تاریخ انتشار:
تحلیل بهرام سبحانی، از وضعیت فولاد ایران
چالش فولادی
فولاد در دنیا سالانه به میزان ۶/۱ میلیارد تن تولید میشود که عمده آن در چهار نقطه متمرکز است. کشور چین با تولید ۷۸۰ میلیون تن نیمی از بازار فولاد جهان را در دست دارد. با فاصله زیاد از چین، آمریکا، اتحادیه اروپا، کشورهای روسیه و اوکراین و ژاپن هستند که تولید آنها بین ۱۰۰ تا ۱۳۰ میلیون تن است. بعد از این کشورها نیز کره جنوبی، هندوستان، ترکیه و ایران قرار دارند.
در گفتوگو با بهرام سبحانی مدیرعامل فولاد مبارکه اصفهان وضعیت تولید گذشته و حال فولاد ایران را بازخوانی کردهایم.
لطفاً تصویری از فولاد جهان و جایگاه ایران ارائه داده و تغییرات دو دهه اخیر را در این صنعت بیان فرمایید.
لطفاً تصویری از فولاد جهان و جایگاه ایران ارائه داده و تغییرات دو دهه اخیر را در این صنعت بیان فرمایید.
فولاد در دنیا سالانه به میزان 6/ 1 میلیارد تن تولید میشود که عمده آن در چهار نقطه متمرکز است. کشور چین با تولید 780 میلیون تن نیمی از بازار فولاد جهان را در دست دارد. با فاصله زیاد از چین، آمریکا، اتحادیه اروپا، کشورهای روسیه و اوکراین و ژاپن هستند که تولید آنها بین 100 تا 130 میلیون تن است. بعد از این کشورها نیز کره جنوبی، هندوستان، ترکیه و ایران قرار دارند. ظرفیت تولید فعلی ایران حدود 16 میلیون تن است که حدود یک درصد فولاد دنیا را تولید میکنیم. جایگاه ما بین تولیدکنندگان فولاد در سال 2013 جایگاه 15 بود که امسال به 14 رسید و با طرحهای توسعه در برنامه تا دو سه سال دیگر این رتبه به 11 تا 12 خواهد رسید. در سند چشمانداز افق 1404 میزان تولید فولاد 55 میلیون تن پیشبینی شده است. این عدد سه برابر ظرفیت اسمی فولاد آن سال است که حداکثر تا سه چهار سال بعد از آن باید به این ظرفیت برسیم.
تغییرات تولید فولاد در این سالها چگونه است و میزان فولاد در افق چشمانداز چگونه خواهد بود؟
تولید جهانی تقریباً از روند خاصی به خصوص در 10 سال گذشته تبعیت میکند. میزان رشد سالانه چیزی کمتر از 10 درصد بوده است. در دو سه سال گذشته این مقدار تولید 4/ 1 میلیارد تن بوده است که امسال در حال عبور از 6/ 1 میلیارد تن است. البته تولید فولاد و تجارت و جابهجایی آن دو بحث متفاوت است که تجارت تابع یکسری از عوامل محیطی است. رکود اقتصادی چند سال گذشته در آمریکا و اروپا باعث شده کشورها رشد کمتری را برای چند سال خود پیشبینی کنند و مصرف را پایین آورند. این کشورها اگرچه ظرفیت تولید را ایجاد کردهاند اما تمام ظرفیت خود را بهرهبرداری نمیکنند. کشور چین نیز با توجه به کاهش رشدی که در برنامههای توسعه خود دیده است مصرف داخلی خود را کم کرده که ممکن است بخش بیشتری از تولید این کشور وارد صادرات شود. با توجه به حجم بسیار بالای تولید این کشور همین ظرفیت اضافی از کل ظرفیت ایران و بسیاری از کشورها بیشتر است و میتواند بازار و قیمتها را تحت تاثیر قرار دهد و عامل شکست بسیاری از شرکتهای جهان شود. جدا از این مساله کشورها و شرکتهایی که میتوانند مزیتهای رقابتی مانند سنگآهن، انرژی و نیروی کار مناسب داشته باشند، میتوانند در
این میان رشد کنند. بنابراین همیشه تغییر قطبهای تولیدکننده در فولاد و افزایش یا کاهش تولید برای هر کشوری محتمل است.
