سهل ممتنع
پس از بلایای طبیعی چگونه میتوان به شرایط عادی بازگشت؟
در زمان بلایای طبیعی همچون سیل، طوفان، زمینلرزه، فوران آتشفشان، خشکسالی بسیار شدید، سرمای طاقتفرسا و مواردی از این دست، چگونه میتوان به شرایط عادی بازگشت و چه چالشهایی در این مسیر سر راه قرار دارند؟ همچنین چه عواملی بر مشکلاتی که در نتیجه بلایای طبیعی به وجود میآیند دامن خواهد زد؟
در زمان بلایای طبیعی همچون سیل، طوفان، زمینلرزه، فوران آتشفشان، خشکسالی بسیار شدید، سرمای طاقتفرسا و مواردی از این دست، چگونه میتوان به شرایط عادی بازگشت و چه چالشهایی در این مسیر سر راه قرار دارند؟ همچنین چه عواملی بر مشکلاتی که در نتیجه بلایای طبیعی به وجود میآیند دامن خواهد زد؟ بلایای طبیعی یک نمونه از بحرانهایی است که هم دولتها و هم بخش خصوصی را درگیر میکند و هر دو بخش نیاز دارند تا با مدیریت موفق، بازگشت به شرایط عادی را تسهیل کنند. در ادامه، به موضوع بازگشت به شرایط عادی در زمان بلایای طبیعی خواهیم پرداخت، مراحل مواجهه با بحران را بررسی میکنیم و همچنین چندین مورد از کشندهترین سیلهای دنیا به عنوان یکی از بلایای طبیعی را معرفی خواهیم کرد. همچنین به مساله جنگلزدایی به عنوان یکی از مهمترین عوامل دخیل در سیل و تغییرات آبوهوایی در نتیجه اقدامات بشر که قدرت آسیبرسانی بلایای طبیعی را بیشتر کرده است پرداختهایم تا نشان دهیم چگونه اقدامات بشر باعث شده که راه برای رخ دادن بلایای طبیعی (البته نه همه آنها) بازتر شود.
بازگشت به شرایط عادی
بلایای طبیعی یک نمونه از بحرانهایی هستند که بشر با آنها مواجه است. در زمان بلایای طبیعی، بخش خصوصی و دولت در صورت عدم مدیریت موفق بحران، بازگشت به شرایط عادی را بسیار سخت خواهند کرد. شاید این سوال به ذهن آید که چرا بحرانهایی که از جنس بلایای طبیعی هستند از سوی بخش خصوصی نیز باید مدیریت شوند؟ مگر دولت نهادی نیست که باید در زمان بلایای طبیعی کنترل اوضاع را در دست گیرد؟ پاسخ به این سوال منفی است. بخش خصوصی نیز به اندازه بخش دولتی باید خود را آماده مواجهه با بلایای طبیعی کند تا بتواند وضعیت کسبوکار خود را پس از مثلاً سیل، طوفان یا زلزله به ثبات برساند. در ادامه نیز با ارائه مثالهایی این موضوع را بیشتر توضیح میدهیم. مدیریت موفق بحران برای جامعه و سازمانها منافع بسیاری دارد. برای جامعه، اگر بحران به خوبی رسیدگی شود، زندگی روزانه مشتریان، کارکنان و شهروندان کمتر مختل میشود. در سالهای اخیر، رسیدگی مطلوب شرکتها به طوفان کاترینا بهترین نمونه بهرهمندی جامعه از مدیریت بحران در شرکتهای بزرگ است. بسیاری از شرکتها در این فاجعه در آمادگی و اجرای برنامههای مدیریت فجایع بسیار خوب عمل کردند.
