توصیههای پشت وانتی
آیا کتابهای آموزش سرمایهگذاری، پیشنهادهای ارزشمندی ارائه میکنند؟
در این مقاله توصیههای ارائهشده توسط 50 کتاب محبوب مالی شخصی را بررسی و آنها را با نسخههای مدلهای اقتصادی آکادمیک هنجاری مقایسه میکنم. توصیههای رایج اغلب از اصول هنجاری ناشی از تئوری اقتصادی خارج میشود، که باید فرضیههای جدیدی را در مورد اینکه چرا خانوارها انتخابهای مالی انجام میدهند و همچنین به انتخابهای مالی که خانوادهها باید انجام دهند، انگیزه دهد. توصیههای رایج گاهی اوقات اشتباه هدایت میشوند، اما سعی میکنند قدرت اراده محدودی را که افراد برای پایبندی به یک برنامه مالی دارند در نظر بگیرند و اقدامات توصیهشده آنها اغلب به راحتی از سوی افراد عادی قابل محاسبه است. من مشاوره در مورد نرخ پسانداز، توصیه مصرفکننده برای ثروتمند شدن، تخصیص دارایی، مدیریت بدهی غیر وام مسکن، نگهداری همزمان بدهی با بهره بالا و پسانداز کمبهره، و انتخاب وام مسکن را پوشش میدهم.
میلیونها نفر از افراد غیراقتصاددان مشاوره مالی دریافت میکنند. کتاب «پدر پولدار -پدر فقیر» اثر «رابرت کیوساکی» از سال 1997 تاکنون 32 میلیون نسخه فروخته است. کتاب «درک کامل پول» اثر «دیو رمزی» از سال 2013 تاکنون 5 /1 میلیون نسخه فروخته است و وبسایت او گزارش میدهد که نمایش رادیویی او هفتهای 18 میلیون شنونده را جذب میکند. نویسندگانی مانند اینها ممکن است از اقتصاددانان تاثیرگذارتر باشند. چوپرا (2021) دریافت که قرار گرفتن در معرض نمایش رادیویی دیو رمزی، که نرخ پسانداز بالایی را ترویج میکند، هزینههای خردهفروشی خانوار را که از طریق پنل نیلسن هوماسکن ردیابی میشود، حداقل تا 4 /5 درصد کاهش میدهد.
نویسندگان محبوب چه توصیههایی میکنند و چگونه با نسخههای مدلهای هنجاری اقتصاددانان مقایسه میشود؟ در این مقاله، توصیههای ارائهشده از طریق 50 کتاب محبوب مالی شخصی را که وبسایت Goodreads در ماه می 2019 رتبهبندی کردهاند، بررسی میکنم. نتیجه این است که توصیههای عمومی اغلب از توصیههای اقتصاددانان منحرف میشود.
درک توصیههای عمومی به چند دلیل جالب است:
1- توصیههای رایج ممکن است به ما کمک کند چرا انتخابهای مالی که بهطور تجربی مشاهده میکنیم، به وجود میآیند. این قابل قبول است که برخی از انتخابها که از پیشبینیهای نظری اقتصاددانان فاصله میگیرند، بر اساس استدلال و توصیههایی که نویسندگان مشهور توصیف میکنند، هدایت میشوند.
2- توصیههای عمومی ممکن است حاوی بینشهای هنجاری ارزشمندی باشد که اقتصاددانان نادیده گرفتهاند.
3- حتی اگر توصیههای عمومی بهینه نباشند، ممکن است با توجه به محدودیتهای افراد، بهینه یا یکی از گزینههای ارزشمند افراد باشند. به عنوان مثال، یکی از دلایل رایج انحراف توصیههای عمومی از توصیههای اقتصاددانان این است که توصیههای عمومی سعی میکنند قدرت اراده محدودی را که افراد برای پایبندی به یک برنامه مالی دارند، در نظر بگیرند.
