شکاف دستمزد زنان و مردان
آیا در همه جای جهان مردان بیشتر از زنان دستمزد میگیرند؟
یکی از موضوعات مورد مناقشه و بحثبرانگیزِ علم اقتصاد -همچون سایر حوزهها- تفاوتهای میان زن و مرد، به ویژه تبعیضهای دستمزدی میان این دو، است. تاکنون مطالعات فراوانی پیرامون چگونگی این تفاوتها صورت گرفته است. بهطور خلاصه ادبیات این حوزه سه دلیل کلی برای شکاف دستمزدی میان زنان و مردان بیان میکنند. اول، تفاوت در ترجیحات زنان و مردان ممکن است باعث تفاوت در انتخابهای شغلی یا رفتارهای متفاوت آنها در انجام شغل شود که نتیجه آن بر خروجی و سطح دستمزد آنها اثر میگذارد. دوم، حتی اگر ترجیحات متفاوت نباشد، به خاطر برخی علل همچون مسوولیتهای خانوادگی، زنان ممکن است با محدودیتهای مختلفی برای حداکثرسازی خروجی شغلی خود مواجه باشند. این محدودیتها همچنین ممکن است جابهجایی زنان را در بین مشاغل محدود سازد، امری که میتواند قدرت انحصاری کارفرمایان را برای پرداخت دستمزدهای کمتر به زنان به دنبال داشته باشد، یا اینکه مانع از سازماندهی زنان در مشاغلی شود که دستمزدهای بهتری دارند. و سوم، این شکاف ممکن است از تبعیض کامل و آشکار، در زمینه ارزیابی کمتر از واقعیت خروجی کاری، حکایت داشته باشد. ادبیات این حوزه همچنین روزافزون روی پویاییهای شکاف دستمزد مربوط به مشاغل نیروی کار تمرکز یافته است. طبق مطالعات انجامگرفته شکاف دستمزدی میان زنان و مردان با افزایش سالهای خدمت بیشتر میشود. از طرفی بیش از 40 درصد از تشدید این شکاف به این خاطر است که مردان با احتمال بیشتری وارد مشاغلی میشوند که دستمزدهای بالاتر از میانگین دارند. باقیمانده این شکاف نیز به این موضوع بازمیگردد که رشد دستمزد مردان در مشاغل مشابه بالاتر است، یا اینکه در زمان تغییر شغل دستمزدهایشان به نسبت بیشتری افزایش مییابد. عمده ادبیات حوزه شکاف دستمزد میان مردان و زنان از آمارهای بهدستآمده از کشورهای با درآمد بالا شکل گرفته، و یافتههای محدودی از کشورهای در حال توسعه به دست آمده است، امری که البته بخشی از آن به فقدان آمارهای باکیفیت در کشورهای درحالتوسعه بازمیگردد. با این حال به نظر میرسد در کشورهای در حال توسعه نیز همچون کشورهای توسعهیافته شکاف دستمزد شایع باشد. در حقیقت، بسیاری از علل بالقوه همچون نُرمها، ترجیحات و انتظارات در عمده کشورهای در حال توسعه برجستهتر نیز هست. در این باره دو اقتصاددان با نامهای آندریاس مِنزِل1 از مرکز تحقیقات اقتصادی پراگ چک2 و کریستوفر وودروف3 از مرکز توسعه بینالملل دانشگاه آکسفورد4 با بهرهگیری از آمارهای بخش پوشاک بنگلادش به بررسی شکاف دستمزد زنان و مردان پرداختهاند. در این مطالعه از آمارهای رسمی بهثبترسیده از بیش از 80 هزار نیروی کار در 70 کارخانه بزرگ تولید پوشاک کشور بنگلادش استفاده شده است. آمارهای مذکور از اطلاعات دستمزد به صورت الکترونیک بهثبترسیده در کارخانهها به دست آمدهاند، بنابراین با کمترین خطا همراه هستند. این مقاله که در «اداره ملی تحقیقات اقتصادی»، نهادی خصوصی و غیرانتفاعی پیشگام در ارائه تحقیقات اقتصادی مستقر در ماساچوست آمریکا، به چاپ رسیده است، سعی دارد ادبیات حوزه شکاف دستمزد جنسیتی را در دو جبهه پیش ببرد. ابتدا نشان داده میشود که شکاف دستمزدی مشاهدهشده در بنگلادش مشابه چیزی است که ادبیات وسیع مطالعه روی کشورهای توسعهیافته آن را یافتهاند. جبهه دوم بیشتر جنبه روششناسانه دارد. در حالی که عمده مطالعات اخیر روی کشورهای توسعهیافته با بهرهگیری از ردیابی آمارهای نیروی کار در طول زمان بوده است، در این مقاله این آمارها در کنار اطلاعات بهدستآمده از نظرسنجی از کارگران قرار میگیرد تا علل شکاف دستمزد از دو کانال