دو نمونه از شرکتهایی که بار مصیبت را برای جامعه آمریکا کاهش دادند وال مارت و هوم دیپات بودند. این دو شرکت تاثیرات طوفان را پیشبینی کرده و با همکاری یکدیگر پیشاپیش اقداماتی را انجام داده بودند. برخی کارشناسان حتی بیان کردند که FEMA و صلیب سرخ به عنوان دو آژانس تخصصی که ماموریت کمکرسانی به حادثهدیدگان را بر عهده دارند موضوعات بسیاری را طی این حادثه از این دو شرکت و شرکتهای دیگر آموختهاند. این دو شرکت به علت نوع فرآوردههایی که میفروشند در فجایع طبیعی نقش موثری در کاهش آسیبها و کمک به حادثهدیدگان دارند. یکی دیگر از شرکتهایی که نقش عمدهای در حل مشکلات ترابری و ارتباطات در این بحرانها داشت شرکت فدکس بود. یکی از آنتنهای رادیویی این شرکت در نیواورلئانز محور برقراری ارتباط بین نیروهای امداد در منطقه بود. بسیاری از مدیران ارشد شرکتها اذعان کردند دستوپنجه نرم کردن با طوفان کاترینا درسهای زیادی به آنها در آمادگی برای رویارویی با بحرانها و فجایع آموخته است. آنها چند درس بزرگی را که از این طوفان آموختهاند چنین بیان میکنند: مواظب کارکنان باشید، خطوط ارتباطی را باز نگه دارید و برای بحران بعدی آماده شوید.
یکی دیگر از منافع مدیریت بحران برای بازگشت به شرایط عادی این است که آمادگی برای رویارویی با یک نوع از بحران میتواند در رویارویی با نوع دیگری از بحران نیز به شما کمک کند. یکی از نمونههای این نکته شرکت چایلدز کپیتال (Childs capital) در نیویورک بود که در زمینه توسعه اقتصادی کشورهای فقیر فعالیت میکند. مدیر ارشد این شرکت با نام دونا چایلدز یک برنامه مدیریت بحران برای رخدادهایی همچون آتشسوزی زیرزمینی، تصادف زنجیرهای و دیگر مشکلات کوچک داشت. این برنامه شامل برنامههای ارتباطی و روشی برای کار کردن در محلی غیر از محل استقرار شرکت بود. نتیجه این آمادگی آن شد که شرکت او تنها یک هفته پس از فروپاشی ساختمان مرکز تجارت جهانی توانست کسبوکار خود را دوباره راهاندازی کند. او پس از آن حادثه به طور هفتگی سمیناری را درباره آمادگی در برابر بحران در شرکت خود برگزار میکند و کتابی نیز با نام برای بدترینها آماده شوید، برای بهترینها برنامهریزی کنید انتشار داده است.
چهار مرحله بحران
چند شیوه برای توصیف مراحل پیشرفت یک بحران وجود دارد. یک دیدگاه این است که بحران را متشکل از چهار مرحله عمده بدانیم:
1- مرحله پیش از بحران؛ 2- مرحله شدت گرفتن؛ 3- مرحله اوج بحران و 4- مرحله حلوفصل بحران.
مرحله پیش از بحران. این مرحله، نخستین مرحله بحران است که علائم اولیه بحران در آن کمکم بروز مییابد. این مرحله با توجه به این باور ترسیم شده است که این بحرانها پیش از رخ دادن نشانههای اولیهای دارند که مدیران باید یاد بگیرند که آنها را تشخیص دهند. شاید مدیران برای اتخاذ این رویکرد همه موقعیتها را به گونهای تحت نظر بگیرند که گویی یک بحران در حال بروز است.
مرحله شدت گرفتن بحران. در این مرحله بحران واقعاً رخ میدهد و نمیتوان وضعیت را به وضعیت پیش از بحران برگرداند. در این مرحله آسیبهایی به جامعه رسیده است و مسوولان باید رسیدگی به آن را شروع کنند و این همان نقطه بسیار حیاتی است که با تصمیمگیری مسوولان در آن نقطه، اوضاع میتواند بهتر یا بدتر شود.
مرحله اوج بحران. این مرحله دوره زمانی حضور بحران است و باید با کاوشها، بررسیهای آماری و تحلیل عمیق اخبار از جانب مسوولان همراه شود.
مرحله حلوفصل بحران. این مرحله، مرحله نهایی بحران و هدف همه تلاشهای مدیریت بحران است. وقتی یک نشانه آغازین هشدار برای بحران مورد توجه مدیران قرار گیرد، آنها باید بهسرعت کنترل را در دست گیرند و مستقیمترین و مقتضیترین مسیر را برای حلوفصلها تعیین کنند. اگر مدیران نشانههای هشدار را در مرحله نخست درک نکنند، هدف آنها در مراحل بعدی باید سرعت بخشیدن به همه مراحل بحران و رسیدن به مرحله نهایی در اسرع وقت باشد.