از آنجا که در تحلیلهای خود نیمنگاهی هم به کشورهای منطقه یعنی خاورمیانه و قفقاز داریم، وضعیت این کشورها را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما در میان کشورهای همسایه خود به جز ترکیه در جایگاه فولادی برتری قرار داریم. ترکیه تولید خود را با ما آغاز کرد اما ظرفیت تولید این کشور به 36 میلیون تن رسیده و در چشمانداز پنج سال آینده خود تولید 50 میلیون تن را هدف گرفته است. ترکیه در مقایسه با کشور ما از مزیتهای کمتری در مواد اولیهای چون معادن غنی سنگآهن و انرژی برخوردار است و تولید خود را بر اساس آهنقراضه و واردات تنظیم کرده است. به غیر از ترکیه کشورهای روسیه و اوکراین در شمال کشور نیز هستند که در مجموع تولید این دو کشور بالای 100 میلیون تن است که البته کشمکشهای داخلی ثبات رقابتی آنها را با چالش مواجه کرده است. کشور دیگر مهم منطقه در این زمینه کشور هند است که تولیدی به میزان 70 میلیون تن دارد. همانطور که میدانید میزان مصرف فولاد یکی از شاخصهای ارزیابی توسعهیافتگی کشورهاست به گونهای که کشورهایی که توسعهیافته نیستند مصرف سرانهای زیر 100 کیلوگرم در سال، کشورهای در حال توسعه بین 100 تا 130 و کشورهای توسعهیافته مصرف سرانه بالای 300 کیلوگرم در سال دارند. کشور هند مصرف زیر 50 کیلوگرم دارد که از لحاظ این شاخص جزو کشورهای توسعهنیافته است و با توجه
به روند توسعهای که در پیش دارد بیشتر حجم تولیدش صرف توسعه داخلی این کشور میشود. میزان جمعیت این کشور به گونهای است که حتی میتواند بازار بالقوه مناسبی برای سایر کشورها باشد. در ایران نیز در سالهای گذشته با توجه به رونق یا رکود اقتصادی مصرف فولاد از 230 تا 265 کیلوگرم متغیر بوده است. ایران در افق 1404 جمعیتی معادل 90 تا 100 میلیون نفر با مصرف سرانه 300 کیلوگرم فولاد در سال خواهد داشت بنابراین نیاز مصرف داخلی ما حدود 30 میلیون تن است و با توجه به تولید 55 میلیون تن در این افق باید ایران صادراتی به میزان 25 میلیون تن در این زمینه داشته باشد که باید از هماکنون برای این صادرات و بازارهای آن برنامهریزی کرد.