رشد دستمزدهای درونکارخانهای و جابهجایی نیروی کار بین کارخانهها تبیین شود. این اتفاق کمک میکند تا درکی کامل و جزئی از اجزای مسبب شکاف دستمزد حاصل شود. با توجه به اینکه در کشورهای با درآمد پایین ردیابی اطلاعات نیروی کار در مشاغل مختلف به ندرت اتفاق میافتد، این موضوع اهمیت دوچندان مییابد. بر اساس آمارهای بخش پوشاک بنگلادش، در میان مشاغل غیردولتی شکاف دستمزد میان زنان و مردان در مجموع حدود هشت درصد است، رقمی بسیار نزدیک با آنچه در کشورهای توسعهیافته به دست آمده است. گفتنی است تمام نیروی کار مشمول نمونه مورد بررسی این مقاله، در موقعیت شغلی و دستمزدی مشابه وارد بخش پوشاک شدند. بنابراین، شکاف دستمزد به مرور زمان با رشد متفاوت دستمزد زنان و مردان، و همچنین دوام بیشتر مردان بر سر مشاغل، رخ میدهد. آمارهای این مقاله فعالیت شغلی کارگران را تنها در کارخانههای فعلی آنها رصد میکند. این در حالی است که حدود پنج درصد از کل مردان و چهار درصد از کل زنان نمونه مورد بررسی هر ماه کارخانه تولیدی خود را تغییر دادهاند. شواهد غیررسمی حاکی از آن است که این جابهجاییها اغلب با افزایش قابلتوجه دستمزد همراه هستند. به خاطر اینکه در آمارها جابهجایی کارگران به کارخانههای دیگر لحاظ نشده است، افزایش دستمزد ناشی از آن هم بهتبع بهطور مستقیم قابل رویت نیست. بنابراین مجموع رشد دستمزد مستقیماً قابل مشاهده نیست. با این حال با افزودن اطلاعات بهدستآمده از نظرسنجی از کارگران میتوان مجموع رشد دستمزد و اجزای تشکیلدهنده آن را به تفکیک افزایش دستمزد ناشی از تغییر شغل بین کارخانهها و ارتقای شغلی درون کارخانهها مورد ارزیابی قرار داد. طبق یافتهها، مردان سریعتر موقعیتهای شغلی اولیه خود را ترک میکنند. در نتیجه، دستمزد آنها حدود 60 تا 70 درصد سریعتر در مراحل اولیه حرفهای رشد میکند. این پیشرفت اولیه سریع مردان را میتوان بهطور کامل به واسطه سرعت بالاتر ترفیعات شغلی درونکارخانهای و برونکارخانهای توضیح داد. در مراحل بعدی و پایانی دوران شغلی مردان اما تقریباً تمام رشد دستمزد آنها منشأ داخلی (درونکارخانهای) مییابد، و تفاوت چندانی در رشد دستمزد زنان و مردان ملاحظه نمیشود. بنابراین رشد شکاف دستمزد میان مردان در سالهای اولیه اشتغال تشدید میشود و در سالهای انتهایی دوره حرفهای آنها هموار میشود. بهطور میانگین برای کل دوران شغلی حدود 40 تا 50 درصد از رشد دستمزد زنان و مردان را میتوان ناشی از جابهجایی بین کارخانهها دانست. آمارهای بخش تولید پوشاک بنگلادش نشان میدهد تغییر شغل و ترفیعات بین کارخانهها عمدتاً در سالهای اولیه اشتغال رخ میدهد، یافتهای که با مطالعات مربوط به بازار نیروی کار آمریکا نیز سازگار است. در گام بعدی با بهرهگیری از مجموعهای غنی از اطلاعات ثبتشده در کارخانهها و نظرسنجی از یک نمونه از کارگران، علل ایجاد شکاف دستمزد مورد ارزیابی قرار میگیرد. در این باره برای 16 کارخانه، اطلاعات جزئی از مهارتها و بهرهوری نیروی کار به ثبت رسیده است. بر این اساس نشان داده میشود که تفاوت در مهارت کارگران حدود 40 تا 50 درصد از شکاف دستمزد و تفاوت در ترفیعات داخلی این کارخانهها را توضیح میدهد. با توجه به روابط بالاتر مردان یا برخی تبعیضها ضد زنان، به نظر میرسد مهارتهای مردان ترفیعیافته در سطحی پایینتر از زنان ارتقای شغلیافته قرار داشته باشد. با این حال آمارهای این مقاله، ادعایی خلاف این واقعیت را نشان میدهد: با در نظر گرفتن سطح مشابه دستمزد، مردان مهارتهای بالاتری دارند. این ادعا با فروضی همچون مردان سریعتر مهارتهای خود را ارتقا میدهند یا برای ترفیع شغلی خود از فرصتها بهتر استفاده میکنند، نیز سازگار است. البته این احتمال