فورس ماژور
پس از بلایای طبیعی چه باید کرد؟
مرتضی مرادی: در سیل سال 1975 در چین در اثر شکستن سد بانگیائو، 160 هزار نفر کشته شدند و میلیونها نفر در سیل گیر کردند. در سیل سال 1931 در چین مرکزی، دو میلیون نفر جان خود را از دست دادند و دو میلیون نفر هم بیخانمان شدند. در زلزله هائیتی در سال 2010، 220 هزار نفر جان خود را از دست دادند اما بیشتر از سه میلیون نفر دیگر سرپناهی برای زندگی نداشتند. در اثر سونامی اقیانوس هند در سال 2004 در روز اول 150 هزار نفر کشته شدند و میلیونها نفر با شرایطی مواجه شدند که زندگی در آن مانند جهنم بود. زلزله کشمیر در سال 2005 باعث شد که صد هزار نفر کشته شوند اما در کنار این صد هزار کشته، 70 هزار نفر مصدوم و بیشتر از چهار میلیون نفر بیخانمان شدند.
اینها مثالهای بسیار کمی از اثراتی بود که بلایای طبیعی با خود به همراه دارند. جدای از اینکه چه عواملی باعث میشود یک کشور یا منطقه نسبت به سیل، زلزله، طوفان و... آسیبپذیر باشد، اینکه چگونه میتوان بعد از رخ دادن این فجایع به آنها پاسخ درست داد مساله بسیار پراهمیتی است. بلایای طبیعی معمولاً صدها هزار نفر را میکشند، اما میلیونها نفر را بیخانمان میکنند. وقتی کشوری آماده این فجایع نباشد، فقر و نابرابری تشدید میشود، نابرابری عمومی افزایش مییابد و انبار باروت اعتراضات اجتماعی بیش از پیش آماده منفجر شدن میشود. در این پرونده به این سوالات پاسخ دادهایم که رابطه بلایای طبیعی با متغیرهای اقتصادی همچون فقر و نابرابری چیست؟ همچنین اینکه در زمانی که یک کشور در معرض سیل، زلزله و امثال اینها قرار میگیرد چه عواملی بازگشت به شرایط طبیعی را دشوارتر میکند؟ به علاوه با توجه به تجربه کشورهای مختلف به این موضوع پرداختهایم که شیوه درست پاسخدهی به بلایای طبیعی چیست و سازمانهای دولتی و غیردولتی، بخش خصوصی و مردم، هر یک چگونه میتوانند به بهبود وضعیت کمک کنند.