تغییرات عمده بخش فولاد در 20 سال اخیر چه میزان بوده است؟
از اوایل دهه 70 خیزش مناسبی در تولید فولاد داشتیم که البته در آن زمان توسعه فولاد به وسیله بخش دولتی انجام میشد و بخش خصوصی طبق قانون اجازه ورود به صنعت فولاد کشور را نداشت. در ابتدای این دهه فولاد مبارکه اصفهان به بهرهبرداری رسید و واحدهای تولیدی آن یکی پس از دیگری وارد مدار تولید شد. در آن زمان پنج طرح را در پنج نقطه کشور برای تولید فولاد در نظر گرفته بودیم که عبارت از فولاد خراسان، مجتمع فولاد سبا و مبارکه در اصفهان، توسعه فولاد اهواز و فولاد میانه در آذربایجان بودند. اما روند پیشرفت این پروژهها ضعیف بود که علت عمده آن دولتی بودن این شرکتها و وابستگی آنها به بودجه بود که با محدودیتها و مشکلات در تامین و تخصیص بودجه مواجه میشدند. از طرحهای مهم این دوره میتوان به تاسیس فولاد آلیاژی در یزد اشاره کرد که به علت نوع محصول و کاربرد آن از شرکتهای استراتژیک محسوب میشود. واحد فولاد آلیاژی دیگری نیز در اسفراین شکل گرفت. اما آنچه روند توسعه کشورهایی مانند کره جنوبی را تسریع میبخشد شرکتهای بزرگ با اتکا به بخش خصوصی است. ما با واحدهای کوچک یک میلیون تنی نمیتوانیم رشد چشمگیری داشته باشیم. چنان که امروزه
واحدهای کوچک یک تا دو تن را مورد بررسی قرار میدهند تا در صورت امکان، ظرفیت آنها را به بالای پنج میلیون تن توسعه دهند و اگر این توسعه امکانپذیر نیست آنها را متوقف میکنند. ما هم به نوعی درگیر همین مساله هستیم و اخیراً بسیاری از توان توسعه شرکتهایی مانند فولاد مبارکه و اصفهان در هشت واحد 800 هزار تنی به صورت غیرمتمرکز درآمده است که توسعه چنین واحدهای 800 هزار تنی معقول نبوده و باید این واحدها به نوعی به ظرفیت بالا دست یابند و چنین واحدهایی صرفه به مقیاس ندارند و اقتصادی نیستند. از سال 1385 که مقام معظم رهبری اصل44 و قانون خصوصیسازی را ابلاغ کردند، بخش خصوصی به ساخت شرکتهای فولادی وارد و شرکتهای فولادی فعلی نیز به بخش خصوصی واگذار شد. خلاء دیگری که در اینجا به وجود آمد این بود که باید سرمایههای بخش خصوصی هدایت بهتری میشد به گونهای که باید شرکت فولاد مبارکه به بخش خصوصی واگذار و بر اساس الگوهای این شرکت، واحدهای مشابهی ایجاد میشد. متاسفانه این اتفاق نیفتاد و سودهای به دست آمده صرف قسمتهای دیگر شد. ورود بخش خصوصی به صنعت فولاد نیز با مشکلاتی مواجه بود. یکی از آنها این بود که منابع تامین این صنعت
محدود و در دست دولت بود. برای مثال سرمایهگذاران خصوصی نگران بودند که اگر در ساخت کارخانجات فولاد وارد شوند آیا مواد اولیه آنها از معادن به خوبی تامین میشود یا خیر؟ چرا که باز هم معادن در دست دولت است و سرمایهگذاری این افراد به خطر میافتد. نتیجه این نگرانی سرمایهگذاری روی صنایع پاییندست فولاد مانند نوردها بود که واحدهای کوچک زیادی احداث شد که این واحدها نیز نیازمند تامین شمش بود که با توجه به اینکه شرکتهای کمتری به حلقه قبل وارد شده بودند تامین شمش برای این نوردها نیز به مشکل برخورد. بنابراین مشکل دیگر عدم وجود سیستمی برای هدایت صحیح سرمایهگذار در طول زنجیره تولید فولاد بود. چون این زنجیره حلقههای زیادی از استخراج معدن، فرآوری سنگآهن، مصرف سنگآهن در گندلهسازی و تبدیل به گندله، احیای مستقیم، فولادسازی و نوردها دارد که باید سرمایه در حلقههای آن به خوبی تزریق شود تا همه این حلقهها به طور مناسب با یکدیگر رشد کنند. اما چنین هدایتی برای توسعه مناسب این حلقهها بر اساس ارزش برای طرفین شکل نگرفت. این یکی از چالشهای صنعت فولاد محسوب میشود.