وجود دارد که سرعت بالاتر اکتساب مهارت توسط مردان خود ناشی از برخی تبعیضها باشد: اول، کارخانهها ممکن است سرمایهگذاری بیشتری در مهارتآموزی نیروی کار مرد داشته باشند؛ و دوم، این فرضیه که زنان شاغل در این بخش به ندرت به پستهای نظارتی و سرپرستی ترفیع مییابند. در این رابطه اطلاعات نظرسنجی تفاوتی را در سرمایهگذاری برای مهارتآموزی مردان و زنان نشان نمیدهد، بلکه حتی زنان مشارکتکننده در این نظرسنجی با احتمال بیشتری گزارش میکنند که فرصتهایی برای ارتقای مهارتهایشان در اختیارشان قرار گرفته است. با توجه به اهمیت ترفیعات درونکارخانهای و برونکارخانهای برای پیشرفت شغلی زنان و مردان، باید دید تا چه حد مهارت و ویژگیهای نیروی کار در این ترفیعات نقش دارد. بهطور کلی یافتهها حاکی از آن است که مردان سرعت مهارتآموزی شغلی بالاتری دارند و در مشاغل پیچیده یا با نیاز به قدرت فیزیکی، سطح مهارت آنها بیشتر است. طبق یافتههای مقاله، در حالی که حتی در مشاغل همسطح ممکن است در مهارت زنان و مردان تفاوت وجود داشته باشد، اما تفاوت در ترفیع شغلی درونکارخانهای زنان و مردان را نمیتوان بهطور کامل توسط سطح مهارت آنها توضیح داد. این یافته ما را به دومین عامل از سه مولفه ایجاد شکاف جنسیتی سوق میدهد: تفاوت در محدودیتهایی که زنان و مردان به خاطر تعهدات خارج از محل کارشان با آن مواجه هستند. یکی از عللی که ادبیات این حوزه برای شکاف جنسیتی بازار نیروی کار مطرح میکند، وظایف و تعهدات خانوادگی است. در نمونه مورد بررسی مقاله، 70 درصد از مردان و 80 درصد از زنان متاهل هستند. در این باره انتظار میرود زنان متاهل نسبت به مجردها با چالشهای بیشتری برای تغییر شغل خود مواجه باشند، چرا که زمان و انرژی افزونتری برای انجام کارهای منزل صرف میکنند. طبق مطالعات در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، محدودیتهای خانوادگی عاملی مهم در ایجاد شکاف دستمزد میان زنان و مردان است. با این حال، نمونه مورد بررسی کشور بنگلادش حاکی از آن است که این عامل نقشی کمرنگتر ایفا میکند. به عبارتی سطح دستمزد، افزایش دستمزد و نرخ جابهجایی بینشغلی نیروی کار زن متاهل یا با فرزند تفاوت چندانی با زنان مجرد یا بدون فرزند ندارد. در عوض برخی شواهد حاکی از آن است که مردان متاهل نسبت به همتایان مجرد خود رشد دستمزد و نرخ جابهجایی و ترفیع شغلی بالاتری دارند، شواهدی که با یافته مطالعات مربوط به کشورهای توسعهیافته نیز سازگار است. طبق برآوردهای مقاله، سرعت تغییر شغل زنان از کارخانهای به کارخانه دیگر 30 درصد نسبت به مردان کمتر است، به این معنی که زنان در طول دوره حرفهای خود 7 /0 سال بیشتر در هر کارخانه میمانند. زمانی که اثرات متاهل یا مجرد بودن زنان در برآوردها لحاظ میشود، این ارقام تغییر معناداری نمیکنند. با این حال زمانی که اثرات ازدواج برای هر دو زنان و مردان لحاظ میشود، شکاف ترفیع شغلی داخلی میان آنها کاهش مییابد و از لحاظ آماری بیمعنی میشود. این اتفاق بدان خاطر است که مردان متاهل نسبت به همتایان مجرد خود با احتمال بیشتری ارتقای شغلی مییابند، در حالی که ارتقای شغلی زنان متاهل و مجرد یک کارخانه برابر است. از طرفی تفاوت سالهایی که مردان و زنان متاهل در یک کارخانه سپری میکنند نسبت به مردان و زنان مجرد دو برابر است. بنابراین طبق آمارها، ازدواج انگیزه و فرصتهای مردان را تغییر میدهد، در حالی که تاثیر چندانی بر جابهجایی شغلی زنان ندارد. این یافتهها از بخش تولید پوشاک بنگلادش با نتایج مطالعات روی کشورهای توسعهیافته سازگار است که روایت میکنند ازدواج رزق و روزی مردان را زیاد میکند. تغییر شغل همچنین در صورتی که کارگران به شرکتهایی بروند که