. به عبارت بهتر میتوان گفت مزیت رویکرد بکر این است که در آن امکان در نظر آوردن اثرات بیشتری فراهم میآید. تغییر تکنولوژی محصولات خانگی و بسط و گسترش ابزارهایی که سبب صرفهجویی در استفاده از نیروی کار میشوند، زمان مصرفشده در کار خانگی را کاهش میدهد. افراد، ابزارها و وسایل بیشتری خریده و زمان کمتری را برای کارهای خانه، صرف میکنند. البته توان خرید این ابزارها با «مصرف» بخشی از زمان در بازار کار ایجاد میشود. ارتباط این نوع تحلیل با پدیدههایی از قبیل افزایش تعداد زنان متاهل در بازار نیروی کار، نباید احتیاجی به توضیح داشته باشد. به همین گونه، بهبود حمل و نقل باعث صرفهجویی در مصرف زمان شده و میتوان انتظار داشت عرضه نیروی کار را تحت تاثیر قرار دهد. این روش، همچنین از این فایده برخوردار است که مبنایی نظری برای طبقهبندی کالاها، به صورت کالاهای جانشین و کالاهای مکمل فراهم میآورد: اگر کالاها را به عنوان منابع نهایی مطلوبیت در نظر نگیریم، بلکه به عنوان نهادههایی در فرآیند تولید
خانگی مورد ملاحظه قرار دهیم، آن گاه راحتتر میتوان تحلیل کرد که چرا برخی کالاها با هم مصرف میشوند.
پژوهشهای اجتماعی
بکر در زمینه معضلات اجتماعی نیز از اقتصاددانان خوشنام محسوب میشود. او با چاپ مقالهای با عنوان «جنایت و مکافات: رویکردی اقتصادی» اظهار داشت: «جنایت نیز شغلی است که افراد ضمن داشتن دلایل منطقی آن را انتخاب میکنند و منافع حاصله از جنایت و هزینههای آن را با توجه به احتمال بازداشت، مجازات و میزان خطرپذیری مورد توجه قرار میدهند.»
از این رو بکر معتقد است هیچگاه نمیتوان جنایات را به طور کامل از بین برد. وی در اواخر دهه 1960 مقالهای در قالب یک هدایت و راهنمایی به رشته تحریر درآورد به این مضمون که تصمیم برای توقف جرم و جنایت، عملی در راستای سود و هزینه جنایات خواهد بود. او چنین نتیجهگیری کرد که روش کاهش جرم، افزایش احتمالی جریمه، تنبیه یا سختگیری بیشتر در اجرای آنهاست. نظریه بکر درباره جرم همانند نظریهاش در مورد تبعیض نژادی و سرمایه انسانی به ایجاد و پیریزی شاخه جدیدی از اقتصاد منجر شد. تحلیل بکر از تخصیص زمان به هیچوجه به فعالیتهای قانونی محدود نمیشود، بلکه شکلهای مختلف جرم را نیز دربر میگیرد. او در یک مقاله مهم در سال 1968 چنین استدلال میکند که جرمها، خارج از چارچوب تحلیل منطقی صورت نمیگیرند، بلکه نتیجه قابل پیشبینی فرصتهای ایجادشده برای کسب منفعتاند. بکر عقیده دارد تصمیم به انجام یک فعالیت غیرقانونی، نتیجه یک محاسبه شخصی است. فواید و هزینههای پولی و غیرپولی بررسی میشوند تا فرد بتواند تصمیم بگیرد. این تصمیم انعکاسی از تعادل انتظاری میان این فواید و هزینههاست. یک روش برای مجسم کردن تصمیماتی از این نوع، آن است که
آنها را به صورت نوعی خاص از فعالیتهای سرمایهگذاری به حساب آوریم. بسیاری از متغیرهای حساس تصمیمگیری مثل احتمال بازداشت و محکومیت، مجازات احتمالی و امکان کسب درآمدهای جایگزین در مشاغل قانونی، به صورت تجربی قابل مشاهدهاند و بنابراین اثر آنها بر نرخهای مشاهدهشده جرائم را در اصل میتوان آزمایش کرد. طبق معمول بکر عمدتاً به تحلیل و مطرح کردن احتمالات مختلف به منظور آزمون فرضیه پرداخته است، اما دانشجویان وی و دیگر اقتصاددانان علاقهمند به این موضوع نیز کم و بیش این مساله را بررسی کردهاند. در دهه گذشته، در تایید صحت این ادعای بکر مبنی بر آنکه تغییر هزینهها و منافع روی رفتار مجرمان اثرگذار است، مدارک کافی جمع شده است.
بکر در این زمینه، به موفقیت عمدهای دست مییابد بهطوری که همین یک مقاله، باعث به وجود آمدن آثار به شدت روبه رشدی در رابطه با اقتصاد جرم شده است و جرمشناسها به هیچوجه نمیتوانند آن را نادیده بگیرند.
بکر با موفقیت توانست نظریه مارکسیستی مبنی بر اینکه «تبعیض قائل شدن به فردی که تبعیض قائل میشود کمک میکند» را تغییر دهد. او به این نکته اشاره میکند که اگر یک کارفرما از جذب یک نیروی فعال فقط به خاطر رنگ پوستش خودداری کند، یک فرصت ارزشمند را از دست داده است. تبعیض قائل شدن به میزان زیادی برای شخصی که این کار را انجام میدهد، زیانآور خواهد بود. بکر نشان داد تبعیض قائل شدن در اکثر صنایع رقابتی نتایج ضعیفی دارد زیرا شرکتهایی که اقدام به تبعیض میکنند، نسبت به دیگر شرکتهایی که این عمل را انجام نمیدهند، فرصت به دست آوردن سهام کمتری در بازار خواهند داشت. او همچنین با تکیه بر شواهد ثابت کرد تبعیض نژادی در اکثر صنایع قانونی رواج بیشتری نسبت به صنایع رقابتی دارد. در حال حاضر این نظریه که مطرح میکند تبعیض نژادی به نفع شخص اعمالکننده آن است کاملاً در میان اقتصاددانان امروزی بیمعناست و بیگمان مهمترین علت آن نیز وجود پژوهشهای بکر در این زمینه است.
درنهایت اگر گری بکر اکنون زنده بود، احتمالاً میتوانست هشتاد و پنجمین سالگرد تولدش را جشن بگیرد، اما افسوس که یک سال و نیم قبل یعنی در سوم ماه می سال 2014 چشم از جهان فروبست. نوشتار حاضر تلاشی بود بر توضیح مختصر حوزههایی که شاید در اغلب آنها اگر نگوییم بکر پیشتاز بوده، حداقل جزو تاثیرگذارترینها بوده است. همین موضوع است که ما را بر آن میدارد که بکر را در کنار نامهایی چون میلتون فریدمن و رابرت لوکاس که همگی از استادان دانشگاه شیکاگو بودهاند، از تاثیرگذارترین اقتصاددانان نیمه دوم قرن بیستم بدانیم.
دیدگاه تان را بنویسید