مروری بر کارکردهای سیاسی و اقتصادی فیسبوک
سیاست با پست تجارت با لایک!
تاکنون مقالات زیادی منتشر شده است که در آن تحلیلگران به نقش فیسبوک در بهار عربی پرداختهاند. این روزها نیز تصاویر و فیلمهای زیادی در این رسانه اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود که ناآرامیهای سوریه را به تصویر میکشد.
تاکنون مقالات زیادی منتشر شده است که در آن تحلیلگران به نقش فیسبوک در بهار عربی پرداختهاند. این روزها نیز تصاویر و فیلمهای زیادی در این رسانه اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود که ناآرامیهای سوریه را به تصویر میکشد. کمی قبل، رقابت دموکراتها و جمهوریخواهان در آمریکا بحث داغ بسیاری از صفحات فیسبوک بود. با یک جست و جوی ساده در وب میتوانید نام چهرههای مشهور سیاسی را در میان فیسبوکیها بیابید که میلیونها دوستدار و پیگیریکننده دارند. در کشور خودمان نیز چند ماه پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری چهرهها و شخصیتهای سیاسی ترس خود را از قانونشکنی! زیر پا گذاشتند و بیهراس از پیامدهای احتمالی، صفحات فیسبوک خود را راهاندازی کردند. محمدرضا باهنر که کمتر از یک سال قبل حضور خود را در فیسبوک تکذیب کرده بود جزو پیشگامان این امر بود. در پی او محسن رضایی، محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی، محمدرضا عارف، حداد عادل و... نیز به این شبکه پیوستند. به ظاهر تب فیسبوکی شدن سیاستمداران در ایام انتخابات دلیلی جز جلب اعتماد و کسب رای نداشت اما هرچه بود با پاشویه پیروزی
روحانی، فرو نشست! اما آیا کارکرد فیسبوک در عرصه سیاست تنها به روشنگریهای فارغ از سانسور یا جلب رای و اعتماد افکار عمومی محدود میشود؟ به نظر میرسد یک میلیارد کاربر فیسبوک، خود به نیروی قدرتمندی تبدیل شدهاند که میتوانند نهتنها در آمریکا - موطن فیسبوک - که در سراسر دنیا بر سیاست تاثیر بگذارند. کارشناسان بر این باورند که فیسبوک به چند شیوه دنیای سیاست را دستخوش تغییر کرده است:
-دسترسی به سیاست و سیاستمداران با فیسبوک تسهیل شده است. بسیاری از مردم ترجیح میدهند به جای مشاهده تلویزیون یا جست و جو در سایتها مستقیماً به صفحه دولتمردان مورد علاقه خود مراجعه کنند و آخرین اطلاعات و اخبار را به قلم خود آنان بخوانند. به علاوه میتوانند همزمان و به شیوهای متعامل دیدگاهها و نظرات خود را با آنان در میان بگذارند و پاسخ خود را دریافت کنند. این ارتباط مستقیم از دو بعد مزیت محسوب میشود: نخست آنکه ارتباط فوری مردم با مسوولان را میسر میکند و دیگر آنکه به آنان قدرت میدهد تا دولتمردان را به پاسخگویی در مقابل گفتهها، تصمیمات و عملکرد خود وادارند.
-دسترسی به گروه مخاطبان هدف در تبلیغات سیاسی نیز آسانتر شده است. ارتباط مستقیم سیاستمداران با مردم سبب میشود بتوانند آسانتر و سریعتر بازخوردهای مخالفان و موافقان خود را دریافت کنند. بدین ترتیب تحلیلگران، استراتژیستها و مشاوران انتخاباتی نیز قادر خواهند بود برنامههای دقیقتری برای رسیدن به گروههای هدف تدوین کنند. شاید بتوان گفت «لایک» به یک متغیر برای تحلیل افکار عمومی تبدیل شده است.
-رسانههای سنتی را وادار میکند تا اخبار مهم را پوشش دهند. وقتی سیاستمداری برای ارتباط با مخاطبان خود پستی روی دیوار فیسبوکش میگذارد در گوشه و کنار این رسانه اجتماعی خبرنگاران قلم به دست در کمین هستند تا صفحات مطبوعات و سایتهای خود را با انعکاس این دیوارنوشتهها پر کنند. از همه مهمتر آنکه این بار خبرنگاران علاوه بر دسترسی به دیدگاه دولتمردان، بازخورد گفتههای آنان را نیز در قالب «کامنتها» مشاهده میکنند. این فرآیندی است که میتواند جایگزین روزنامهنگاری تحقیقی سنتی شود.