بهطور میانگین دستمزدهای بالاتر دارند، میتواند به درآمدهای بالاتر منجر شود. بررسی بازار نیروی کار کشورهای توسعهیافته نشان میدهد بیش از 40 درصد از پویایی شکاف دستمزد طول دوره زندگی زنان و مردان به خاطر این است که مردان بهتر میتوانند به شرکتهایی بروند که پرداختیهای بالاتر از میانگین دارند. در مجموع میتوان گفت آمارها تصویری سازگار را ارائه میکنند. مردان متاهل نسبت به همتایان مجرد خود با احتمال بیشتری موفق به جابهجایی شغلی بین کارخانهها میشوند، حتی با احتمال بیشتری نسبت به زنان. با در نظر گرفتن موقعیت شغلی یکسان، مردان نسبت به زنان مهارت بیشتری کسب میکنند. در فرآیندهای شغلی پیچیده نیز به نظر میرسد مردان مزیت بالاتری نسبت به زنان داشته باشند. از طرفی یافتهها، شواهد اندکی از اثرگذاری تعهدات خانوادگی -که با وضعیت تاهل یا داشتن فرزند سنجیده میشود- بر جابهجایی شغلی زنان ارائه میکنند. بنابراین به نظر میرسد در بخش تولید پوشاک بنگلادش مردان انگیزههای قویتری برای رسیدن به موقعیتهای شغلی بالاتر دارند.
سخن پایانی
در این گزارش مقالهای از نظر گذشت که به ادعای نویسندگان آن اولین مطالعه از شکاف دستمزد زنان و مردان در کشورهای در حال توسعه با بهرهگیری از آمارهای رسمی است. در این مقاله از اطلاعات بهثبترسیده در کارخانههای صادراتمحوری استفاده شده است که نماینده یکی از موفقترین بخشهای صادراتی جهان در چند دهه اخیر به حساب میآیند. به عقیده اقتصاددانان، تولیدات صادراتی یکی از معدود استراتژیهای توسعه است که رشد اقتصادی پایدار را با خود به ارمغان میآورد. البته انتقادات گستردهای نیز از تولیدکنندگان صادرکننده وجود دارد مبنی بر اینکه حقوق و استانداردهای حمایتی نیروی کار خود را نادیده میگیرند. با این حال صرفنظر از این واقعیتها در مقاله فوقالذکر از آمارهای جزئی کارخانههای صادرکننده پوشاک بنگلادش برای ارزیابی شکاف دستمزد میان زنان و مردان استفاده شد. البته به دلیل فقدان اطلاعات باکیفیت امکان ردیابی حرفه نیروی کاری که کارخانهها را ترک کردند وجود ندارد. بنابراین هر چند طبق آمارهای بهثبترسیده ترفیع شغلی درونکارخانهای قابل مشاهده است اما نمیتوان ترفیعات خارج از کارخانه و خارج از صنعت را ردیابی کرد. با این حال با انجام نظرسنجی از کارگران این مشکل نیز تا حدی رفع و برآورد ارتقای شغلی داخل و خارج از کارخانهها امکانپذیر شد. طبق برآوردها نرخ ترفیع بین کارخانههای زنان و مردان نسبت به ترفیعات داخلی در ردههای پایین شغلی محتملتر است، در حالی که این تفاوت در پستهای بالاتر به صفر میل میکند. در خصوص شکاف دستمزد میان زنان و مردان، به نظر میرسد یافتههای این مقاله تصویری منطقی و شفاف ارائه میکند. با ارائه تعریفی جزئی از موقعیتهای شغلی، یافتههای مقالهها حاکی از آن است که مردان بهطور میانگین هشت درصد بیشتر از زنان دستمزد دریافت میکنند. با فرض اینکه مردان و زنان در ابتدای ورود به صنعت موقعیت شغلی یکسان دارند، تقریباً نیمی از شکاف دستمزد به خاطر این است که مردان دوره طولانیتری را در صنعت میمانند و در نتیجه زمان بیشتری برای کسب مهارت و دستیابی به ارتقای شغلی دارند. باقی شکاف دستمزد نیز به این واقعیت بازمیگردد که ارتقای شغلی مردان با سرعت بالاتری اتفاق میافتد. در نهایت بهطور شگفتانگیزی یافتهها حاکی از آن هستند که نرخ پایین جابهجایی شغلی زنان چندان متاثر از وضعیت تاهل یا فرزندآوری آنان نیست.
پینوشتها:
1- Andreas Menzel
2- The Center for Economic Research and Graduate Education – Economics Institute (CERGE-EI)
3- Christopher Woodruff
4- Oxford Department of International Development (Queen Elizabeth House)