با توجه به سابقه طولانی خود در صنعت فولاد، اگر از سال 70 دید کنونی خود را داشتید چه راهکارهایی برای این صنعت و پیشبرد آن به کار میبردید تا امروز در میان 10 کشور اول تولیدکننده فولاد قرار بگیریم؟ ضمن آنکه مساله صنایع تامینکننده و مواد و انرژی و صادرات را چگونه با هم تلفیق میکردید؟
در صنعت فولاد، توسعه وابسته به صنایع دیگر است. صنعت فولاد باید پا به پای سازمانهای دیگر رشد کند و نمیتوان این صنعت را بدون رشد سایر صنایع رشد داد. برای مثال برای تولید یک میلیون تن فولاد باید حداقل چهار برابر این مقدار یعنی چهار میلیون تن جابهجایی در طول زنجیره تولید اعم از سنگآهن، مواد و قطعات دیگر، توزیع محصول و... انجام دهید. بنابراین وقتی صحبت از تولید 55 میلیون تن در چشمانداز میکنیم باید ظرفیت جابهجایی 200 میلیون تن مواد را در کشور داشته باشیم که این نیازمند تجهیز ناوگان حمل و نقلی راهی، ریلی و دریایی است که ا ین ظرفیت تنها مختص به تولید است و برای صادرات 25 میلیون تن نیز نیازمند ظرفیت بیشتری هستیم. علاوه بر این باید تسهیلات مناسب برای انجام آسان تجارت به وجود بیاید. به طور مشابه در بخش برق به هزاران مگاوات برق و در بخش گاز و سایر واحدها به توسعه عظیمی نیازمندیم. حتی در ظرفیت کنونی فولاد 16 میلیونتنی نیز در بسیاری از موارد در تابستان و زمستان شرکتهای فولادی با محدودیت مصرف برق و گاز مواجه میشوند و همین ظرفیت هم در بسیاری موارد بهرهبرداری نمیشود. در بخش معدن برای ظرفیت چشمانداز باید به
ظرفیت 200 میلیون تن استخراج سنگآهن در سال برسیم. بنابراین شما در کل این حلقه معادن، گاز، آب، برق و سایر صنایع وابسته را بررسی کنید و ببینید آیا آنها هم برنامهریزیهای لازم برای این رشد را انجام دادهاند یا خیر؟
اخیراً بسیاری از توان توسعه شرکتهایی مانند فولاد مبارکه و اصفهان در هشت واحد ۸۰۰ هزار تنی به صورت غیرمتمرکز درآمده است که توسعه چنین واحدهای ۸۰۰ هزار تنی معقول نبوده و باید این واحدها به نوعی به ظرفیت بالا دست یابند و چنین واحدهایی صرفه به مقیاس ندارند و اقتصادی نیستند.
به نظر شما ظرفیت چنین تامینی را برای مثال در معادن کشور داریم؟
بله، ما در بخش معادن ظرفیتهای بالقوه مناسبی داریم که باید به بهرهبرداری برسد. البته در این بخش نیز نباید منابع کوچک در نظر گرفته شود. بلکه باید کنسرسیومهای عظیم معدنی تشکیل شود و معادن عظیم ما را استخراج کنند. معادن سنگان در شرق، معادن گل گهر، معادن چادرملو و بافق از جمله این معادن عظیم هستند و تحقیق برای اکتشاف معادن تازه نیز به طور پیوسته وجود دارد. اما در حال حاضر چیزی حدود دو میلیارد تن ذخیره قطعی سنگآهن داریم که اینها باید ساماندهی شود و اکتشاف، استخراج و به صورت کنسانتره فرآوری شوند تا به این طریق صنعت فولاد نیز با اطمینان از این تامین گسترش یابد. بنابراین همانطور که پیش از این بیان شد برای رسیدن به اهداف باید همه صنایع دست به دست یکدیگر دهند.
به عنوان تولیدکننده فولاد آیا تا به حال نشستهایی با مسوولان دیگر بخشها برای انتقال چالشها به آنها داشتهاید؟ برای مثال چالشهای حمل و نقل خود را با سازمانهای ذیربط در میان گذاشتهاید یا خیر؟
این چالشها به دو بخش تقسیم میشوند یکی چالشها و مسائل امروز و دیگری چالشها و مسائل مرتبط به آینده و چشماندازها. در واقع امروز چالشها و مسائل روزمره کنونی آنقدر ما را به خود مشغول میدارد که کمتر زمانی برای اندیشیدن به آینده داریم. با انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی، دیگر سازمانی برای یکپارچگی این بخشها وجود نداشت که البته این سازمان مجدداً احیا شد. چنین سازمانی باید چشمانداز را مطالعه و ظرفیتهای زیرساختی مورد نیاز برای هر یک از موارد مورد نظر توسعه را پیشبینی کند و برنامهریزیهای لازم در وزارتخانهها، نهادها، سازمانها و بخش خصوصی صورت گرفته و اجرایی شود.