در این پژوهش با بررسی توصیههایی در مورد انتخاب نرخ پسانداز در طول چرخه عمر، و همچنین توصیه به یک مصرفکننده ثروتمند که داراییهای غیرنقدی قابلتوجهی مانند مسکن دارد اما تقریباً فاقد ثروت نقدی است، شروع میکنم. در مرحله بعد، توصیههایی را در مورد تخصیص دارایی پوشش میدهم یعنی بخشی از پورتفوی مالی شما که باید در سهام، اوراق بهاداری که سود سهام یا سود بانکی پرداخت میکنند، سبکهای سهام (که بهعنوان «بتای هوشمند» شناخته میشود)، تنوع بینالمللی و صندوقهای مشترک فعال در مقابل غیرفعال سرمایهگذاری شود. بخش سوم، استراتژیهای توصیهشده برای مدیریت بدهیهای غیر وام مسکن را خلاصه میکند، به ویژه اینکه کدام بدهیها باید اولویت بازپرداخت داشته باشند و اینکه آیا نگهداری همزمان داراییهایی با بهره کم و بدهیهای با بهره بالا ایده خوبی است یا خیر. بخش پایانی توصیههایی در مورد انتخابهای وام مسکن یعنی نرخ ثابت در مقابل نرخ قابل تنظیم، اندازه پیشپرداخت، سررسید، پرداخت اصل وام قبل از برنامه و تامین مالی مجدد را پوشش میدهد.
مصرف و پسانداز
اقتصاددانان در مورد نرخهای پسانداز بهینه به گونهای فکر میکنند که احتمالاً برای افراد عادی غیرمعمول است. تئوری اقتصادی نرخ مصرف بهینه را در هر دوره هدف قرار میدهد. میزان نرخ پسانداز بهینه تفاوت میان درآمد و مصرف بهینه است. در مدل فرضیه چرخه عمر یا درآمد دائمی استاندارد بدون عدم قطعیت و محدودیت استقراض، افراد نرخ رشد مصرفی را انتخاب میکنند که مطلوبیت نهایی (و در نتیجه سطح مصرف) را در طول زمان با نرخ ترجیح زمانی (یعنی ترجیح برای هموارسازی مطلوبیت نهایی، رضایت زودتر و بازده مالی پسانداز) عوض میکند. نرخ رشد مصرف مطلوب و محدودیت بودجه در طول عمر بهطور مشترک سطح شروع مصرف را تعیین میکنند. اگر نرخ ترجیح زمانی برابر با نرخ بهره باشد، افراد با ابزار ریسکگریزی نسبی ثابت، در هر دوره مقدار یکسانی مصرف میکنند. از آنجا که درآمد نسبت به سن تحدب دارد، نرخ پسانداز باید بهطور متوسط در اوایل زندگی کم یا منفی، در میانسالی بالا و در دوران بازنشستگی منفی باشد. از این منظر، سیاست مشترک مبنی بر اینکه نرخ مشارکت پیشفرض پسانداز بازنشستگی به سن بستگی ندارد یا کمتر از حد مطلوب است، تایید میشود.
برخلاف تاکید بر هموارسازی مصرف در تئوری اقتصادی، نویسندگان مشهور توصیه میکنند که نرخهای پسانداز هموارسازی شود، که معمولاً پیشفرضهای طرح پسانداز بازنشستگی را اجرا میکنند. داسیکزین تنها نویسنده مشهوری است که این مشاهدات اقتصاددانان را بیان میکند که «توصیه نیمهمسوولانه برای پسانداز 10 درصد درآمد شما اساساً انقباض و گسترش مداوم مخارج خانواده را تایید میکند. اما با کمال تعجب، زندگی اگر خرج کردن همیشه، بهطور متوسط، در سطح متوسط باشد آسانتر و لذتبخشتر میشود».
