بازار سرمایه و محیط زیست
آیا بازار سرمایه میتواند بر انتشار کربن شرکتها تاثیر مثبت بگذارد؟
تغییرات آبوهوایی یکی از بزرگترین چالشهای زیستمحیطی است که بشر طی دهه آینده با آن روبهرو خواهد شد. اما این تنها مشکل نیست. آلودگی هوا، ضایعات پلاستیکی، مصرف بالای انرژی، حفظ تنوع زیستی و کمبود آب از جمله مهمترین این چالشها هستند. در همین راستا برنامه عملیاتی جهانی در سال ۲۰۱۵ تصویب شد که اقدامات ویژهای را برای دستیابی به جهانی عادلانهتر و پاکتر طی 10 سال ارائه کرد. ولی با بررسی شرایط حاضر میتوان گفت این تلاشها و اراده اجتماعی تاکنون به اندازه کافی قوی نبوده است. به همین دلیل در بسیاری از کشورها سیاستهای گستردهای برای کاهش استفاده از سوختهای فسیلی و استفاده از شکلهای پایدار انرژی ارائه شد. اما به دلیل ضعف در اجرای این قوانین، معضلات زیستمحیطی همچنان پابرجا ماندند. با وجود چنین مسائلی ممکن است اولین سوالی که به ذهن یک فرد اقتصادخوانده برسد این باشد که آیا میتوان به جای مقررات دولتی، مشکلات مهم زیستمحیطی را از طریق بازارهای خصوصی حل کرد؟ این سوال حتی ممکن است از سوی فعالان محیط زیست که با تردید نسبت به توانایی دولتها در مبارزه با تغییرات آبوهوایی مینگرند نیز پرسیده شود. باید توجه داشت که در این رابطه بازارهای سرمایه برای کاهش انتشار کربن نقش مهمی ایفا خواهد کرد. اما همانطور که پیشبینی میشود، مناقشاتی پیرامون این تلاشها وجود دارد؛ در مورد اینکه آیا بازارهای خصوصی میتوانند در وهله اول اثرات خارجی را نیز در نظر بگیرند یا خیر. و اینکه موثرترین راه برای استفاده از این بازارها چیست. در این راستا دو استراتژی مهم وجود دارد، ولی مساله این است که کدام یک از دو استراتژی موثرتر است: استراتژی اول، واگذاری یا فروش سهام شرکتهای سوخت فسیلی به منظور محروم کردن شرکتهای آلاینده از سرمایه و آزاد کردن منابع بیشتر برای انرژی پاک و استراتژی دوم، مشارکت یا خرید سهام شرکتهای سوخت فسیلی و استفاده از حقوق مالکیت برای کاهش آلودگی است. متیو کان، جان ماتسوساکا و چونگ شو، استادان دانشگاه کالیفرنیا، در مقالهای که تحت عنوان «واگذاری یا مشارکت» در ژورنال NBER به چاپ رسید به بررسی این موضوع پرداختند. این پژوهشگران در این مقاله بررسی میکنند که آیا سرمایهگذاران حامی محیط زیست میتوانند از طریق بازارهای سرمایه بر انتشار گازهای گلخانهای کارخانهها تاثیر بگذارند یا خیر. در این مقاله بر روی صندوقهای بازنشستگی عمومی تمرکز شده است و این صندوقها به دو دسته سبز یا غیرسبز طبقهبندی میشود که بر اساس این است که کدام حزب سیاسی صندوق را مدیریت میکند. هدف از این مطالعه ارائه یک ارزیابی تجربی از دیدگاههای متفاوت نسبت به انتشار آلایندهها و راهحل کنترل آن است. در این مقاله بررسی میشود که چگونه شرکتها در پاسخ به تغییر در ترکیب سهامدارانشان، انتشار کربن خود را تنظیم میکنند: آیا وقتی سرمایهگذاران سبز در یک شرکت سرمایهگذاری میکنند، این شرکت انتشار گازهای گلخانهای را کاهش میدهد یا نه؟ با بررسیهای انجامشده مشخص میشود که شرکتها با افزایش مالکیت سهام از سوی صندوقهای سبز، انتشار گازهای گلخانهای خود را کاهش دادند و زمانی که مالکیت صندوقهای غیرسبز افزایش پیدا کرد، انتشار گازهای گلخانهای چندان تغییر نکرد. بهطور کلی، یافتههای این مقاله نشان میدهد که (الف) مدیران شرکتها به ترجیحات محیط زیستی سرمایهگذاران خود پاسخ میدهند. (ب) سرمایهگذاری در شرکتهای آلاینده ممکن است به انتشار بیشتر آلاینده منجر شود. و (ج) بازارهای خصوصی ممکن است قادر به رسیدگی به چالشهای زیستمحیطی بدون مقررات صریح دولتی باشند.