فولاد مبارکه اصفهان سابقه 20ساله تولید دارد. در طول این 20 سال چشماندازهای سازمان چه بوده و چشماندازهای آتی چیست؟
این شرکت در دهه 60 و همزمان با جنگ ساخته شد و از ابتدا افق بلندمدتی را پیشبینی کرده بود. طرح اولیه شرکت ظرفیت 4/ 2میلیون تن بود اما از همان ابتدا توسعه مدنظر سازمان بود به گونهای که حتی در نقشه کارخانه سه برابر ظرفیت در حال کار، مکان توسعه در نظر گرفته شده بود. حتی در بسیاری موارد فونداسیون ساختمانهای طرحهای توسعه نیز ریخته شد. منطق هر شرکت عظیمی همین است که فاز یک پروژه را راهاندازی کند سپس طرحهای توسعه لازم پیادهسازی شوند. هماکنون در تنها واحد اصلی شرکت در مبارکه اصفهان تولید به میزان 2/ 5 میلیون تن است که طرحهای توسعه این ظرفیت به 4/ 7 میلیون تن نیز برنامهریزی شده و در حال پیادهسازی است. در شرکت فولاد مبارکه اصفهان اتفاقات دیگری نیز افتاده است. هدف شرکت فولاد این است که همواره نیمی از سهم بازار داخل را در اختیار داشته باشد. در همین راستا، شرکت اقدام به خرید طرحهای نیمهتمام واحدهای فولادسازی دیگر مانند فولاد هرمزگان به ظرفیت 5/ 1 میلیون تن کرد. چشمانداز شرکت فولاد مبارکه اصفهان آن است که در سند چشمانداز 22 میلیون تن از فولاد کشور را در این گروه تولید کند. برای رسیدن به چنین ظرفیتی شرکت
اقدام به پیادهسازی طرحهای توسعه یا احداث واحدهای جدید میکند. در همین زمینه شرکت برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدتی را در دست دارد. برای مثال یک برنامه 5/ 8 میلیون تن برای دو سال آینده را در دست داریم. در پنج سال آینده برنامه 5/ 11 تا 12 میلیون تن را پیشبینی کردهایم که این برنامهها، مکانها و چگونگی رسیدن به آنها مشخص است و برخی از این برنامهها کلید خورده است و بخشی دیگر در زمان مقرر آغاز به کار خواهد کرد. فولاد مبارکه همچنین در نظر دارد ناهمگونیها و گلوگاههای زنجیره تولید فولاد را برطرف سازد و این زنجیره را به تولید متوازن برساند تا به این وسیله بتوانیم از ظرفیتهای فعلی که قابل بهرهبرداری نیستند استفاده کنیم. یعنی علاوه بر توسعه افقی باید توسعه عمودی نیز داشته باشیم و به همین سبب همواره واحدهای مناسب در این جهت شناسایی و خریداری میشوند.
