آیا پارادایم رابطه مردم و مسوولان در حال تغییر است؟
دولت در فیسبوک
کارآفرینی، خلق فرصتهای جدید شغلی، درآمدزایی، تجارت، بازاریابی، کسب اعتبار، تبادل اطلاعات و… قابلیتهای آنها در حوزه سیاست نیز از نظر دولتمردان مطرح جهان پنهان نمانده است.
هنوز از زمانی که عضویت در فیسبوک یک خبر محرمانه بود و کاربران آن را راز مگو میدانستند مدت زیادی نگذشته است. این روزها اما، نام این شبکه اجتماعی در تیتر اول بسیاری از رسانهها خودنمایی میکند. وزیر امورخارجه با حضور رسمی در فیسبوک نخستین تیتر جنجالی دولت روحانی را رقم میزند. اندکی بعد صفحههای فیسبوکی معاون اول دولت، وزیر نفت، خانم سخنگو و معاون حقوقی رئیسجمهور یک به یک گشوده میشود و در مدت زمان کوتاهی صدها لایک میگیرد! گرچه برخی از آنان به سرعت این اخبار را تکذیب میکنند اما شایعه فیسبوکی شدن اعضای دولت همچنان به قوت خود باقی است آن قدر که معاون حقوقی رئیسجمهور را به واکنش وامیدارد. امینزاده ضمن تکذیب خبر عضویت خود در فیسبوک یادآور میشود برای بررسی انتساب برخی صفحات این شبکه اجتماعی به اعضای دولت، کمیتهای تشکیل خواهد شد. دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه که کمیته متبوعش مسوول تصویب فیلتر فیسبوک بود، دومین مسوولی است که به این اخبار واکنش نشان میدهد و با یادآوری ماهیت صهیونیستی فیسبوک و احتمال نشت اطلاعات از طریق این شبکه، عضویت دولتمردان
در آن را زیر سوال میبرد.
سردار احمدیمقدم نیز برخی دستگاههای دولتی را که برای ارتباط با مخاطبان خود از این شبکه بهره میبرند فاقد مجوزهای قانونی لازم میداند و از مسوولان میخواهد به قانون منع عضویت در فیسبوک احترام بگذارند. اخبار رفع این ممنوعیت همچنان ضد و نقیض است ضمن آنکه تصمیمگیری در مورد رفع فیلتر فیسبوک بر عهده شورای عالی فضای مجازی است، که در این مدت سکوت اختیار کرده است. ممنوعیت استفاده از دستگاه ویدئو اینک به خاطرهای تبدیل شده اما چالش بر سر منع استفاده از ماهواره، فیلترشکنها یا عضویت در شبکههای اجتماعی هنوز به قوت خود باقی است. اگر دولتمردان دولت تدبیر و امید میتوانند به فیسبوک بیایند، گزارشی از فعالیتها و سفرهایشان ارائه دهند یا با دوستانشان به گپ و گفت بنشینند آیا زمان آن رسیده است که این ابزار ارتباطی جدید را هم مانند سایرین که تا چندی پیش غیرقانونی محسوب میشدند، بپذیریم و برایش فرش قرمز پهن کنیم؟ فیسبوک تنها یکی از رسانههای اجتماعی نوین است که در ایران با اقبال بیشتری روبهرو شده است. توییتر، لینکدین، گوگل پلاس و... دیگر رسانههای اجتماعی هستند که در
سراسر جهان به سبب ایجاد فرصتهای کمنظیری در ارتباطات که خود بر حوزههای دیگری نظیر سیاست و اقتصاد تاثیر چشمگیری داشته است، شناخته شدهاند و هر روز بر کاربران خود میافزایند. در کنار توانمندیهای اقتصادی این شبکهها در کارآفرینی، خلق فرصتهای جدید شغلی، درآمدزایی، تجارت، بازاریابی، کسب اعتبار، تبادل اطلاعات و... قابلیتهای آنها در حوزه سیاست نیز از نظر دولتمردان مطرح جهان پنهان نمانده است. آیا این ابزار مدرن ارتباطی میتواند جایگزین شیوههای سنتی ارتباط با مسوولان شود؛ شیوههایی که همواره با درگیر کردن مردم در فرآیندهای بوروکراتیک پیامدی جز تاخیر در پاسخگویی و در نهایت نارضایتی مخاطبان در پی نداشته است؟ ارتباط میان مردم و مسوولان، نیازمند تحولی اساسی است. برای ارتباط موثر و به موقع با مردم دیگر نمیتوان تنها به روشهایی نظیر تلفن، نامهنگاری، ایمیل، سایتها یا خبرنامهها متکی بود. زندگی مردم لبریز از اطلاعات است. ارزش زمان برایشان بیش از طلاست. باید به شیوهای جدید با آنان سخن گفت. جامعه یک خیابان دو طرفه است. هر قدمی که مردم به سوی مسوولان برمیدارند
باید با گامی از سوی مسوولان پاسخ داده شود. آنها در جست و جوی سریعترین روشها برای دریافت پاسخ هستند، ضمن آنکه ترجیح میدهند برگزیدگان خود را ببینند، در لحظه، گزارش اقدامات آنها را بخوانند و نظر و دیدگاه خود را به آنان منتقل کنند؛ و به نظر میرسد رسانههای اجتماعی قابلیت پاسخگویی به همه این مطالبات را در خود دارند. فیسبوک اما فیلتر است. توییتر نیز. چه عاملی سیاستگذاران فضای مجازی را بر آن میدارد تا توانمندیهای یک ابزار ارتباطی را نادیده بگیرند؟ آیا تهدیدهای این شبکههای اجتماعی بر فرصتهایی که خلق میکنند، میچربد؟ آیا ضررهای حضور یک چهره سیاسی در فیسبوک که مخاطبانش میتوانند با یک کلیک با او ارتباط برقرار کنند و با صرف چند دقیقه وقت درخواست، سوال یا انتقاد خود را در صفحه وی درج کنند بیش از نامه به دست دویدن در پی خودرو یک مسوول، ساعتها انتظار پشت یک خط تلفن اشغال، یا روزها انتظار برای دریافت پاسخ به یک ایمیل است؟
پرونده پیش رو در تلاش است به این پرسشها پاسخ دهد.
دیدگاه تان را بنویسید