-مشارکت سیاسی جوانان را افزایش میدهد. فیسبوک میتواند با انتشار سریع و آسان اطلاعات سیاسی و حمایت از کاندیداها، تحرک سیاسی را در میان جوانان به ویژه دانشجویان افزایش دهد. در واقع، «تاثیر فیسبوک» به عنوان دومین عامل موثر بر مشارکت جوانان در انتخابات سال 2008 آمریکا شناخته شد که در نوع خود بینظیر بود. این پدیدهای است که شاید بتوان مشابه آن را در انتخابات خردادماه امسال در ایران مشاهده کرد.
-سازماندهی اعتراضات مردمی و جنبشهای اجتماعی از دیگر کارکردهای این رسانه اجتماعی است. فیسبوک نهتنها به عنوان منبع حمایت از نظامهای سیاسی شناخته شده بلکه ابزاری برای مقاومت نیز محسوب میشود. در سال 2008 یک گروه اینترنتی با نام «یک میلیون فریاد علیه FARC» شکل گرفت تا جنبشی مردمی علیه کودتای نظامی در کلمبیا راهاندازی کند. اعتراض به تغییر نام خلیج فارس در گوگل، اعتراض علیه جنگ در خاورمیانه، اعلام انزجار از کشتار مردم و کودکان در سوریه و... تنها بخش کوچکی از گروههای اعتراضی جهانی علیه جنگ، نقض حقوق بشر، یا تهدید منافع ملی کشورها در این شبکه محسوب میشوند.
-با فیسبوک میتوان در جهت صلح جهانی گام برداشت. به نظر میرسد یک میلیارد کاربر این رسانه اجتماعی اینک به یک جامعه عظیم تبدیل شدهاند و قادرند با در هم شکستن مرز بین ملتها، نژادها و گروههای سیاسی پیوندی عمیق با یکدیگر برقرار کنند. فیسبوک مکانی برای به اشتراک گذاشتن دیدگاههاست و کاربران آن گاهی از اینکه با مردمی در آن سوی جهان، اشتراک دیدگاه و عقیده دارند سخت شگفتزده میشوند. دست کم با خود میاندیشند که چرا به جای صلح و همزیستی و آرامش، از یکدیگر بیزاری جستهاند!
با این همه نباید از نظر دور داشت که فیسبوک یا هر شبکه اجتماعی دیگری میتواند برای سیاستمداران تهدید محسوب شود و حکم شمشیری دو لبه را داشته باشد. شبکههای اجتماعی به مسوولان فرصت میدهد که رسانههای سنتی را دور بزنند و بیواسطه آنها به مخاطبان خود دسترسی پیدا کنند اما یک پست نامناسب، یک موضعگیری غلط، یک اظهار نظر نابجا، به سرعت میتواند به یک مساله بزرگ تبدیل شود، به ویژه اگر زیر ذرهبین رسانههای سنتی قرار گیرد. نکته دیگر آنکه دولتمردان باید همواره متوجه صفحاتی باشند که مخالفان یا منتقدان آنها راهاندازی و اداره میکنند. پاسخگویی به منتقدان نیز به اندازه حمایت دوستداران و دریافت لایک حائز اهمیت است. در کنار این همه باید یادآور شد تنها بخشی از مخاطبان مسوولان در این شبکه حضور دارند لذا اهل سیاست ناگزیرند برای تاثیرگذاری گسترده بر افکار عمومی از تلفیقی از رسانههای مدرن و سنتی استفاده کنند.