هنگامیکه ظرفیت تولید خود را افزایش میدهید، فضای درون شرکت و کارکنان شما چه تغییری میکند؟ آیا کارکنان از این چشمانداز مطلع هستند یا مدیریت، مستقل این تصمیمات را گرفته و اجرا میکند؟ منفعت چنین توسعهای برای کارکنان شما چیست؟
فولاد مبارکه یکی از شرکتهایی است که مسیر تعالی را بر اساس الگوی تعالی EFQM به خوبی طی کرده است و کارکرد آن مبتنی بر سیستمهای تعریفشده است. فولاد مبارکه تنها دارنده جایزه زرین تعالی در ایران نیز محسوب میشود. یکی از پارامترهای ارزیابی این استاندارد نیز همین عملکرد سیستمی است. در واقع توجیه کارکنان هر سازمان، ضامن اجرایی تصمیمات مدیریت آن سازمان است و اگر این ضمانت در اختیار مدیر نباشد کلیه برنامههای او روی کاغذ باقی خواهد ماند. در همین راستا فولاد مبارکه ارتباطات دوطرفهای با کارکنان خود بر اساس کمیتههای تحول خود دارد. برای مثال مدیریت در کمیته عالی تحول مطرح میکند که شرکت قصد دارد در چشمانداز به تولید 22 میلیون تن برسد. این هدف در کمیتههای اجرایی مختلف بررسی میشود و هدف از دید کمیتههای تخصصی حاصل از واحدهای مختلف بررسی میشود و مشکلات و تنگناها و ملزومات و امکانات مرتبط بحث و بررسی و چگونگی رسیدن به هدف توسط کل مجموعه تعیین میشود. اگر شما به شرکت فولاد مبارکه رجوع کنید درمییابید که حتی پایینترین سطح شرکت نیز از اهداف و برنامههای کلی دستیابی به آن آگاهند. سیستمهای اطلاعرسانی، جلسات،
سیستمهای ارتباطی و کمیتههایی که تا کف سازمانها گسترده شدهاند این آگاهی را به افراد میدهند و هر فرد نقش خود را در توسعه فولاد میداند.
غیر از کارکنان، جامعه نیز در شرکت شما ذینفع هستند. برای توسعه پایدار جامعهمحور به خصوص در مورد مساله آب که اکنون حساسیت زیادی روی آن به وجود آمده است چه کردهاید؟
در این موضوع باید واقعیت را از حاشیههای برخی از رسانهها جدا کرد. واقعیت آن است که از آب قابل استحصال کشور 92 درصد در بخش کشاورزی، پنج درصد در مصارف خانگی و سه تا چهار درصد در صنایع کشور مصرف میشود. ما در زایندهرود نیز حجمی کمتر از یک درصد آب زایندهرود را مصرف میکنیم. شاهد این مصرف کم نیز همین است که جریان آب زایندهرود در دو سال گذشته بسیار کم و در مواردی خشک شد، اما در این دو سال تولید فولاد مبارکه متوقف نشد که همین مساله نشان میدهد حجم آب مورد استفاده فولاد مبارکه پایین است. علاوه بر آن با آنکه شرکت در یک منطقه خشک قرار دارد، با افزایش تولید هر سال میزان آب مصرفی شرکت سال به سال پایین آمده است که گزارشهایی مانند گزارشهای تعالی شرکت نیز این مساله را تایید میکند. این کاهش حجم آب مصرفی از طریق احداث تصفیهخانههای درونکارگاهی به وجود میآید. در واقع ما با پنج تصفیهخانه بزرگ آب مورد استفاده خود را به طور مداوم تصفیه کرده و به چرخش در میآوریم و به این طریق از ابتدای تاسیس تاکنون 67 درصد در مصرف آب صرفهجویی داشتهایم. کارخانهای با حجم 4/ 2 میلیون تن در سال 1370 قرار بوده است سالانه 40 میلیون
مترمکعب آب از زایندهرود برداشت کند اما امروز با ظرفیت 2/ 5 میلیون تن 23 میلیون مترمکعب آب برداشت میکند که این مساله به وسیله نصب تجهیزات مختلف و استفاده از تکنولوژیهای خشک به جای آببر و صرفهجویی در مصرف با بازچرخانی آب انجام شده است. علاوه بر این در راستای مسوولیت اجتماعی، شرکت قراردادهایی برای احداث فاضلاب شهرستان مبارکه و شهرهای اطراف آن با شرکت آب و فاضلاب این مناطق انعقاد کرده است که طبق آن هزینههای این احداث را به میزان 120 میلیارد تومان پذیرفتیم که علاوه بر حل مشکلات آلودگی منطقه از پساب این فاضلابها برای کارخانه استفاده کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید