در این هشتساله، تقریباً هر آنچه مینوشتم، فارغ از سیاست میخواستم بگویم که جای ناامیدی نیست و این نیز بگذرد و بهتر است که تلاشمان را پیگیری کنیم.
خشایار دیهیمی/ مترجم و روزنامهنگار
در این هشتساله، تقریباً هر آنچه مینوشتم، فارغ از سیاست میخواستم بگویم که جای ناامیدی نیست و این نیز بگذرد و بهتر است که تلاشمان را پیگیری کنیم. خوشحالم که زندهام و میبینم که چه بیربط هم نمیگفتم. در جنبش مدنی ضدتحریم، مبنا را باید بگذاریم بر گسترش آگاهی. یعنی آنچه در واقع ضعفی میبینم در تمامی حرکتهایی که در جامعه صورت میگیرد. باید ریشهای به مسائل پرداخت و وسیعتر به مسائل نگاه کرد. موردی نباید دید و باید جامعه را تمرین دهیم تا یک آگاهی کلی درباره مسائل داشته باشند. خرده مسائل، در دل مسائل کلی، معنا پیدا میکنند، جا میگیرند و اتفاق میافتند. تا زمانی که چشمانداز کلی درباره مسائل نداشته باشیم، راجع به این موارد چهبسا که واکنش خطا صورت بگیرد. چهبسا که تحلیلهایمان نادرست شود. من تصادفاً به نوعی با مساله تحریم در سال گذشته سر و کار خاص داشتم. یک تلاش نیمهتمامی انجام دادم. ویژهنامههایی قرار بود درباره جنگ و صلح در مجله چاپ شود در چهار جلد؛ یک جلدش درآمد و سه جلدش بنا بر دلایلی که نمیخواهم اینجا باز کنم، و دلایلش دولتی هم نبود، از انتشار بازماند. همانطور در خاک. کسانی که آن ویژهنامه را
دیده باشند، متوجه میشوند که واقعاً سعی شده بود که از تمامی ابعاد به مساله جنگ پرداخته شود و تحریم یک بخشی از جنگ است. شاید نقش تحریم، الان جدید شده اما تاریخ، تحریمهای بسیاری را به یاد دارد. میتوانیم از ایلیاد شروع کنیم و بگوییم که تحریم وجود داشته است. منتها آن موقع به آن محاصره میگفتند. یعنی وقتی دو کشور، دو جمعیت، دو قوم با همدیگر به خصومت میافتادند، وقتی که نمیتوانستند در جنگ بر یکدیگر غلبه کنند، برای تضعیف دشمن شهر را محاصره میکردند. محاصره برای این بود که غذا نرسد، امکانات، تجهیزات نرسد. یکی از مشهورترین راهها، بستن آب بوده است. در داستان ایلیاد این اتفاق میافتد؛ بیاییم در جنگهای مدرن؛ یکی از بزرگترین فاجعهها که بیشترین کشته را داشته محاصره دریایی آلمان بوده. در جنگ جهانی اول این اتفاق به شکل گستردهای افتاد و تلفات بالایی نسبت به تلفات بمباران داشت. بنابراین تحریم یک ابزار جنگی یا یک شیوه جنگی یا یک تاکتیک جنگی است. درست است که جنگ خشونتآمیزترین جلوه زندگی است و بیشترین تلفات را میدهد. اما حتی اگر برگردیم به دوران قدیم، مثلاً کتب توکودیدس را بخوانیم، و به دوره مسیحیت برسیم و به خصوص
برسیم به دوران قرون وسطی متاخر و افرادی مثل پرولکوس، آپونیاس، پوپنک دور، میبینیم که یک بحث عمدهای را مطرح کردند. آن هم اینکه حتی جنگ هم قانون دارد. یعنی ما اگر نمیتوانیم جلوی جنگ را به هر دلیلی بگیریم و دنیایی پر از صلح داشته باشیم، اما حداقل همین جنگ هم باید قانون داشته باشد و یک وجدان بشری وجود داشته باشد که بتواند در واقع جلوی فاجعه را بگیرد یا یک مقدار فاجعه را تقلیل بدهد. تلفات را کمتر کند. ما هر چه پیشتر آمدهایم، تعداد قوانین بیشتر شده است، کنوانسیونهایی شکل گرفته است. حتی برای رفتار با اسرا قانون وضع شده است. درباره جنگ عادلانه و جنگ ناعادلانه هم بحث بینهایت مفصلی همیشه مطرح است. بین تمامی قوانین و تفاسیر که از عصر باستان تاکنون نوشته، همواره این سوال هم مطرح شده آیا تمامی جنگها ناعادلانه بوده است؟ آیا در هر موردی که جنگ رخ میدهد، هر دو طرف به یک اندازه مسوولیت دارند؟ آیا لزوماً طرف قویتر چون پیروزتر شده است، تنها محکوم است یا مثلاً گروهی که به نوعی آغازگر جنگ بوده گروه ضعیفتر بوده است. گاهی اوقات پیمانهای صلحی داشتهایم که در دل خود نطفه آغاز جنگی را داشتهاند که مشهورترین آنها پیمان