واگذاری یا مشارکت
مدتی است که بحث بر سر واگذاری در مقابل مشارکت درباره استراتژی موثر بر آلودگی در مجالس ایالتی، میان سرمایهگذاران و در گفتمان دانشگاهی میان دانشجویان در جریان است. در سال 2021، «مین» اولین ایالتی شد که صندوقهای بازنشستگی عمومی خود را ملزم به واگذاری سهام کسبوکارهای مربوط به سوختهای فسیلی کرد. صندوقهای بازنشستگی بزرگ ایالت نیویورک و شهر نیویورک نیز از قصد خود برای توقف سرمایهگذاری در شرکتهای سوخت فسیلی خبر دادند. قانونگذاران و سیاستگذاران کالیفرنیا در حال پیشبرد قوانینی هستند تا دو صندوق بازنشستگی ایالتی
CalPERS و CalSTRS را مجبور به انجام همین کار کنند. بر اساس یک برآورد، تقریباً 40 تریلیون دلار دارایی برای واگذاری تعهد شده است. حامیان این استراتژی، واگذاری را به عنوان راهی برای کاهش ریسک پورتفوی ناشی از داراییهای سرگردان، اتخاذ موضع نمادین در حمایت از پایداری و هدایت سرمایه از انرژی کثیف به انرژی پاک توجیه میکنند. در طرف مقابل، برخی استدلال میکنند که این استراتژی بیاثر است. صندوق بازنشستگی CalPERS در بیانیهاش در مخالفت با لایحه واگذاری کالیفرنیا بیان کرده است که تخلیه سرمایهگذاری تاثیر کمی بر عملکرد شرکت دارد و در نتیجه هیچ اثری بر کاهش انتشار گازهای گلخانهای ندارد. شرکتهای مورد بحث میتوانند به راحتی CalPERS را با سرمایهگذاران جدید جایگزین کنند، سرمایهگذارانی که بعید به نظر میرسد اهمیتی برای حرکتها به سمت اقتصاد کمکربن و انرژی پاک قائل شوند. برخی از منتقدان همچنین ادعا میکنند که سرمایهگذاری انگیزههای سیاسی دارد و مقامات برخی از ایالتهای جمهوریخواه به بانکها و شرکتهای سرمایهگذاری هشدار دادهاند که از استراتژی واگذاری خودداری کنند.
اما راهکار چیست؟ استراتژی دیگر کاملاً متضاد استراتژی قبلی است و طبق آن، سرمایهگذاران سبز برای فشار برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای، اقدام به خرید سهام شرکتهای آلاینده میکنند و خود را به عنوان سهامدار در موضوعات و سیاستهای شرکتها دخالت میدهند. صندوق CalSTRS از این استراتژی حمایت و بیان میکند که حضور فعالانه در شرکتهای مربوط به سوخت فسیلی و تلاش برای تغییر الگوهای کاری آن به اشکال پاکتر انرژی میتواند موثرتر باشد؛ در حالی که واگذاری به شدت مانع چنین همکاریهایی خواهد شد. این صندوق استدلال کرد که برای ایجاد تغییر باید «صندلی پشت میز» داشته باشید. نظرسنجی کروگر و همکارانش در سال 2022 نیز نشان میدهد که بسیاری از سرمایهگذاران بزرگ با این دیدگاه موافق هستند و تعامل را رویکردی بهتر از واگذاری میدانند.
البته که استدلالهای نظری موافق و مخالف هر دو دیدگاه وجود دارد. در حالی که واگذاری میتواند بر هزینه سرمایه شرکت تاثیر بگذارد، اگر سرمایهگذاران دیگر مایل به ورود باشند، تاثیر آن اندک است و هماهنگی یک کمپین عدم سرمایهگذاری در میان سرمایهگذاران همفکر مستلزم غلبه بر مشکلات اینچنینی است که هزینهبر هم خواهد بود. از سوی دیگر، تلاش برای تحت فشار قرار دادن مدیریت از طریق به دست آوردن سهام مالکیت، مشکلات خود را ایجاد میکند. مدیران ممکن است احساس کنند آنها تنها موظف به پیروی از سود شرکت هستند و حتی اگر سهامداران آن خواهان سیاستهای سبز باشند، به دنبال حداکثر کردن منفعت شرکت باشند. در یکی از معدود مدلهایی که به صراحت واگذاری در مقابل مشارکت (یا «خروج در مقابل صدا») را بررسی کرده بودند مشخص میشود که هیچکدام از این دو استراتژی به نتایج اجتماعی بهینه دست پیدا نمیکنند، اما در صورتی که اکثر سرمایهگذاران ترجیحات اجتماعی داشته باشند و سهامداران بتوانند از طریق رای الزامآور، انتشار گازهای گلخانهای را کاهش دهند، رویکرد تعامل ممکن است موثرتر باشد.