تلنگر فیسبوک به اقتصاد
اگر فیسبوک یک کشور بود پس از چین و هند سومین کشور پرجمعیت جهان شناخته میشد. اما آیا از نظر اقتصادی هم در همین جایگاه قرار میگیرد؟ به نظر میرسد با وجودی که تعداد کاربران فیسبوک روز به روز در حال افزایشاند اما رشد اقتصادی و درآمدزایی آن با این سرعت گسترش متناسب نیست. برخی بر این باورند که درآمد شبکههای اجتماعی اساساً چشمگیر نیست. اما آیا میتوان از پیامدهای اقتصادی این رسانهها، همان قدر که هست، چشمپوشی کرد؟ باید به خاطر داشته باشیم که سیاست نیز به درآمدزایی علاقهمند است! واضح است که رسانههای اجتماعی به بلوغ خود نزدیک شدهاند. کارکرد این رسانهها دیگر فراتر از آن است که مردم تنها برای صحبت از زندگی شخصی خود و به اشتراک گذاشتن تصاویر خانوادگی از آن استفاده کنند. این رسانهها به مردم کمک میکنند تا زندگی شخصی، اجتماعی، حرفهای و اقتصادی خود را با برقراری ارتباطات محکمتر و موثرتر با دیگران بهتر و کارآمدتر مدیریت کنند. رسانههای اجتماعی نشان دادهاند میتوانند با توسعه نوآوری، افزایش بهرهوری
کارکنان، مدیریت پروژهها، مدیریت عرضه و تقاضا، نشر دانش و بسیاری دیگر از فاکتورهای موثر بر اقتصاد، سبب بهبود فرآیندهای اقتصادی شوند. به عبارتی، رسانههای اجتماعی خود به صنعتی نوین تبدیل شدهاند. صنعتی که نهتنها شیوههای ارتباطی افراد را تغییر داده است بلکه به خلق فرصتهای جدیدی برای رقابت، ایجاد فراساختارهای نوین، تکنولوژیهای نوآورانه، طراحی مدلهای جدید در کسب و کار و هر کاری که یک اقتصاد تجاری خوب میتواند انجام دهد منجر شده است. به نظر میرسد شکل نوینی از اقتصاد در حال شکلگیری است که میتوان آن را اقتصاد اتصال(Connection Economy) نام نهاد. اقتصادی که در آن فرصتهای رقابتی دیگر بر تمرکز افراد، میزان دارایی، نرخ تولید یا کارآمدی اطلاعاتی که افراد بدان دسترسی دارند وابسته نیست؛ در این اقتصاد موفقیت افراد مبتنی بر میزان تماس و ارتباط آنان با دیگران است. کارآفرینان به راحتی میتوانند از این ابزار برای تبادل ایدهها و ارتباط با سایر کارآفرینان بهره ببرند. به علاوه دلایل متعددی وجود دارد که گروههای فیسبوکی میتوانند ابزار موثری در بازاریابی و
رشد گروههای تجاری باشند. نخست آنکه عضویت در فیسبوک رایگان است و بیش از 900 میلیون کاربر فعال در سراسر جهان دارد. این فرصت بینظیری است که صاحبان مشاغل را به افرادی که به تخصص، تولیدات یا خدمات آنان علاقهمند یا نیازمند هستند پیوند میدهد. این روزها به سختی میتوانید برندی را بیابید که در فیسبوک صفحهای نداشته باشد. برندهای مطرح دنیا برای معرفی سازمان، تولیدات، خدمات، گروهها، طراحان و هنرمندان خود از فیسبوک بهره میبرند و بسیاری از امور بازرگانی و بازاریابی خود را از این طریق پیگیری میکنند. کوکاکولا، نیویورک تایمز، اپل استور، اکونومیست، سامسونگ و بیام دبلیو، تنها شماری از برندهای بینالمللی هستند که در فیسبوک هواداران زیادی پیدا کردهاند. باید توجه داشت اگر کمپانی خطایی مرتکب شود صفحه فیسبوکش میتواند به معدن شکایات و انتقادات تبدیل شود. شاید این مهمترین ترسی است که شرکتها را از رسانههای اجتماعی دور نگه میدارد. باید گفت برخلاف این واهمه، در موارد بروز نارضایتی صفحه فیسبوک بهترین مکان برای گفتوگو، عذرخواهی، سر و سامان دادن به اوضاع و حتی