تخصیص داراییها
افق زمانی سرمایهگذاری در مشاورههای مالی رایج از اهمیت زیادی برخوردار است. 31 کتاب از 45 کتابی که نوعی مشاوره تخصیص دارایی را ارائه میکنند، بیان میکنند که سهام با افزایش دوره نگهداری، ریسک کمتری دارد، بنابراین جذابتر میشود. 20 مورد از این کتابها این استدلال را با اشاره به این واقعیت توجیه میکنند که از نظر تاریخی، سهام کمتر احتمال دارد که با افزایش دوره نگهداری نسبت به داراییهای با درآمد ثابت ضعیف عمل کند یا بازده تجمعی منفی داشته باشد. دوازده کتاب میگویند که بازده سهام میانگین به بازگشت مهم است. هفت کتاب استدلال میکنند که چون اقتصاد در بلندمدت رشد خواهد کرد، سهام احتمالاً سرمایهگذاری سودآوری در بلندمدت خواهد بود. توصیههای عمومی راهنماییهایی را در مورد اینکه چگونه اقتصاددانان باید الگوهای تجربی در تخصیص دارایی چرخه عمر را تفسیر کنند، ارائه میدهد. امریکس و زلدز اشاره میکنند که حتی با دادههای تابلویی کامل، تشخیص اقتصادسنجی چگونگی تغییر تخصیص دارایی با سن بدون تحمیل یک فرض قوی در مورد ویژگیهایی مثل سن، گروه تولد و اثرات زمانی غیرممکن است، زیرا این سه متغیر کاملاً خطی هستند و سن یک فرد برابر با سال تقویمی منهای سال تولد اوست. بسته به فرض شناسایی مورد استفاده، آنها دریافتند که درصد پورتفوی تخصیصیافته به سهام یا به شدت در حال افزایش است یا با توجه به سن، محدب است.
برخلاف این ابهام اقتصادسنجی، هیچ یک از کتابهای نمونه توصیه نمیکنند که تخصیص سهام فرد باید در همه جا با افزایش سن افزایش یابد. وزن توصیههای رایج نشان میدهد که افراد قوانین پورتفولیو را در ذهن ندارند که همه جا با افزایش سن، سهم سهام را افزایش دهند.
مدلهای اقتصادی نیز تخصیصهایی را توصیه میکنند که با افزایش سن به شکل محدب هستند، اما به دلایلی تا حدودی متفاوت از آنچه در کتابهای مشهور یافت میشود. برخلاف بسیاری از نویسندگان مشهور، اقتصاددانان معمولاً ریسک سرمایهگذاری را نه بر حسب احتمال نتیجه دوتایی که سهام نسبت به اوراق قرضه بهتر عمل میکنند یا بازدهی مثبت دارند، بلکه بر حسب واریانس بازده میسنجند. این معیار تشخیص میدهد که میزان عملکرد بهتر یا عملکرد ضعیف سهام نسبت به دارایی ایمن باید مهم باشد. در مورد معیار که بازده سهام بهطور یکسان و مستقل توزیع میشود، عملکرد بهتر سهام نسبت به اوراق قرضه با افق سرمایهگذاری افزایش مییابد، اما این با این واقعیت که واریانس بازده انباشته سهام نیز افزایش مییابد، جبران میشود. ساموئلسون و مرتون ثابت میکنند اگر سرمایهگذار دارای مطلوبیت ریسکگریزی نسبی ثابت و بدون درآمد نیروی کاری باشد، تخصیص بهینه به بازار سهام با افق سرمایهگذاری ثابت متفاوت نمیشود.
به رغم اهمیت سرمایه انسانی، تنها هشت کتاب معروف آن را به عنوان یکی از ملاحظات مرتبط برای تخصیص دارایی چرخه عمر بیان کردهاند. هر هشت مورد نشان میدهند که درآمدهای دستمزد بیشتر در آینده ریسکپذیری بهینه را در سبد مالی افزایش میدهد، اما هیچ کدام به صراحت به انعطافپذیری عرضه نیروی کار اشاره نمیکنند، در عوض مواردی مانند این را مینویسند: «[جوانان] میتوانند از دستمزد برای پوشش هرگونه ضرر ناشی از افزایش ریسک استفاده کنند.»