یافتههای پژوهش
برای اندازهگیری مالکیت سبز، در این مقاله بر روی طبقه مهمی از سرمایهگذاران، یعنی صندوقهای بازنشستگی عمومی تمرکز شده است. این صندوقها اولویتهای زیستمحیطی دارند و ترجیحات سرمایهگذاری آنها با توجه به مقدار قابل توجه داراییهایشان، میتواند تاثیر زیادی بر شرایط محیط زیستی داشته باشند. نویسندگان این مقاله استدلال میکنند که ترجیحات صندوقهای بازنشستگی در مورد انتشار کربن میتواند به وسیله حزب سیاسی که صندوق را کنترل میکند، تغییر کند. مثلاً دموکراتها بیشتر از جمهوریخواهان طرفدار کربنزدایی و اقتصاد سبز هستند. از طرفی چون فرمانداران هر ایالت میتوانند از طریق اقدامات قانونی و نظارتی و با انتصاب رئیس هیاتمدیره بازنشستگی در بسیاری از ایالتها بر سرمایهگذاری صندوق بازنشستگی و ترکیب حزبی هیات امنای یک صندوق تاثیر بگذارند، وابستگی حزبی فرماندار نقش مهمی در ترجیحات سرمایهگذاری صندوقها بازی خواهد کرد.
این پژوهشگران صندوق بازنشستگی عمومی را به دو دسته «سبز» و «غیرسبز» طبقهبندی میکنند و برای پرداختن به چالش شناسایی علّی، آنها بر دو منبع تغییر در سهام سرمایهگذاران سبز تمرکز میکنند. اولین منبع تنوع ناشی از تغییر در کنترل سیاسی در یک دولت است. منبع دوم تغییرات برونزا از این واقعیت ناشی میشود که صندوقهای بازنشستگی عمومی معمولاً هدف سرمایهگذاری خود را در سهام عمومی در مقابل سایر طبقات دارایی مانند سهام خصوصی، املاک و مستغلات و کالاها حفظ میکنند. اگر بخش غیرعمومی پورتفوی یک صندوق با افزایش ارزش مواجه شود، صندوق باید سهام عمومی بیشتری را برای بازگرداندن نسبت هدف خود خریداری کند. با بررسیهای این مقاله مشخص میشود که افزایش سهام صندوقهای بازنشستگی عمومی سبز باعث شده شرکتها انتشار کربن خود را در دوره 2021-2010 کاهش دهند. در برآورد مقاله مشخص میشود که افزایش یکدرصدی سهام یک شرکت در اختیار صندوقهای بازنشستگی سبز با کاهش تقریباً سهدرصدی انتشار گازهای گلخانهای طی چهار سال همراه بوده است. در مقایسه، هیچ ارتباطی میان مالکیت صندوقهای بازنشستگی عمومی غیرسبز و تغییرات در انتشار کربن شرکتها پیدا نشده است. این پژوهشگران نشان میدهند که استراتژی تعامل به نسبت استراتژی واگذاری در انتشار گازهای گلخانهای موثرتر است. این یافتهها نشان میدهند که استراتژیهای واگذاری احتمالاً غیرمولد هستند و حتی در مواردی انتشار گازهای گلخانهای را افزایش میدهند. این پژوهشگران همچنین سازوکارهای بالقوهای را که از طریق آن مالکیت سهام یک شرکت ممکن است به کاهش انتشار منجر شود، بررسی کردند. مورد اول، مالکیت صرف سهام یک شرکت به وسیله سهامداران سبز است که باعث تغییر مدیران شرکتها و در نتیجه سیاستهای شرکت میشود. مورد دوم، مالکیت ممکن است به سرمایهگذاران اجازه دهد مدیریت را درگیر کنند. چنین تعاملی میتواند مشارکتی باشد، مانند بیان ترجیحات، به اشتراک گذاشتن دانش و تلاش برای متقاعد کردن، یا میتواند تقابلآمیز باشد، مانند اظهارنظر علیه مدیران فعلی و حمایت از پیشنهادهای سهامداران. شواهدی که در این مقاله ارائه میشود نشان میدهد که مشارکت در مقایسه با رویارویی نقش مهمتری ایفا میکند. این پژوهشگران نشان میدهند که کاهش انتشار گازهای گلخانهای بیشتر با مالکیت حقوق بازنشستگی شناختهشده برای مدیریت فعالانه نسبت به صندوقهای غیرفعال مرتبط است ولی مشخص نمیشود که مالکیت سبز پیشنهادهای سهامداران بیشتری را در رابطه با مسائل زیستمحیطی جذب کرده است یا اینکه صندوقهای بازنشستگی سبز بهطور قابل توجهی سوابق رایگیری متضاد بیشتری داشتهاند.