برقراری ارتباطی صمیمانهتر خواهد بود. برای بسیاری از مدیران که میانهای با رسانههای اجتماعی ندارند فیسبوک در بهترین حالت یک وقتگذرانی بیضرر است و در بدترین حالت به ویروس کشندهای بدل میشود که بهرهوری و کارایی کارمندان را به کما میبرد! اما حیرتآور است اگر بدانید بر مبنای نتایج تحقیق یک موسسه مطالعاتی معتبر (Deloitte) تاثیر اقتصادی فیسبوک در اروپا حدود 15 میلیارد دلار در سال برآورد شده است. بر مبنای این گزارش تخمین واقعی درآمد خالص حاصل از فعالیتهای فیسبوک حتی بیش از این تخمین زده میشود؛ در واقع چیزی حدود 32 میلیارد دلار در اتحادیه اروپا و سوئیس. ضمن آنکه این رسانه اجتماعی 232 هزار فرصت شغلی در اروپا ایجاد کرده است. «تاثیر مستقیم» فیسبوک بر اقتصاد که در این مطالعه معادل 1/0 میلیارد دلار برآورد شده است ناشی از استخدام نیروهای انسانی برای فروش و ارائه خدمات است. مهم آنکه این کارمندان جدید نیز مانند سایرین درآمد خود را صرف پرداخت هزینهها و مالیات میکنند. دومین منبع درآمدزایی فیسبوک از شبکه تدارکاتی این تشکیلات عظیم ناشی میشود؛ یعنی
موسساتی که تامین خدمات و کالاهای مورد نیاز در فضای اداری، تکنولوژی اطلاعات، کترینگ و ... را برای فیسبوک بر عهده دارند. موسسه دیلوته «تاثیر اقتصادی گسترده» فیسبوک را جالبتر از همه میداند و این تاثیر را در پنج بخش مجزا مورد بررسی قرار داده است: تبلیغات، اپلیکیشنها، رویدادها، صفحات و اعتبار. جذابیت تبلیغاتی فیسبوک بر کسی پوشیده نیست چرا که میتواند آگهیهای ارزانتری را همراه با مخاطبان بسیار گستردهتری برای تبلیغکنندگان فراهم کند. این گزارش نشان داده است تبلیغات پولی فیسبوک سالانه 7/0 میلیارد دلار، «مشارکت در تجارت» 3/7 میلیارد دلار و «ارزش برند» نیز 6/6 میلیارد دلار درآمد برای فیسبوک به ارمغان آورده است. ضمن آنکه ارزش اعضای فیسبوک به ازای هر نفر 69/4 میلیارد دلار برآورد شده است. نکته مهم دیگر آن است که بدانیم آیا فیسبوک درآمد شبکهای جدیدی ایجاد کرده است یا تنها سبب شده تجار و مصرفکنندگان نوعی از هزینهها را با دیگری جایگزین کنند. مثلاً به جای دادن آگهی به یک نشریه، به فیسبوک آگهی میدهند یا به جای خرید از فروشگاههای زنجیرهای از یک
فروشنده آنلاین در فیسبوک خرید میکنند؟ این دو یک فعالیت اقتصادی جدید محسوب نمیشود. بخش مهم دیگری از مطالعه دیلوته میگوید فیسبوک با خلق فرصتهای بسیار برای فروش تکنولوژی، 5/5 میلیارد دلار در اقتصاد اروپا نقش داشته است. یعنی فروش تجهیزات و اشتراک اینترنت. این یافته نشان میدهد هزاران شهروند اروپایی تجهیزات میخرند و مشترک باند پهن میشوند تنها یا عمدتاً به خاطر استفاده از فیسبوک! به همه این آمار و ارقام دو میلیارد دلار درآمد خالص این شبکه برای بنیانگذار جوانش در سال 2012 را اضافه کنید. یادآوری این نکته ضروری است که کارکردهای سیاسی و اقتصادی فیسبوک تنها بخشی از رهاوردهای این رسانه نوین است. برای آنکه تصویر جامعی از فرصتها و تهدیدهای این شبکه به دست آید بیتردید باید از منظر ارتباطات، جامعهشناسی و روانشناسی نیز به بررسی آن پرداخته شود.
توییت روحانی
حسن روحانی در صفحه منسوب به خود در شبکه اجتماعی توییتر به سوال «جک دورسی» بنیانگذار و مدیرعامل شبکه توییتر پاسخ داد. جک دورسی 37 ساله بنیانگذار و مدیر توییتر در صفحه توییتر روحانی نوشت: «عصر به خیر آقای رئیسجمهور. آیا مردم ایران قادر به خواندن توییتهای شما هستند؟» این سوال کنایه آمیز دورسی که حاکی از فیلتر بودن شبکه های اجتماعی چون فیسبوک و توییتر در ایران است، با این پاسخ روحانی مواجه شد: « عصر به خیر جک. همان طور که من در مصاحبه با کریستین امانپور تاکید کردم، تلاشهای من در جهت آن است که مردم (ایران) به راحتی قادر باشند به عنوان یک حق به همه اطلاعات جهانی دسترسی داشته باشند.»
دیدگاه تان را بنویسید