ورسای است. که جنگ جهانی دوم درست در نحوه تنظیم پیمان ورسای بود؛ ظاهراً پیمان صلح بوده که به یک جنگ بزرگ خاتمه میدهد اما اگر دقیق به آن نگاه کنیم، میبینیم که نطفه جنگهای بزرگتر و وخیمتر در آن بسته میشود. در دنیای جدید، جنگ و گاهی محاصره به تحریم تبدیل شده و شاید سختتر از محاصره باشد. یکی از اولیهترین تحریمها، تحریم کامبوج توسط آمریکا در دوره خمرهای سرخ است. نه از بیرون غذا میرسد و نه در داخل مردم تامین میشوند و رقم باورنکردنی مرگ مردم در کامبوج اتفاق میافتد. وجوه دیگری که باید در نظر بگیرید این است که ببینید تحریم در چه شرایطی اتفاق میافتد؟ برای چه اتفاق میافتد؟ چه کسی عامل وضع تحریم است و آیا این امکان وجود ندارد که برخی از این تاکتیکها برای جلوگیری از جنگ باشند؟ نمونهاش آفریقای جنوبی است. در آفریقای جنوبی، یک تحریم کارساز بینالمللی توانست سببساز شود تا عنصر تبعیض نژادی را از بین ببرد. پس به شکل پدیدهای کاملاً یکنواخت و غیرپیچیده به تحریم نگاه نکنیم. گاهی برخی از تاکتیکها اگر به کار گرفته شود؛ مانند اینکه اگر مراجع صالحه وجود داشته باشند، اگر کل شهروندان در یک بحث مشارکت کنند و افکار
عمومی جهانی درباره مسائل داوری کند، میتواند کارآمد هم باشد. قواعد و شروط عملی برای وضع تحریمها، وسعت نیروها در پشت آن است. به طوری که آن نیرو ضامن استفاده از این شیوههای انساندوستانه باشد. بزرگترین نیروی ضامن انساندوستانه نیز در این مورد افکار عمومی است. بزرگترین نیرویی که میتواند در جهت صلح قدم بردارد، افکار عمومی است. در خصوص کمپین و هر حرکت ضدتحریمی از سوی جامعه مدنی، هم باید گفت که حرکتی جدید است و این یعنی همه چیز را واگذار به تصمیمات دولتها نکردن و به نوعی راه باز کردن برای افکار عمومی در جهت صلح جهانی؛ بدین ترتیب افکار عمومی به عنوان یک نیروی موثر، میتوانند در تعیین سرنوشت جهان قدم بردارند. اما امکانش را به سادگی نمیتوان به دست آورد. راههای پیچیدهای وجود دارد. به اعتقاد من ممکن است اما به طرقی که باید شکافته شود؛ آن هم از طریق بحث بین نخبگان کشورها؛ البته برای چندمین بار تاکید میکنم که نباید فراموش کرد که گاهی میتوان از تحریم استفاده کرد تا جلوی یک جنگ را گرفت. اما به هر حال افکار عمومی میتواند جلوی تحریمها را بگیرد. همانطور که افکار عمومی سببساز شد تا جلوی رفتارهای خشن با اسرا
گرفته شود. چون مفروض قطعی ما این است که در جنگها اسیر گرفته میشود. چون با واقعیت سر و کار داریم و این یعنی در عالم رئال پولتیک به تمامی عناصر بشری توجه کنیم. به نظر من مداخله بشردوستانه از یک ذهن بشردوستانه تراوش میکند. اما در عمل تقریباً جز یکی یا دو مورد، همیشه منجر به فاجعه شده است. به عبارتی قدرت از عنوان مداخله بشردوستانه سوءاستفاده کرده است. مانند مداخله به نفع خویشتن، مداخله برای کسب منافع خودشان. در حال حاضر به نظرم، «نه به تحریم» را هم باید مشروط کرد. نه به تحریمهایی که جان انسانها را هدف میگیرد، نه به تحریم که هیچ ربطی به مسائل نظامی و کشت و کشتار انسانها ندارد و باعث تلف شدن افراد میشود. نه به تحریم دارو، نه به تحریم غذا، نه به تحریم امکانات بهداشتی، نه به تحریم قطعات هواپیمای مسافربری که انسانهای عادی از آن استفاده میکنند که اگر تامین نشود موجب مرگ افراد میشود.
بنابراین آری به تحریم سلاحهای کشتار جمعی، آری به تحریم کشورهای تولیدکننده سلاحهای کشتار جمعی، اما داوری اینها مهم است نه مانند اتفاقی که در عراق افتاد. این ضعفها به دلیل این بود که امکان مشارکت شهروندان جهان، شهروندان صلحطلب جهان در تمامی فرآیندهایی که موجب خاتمه یافتن خبرهای در حال وقوع شود فراهم شود و احتمال تلفات و وقوع جنگ در آینده را بگیرد. از این جهت من موافق این کمپین هستم و البته به ضعفهای آن که باید رفع شود هم واقفم.
دیدگاه تان را بنویسید