هدف مطالعه این مقاله ارائه یک ادعا در مورد مطلوبیت استفاده از بازارهای سرمایه برای کاهش انتشار آلاینده است و در مورد ارزش هنجاری این کاهشها ادعایی ندارد. اینها مسائل پیچیدهای هستند که فراتر از محدوده تحلیل این مقاله هستند. در نهایت، این مقاله به بحث در مورد اهداف شرکت میپردازد. محور این بحث این است که آیا شرکتها صرفاً سود را به حداکثر میرسانند یا در عوض به دنبال به حداکثر رساندن مطلوبیت سهامداران هستند. در این مقاله مشخص میشود که به نظر میرسد شرکتها ترجیحات سهامداران سبز را میسنجند. وقتی شرکتها سرمایهگذاران سبز بیشتری داشته باشند، سیاستهای سبزتری را اتخاذ میکنند. این لزوماً به این معنی نیست که شرکتها هنگام کاهش انتشار گازهای گلخانهای حاضرند از سود خود چشمپوشی کنند، اما گاهی اوقات چنین میشود.
پرده پایانی
قانون کاهش تورم 2022 در آمریکا شامل چندین یارانه برای سرمایهگذاری در بخش فناوریهای سبز میشود، اما شرکتهای تولیدکننده آلودگی را مجبور به پرداخت هزینه انتشار گازهای گلخانهای نمیکند. در غیاب مالیات، آلایندهها با انگیزههای ضعیفی برای کاهش دادن انتشار دیاکسید کربن خود مواجه هستند. این مقاله بررسی میکند که آیا فشار مالی میتواند تا حدی جایگزین مقررات دولتی در تشویق کربنزدایی شود. داغترین بحث در اینباره این است که آیا سرمایهگذاران حامی محیط زیست میتوانند با واگذاری سهام شرکتهای مرتبط با سوخت فسیلی به منظور هدایت سرمایه از تولیدکنندگان انرژی کثیف به انرژی پاک بر کاهش انتشار آلایندهها تاثیر بگذارند؟ یا اینکه خرید سهام شرکتهای سوخت فسیلی و تلاش برای تغییر از طریق تعامل با مدیران شرکت، تاثیر بیشتری دارد؟ مطالعه این پژوهشگران به یک پاسخ واضح اشاره میکند: بله، بازارهای سرمایه میتوانند بر انتشار شرکتها تاثیر بگذارند و استراتژی مشارکت برای سرمایهگذارانی که میخواهند انتشار کربن شرکتها را کاهش دهند بهتر از واگذاری است.
انگیزه این پژوهشگران این است که بررسی کنند آیا سرمایهگذاران سبز میتوانند تغییراتی در سیاستهای آلودگی شرکت ایجاد کنند؛ با این حال، تحلیل آنها بر روی یک گروه خاص از سرمایهگذاران سبز -صندوقهای بازنشستگی عمومی- متمرکز است. صندوق بازنشستگی عمومی از این لحاظ که قابل شناسایی است و اولویتها در بین صندوقها را میتوان با وابستگی سیاسی مرتبط دانست، میتواند مورد خوبی برای بررسی درباره این موضوع باشد. با این حال، صندوقهای بازنشستگی عمومی از جنبههای مهمی با سایر سرمایهگذاران سبز متفاوت هستند، بنابراین نتایج مطالعه آنها ممکن است لزوماً قابل تعمیم به سایر سرمایهگذاران سبز نباشد. صندوقهای سرمایهگذاری مشترک ممکن است کمتر از صندوقهای بازنشستگی عمومی موثر باشند، زیرا آنها انگیزه بیشتری برای کسب سود مالی دارند و تمایل آنها به اعمال فشار برای کاهش انتشار ممکن است به دلیل نگرانی در مورد هزینه کاهش یابد. از سوی دیگر، صندوقهای بازنشستگی عمومی اغلب انتظار دارند که کسری داراییها از سوی مالیاتدهندگان جبران شود و فشار برای به حداکثر رساندن بازده کاهش یابد. و اغلب از سوی بازیگران سیاسی باانگیزه برای انجام اقدامات سیاسی کنترل میشوند.