ضعف در مدیریت بحران
زمانی که قرار باشد به بلایای طبیعی پاسخ درست داده نشود و در نتیجه این عدم پاسخدهی صحیح، بازگشت به شرایط عادی به طور مداوم دشوارتر شود، سناریو از یک الگوی قابل پیشبینی به شکل زیر پیروی میکند:
نشانههای اولیهای که حاکی از شکل گرفتن یک دردسر است.
هشدارها نادیده گرفته میشود.
هشدارها به اوج میرسند.
فشارها افزایش مییابد.
مدیران اغلب دستپاچه میشوند و نمیتوانند خود را به شکلی اثربخش با موضوع تطابق دهند.
گزینههای بازسازی سریع به نظر جذاب میآید؛ اما حرکتهای عجولانه دردسر بیشتری ایجاد میکند.
گزینههای چنبره زدن یا باز شدن خود را عیان میکنند.
اغلب مدیران گزینه نخست را انتخاب میکنند.
هموارسازی مسیر بلایای طبیعی
با اینکه انسانها برای ساخت مواد، سوخت، داروها، مواد شیمیایی، غذا، اشتغال، و سرگرمی به جنگلها نیاز دارند، امکان این وجود دارد که جنگلها بهسرعت به علت عوامل متنوع انسانی تهی شوند. جنگلزدایی به مشکلات فرسودگی خاک میافزاید و دلیل اصلی اثر گلخانهای است. درختان قطعشده دیگر قادر به جذب کربن دیاکسید نیستند و گاه برای پاکسازی زمین و زغال چوب سوزانده میشوند، و بنابراین به جای جذب دیاکسید کربن، آن را آزاد میکنند. چرخههای زیستبومی مغذی و مرطوب نیز ممکن است شدیداً در فعالیتهای جنگلزدایی آسیب ببینند و تاثیری منفی بر زمینهای مجاور و زیستبومهای آبی داشته باشند.
جنگلزدایی مشکلی است که برای کشورهای توسعهیافته و کشورهای در حال توسعه به صورت مشابه وجود دارد. یک گروه حفاظت از درختان به نام «جنگلهای آمریکا»، تاثیر مالی جنگلزدایی را مورد مطالعه قرار دادند و تاثیرات اقتصادی پیامدهای آن را ارزیابی کردند. درختان حرکت روانآبهای ناشی از بارندگی را آرام کرده و از خطر سیل میکاهند. این مطالعه نشان داد که جنگلزدایی در بالتیمور-واشنگتن به یک کاهش 19درصدی در جریان روانآبهای ناشی از بارندگی منجر شده است. کم شدن پوشش گیاهی درختان، از بین بردن به طور تقریبی 3 /9 میلیون پوند از آلایندههای هوا را مشکل ساخته است. هزینه کنترل کیفیت هوا برای جبران این ضرر حدود 24 میلیون دلار در طول 24 سال است.
در بین مفاهیم وابسته به محیط زیست، مساله تغییرات آبوهوا یا همان گرم شدن جهانی، بیش از همه مورد توجه قرار گرفته است. البته منازعات و مذاکرات پیرامون این مساله به دلایل چندی کمتر شده است، این دلایل شامل طوفانهای کاترینا، گرم شدن امواج دریاهای اروپا، قحطیزدگی برای خرسهای قطبی و دیگر پیشبینیهای علمی است. هواشناسان اطمینان دارند که اقدامات انسانها یک مخاطره برای گرم شدن کره زمین محسوب میشود. در سال 2007، گروه بررسیکننده تغییرات آبوهوایی اعلام کردند به احتمال زیاد اقدامات انسانها تا 90 درصد سبب تغییرات در آبوهوا میشود. البته شش سال پیش از این هم این احتمال را تا 60 درصد تخمین زده بودند. اطمینان زیاد از برآوردهای آنها حاصل دادههای جمعآوریشده و درک بهتر سیستم آبوهوایی است. این دو عامل مدلهای اقلیمی معتبرتری را ایجاد کردهاند. رهبران کسبوکار هم امروزه تغییرات آبوهوایی را پذیرفتهاند.
سرعت تغییرات آبوهوا به گونهای است که برنامهریزان استراتژیک پنتاگون به صورت فعالانهای در پی توسعه و ایجاد سناریوهایی برای مقابله با این امر هستند. دانشمندان بر این باورند که گازهای گلخانهای مانع بازگشت گرمای خورشید به فضا میشوند. این گرما توسط جو زمین جذب و کره زمین به گونهای بیسابقه گرمتر خواهد شد. مساله تغییرات آبوهوا، یک مساله بحثبرانگیز و قابل مباحثه است، چراکه هم هزینه پیگیری آن و هم هزینه عدم پیگیری آن بسیار گران تمام خواهد شد. غیرقابل پیشبینی شدن هوا و افزایش دما مخاطراتی هستند که طیفی از صنایع از جمله صنایع کشاورزی و صنایع هواپیمایی را تهدید میکند. بلایای طبیعی هزینه شرکتهای بیمه را 10 برابر بیشتر از دهه 1950 کردهاند.
کشندهترین سیلهای تاریخ
سیل دلتای رود سرخ در سال 1971. در سال 1971، ویتنام یکی از جدیترین رخدادهای هواشناسی را تجربه کرد و این موضوع که این سیل در زمان جنگ به وقوع پیوست، فقط آن را تشدید کرد. رود سرخ که در نزدیکی هانوی، پایتخت ویتنام قرار دارد، منجر به سیلی شد که هر 250 سال یکبار اتفاق میافتد و احتمال رخ دادن آن در هر سال 4 /0 درصد است. منطقه سیلزده در هانوی و اطراف این شهر، به شدت پرجمعیت است و تخمین زده میشود که این سیل منجر به کشته شدن حدود 100 هزار نفر شد.
سیل سنت فیلیکس در هلند. در سال 1530 یک سیل وحشتناک در هلند به وقوع پیوست. 18 روستا در اثر این سیل در همان روز اول زیر آب رفتند. در آن زمان مردم اینگونه میپنداشتند که این سیل کار خداست تا آنها را از شیاطین پاک کند. بیشتر از 120 هزار نفر در اثر این سیل جان خود را از دست دادند. خسارات ناشی از این سیل بیشتر از صد میلیون دلار تخمین زده شد. شهر سنت فیلیکس خالی از سکنه شد و امروزه به طور کامل به یک نمکزار تبدیل شده است.
سیل رود یانگتسه در سال 1935. سیل رود یانگتسه در سال 1935 منجر به قحطی و آشفتگیهای اجتماعی در چین شد. این سیل از نظر کشنده بودن، پنجمین سیل بزرگ ثبتشده تاریخ در جهان بود که در اثر آن 145 هزار نفر جان خود را از دست دادند.
شکستن سد بانگیائو در چین در سال 1975. به طور رسمی شکستن این سد به عنوان یک بلای طبیعی در نظر گرفته میشود. در آگوست 1975، به دلیل تصادم یک طوفان بسیار شدید با یک جبهه هوای سرد، این سد شکست. حدود 160 هزار نفر کشته شدند و میلیونها نفر در سیل گیر کردند. ارتش به سرعت وارد عمل شد تا عملیات نجات را به اجرا درآورد.
سیل رود زرد در 1887 و 1938. دومین و سومین سیل ثبتشده دنیا در تاریخ از نظر تلفات جانی، در رود زرد چین که نام دیگر آن هانگهی است، به ترتیب در سالهای 1887 و 1938 رخ داد. در سیل 1887 حدود 900 هزار نفر جان خود را از دست دادند. این سیل بعد از یک دوره بارش سنگین رخ داد، بارشی که آببندها توان کنترل آن را نداشتند. سیل رود زرد در 1938، دلیل حزنانگیزتر و شیطانیتری داشت چراکه این سیل هدفمند بود. دولت چین در آن سال برای مقابله با نیروهای متجاوز ژاپنی، آببندهای رود زرد را باز کردند. سیل ناشی از این اقدام هزاران روستای کوچک را نابود کرد و منجر به کشته شدن حدود 800 هزار نفر شد. این سیل، بزرگترین اقدام جنگی زیستمحیطی در تاریخ نام گرفته است.
سیل چین مرکزی در سال 1931. در سال 1931، چین سیلی را تجربه کرد که اندازه آن سطح تمام خشکیهای انگلیس و اسکاتلند را میپوشاند. این سیل منجر به کشته شدن حدود دو میلیون نفر و نابود شدن زندگی حدود دو میلیون نفر شد. سیل چین در سال 1931، فاجعهآمیزترین سیل در تاریخ دنیاست که ثبت شده است.