دو مفهومی که برای تئوری انتخاب پورتفولیو بنیادی هستند، به ندرت به وسیله نویسندگان محبوب بیان شده است: کاهش مطلوبیت نهایی مصرف و کوواریانس بازگشتی با مطلوبیت نهایی. اقتصاددانان ریسکگریزی را ناشی از سرعت کاهش مطلوبیت نهایی با افزایش مصرف میدانند. کاهش سریع سود نهایی به این معنی است که پتانسیل صعودی یک قمار چندان ارزشمند نیست و باعث میشود قمارها جذابیت کمتری داشته باشند. تنها پنج کتاب نشان میدهند که کاهش مطلوبیت نهایی باید تعیینکننده سهم سهام پورتفوی فرد باشد. هر پنج مورد این تصور را به وجود میآورند که کاهش مطلوبیت نهایی تنها پس از دستیابی به سطح ثروت هدف یا نزدیک شدن به آن مرتبط است. به عنوان مثال، فری مینویسد: «شما فقط مقدار ریسکی را که برای دستیابی به یک هدف مالی نیاز دارید، بر عهده میگیرید... نیازی به سرمایهگذاری در اوج سطح تحمل ریسک نیست، زمانی که داراییهای کافی را جمعآوری کردید تا به راحتی به آن دسترسی پیدا کنید میتوانید با ریسک کمتر به اهداف سرمایهگذاری خود برسید.» سه کتاب استدلال میکنند که سرمایهگذاران میزان تحمل ریسک خود را نمیدانند و به همین دلیل آن را بهعنوان توانایی فروش نکردن سهام شما در بازار نزولی به جای سرعت کاهش مطلوبیت نهایی تعریف میکنند، تا بتوانند در افت شدید بازار زندگی کنند. بنابراین، آنها توصیه میکنند که سرمایهگذاران جوان ریسک پورتفوی خود را تا زمانی که چنین تجربهای به دست نیاوردهاند، کاهش دهند.
مدیریت بدهیها به جز وام مسکن
23 کتاب در مورد نحوه پرداخت بدهیها به جز وام مسکن توصیه میکنند که عمدتاً بر بدهی کارت اعتباری تمرکز دارند. برای اقتصاددانان، یک اصل اساسی بازپرداخت بهینه بدهی، اولویت دادن به پرداخت بدهی با بالاترین نرخ بهره است. در عمل، خانوارها اغلب از این اصل پیروی نمیکنند. با کمال تعجب، 10 کتاب توصیه میکنند که بدهی با بالاترین بهره را در اولویت قرار ندهید، در مقابل 10 کتاب اولویت دادن به بدهی با بالاترین بهره را تایید میکنند. 9 کتاب، نوعی از روش گلوله برفی بدهی را تایید میکند، که معروف به دیو رمزی است. گلوله برفی بدهی، ابتدا پرداخت کوچکترین بدهی را در اولویت قرار میدهد در حالی که حداقل پرداخت مورد نیاز را برای بقیه پرداخت میکند. وقتی کوچکترین مانده بدهی پرداخت میشود، پولی که برای آن اعمال میشود اکنون به سمت پرداخت بدهی کوچکترین مانده بعدی (علاوه بر حداقل پرداخت برای این بدهی بعدی) میرود و به همین ترتیب تا زمانی که همه بدهیها تمام شود. رمزی مینویسد: «مردم گاهی اوقات میگویند، «اما دیو، آیا از نظر ریاضی منطقیتر نیست که ابتدا بالاترین نرخهای بهره را پرداخت کنیم؟» شاید. اما اگر محاسبه ریاضی میکردید، بدهی کارت اعتباری نداشتید، درست است؟ این در مورد اصلاح رفتار است. شما به چند برد سریع نیاز دارید اگرنه انگیزه خود را از دست خواهید داد و دلسرد خواهید شد... هر بار که بدهی را از فهرست حذف میکنید، انرژی و شتاب بیشتری دریافت میکنید...» با نگاهی مشابه به انگیزه، دو کتاب توصیه میکنند بدهیهایی را که بیشتر شما را آزار میدهد صرف نظر از نرخ بهره آن، اولویتبندی کنید.